دربار به روايت دربار (2) خودشيفتگي شاه

شاه ، داراي روحيه ي خود شيفتگي و عقده خود بزرگ بيني داشت ، كه اين امر ناشي از پايين بودن ضريب هوشي و فكري او بود كه باعث تخيل افراطي و بلند پروازي در نحوه رفتار و مديريت او شده بود .
فريدون هويدا در كتاب "سقوط شاه" مي نويسد :« توهمات عظمت گرايانه شاه به قدري او را از حقايق دور ساخته بود كه حتي سازمان سيا ضمن گزارش محرمانه اي در سال 1355 ه ش شاه را به عنوان "مردي كه خطرات ناشي از عقده خود بزرگ بيني او را تهديد مي كند "،توصيف كرده بود.» [سقوط شاه ؛ خاطرات فريدون هويدا. برادر امير عباس هويدا؛ صفحه 156]
اين خود بزرگ بيني در تمام خانواده پهلوي مشهود بود . منوچهر فرمانفرمايیان در كتاب "خون و نفت" صفحه 153، داستاني را بيان مي كند كه خلاصه آن چنين است:
شخصي را مدتي زنداني كردند و به او جرمش را نمي گفتند
روزي از سربازي كه برايش آب و نان آورده بود، درخواست كرد تا جرمش را به او بگويد
سرباز آهسته گفت: " شما جرم سنگینی مرتکب شده اید و مجازات خواهید شد. وسط روز اتومبیل شما از اتومبیل ولیعهد سبقت گرفته است.شماره ی اتومبیلتان را برداشته اند..."[برگرفته از کتاب "ما شما را آدم کردیم" صفحه 16 ؛ به نقل از كتاب نفت و خون صفحه 153]
اين خودبرتر بيني ها باعث شده بود كه او ، براي مردم ايران كوچكترين ارزشي قايل نباشد : فريده ديبا ، مادرِ فرح در خاطراتش مي نويسد :
محمدرضا مي گفت: مردم ايران جزو عقب افتاده ترين ملل جهان بودند كه پدرش “رضاخان” آنها را از جهل و خرافات و فقر نجات داد!
محمدرضا مي گفت: مردم ايران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند كه حتي عادت به شستشوي دست و صورت خود نداشتند و اين پدرش بود كه مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصي عادت داد.
محمدرضا مي گفت: بيست سال حكومت رضا خان و سي و هفت سال حكومت او باعث تغيير و تحول اساسي در زندگي ايرانيان شده و يك ملت عقب مانده به درواز ه هاي تمدن بزرگ رسيده است. [دخترم فرح، خاطرات فريده ديبا، صفحه 392]

