احتكار
وَ عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله قَالَ :
جَاءَنِي جَبْرَائِيلُ مُتَغَيِّرَ اللَّوْنِ فَقُلْتُ يَا جَبْرَائِيلُ مَا لِي أَرَاكَ مُتَغَيِّرَ اللَّوْنِ قَالَ اطَّلَعْتُ فِي النَّارِ فَرَأَيْتُ وَادِياً فِي جَهَنَّمَ يَغْلِي فَقُلْتُ يَا مَالِكُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ لِثَلَاثِ نَفَرٍ لِلْمُحْتَكِرِينَ وَ الْمُدْمِنِينَ عَلَى الْخَمْرِ وَ الْقَوَّادِين
پيامبر فرمود: روزى جبرئيل بر من نازل شد، و رنگش پريده و حالش دگرگون بود سبب را پرسيدم: گفت: امروز بر دوزخ گذشتم و دره اي را ديدم كه پيوسته برافروخته بود، از مالك دوزخ پرسيدم: اين عذاب براى كيست؟ گفت: براى سه نفر: محتكران ، شرابخوار، و قوّاد (به هم رساننده ي زن ومرد در زنا )
منبع:
إرشاد القلوب إلى الصواب
جلد 1
صفحه 174
وَ قَالَ رسول الله صلي الله عليه وآله : الْمُحْتَكِرُ مَلْعُون
پيامبر مكرم اسلام فرمودند :
كسي كه مالي را براي گران شدن نگه دارد ، ملعون است
وَ قَالَ صلي الله عليه و آله : مَنِ احْتَكَرَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ طَعَاماً ضَرَبَهُ اللَّهُ بِالْجُذَامِ وَ الْإِفْلَاس
هر كه خوراكى را بر مسلمانان احتكار كند خدا او را به بيماري خوره و نيز به فقر مبتلا مي كند
منبع هر 2 روايت:
بحار الأنوار
جلد 59
صفحه 292
داستان :
در کربلا عطار مشهوری زندگی میکرد. روزگاری مریض شد و بیماریاش طولانی گردید. یکی از دوستان به عیادتش رفت؛ دید که از وسایل زندگی چیزی برایش باقی نمانده است؛ فقط حصیری در زیر بدن و متکایی در زیر سر دارد. تاجر ثروتمند دیروز، حالا به چنین روزی افتاده است . در همین حال، پسر تاجر وارد شد و گفت: " پدر، برای نسخه امروز پول نداریم تا دارو بخریم ."
تاجر، متکای زیر سرش را به او داد و گفت: " این را هم ببر و بفروش، تا ببینم راحت میشوم یا نه؟ "
دوست تاجر، از وی پرسید: جریان چیست؟
تاجر گفت: من در کربلا، نمایندگی فروش آبلیموی شیراز را داشتم . آبلیمو وارد میکردم و به مبلغ گرانی میفروختم. ناگهان در شهر، بیماری حصبه شایع شد و پزشکان اعلام کردند که آبلیمو برای درمان این بیماری سودمند است.
روز اول کاری نکردم، ولی روز بعد به خود گفتم: چرا آبلیمو را ارزان میفروشی؟ حالا که خریدار دو برابر شده است .
خلاصه، ابتدا [آبليموها را نگه داشتم تا قيمت گرانتر شود و بعد] قیمت آبلیمو را دو برابر و بعد چند برابر کردم. مردم بیچاره هم از روی ناچاری میخریدند. بعد دیدم که آبلیموهایم دارد تمام میشود و هر قدر هم که آن را گران میکنم مردم میخرند. بنابراین شروع به ساختن آبلیموی تقلبی کردم و از این راه سود سرشاری به دست آوردم.
اما، ناگهان بیمار شدم، این بیماری مرا از پا انداخت و بستری کرد. در اثر این بیماری، هر چه پول به دست آورده بودم، از دست دادم . تا این که امروز دیدی که فقط همین متکا باقی مانده بود، این را نیز دادم تا ببینم آیا از دست این زندگی راحت میشوم یا نه؟
منبع:
داستانهای شگفت،
شهید آیة الله دستغیب،
صفحه 94 .
خاطره :
چند روز پيش شخصي كه حسابدار شركت محصولات غذايي ... بود برايم تعريف مي كرد:
مسئولين كارخانه متوجه شدند محصولات در حال گران شدن است ، تمام محصولات را از بازار جمع كردند تا گران شود .
اتفاقا آن انبار آتش گرفت و همه آن محصولات سوخت .
جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد