دربار به روايت دربار (5) فساد اخلاقي

(به بهانه دهه مبارك فجر)

محمد رضا پهلوي جزء فاسدترين افراد تاريخ است

اين فسادها به حدي است كه در خاطرات اطرافيان شاه بخش قابل توجهي را به خود اختصاص داده است .

به عنوان نمونه ، مادرِ محمد رضا ؛ در خاطرات خود ، در مورد رفتارهاي خلاف اخلاق پسرش مي نويسد:

 محمدرضا از بچه گي ضعيف بود. دكتر ايادي هميشه به من اطمينان مي داد كه جاي نگراني نيست و موضوع مريضي محمدرضا به خاطر شيطنت هاي زياد او و ضعف قوه باء است!

خدا لعنت كند اسدالله علم را كه بساط شيطنت براي محمدرضا درست مي كرد و باعث تحليل رفتن قوه پسرم مي شد.

به هرحال پسرم شاه بود و اگر شاه از شاه بودنش لذت نبرد و شاهي نكند چه بكند؟! .[خاطرات ملكه پهلوي؛ صفحه 359]

او در ادامه مي نويسد :

ناگفته نگذارم که محمدرضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود. یک بار که در جوانی با هواپیمای آلمانی مسافرت می‌کرد عاشق میهمانداران موطلایی هواپیمایی لوفت‌هانزا شده بود. این شرکت‌های هواپیمایی زیباترین دخترها را میهماندار خودشان می‌کنند و همین مساله مدت‌ها موجب بدبختی محمدرضا شده بود و پول‌های زیادی را صرف میهمانداران لوفت‌هانزا می‌کرد و یک قسمت از دربار مسئول دعوت و پذیرایی از این میهمانداران بود...! [خاطرات ملكه پهلوي؛ صفحه 364]

اردشير زاهدي ، يكي از نزديكان محمد رضا ، در خاطراتش مي نويسد :

اعليحضرت به نحوي افراطي و غير قابل باور به زنان و دختران موطلايي علاقمند بودند و هر وقت دختري موطلايي را مي ديدند به وضوح دست و پايشان مي لرزيد! [25 سال در كنار شاه ؛ صفحه 154]










دربار به روايت دربار (4) ريخت و پاش هايي باور نكردني

(به بهانه دهه مبارك فجر)

فريده ديبا ؛ مادر فرح ، در خاطرات خود از مقدمات عروسي فرح و محمد رضا پهلوي مي نويسد:

هواپیمای اختصاصی پیاپی میان پاریس و تهران در حال رفت‌وآمد بود.

براي من كه پس از مرگ پدر و بعد هم درگذشت شوهر، با كمترين امكانات اقتصادي زندگي كرده و امور خود را گذرانده بوديم ، اين همه ريخت و پاش و خرج كلان ، غير قابل تصور بود.

 گاهی اوقات خیاط فرانسوی که فراموش کرده بود یک نوار یا چیزی را از پاریس بیاورد هواپیما را به فرانسه برمی‌گرداند تا برای او یک قطعه نوار بیاورد. در حالی که مثل همان نوار در اینجا هم بود. [منبع :کتاب دخترم فرح - خاطرات فریده دیبا صفحه 60]

و در جايي ديگر از خاطراتش از ديدار كارتر با شاه مي آورد :

در یک مجلس شام خصوصی ، محمد رضا یک سری جواهرات فوق العاده نفیس و منحصر به فرد در دنیا را به ژاکلین کندی هدیه داد .

این جواهرات متعلق به همسر ریجارد شیر دل بودند. ژاکلین چنان تحت تاثیر سخاوت مندی محمدرضا قرار گرفت که در جلوی همه میهمانان بلند پایه ، محمدرضا را بوسید ! و چند لحظه بعد جواهرات خود را باز کرد و هدایای محمدرضا را به گردن آویخت .

جواهرات یک سری کامل شامل گردنبند برلیان ، گل سینه الماس ، دستبند جواهرنشان ، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان بودند.

دربرابر این سخاوتمندی بزرگ و بی نظیر کندی یک تابلوی نقاشی آبرنگ به فرح داد و گفت که این نقاشی از کارهای خود او در زمان تحصیل در کالج است ! ژاکلین هم یک کراوات رنگ و رو رفته به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد که این کراوات متعلق به « جورج واشنگتن » بوده است !

هدایای رئیس جمهور آمریکا و همسرش حتی یک دلار هم ارزش نداشتند درحالی که می دانستم محمدرضا برای خرید جواهرات عتیقه ی متعقل به ریچاردشیردل ، صدها هزار دلار هزینه کرده است . [منبع :کتاب دخترم فرح - خاطرات فریده دیبا صفحه 172]

مادر فرح در ادامه خاطراتش از ولخرجي دخترش مي نويسد:

  قصر بسیار مجللی در اطراف لندن وجود داشت که از بناهای تاریخی دوره ویکتوریا به شمار می آمد و یکی از قصرهای عمده لندن بود. باغِ چند ده هكتاري اطراف آن نيز، فوق العاده زيبا و چشمگير بود ، بويژه آنكه جويبارهاي آن با آب جاري روشن و زلال ، منظره يي بديع ايجاد كرده بود. فرح بي درنگ آن را پسندید ...

فرح مشتري خوبي به نظر آمده بود . به همين دليل ، شركت انگيليسي پيشنهاد كرد تا آپارتمان ديگر را هم در غرب لندن، كه محله هاي اعيان نشين در آن محدوده قرار دارند، به ما بفروشند.

 ما از آن آپارتمان هم كه در طبقه ي انتهايي يك برج نوساز واقع بود، بازديد كرديم.آپارتمان در حدود یک زمین فوتبال مساحت داشت!

فرح آپارتمان را برای خود خرید و از این خرید بسیار خوشحال شد؛ زیرا آپارتمان درست شبیه آپارتمان اشرف در نیویورک بود.!!! [منبع :کتاب دخترم فرح - خاطرات فریده دیبا صفحه 177]

 








دربار به روايت دربار (3) ثروت شاه

(به بهانه دهه مبارك فجر)

فريدون هويدا در خاطراتش درباره ي ميزان ثروت شاه چنين نوشته است:

"رضاخان به كسب ثروت خيلي علاقه‌مند بود و در طول سلطنت خود املاك گسترده‌اي را از مردم گرفت و به مالكيت خويش درآورد. ولي درباره اينكه محمدرضا چقدر ثروت داشت بايد بگويم كه درباره ثروت او ارقام نجومي در مطبوعات انتشار يافته است.

به طور مثال، روزنامه نيويورك تايمز در شماره مورخ 10 ژانويه 1979 خود با استناد به گفته منابع بانكي جهان ادعا كرد كه فقط اوراق بهادار متعلق به شاه بيش از يك‌ميليارد دلار قيمت دارد و نيز مبلغي بين 2 تا 4ميليارد دلار تنها در طول اين دو سال آخر از سوي خانواده سلطنتي ايران به آمريكا منتقل شده است" [كتاب سقوط شاه . فريدون هويدا. صفحه 146]

از سوي ديگر اردشير زاهدي درباره ميزان ثروتي كه شاه موفق به انتقال آن ها به خارج از كشور شد ، چنين مي نويسد.

"دادستان تهران در زمان شريف امامي فهرست دقيقي از افرادي كه پول هايي را به شكل ارز خارج بودند ، استخراج كرد. در ميان اين فهرست ، شخص اعليحضرت به خروج 31 ميليارد دلار ارز از كشور متهم شده بود." [كتاب 25 سال در كنار پادشاه صفحه 313]

اگر بخواهيم متوجه شويم 31.000.000.000  دلار چقدر است به اين جمله توجه كنيم كه : مرکز پژوهش‌های مجلس پیش‌بینی کرده است؛ درآمد صادرات نفت خام ایران در سال جاری(92)به 33 میلیارد دلار برسد  [منبع]

يعني ايراني كه اقتصادش برپايه ي نفت است، تمام درآمد نفتي اش 33 ميليارد دلار است

 








دربار به روايت دربار (2) خودشيفتگي  شاه

(به بهانه دهه مبارك فجر)

شاه ، داراي روحيه ي خود شيفتگي و عقده خود بزرگ بيني داشت ، كه اين امر ناشي از  پايين بودن ضريب هوشي و فكري او بود كه باعث تخيل افراطي و بلند پروازي در نحوه رفتار و مديريت او شده بود .

 فريدون هويدا در كتاب "سقوط شاه" مي نويسد :« توهمات عظمت گرايانه شاه به قدري او را از حقايق دور ساخته بود كه حتي سازمان سيا ضمن گزارش محرمانه اي در سال 1355 ه ش شاه را به عنوان "مردي كه خطرات ناشي از عقده خود بزرگ بيني او را تهديد مي كند "،‌توصيف كرده بود.» [سقوط شاه ؛ خاطرات فريدون هويدا. برادر امير عباس هويدا؛ صفحه 156]

اين خود بزرگ بيني در تمام خانواده پهلوي مشهود بود . منوچهر فرمانفرمايیان در كتاب "خون و نفت" صفحه 153، داستاني را بيان مي كند كه خلاصه آن چنين است:

شخصي را مدتي زنداني كردند و به او جرمش را نمي گفتند

روزي از سربازي كه برايش آب و نان آورده بود، درخواست كرد تا جرمش را به او بگويد

سرباز آهسته گفت: " شما جرم سنگینی مرتکب شده اید و مجازات خواهید شد. وسط روز اتومبیل شما از اتومبیل ولیعهد سبقت گرفته است.شماره ی اتومبیلتان را برداشته اند..."[برگرفته از کتاب "ما شما را آدم کردیم" صفحه 16 ؛ به نقل از كتاب نفت و خون صفحه 153]

اين خودبرتر بيني ها باعث شده بود كه او ، براي مردم ايران كوچكترين ارزشي قايل نباشد : فريده ديبا ، مادرِ فرح در خاطراتش مي نويسد :

محمدرضا مي گفت: مردم ايران جزو عقب افتاده ترين ملل جهان بودند كه پدرش “رضاخان” آنها را از جهل و خرافات و فقر نجات داد!

محمدرضا مي گفت: مردم ايران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند كه حتي عادت به شستشوي دست و صورت خود نداشتند و اين پدرش بود كه مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصي عادت داد.

محمدرضا مي گفت: بيست سال حكومت رضا خان و سي و هفت سال حكومت او باعث تغيير و تحول اساسي در زندگي ايرانيان شده و يك ملت عقب مانده به درواز ه هاي تمدن بزرگ رسيده است. [دخترم فرح، خاطرات فريده ديبا، صفحه  392]

 








دربار به روايت دربار (1) حقارت شاه

(به بهانه دهه مبارك فجر)

مادرِ محمد رضا پهلوي در خاطرات خود مي نويسد:

یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت : « مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من ، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام »

آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی هاکه از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانت ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند . حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی های مارا برای  پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام بکار میبردند . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلا  کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران میبردند ...

آقای ارتشبد نعمت الله نصیری می آمد خدمت محمدرضا ، گاهی من هم در این ملاقات ها بودم . میگفت آمریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسنه اند ! محمدرضا میگفت بدهید .[كتاب ملكه پهلوي صفحه 378]

حال در مقابل آمريكايي ها جواب اينهمه خوش خدمتي شاه را اينگونه دادند :

سالیوان (سفير آمريكا) به من گفت، "اعلیحضرت تصمیم گرفتند از کشور بروند بیرون." من خیلی ناراحت شدم. من فورا به آن گارد و پیشخدمته گفتم من می‌خواهم بروم پهلوی شاه...

[رفتم پيش شاه]  گفتم که تکلیف کردند به شما بروید؟ برای چه تکلیف کردند؟ یعنی چه؟ همین شکلی با او حرف زدم. گفتم نمی‌توانند این‌ها تکلیف بکنند، نمی‌توانند. گفتم اگر اعلیحضرت می‌خواهید بروید من باید با شما بیایم، من نمی‌مانم.

... اعلیحضرت گفت، "ببین، بمان این جا برای ما روشن کن، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم چرا این‌ها این کار را با من کردند؟"  [خاطرات ارتشبد حسن طوفانيان صفحه 83]

اين حقارت تا بدانجا ادامه داشت كه حتي اجازه ورود شاه به آمريكا داده نشد .اردشير زاهدي در خاطرات خود مي نويسد:

آقاي هنري كيسينجر وزير امور خارجه سابق آمريكا از افراد وفاداري بود كه تقريباً هر روز به شاه در دو نوبت تلفن مي‌كرد.
يك روز كه من در كنار اعليحضرت بودم و كيسينجر تلفن كرد شاه به او گفت : اكنون متوجه شده‌ام كه آمريكايي‌ها مردمي ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ايالات متحده آمريكا گذراندم و اكنون آمريكا حتي اجازه نمي‌دهد در يكي از بيمارستان‌هاي آن كشور بستري شوم...[25 سال در كنار پادشاه ؛ خاطرات اردشير زاهدي صفحه 364]









خاطراتي از اسوه اخلاق

(به بهانه 23 ربيع الاول ؛ سالروز ارتحال اسوه اخلاق ، حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني)

حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تهرابي ،ويژگيهاي منحصر به فردي داشتند كه بسيار است

يكي از اين ويژگيهاي ايشان زهد و دوري از شهرت بود

داستانك 1:

در يكي از چاپهاي كتاب آيين زندگي، كسي كه آن را چاپ كرده بود ، روي جلد كتاب نام ايشان را آيت الله تهراني نوشته بود.

موقعي كه يك نسخه از اين كتاب به دست ايشان رسيد، با ديدن لفظ آيت الله ناراحت شدند؛ به من گفتند: هرجا كتاب مرا ديدي ، روي آيت الله خط بكش...

داستانك2:

هنگامي كه ايشان جبهه رفته بودند، يك روز براي تهيه فيلم و خبر آمده و شروع كرده بودند به فيلمبرداري از جاهاي مختلف تا رسيده بودند به مرحوم ميرزا جواد آقا تهراني.

شناخته بودند كه ايشان چه شخصيتي است و مي‌خواستند بهتر و بيشتر فيلمبرداري كنند، ولي تا دوربين فيلمبرداري به ايشان مي‌رسد، ايشان عمامه را از سر برمي‌دارند تا شناخته نشوند، كه موجب شهرت و آوازه ايشان شود.

 بعد از فوت ايشان، نامه‌اي در يادداشت‌هاي شخصي شان پيدا شد كه از ايشان خواسته بودند تا در برنامه‌اي به معرفي خود تحت عنوان يكي از شخصيت‌هاي اسلامي اين مرز و بوم بپردازند.

ايشان در زير جملاتي كه از ايشان به عنوان شخصيت اسلامي در نامه ياد شده بود، با خودكار قرمز خطي كشيده بودند و در حاشيه آن دو جمله نوشته بودند يكي:

 "رب شهرة لا اصل لها؛ اي بسا شهرتي كه هيچ اصل و اساسي نداشته باشد. "

و حديث شريفي بدين مضمون آمده بود: "رحم الله امره عرف قدره و لم يتعد طوره؛ خداوند رحمت كند شخصي را كه قدر و اندازه خود را بشناسد و پايش را از گليمش دراز نكند. " [كتاب خاطراتي از آيينه اخلاق صفحه32 و 35]

جهت مطالعه 20 داستانك از آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني اينجا را كليك كنيد]

 








دانشگاهِ خودسازي

(به بهانه 16 آذر ؛ روز دانشجو)

دانشگاه بايد مكان خودسازي باشد .

يعني دانشجو بايد هنگام خروجش از دانشگاه ؛ از زمان ورودش به دانشگاه، مؤمن تر شده باشد

مانند دانشگاه اصلي ،يعني جبهه ،كه كساني كه در اين دانشگاه فارق شدند ؛ راهي را رفتند كه بسياري از بزرگان نتوانستند طي كنند

شهدا اهل همت بودند، اهل مجاهدت بودند، اهل سرعت بودند، اهل سبقت بودند، اهل وصال بودند.

داستانك:

شهیدی بود كه همیشه ذکرش این بود:

یابن الزهرا

یا بیا یک نگاهی به من کن

یا به دستت ما در کفن کن .

از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) علاقه داشته است.

بعد به دوست  روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی

آن روحاني می گوید ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند پیش پدر و مادر آمدم گفتم این شهید چنین وصیتی کرده است آيا من مي توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟

آنان اجازه دادند

در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است

یا بن الزهرا

یا بیا یک نگاهی به من کن

یا به دستت مرا در کفن کن

 وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع كرد فرياد زدن . وقتي آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاي شب به من گفتند يكي از شهدا فردا بايد تشييع شود و چون پشت جبهه شهيد شده است بايد او را غسل دهي

 وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

 من رفتم . در وسط راه با خود گفتم اين شخص كه بود و چرا  مرا بيرون كرد .

با عجله برگشتم و ديدم اين شهيد كفن شده و تمام فضای این ساختمان غسال خانه بوی عطر گرفته بود.

 از ديشب نمي دانستم رمز اين جريان چه بود و آن آقا كه بود ؛ اما حالا فهميدم


  








 
                                                

آخر، انگليس حق ما را به رسميت شناخت

(به بهانه 10 آذر ، سالروز شهادت شهيد مدرس)

 داستانك 1:

روزی، وثوق‌الدّوله پس از تعظیم قرارداد معروف خود با انگلیس به خانه‌ی مدرّس آمد و گفت:

آقا! شنیده‌ام شما با قرارداد تنظیمی بین ما و دولت انگلیس مخالف کرده‌اید.

مدرّس: بلی،

وثوق‌الدّوله: آیا قرارداد را خوانده‌اید؟

مدرّس: نه

وثوق‌الدّوله: پس به چه دلیل مخالفید؟

مدرّس: قسمتی از آن قرارداد را برای من خوانده‌اند. جمله‌ی اوّلش که نوشته بودید دولت انگلیس حق استقلال ما را به رسمیّت شناخته است. انگلیس کیست که استقلال ما را به رسمیّت بشناسد؟آقای وثوق! چرا شما این قدر ضعیف هستید؟

وثوق‌الدّوله: آقا! به ما پول هم داده‌اند.

مدرّس: آقای وثوق اشتباه کردید، ایران را ارزان فروختید.

 

داستانك 2:

رضا خان در اوّل خیابان سپه محوطه‌ی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار می‌کرد. در بالای سر دَرِ بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.

روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.

رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟

 مدرّس جواب داد:

بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دو رو دارد.

رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.

 برگرفته از كتاب «حاضر جوابي هاي شهيد مدرس»


          








 
                                                

نهضت خاطره سازي ، براي امام

(به بهانه نزديكي به 13 آبان ، روز مبارزه با استكبار)

بعد از ارتحال امام خميني ؛ تفسير به راي و تخريب چهره امام شدت گرفت و هر روزي با يك عنواني چهره ي امام مورد هجمه قرار مي گرفت. اما هر كدام به شكست مي انجاميد

دشمن به اين نتيجه رسيد كه بايد اين بار اعتقاد اصلي مردم نسبت به امام كه اين جمله بود را هدف بگيرد "حرف و عمل امام يكي بود"

و اين راه فقط با خاطرات دروغ محقق مي شد كه اين مهم هم به لطف اطرافيان قديم امام انجام شد.

شايد يكي از مهمترين مصاديق ، همين حذف شعار مرگ بر آمريكا باشد

لازم است جهت رفع فراموشي آقايان ، فقط و فقط به 2 موضع گيري حضرت امام ، كه در ماههاي آخر عمر شريف ايشان گرفته شده است ، اشاره كنيم

حضرت امام در پيامي به ملت ايران در سالگرد كشتار خونين مكه و قبول قطعنامه 598 در 29 تير 67 مي آورند:

« ان شاء اللَّه ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج، اين منبر بزرگى كه بر بلنداى بام انسانيت بايد صداى مظلومان را به همه عالم منعكس سازد و آواى توحيد را طنين اندازد، صداى سازش با امريكا و شوروى و كفر و شرك نواخته شود. و از خدا مى‏خواهيم كه اين قدرت را به ما ارزانى دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين، كه از كليساهاى جهان نيز ناقوس مرگ امريكا و شوروى را به صدا درآوريم»         [صحيفه امام-جلد ‏21 صفحه 82]

و نيز در تاريخ 3 اسفند 67 در پيامي به روحانيون كه به منشور روحانيت معروف گشت مي آورند :

«انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان‏ خود را به گروهها و ليبرالها مى‏خوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر امريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جارى مى‏كنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‏ايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كرده‏ايم و صدها چراى ديگر»    [صحيفه امام- جلد ‏21  صفحه  286]

و در پايان براي اينكه خط بطلاني بر تمام خاطره گويي هاي جعلي و ... كشيده شود؛ به آخرين جملات وصيت نامه نوراني امام عزيز رجوع مي كنيم:

 بسمه تعالى در زير اين وصيتنامه 29 صفحه‏اى و مقدمه، چند مطلب را تذكر مى‏دهم:

1. اكنون كه من حاضرم، بعض نسبتهاى بى‏واقعيت به من داده مى‏شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مى‏كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مى‏شود مورد تصديق نيست، مگر آنكه صداى من يا خط و امضاى من باشد، با تصديق كارشناسان؛ يا در سيماى جمهورى اسلامى چيزى گفته باشم.   [صحيفه امام – جلد ‏21  صفحه 451- وصيتنامه]








 

حكم خريد و فروش پول (پول كهنه به پول نو)

سوال :خريد و فروش پول به پول ، مثلا فروش يك اسكناس هزار توماني به هزار و يكصد تومان چه صورت دارد؟

حضرت آيت الله خامنه اي:

خريد و فروش اسكناس معمولي و رايج باطل است مگر آنكه داراي خصوصيت خاصي از قبيل قدمت يا چگونگي چاپ و مانند آن باشد و يا غرضي عقلايي در تبديل منظور باشد . مانند تحصيل پول خُرد يا تبديل اسكناس كوچك به اسكناس بزرگتر و مانند آن ، كه در اين موارد تبديل و خريد و فروش به زياده مانعي ندارد( مجموعه استفتائات)

حضرت آيت الله فاضل لنكراني:

اگر معامله عقلايي باشد ، مانعي ندارد(مثلا بخواهد پول ريز را به درشت يا كهنه را به نو تبديل كنند) جامع المسائل 1/264

حضرت آيت الله مكارم شيرازي

اشكال دارد

حضرت آيت الله تبريزي:

اگر پول شخصي را به پول ديگر به نقد بفروشد، مانعي ندارد و چنانچه به نسيه باشد معامله مزبور قرض ربوي و حرام است ، هر چند به اسم خريد و فروش انجام گيرد

حضرت آيت الله صافي گلپايگاني:

اگر غرض عقلايي باشد مثل اينكه يك اسكناس هزار توماني به يك هزار و يكصد تومان اسكناسهاي پنجاه توماني بفروشد يا خريداري كند يا در خصوص اسكناس يكهزار تومان ، خصوصيتي باشد مثل اينكه امضاي پدرش را داشته باشد اگر آنرا به يك اسكناس هزار توماني و يكصد تومان بخرد جائز است

حضرت آيت الله بهجت :

در مابه التفاوت معامله ي ديگري با چيزي انجام دهند، خالي از اشكال است

حضرت آيت الله سيستاني:

اگر از يك جنس باشد به صورت نقد اشكال ندارد، ولي به صورت نسيه به احتياط واجب جائز نيست

[منبع تمام موارد : كتاب مسائل جديد ؛ جلد 2 صفحه 157]

هت مطالعه بيشتر، استفتائات مقام معظم رهبري سوال1603 ؛ توضيح المسائل آيت الله سيستاني قسمت ملحقات بخش تنزيل برات ؛ مساله دوم؛  استفتائات جديد آيت الله مكارم جلد 2 صفحه 235 مساله 724]








                       

2 خاطره از شهيد رجايي

(به بهانه 8 شهريور ، سالروز شهادت شهيد رجايي و باهنر)

داستانك 1:

یک‏بار در حین پرسش و پاسخ مسؤولان، با شنیدن اذان ظهر، خطاب به حضار و جمع گفت: اگر خبر داده باشند برای مدت بیست دقیقه ضرورت دارد ارتباط تلفنی با مرکزی برقرار کنم، آیا اجازه هست که همین جا صحبت را متوقف و ادامه آن را به بعد از تلفن موکول کنیم؟ حاضران که از پیشنهاد غیرمنتظره شهید رجایی غافل گیر و شگفت‏زده شده بودند، گفتند: اختیار دارید. بله قربان!

 او گفت: هم‏اکنون دستگاه بی‏سیم الاهی (اذان) خبر از انجام فریضه ظهر داده است. ما فعلاً وظیفه داریم با اقامه نماز، این ارتباط را برقرار کنیم.

 سپس بدون تکلف، لحظه‏ای بعد در برابرنگاه ناباورانه حضّار، با جمعی به نماز ایستاد و این تکلیف الاهی را سروقت انجام داد.

داستانك 2:

پیش از انقلاب، یک‏بار او را دیدم که برای خرید میوه، از خیابان ایران به میدان ژاله (شهدا) می‏رفت.

گفتم: برای خریده میوه چرا این همه راه می‏روی؟ گفت: آن‏جا دوستی دارم که دکّه‏دار و میوه‏فروش است.

همراهش تا همان‏جا رفتم و دیدم این بزرگوار بعداز خوش و بش کردن با میوه‏فروش، دور ازچشم او، میوه‏های له شده و معیوب را در پاکت می‏ریزد.

 تعجب کردم و برای کمک به او، چند میوه خوب و سالم را در پاکتش ریختم، امّا ایشان بی‏آن‏که میوه فروش متوجه شود، آن‏ها را از پاکت در آورد و به جای آن‏ها، میوه‏های معیوب را در پاکت ریخت! بعد از پرداخت وجه در بین راه پرسیدم: قصه چه بود؟ اول چیزی نخواست بگوید، اما در برابر اصرارم گفت: این مرد دو پسر داشت. یکی در جریان مبارزه شهید شد و دیگری اکنون در زندان به سر می‏برد. ما و برخی از دوستان در طول هفته، بی‏آن که او بداند، به قصد کمک به این پدر تنها و دلسوخته، از ایشان به این شکلی که دیدی میوه می‏خریم






       

صحنه اي دردناك

(به بهانه 26 مردا د سالروز ورود آزادگان سرافراز به ميهن)

كتابهاي خوبي در زمينه اسرا نوشته شده ، كه بعضي از آنان بسيار شاخص و زيباست كه ازجمله ي آنان مي توان به 2 كتاب اشاره كرد: 1. كتاب "حكايت زمستان" اثر سعيد عاكف و 2. كتاب "پايي كه جا ماند"  اثر سید ناصر حسینی پور

در هر 2 كتاب خاطرات عجيبي از دوران اسارت ديده مي شود كه مي توان به عنوان نمونه به يكي از خاطراتي كه در كتاب "پايي كه جا ماند " اشاره كرد:

تکیه کلامش “کلکم مجوس و الخمینیون اعداء العرب” بود. چند بار با چوب پرچم به سرم کوبید.

از حالاتش پیدا بود تعادل روانی ندارد. از من که دور شد، حدود ده پانزده متر پشت سرم، کنار جنازه یکی از شهدا که وسط جاده بود ایستاد.

جنازه از پشت به زمین افتاده بود. نظامی سیاه سوخته عراقی کنار جنازه اش ایستاد و یک دفعه چوبِ پرچمِ عراق را به پایین جناق سینه ی شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت.

آرزو می کردم بمیرم و زنده نباشم.

(پاورقی: تا زمانی که پدر و مادر شهید در قید حیات هستند نمی توانم نام او را در این کتاب ببرم. با برادرش که صحبت می کردم گفت: مادرم ناراحتی قلبی دارد. تا زنده است اسم برادرم را در کتاب ننویس. امیدوارم مادر این شهید سال ها زنده باشند. ترجیح می دهم سال ها بعد به منظور ثبت جنایات رژیم بعثی عراق در جنگ، نام او را بنویسم.)  [صفحه 84]

جهت تمايل به مطالعه 20 داستان كوتاه از آزادگان  اينجا را كليك نماييد

معجزه اي در جنگ 33 روزه

(به بهانه 22 مرداد سالروز پيروزي تاريخي حزب الله لبنان بر رژيم غاصب صهيونيستي در جنگ 33 روزه)

این داستان درتلوزیون اسرائیل و درروزنامه هاآرتص صهیونیستها منعکس شد وخواننده ی گرامی می تواند وارد سایت انگلیسی روزنامه مزبورشود و مطالب بیشتری ازاین دست را درآنجا پیداکند.

کانالهای تلویزیونی اسرائیل ازیکدیگر پیشی می گرفتند جهت دعوت از سربازان و افسران نخبه تا در استودیو بیایند و میهمان برنامه ی آنان شوند و ازفاجعه ای که برایشان رخ داد آشنا و ازماجرا مطلع شوند.

یکی ازافسران لشکر «غولانی» که نامش «ایثان آیخنر» و یکی ازدستانش قطع شده بود، دربرنامه حضور داشت. مجری برنامه از او پرسید چه شد که دستت درجنگ قطع شد؟ او هم پاسخی داد که همگان را به تعجب و شگفتی واداشت.

ایثان گفت : جنگ بسیار سختی را تجربه کردیم، درحالی که وارد حومه ی شهر بنت جبل می شدیم و تعدادمان هم بسیار زیاد بود. من پشت یک درخت موضع گرفتم تا سربازان لشکر را پوشش دهم و درعین حال با دوربین تفنگم، برخی خانه ها را زیرنظر داشتم تا هرگونه تحرک و جابجایی نیروهای حزب الله را رصد کنم. این بود که سه تن ازرزمنده های مقاومت اسلامی را دیدم که آرام و آهسته داشتند به سوی ما نفوذ می کردند تا سربازانمان را غافلگیر کنند.

در وهله اول به نظرم آمد که آنان هدفهای بسیار آسانی هستند، لذا همین که خواستم هدفگیری کنم و بطرف آنان تیراندازی نمایم، ناگهان با مردی سوار بر اسب و شمشیر به دست مواجه شدم که ضربتی به من وارد کرد و از نظر دورشد، من خیلی آشفته و وحشت زده شده بودم!

خانم مجری با شگفتی ازاو سؤال کرد: واقعاً آنها با شمشیر و اسب می جنگیدند؟! افسر اسرائیلی (ایثان) جواب داد: بله، حتی بعضی ازسربازان به من گزارش دادند تک سواری با اسبی تندرو آنها را دنبال می کرد و آنچنان سریع می گذشت که نمی توانستیم اورا هدف قرار دهیم.

منبع : كتاب « معجزات و كرامات نبرد صادق الوعد» صفحه 28

جهت تمايل به مطالعه مطالب بيشتر از جنگ 33 روزه اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

هیچ وقت پپسی نمی خورد

(به بهانه 15 مرداد سالروز شهادت شهيد عباس بابايي)

خلبان آزاده تیسمار اکبر صیاد بورانی هم دوره اي خلبان شهيد سرلشگر عباس بابايي مي گويد:

بعضی وقت ها عباس همراه با شام نوشابه می خورد، اما نه نوشابه هایی مثل پپسی و ... که در آن زمان موجود بود ...

 چند بار به او گفتم که برای من پپسی بگیرد ولی دوباره می دیدم که نوشابه ي ديگري خرید است. یک بار به او اعتراض کردم که چرا پپسی نمی خری؟ مگر چه فرقی می کند و از نظر قیمت که با هم تفاوتی ندارد، آرام و متین گفت:

-حالا نمی شود شما نوشابه ي ديگري بخورید؟

گفتم : خوب عباس جان آخر برای چه؟

سرانجام با اصرار من آهسته گفت :

-کارخانه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم کرده اند

به او خیره شدم و دانستم که او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و دردل به عمق نگرش او به مسایل ، آفرین گفتم.

جهت نياز به مطالعه 15 داستانك از شهيد بابايي اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

راهپيمايي در قرآن

(به بهانه نزديكي به روز قدس)

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّدا ... [فتح 29]

محمّد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنان را در حال ركوع و سجود مى‏بينى

نكته:

ياران پيامبر قبل از آنكه اهل نماز و ركوع و سجود باشند ، اهل برخورد با دشمن هستند

اگر ما خود را مطيع پيامبر مي دانيم ، بايد همراه با نماز ، اهل مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل باشيم

و درباره حركت دسته جمعي بر ضد دشمن (راهپيمايي )  خدا وند مي فرمايد :

ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار ... الّا كُتب لهم به عَملٌ صالح  [توبه، 120]

هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمى‏گيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت مى‏شود.

آرى، راهپيمايى ‏هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

.

هدايت، پاسخ فحش ركيك

(به بهانه 22 تير سالروز ارتحال استاد علي صفايي حايري "عين – صاد" )
داستانك:

يك روز به آن گرامى گفتم: من وقتى از بعضى افراد گستاخ در كوچه و خيابان، حرفى مى شنوم، پاسخ مى دهم. شما چطور؟استاد فرمود: من پاسخ نمى دهم; چون آدم ها انگيزه هاى گوناگون دارند; يا نمى دانند يا از نفرت هايى انباشته اند يا بدبين اند. من يا مى گذرم «مرّوا كراما» يا با آن ها حرف مى زنم. و تعريف كرد:

روزى در خيابان هاشمى تهران مى رفتم. جوان موتور سوارى به همراه سوارى بر ترك، اشاره اى كردند كه فهميدم مى خواهند زير عمامه ام بزنند.

 براى همين به پياده رو رفتم. وقتى به كنارم رسيدند، از كارشان مأيوس شدند. توقف كوتاهى كردند و يكى از آن دو حرفى گفت كه مفهوم آن تغّوط به عمامه ام بود.

دستى به عمامه ام كشيده و گفتم: خبرى نشد؟! ناگهان ايستادند و موتور را روى جك گذاشته و به طرفم آمدند. سرها را پايين گرفته و با شرم گفتند: آقا! عفو كنيد. كلام مظلومانه و از سر خيرخواهى چنين اثر مى گذارد.

با آن دو صحبت هايى شد...

بعد نگاهش را به من دوخت و با تأنّى فرمود: يكى از آن ها به حوزه آمده و طلبه شد و يكى به جبهه رفت و ميان بر زد.

چه نفسى و چه نفوذ كلامى كه از فحاشان، طلبه و شهيد بيرون مى كشيد.

منبع : كتاب مشهور در آسمان

جهت نياز به مطالعه 20داستان كوتاه از زندگاني ايشان، اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

امان از چادر؛ انسان را ياد چه خاطراتي كه نمي اندازد

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

 

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

يادم مي آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حمله شديدی صورت گرفته بود. به طوري که از بيمارستان هاي صحرايي هم مجروحين زيادي را به بيمارستان ما منتقل مي کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود. در بين همه آنها، وضع يکيشان خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و با اين که سعي کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولي خونريزي شديدي داشت. مجروحين را يکي يکي به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدي را داخل ببريم.

وقتي که دکتر اتاق عمل اين مجروح را ديد، به من گفت که بياورمش داخل اتاق عمل و براي جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد مي شدم تا بروم توي اتاق و چادرم را دربياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری. ما براي اين چادر داريم مي رويم... چادرم در مشتش بود که شهيد شد

از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم 


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مادران شهدا؛ گريه كنيد

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن

زمان تشیيع و تدفینم گریه نکن

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن

فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند

و زنان ما عفت را وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت

مادرم گریه کن...!!! که اسلام در خطر است .....


.

.

.

قسمتي از وصيت نامه شهید سعید زقاقی


مادران شهدا ، قبل از آنكه از عزيزانتان شرمنده باشيم از شما شرمنده ايم!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

بوي بهشت


...پشت تریبون رفت و درباره انتخاب رئیس جمهور و اینکه باید روحانی باشد یا غیر روحانی اندکی صحبت کرد ...

ده دقیقه ای از آغاز نطق دکتر می گذشت و ساعت 20/8 را نشان می داد.دکتر مکثی کرد و به مستمعین دور تا دور جلسه نگاه کرد و وقتی از همراهی ایشان با بحث مطمئن شد،یکباره گفت:

بچه ها بوی بهشت می آید.آیا شما هم این بو را استشمام می کنید؟

در همین لحظه انفجار مهیبی حزب جمهوری اسلامی را لرزاند و ساختمان فرو ریخت.

7 تير سالروز شهادت شهيد مظلوم دكتر بهشتي و 72 تن از ياران با وفاي اوست

آن شهيد بزرگوار دقت بالايي در همه چيز داشت به عنوان مثال:

داستانك :

چراغ قرمز اول رو كه رد كرد، بهشتي خيلي تحمل كرد كه چيزي نگه. دومين چراغ بود كه ديگه صداش در اومد. گفت: اگه از اين هم بگذري ديگه نمي شه پشت سرت نماز خواند. تكرار گناه صغيره ...

طرف با حالت حق به جانبي گفت: اينها قانون طاغوته بايد سرپيچي كرد. بهشتي با ناراحتي دست گذاشت رو داشبورد و محكم گفت: اينها قوانين انسانيه، عين انسانيت ...

