(به بهانه ميلاد امام حسن عليه السلام)

حدیثی است که در بین احادیث ،سنداً و متناً، منحصر به فرد است ؛ پيشنهاد مي شود متن عربي را هم حتما بخوانيد

حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ؛ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ؛ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ؛ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ ، عَنِ الْحَسَنِ ، عَنِ الْحَسَنِ :‏ أَنَ‏ أَحْسَنَ‏ الْحَسَنِ‏ ، الْخُلُقُ الْحَسَنُ.

حديث كرد براي ما ابوالحسن ، كه او روايت كرد از ابوالحسن ، كه او نيز روايت كرده از ابوالحسن ، كه او شنيد از حسن كه او گفت پدرم حسن از پدرش امام حسن عليه السلام روايت كرد كه : همانا حسن ترين  حسن ها ؛ خُلق حسن است (نيكوترين نيكوها ؛ خلق نيكوست)

منبع: بحار الأنوار ، جلد ‏68،  صفحه  386،  باب 92

حسن هاي موجود در سلسله ي حديث چه كساني اند؟

فأما أبو الحسن الأول فمحمد بن عبد الرحيم التستري

و أما أبو الحسن الثاني فعلي بن أحمد البصري التمار
و أما أبو الحسن الثالث فعلي بن محمد الواقدي
و أما الحسن الأول فالحسن بن عرفة العبدي
و أما الحسن الثاني فالحسن بن أبي الحسن البصري
و أما الحسن الثالث فالحسن بن علي بن أبي طالب ع‏ليه السلام

داستانك:

دوست دار معاویه بود . در مدحش شعر می گفت و کینه ی امام را داشت . امام را که دید دیگر چیزی نفهمید . چشمانش را بست و دهانش را باز کرد . هر چه توانست گفت اما امام ساکت بود . حرفهایش که تمام شد دید لبخند می زند, از حال و احوالش پرسید و کیسه ای پول به او داد تا خرج زندگیش کند . سرش را پایین انداخت . شرمنده شده بود . محبت امام بدجوری در دلش افتاد . برگشت . دیگر وِرد زبانش امام بود و تعریف از او .
...
افتاده بودند دست و پای امام را می بوسیدند ؛ خودش با پنجاه نفر از خیشانش , همه شیعه ی امام شده بودند
 
برگرفته از کتاب « آفتاب  غریب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب

جهت مطالعه 20 داستانك از امام حسن عليه السلام اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد