پس گرفتن هديه

سوال :

آيا كسي مي تواند هديه را پس بگيرد ؟

پاسخ :

به 7 شرط  ( اگر يكي از شروط وجود داشت نمي توان هديه را پس گرفت)

1.هديه گيرنده از اقوام نسبي نباشد مانند پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، عمو ،خاله ، عمه و ...

2.عين مال تغيير نكرده باشد يعني نمي توان گوساله هديه داد و موقعي كه گاو شده پس گرفت .

3.هبه ي معوضه نباشد . يعني در مقابل هديه عوض يا چيزي گرفته نشده باشد .

4.مال تلف نشده باشد مثلا ساندويچي كه خورده شده يا مال را سرقت كرده اند .

5. بخشنده يا فروخته نشده باشد يعني كسي كه هديه را گرفته آن هديه را نفروخته باشد و يا به ديگري هديه نداده باشد.

6.هر دو زنده باشند پس اگر يكي از آنان مرده باشند ورثه نمي توانند هديه را پس بگيرند و يا از ورثه هديه مطالبه شود.

7.قصد قربت نداشته باشد يعني در هنگامي كه هديه را داده اگر قصدش رضاي خدا باشد ، ديگر نمي تواند آن را پس بگيرد

 

منبع:

منهاج الصالحين

حضرت آيه الله العظمي  سيستاني

جلد ‌2،

صفحه : 409

از مساله 1320 تا 1325

توجه اين نظر تمام مراجع مي باشد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

فقط آنچه در قرآن است قبول داريم !!!

گاه ميشود كه انسان يك مساله ي شرعي را به مردم مي گويد و آنان سريع مي گويند : "كجاي قرآن نوشته" و اگر بگويي اين در رساله ي مراجع آمده است مي گويند : ما فقط قرآن را قبول داريم

حال سوال اينجاست كه آيا اين جمله برايتان آشنا نيست ؟

بيش از 1400 سال پيش ؛ در يكروز دوشنبه اي؛ پيامبر اسلام اكرم در بستر قرار گرفته بودند ؛ در آخرين لحظات فرمودند : براي من قلم . كاغذي بياوريد تا شما را راهنمايي كنم تا گمراه نشويد ؛ در آن لحظه خليفه دوم گفت :  إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ حَسْبُكُمْ كِتَابَ اللَّه‏ (نهج الحق و كشف الصدق صفحه333) اين مرد هزيان مي گويد!!! قرآن براي ما كافيست

حال سوال اينجاست كه فرق بين گفته ي خليفه دوم و اين افراد در چيست ؟ هر دو كه يك حرف را مي زنند !!!

پس چرا مي گويند اينها در دين بدعت گذاشتند و تمام بدبختي ما از آن است كه نگذاشتند پيامبر وصيت كند؟!!!

اما اتفاقا اطاعت از مراجع تقليد در قرآن آمده است

خداوند در سوره مباركه نساء مي فرمايد :

 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (نساء 59)

اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا و رسول و اولي الامري كه از آنان هستند اطاعت كنيد

پس اطاعت از اولي الامر كه ائمه ي اطهار هستند؛ مانند اطاعت از رسول و خدا واجب است

امام حسن عسكري عليه السلام كه يكي از اولي الامر هستند ،مي فرمايند:

فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏ ( وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 131 )

هر كس از فقيهان كه نفس خود را پاس دارد، و دين خود را حفظ كند، و به مخالفت با هواهاى خويش برخيزد، و فرمان خداى را اطاعت كند، پس عوام بايد از آنان تقليد كنند

وجود نازنين حجه بن الحسن مي فرمايند:

أمّا الحوادث الواقعة، فارجعوا فيها الى رواة حديثنا، فإنّهم حجّتي عليكم، و أنا حجّة اللَّه عليهم.

در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، كه آنان حجت من بر شمايند، و من حجت خدا برآنانم (وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 140)

پس كاملا مشخص شد

"اطاعت از مراجع كامللا مطابق اطاعت از دستورات قرآن و معصومان است"

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


مساله اي در باب سجده در نماز ؛ درحال نشسته

مساله

اگر نمازگزار نشسته نماز ميخواندبايد درهنگام سجده هركدام از 7 عضوي كه در هنگام سجده روي زمين قرار مي گيرد را روي زمين بگذارد

بسيار ديده مي شود كساني كه روي زمين نماز مي خوانند در هنگام سجده يك ميز كوچك مقابل خود مي گذارند و علاوه بر پيشاني ؛ دست هاي خود را روي آن ميز مي گذارند ، كه اين باعث بطلان نماز مي شود . آنان بايد دستها را چون به زمين مي رسد روي زمين بگذارند

و يا كساني كه روي صندلي نماز مي خوانند (به فتواي بسياري از فقها) در هنگام سجده بايد دو شست پاي خود را روي زمين بگذارند ، نه كف پا

20 داستان كوتاه و خاطره از زندگي آيت الله العظمي بهاء الديني

 توجه : این متون در برگه های " ابر و باد" یا "تذهیب" متناسب برای ایام 13 ربيه الاول سالروز ارتحال حضرت آيه الله العظمي بهاءالديني جهت نصب در مسجد ،  پايگاه بسيج ، دانشگاه ، اداره و يا ... مي باشد 

  داشت بازي مي کرد؛ الک دولک مثل هميشه. سيدي آمد جلو. به همه ي بچه ها پول داد و شکلات . آنها هم گرفتند، با خنده. فقط به «سيدرضا» نداد و گفت:

«تو بچه اي و اهل بازي...  »

نفس نفس مي زد. از خواب پريد. ناراحت بود.

گفت: شايد قرار است چيزي به من برسد که بازي نمي گذارد. ديگر هيچ وقت توي کوچه با بچه ها بازي نکرد.

 آن روز «سيد رضا» هفت ساله بود.

***************************************

بار اولش بود که مي رفت پابوس امام رضا عليه السلام مريض شد. رفت حرم و به آقا گفت:

"يابن رسول الله! تا نبينم درست نمي شود. با شنيده ها هم کاري ندارم، مي خواهم ببينم شما مريض شفا مي دهيد".

حرفش تمام شد. با رضايت و سلامت از حرم برگشت...

هنوز " سيد رضا " هجده سال بيشتر نداشت

***************************************

يک دفعه به خودش آمد و ديد بزرگ شده و همه ي زندگي اش شده درس و کتاب.

گاهي هنوز چند روزي از تمام کردن يک کتاب نگذشته بود که کساني از او مي خواستند اين کتاب را درس دهد. علاقه ي عجيبي به تدريس داشت.

مي گفت:

"مجهولاتم در تدريس حل مي شود"

 ***************************************

در سن 25سالگي اجازه ي اجتهادش را از «آيت الله خوانساري» گرفت.

شد

 " آيت الله بهاءالديني "

 ***************************************

وقتي «سيد رضا» بزرگ شد و همه به او مي گفتند: "آيت الله بهاءالديني"، خودش تعريف مي کرد:

 " سه چهار ساله بودم که به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها علاقه داشتم. همراه پدرم مي رفتم آنجا و دلم مي خواست به زائرين خدمت کنم. در تاريکي شب به آب انبار سي- چهل پله اي مي رفتم و براي زوار حرم آب مي آوردم"
 
***************************************

عبا را کشيد روي سرش و گفت: "بنده، کمي ي خواب دارم"

سفره پهن بود و ميهمانان حاضر. صاحب خانه اصرار مي کرد:

 «آقا! اول نهار بخوريد، بعد کمي استراحت کنيد.» قبول نکردند.

يکي از نزديکان آقا گفت: «اول غذاي کارگرها را بدهيد».

 بعد از نماز خود آقا به ميزبان گفته بود: «قبل از اين که به فکر ما باشيد، نهار چند کارگري را که روي زمين شما کار مي کنند، فراهم کنيد.»

 اما او از شدت اشتياق، فراموش کرده بود. نهار کارگرها را که دادند، آيت الله بهاءالديني آمدند سر سفره.

 ***************************************

از تبليغ آمده بود. اول رفت حرم.

يکي از دوستانش را ديد که محتاج شده بود و متوسل به حضرت معصومه سلام الله عليها. پول تبليغش را داد به او.

دلش براي «آيت الله بهاء الديني » هم تنگ شده بود. رفت ايشان را ببيند...

موقع برگشتن، آقا گفت: «صبر کن».

 بعد از چند لحظه پولي برايش آوردند و گفتند: «کار امروز شما، کار بسيار پسنديده اي بود.» بعد که پول را شمرد، ديد همان مبلغي است که امروز در حرم به دوستش داد.

***************************************

کسي گفت:

 "حاج آقا! دعا کنيد من آدم بشوم".

 با خنده ي مليحي گفتند:

     "با دعا کسي آدم نمي شود..."

***************************************

روزي صحبت از شعر و شاعري شد. با جمله ي کوتاه فرمود:

"بنده اشعار زيادي درباره ي اهل بيت عليهم السلام خصوصاً حضرت علي عليه السلام شنيده ام، ولي براي بنده هيچ شعري همچون اشعار شهريار جذابيت نداشته است.  به همين جهت او را دعا کردم. بعد ديدم که برزخ را از او برداشتند"

 

***************************************

 با همه مهربان بود، حتي کبوترها. مي گفت:

"اين بيچاره ها ساعت ها در هوا سرگردانند و تشنه مي مانند، چون استفاده از آب موجب اسارت اينها مي شود و از دست انسانها امنيت ندارند، بگذاريد راحت و آسوده از آب و دانه استفاده کنند."

 

***************************************

 اگر خودشان هم نداشتند، قرض    مي کردند و براي ايام ولادت و شهادت ائمه عليهم السلام مراسمي        مي گرفتند.

***************************************

موقع رفتن به فيضيه، راهي را انتخاب مي کرد که خلوت باشد تا بتواند روي مباحث فکر کند. مي گفتند:

 "تفريح من در ايام تحصيل، فقط تغيير آب و هوا بود"

 ***************************************

قنوت هايش شنيدني بود، شنيدني تر شد. وقتي پرسيدند چرا مدتي فقط دعاي اللهم کن لوليک ... را مي خوانيد،

گفتند: "حضرت پيغام دادند، در قنوت براي من دعا کنيد."

***************************************

از اولياي خدا حمايت مي کرد، هر جور که مي توانست.

 مي فرمود:

 «بنده قبل از سال 42 درس خارج فقه داشتم. يک سال، هنگام شروع، احساس کردم ساعت درس بنده با درس «آقا روح الله» هم زمان است. به خاطر تقويت درس ايشان و احترام به آن بزرگوار، درسم را تعطيل کردم.

***************************************

 درباره ي امام مي گفتند:

 «اعتقاد من اين است که مثل امام خميني در زمان فعلي نداريم. وي فهم معصوم را پيدا کرده بود. درک او فوق درک ها و شجاعت ايشان فوق شجاعت هاست.

پاي خود را جاي پاي معصوم گذاشته و به واسطه ي نبوغ و درک فوق العاده اش از همه جلو زده است. انسان بايد مؤيد من عندالله باشد تا بگويد: «آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند.» و يا بگويد: « من توي دهن اين دولت که از طرف آمريکاست، مي زنم.»

 اينها در تاريخ شيعه، آن هم به اين گستردگي در حد ناياب است.

اين جملات را قبل از ارتحال حضرت امام فرموده بودند.

***************************************

به آيت الله بهاءالديني گفته شد :

" آيت الله منتظري قائم مقام رهبري شده اند"

ايشان فرمودند :

" قضیه قائم مقامی سر نمی گیرد. کسی که ما دلخوش به او هستیم، آيت الله خامنه ای است".

***************************************

هميشه از رهبري تعريف مي كردند و مي فرمودند:

"بعد از امام، اگر بشود به کسي اعتماد کرد، به اين سيد است... البته هيچ کس «آقا روح الله» نمي شود. ولي آقاي خامنه اي از همه به امام نزديک تر است. کسي که ما به او اميدواريم، آقاي خامنه اي است... بايد به او کمک کرد که تنها نباشد. "

 

***************************************

روزي بعد از ملاقات مقام معظم رهبري با آيت‌الله بهاءالديني از ايشان مي‌پرسند كه آيا ديروز مقام معظم رهبري به اينجا آمده بود؟ ايشان در جواب مي‌فرمايند:

"بله چند دقيقه خورشيد اينجا تابيد و رفت، او چون خورشيد داراي خير و بركات است."


 
***************************************

سال 71 بيماري آمد و آيت الله بهاءالديني را خانه نشين کرد.

 لبخند از چهره هاي زيادي گرفته شد. بعد از چند روز بستري شدن در بيمارستان بهتر شدند. وقتي حالشان را پرسيدند، فرمود:

«رفتني بودم، ما را شفا دادند"

 

***************************************

پيام مقام معظم رهبري در پي ارتحال آيت الله العظمي بهاء الديني

باسمه تعالى‏

با تاسف و اندوه خبر يافتيم كه عالم ربّانى و فقيه عارف و پارسا حضرت آيت‏اللّه حاج آقا رضا بهاء الدينى قدّس الله روحه دار فانى را وداع گفته و به جوار رحمت حق پيوسته است. براى حوزه‏ى علميه‏ى قم و روحانيت معظم اسلام، اين ضايعه‏ئى بى‏جبران و فقدانى دردناك است. اين عالم بزرگ از جمله‏ى نوادرى بود كه همواره در حوزه‏هاى علميّه همچون ستاره‏ى درخشان معنويت و عرفان، راهنماى خواص و مايه‏ى دلگرمى و اميد برجستگان‏اند. مقام رفيع اخلاقى و معنوى آن بزرگ‏مرد موجب آن بود كه هر كلمه و اشاره‏ى او چون برقى در چشم ارادتمندانش بدرخشد و دريچه‏اى به عوالم معنا بگشايد. مجلس او همواره معراج روح مستعدّ فضلاى جوانى بود كه مى‏خواستند علم دين را با صفاى عطرآگين عرفان دينى توأم سازند. معلّم اخلاق و سالك إلى اللّه بود، و صحبت نورانى و كلام رازگشاى او، دل مستعد را در ياد خدا مستغرق مى‏كرد.

پير مراد جوانان پاك‏باز جبهه و جنگ در دوران دفاع مقدس و شمع محفل بسيجيانِ عاشق بود، و بارها صفوف مقدم جبهه‏ها را با حضور خود نورانيت مضاعف بخشيد.

اين عالم كهنسال و مراد و مقبولِ فضلاء و علماء، عمر بابركت و پرفيض خود را در بهشتى از پارسائى و زندگى زاهدانه، در كنج محقّر خانه‏اى كه دهها سال شاهد غناى معنوى صاحبش بود به سر آورد و بى‏اعتنائى حقيقى به زخارف ناپايدار دنيوى را كه سيره‏ى همه‏ى صاحبدلان برجسته‏ى حوزه‏هاى علميه است، درس ماندگار خود ساخت. همان‏طور كه حيات مبارك آن اسوه‏ى پارسائى و تقوا، در حوزه علميه‏ى قم برجسته و محسوس بود، ضايعه‏ى وفات ايشان نيز در آن حوزه عظيم‏الشّأن بسى بزرگ و سنگين است. اين‏جانب اين مصيبت دردناك رابه حضرت بقية اللّه الاعظم أرواحنا فداه و به همه‏ى اعاظم و اعلام حوزه‏هاى علميه و نيز به فضلاى جوان و طلّاب پاك‏نهاد و همه‏ى دلهاى سرشار از شور و شوق معنويت و حضور، و نيز به خاندان معظم و فرزندان مكرّم و ديگر بازماندگان ايشان تسليت مى‏گويم و علو مقام روح مطهر آن عبد صالح را در درجات قرب، از حضرت حق متعال مسئلت مى‏نمايم.           سيد على خامنه‏ اى‏               28/ 4/ 76


 اكثر داستانها برگرفته شده  از " نشريه" خيمه شماره 1