جهت مطالعه 20 خاطره از شهيد بهشتي اينجا را كليك نماييد

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چرا رأي بدهم؟

(به بهانه نزديكي به انتخابات)

«مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مي فرمايند:

كسى كه صبح كند و نسبت به امور مسلمين بى تفاوت باشد مسلمان نيست

منبع:كافى، جلد  2،  صفحه163

شركت در انتخابات واجب است چون انتخابات از امور مسلمين است مگر مى‏شود كه كسى مسلمان باشد و به امور مسلمين بى تفاوت باشد ،

مي گويند: قبليها چه گُلي به سر ما زدند كه اينها بزنند ؟

بر فرض كه قبلي ها كار نكردند. شما اگر از چند نانوايي نان بخري و نانش خوب نباشد ، ديگر نان نمي خري؟

دقت كنيم ! كه اگر ما خودمان براي كشورمان نقشه نريزيم، آمريكا و اسرائيل نقشه مي ‏كشد كه چه كسي باشد و چه كسي نباشد آنوقت او از آنطرف دنيا براى ما نقشه بكشد و ما نقشه نكشيم؛ اگر هم دين نداريم بخاطر غيرت ملى‏مان بايد در انتخابات شركت كنيم.

داستانك:

 يك نوكرى اربابش را اذيت مى‏كرد.

 گفتند اين نوكر را توى كوچه دارند مى‏زنند تا گفتند مى‏زنند فورى رفت و از نوكر دفاع كرد.

 مردم گفتند تو كه از دست اين نوكر دلت خون است

گفت:من از دست اين دلم خون است اما غيرتم اجازه نمى‏دهد . بالاخره نوكر من كه هست.منسوب به من هست. چون منسوب به من است اجازه نمى‏دهم شما بزنيد اگر هم خواسته باشم بزنم خودم مى‏زنم

حال آمريكا براى ما تصميم بگيرد؟ به غيرت ما بر نمي خورد؟!!! هر كس يك جو غيرت داشته باشد نمى‏تواند آرام بنشيند و اجازه بدهد كه از آنطرف دنيا برايش نقشه بكشند

منبع:تلخيص از صحبتهاي حجه الاسلام قرائتي [26/ 03/ 84]


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

اين انقلاب امانت است

(به بهانه نزديكي به انتخابات)
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء/ 58)

 بدرستى كه خدا به شما امر مى‏كند ،كه امانات را به اهلش بدهيد

دختر انسان امانت است؛ بايد دقت كنيم كه دخترمان را به چه كسي مي دهيم

فرزند ما امانت است ؛ او را كدام مدرسه مي گذاريم

چشم ما امانت است ؛ در چه راهي خسته اش مي كنيم

گوش ما امانت است ؛ چه گوش مي دهيم

زبان ما امانت است ؛ چه ميگوييم

و...

اما يكي از مهمترين امانات؛ انقلاب و خون شهداست ؛

 اين انقلاب را به دست كه مي دهيم ؟

يكي از وظايف ما اين است كه سكان اجرايي كشور را به دست اصلح بدهيم و اگر در انتخابات شركت نكنيم يا خداي نكرده كوتاهي كنيم مصداق اين جمله حضرت امام خميني رحمت الله عليه مي شويم : "چه بسا که در برخي مقاطع حضور نيافتن در انتخابات يا مسامحه در آن، گناهي باشد که در راس گناهان کبيره است "


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

فرازي از وصيتنامه امام خميني (3)

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازي از وصيت نامه امام

من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات الله و سلامه عليهما- مى‏باشند. ... در صورتى كه [مردم ما ] نه در محضر مبارك رسول اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله عليه. ... و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم

منبع:صحيفه امام ،جلد  ‏21، صفحه : 411

حال بیاییم این فراز را بر روايات عرضه کنیم! و ببينيم آيا اين حرف مبناي روايي هم دارد؟

قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: أي الخلق أعجب إليكم إيمانا؟ قالوا: الملائكة، قال و ما لهم لا يؤمنون و هم عند ربهم؟ قالوا: فالنبيون قال و ما لهم لا يؤمنون و الوحي ينزل عليهم؟قالوا: فنحن قال: و ما لكم لا تؤمنون و أنا بين أظهركم؟ قال: فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: إن أعجب الخلق إليّ إيمانا لقوم يكونون بعدكم يجدون صحفا فيها كتاب يؤمنون بما فيها.

پیامبر از اصحاب سوال فرمود :كداميك از مؤمنان ايمانشان شگفت‏انگيزتر است؟

گفتند: فرشتگان، فرمود: چه جاى تعجب است ، در حالي كه آنها در جوار قرب خداوندند

گفتند: پس انبياء، فرمود: با اينكه وحى بر آنها نازل مى‏شود چگونه ايمان نياورند؟

 گفتند: پس خود ما! فرمود: چه جاى تعجب كه شما ايمان بياوريد در حالى كه من در ميان شما هستم؟

(اينجا بود كه همه ساكت ماندند) آنگاه پيامبر فرمودند:

ولى از همه اعجاب‏انگيزتر قومى هستند كه بعد از شما مى‏آيند و تنها اوراقى را در برابر خود مى‏بينند و به آنچه در آن است ايمان مى‏آورند".

منبع :میزان الحکمه ،جلد 1،صفحه :404   و تفسیر نمونه ،جلد ‏23،صفحه :317


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

فرازي از وصيتنامه امام خميني (1)

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازي از وصيت نامه امام

من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات الله و سلامه عليهما- مى‏باشند. ... در صورتى كه [مردم ما ] نه در محضر مبارك رسول اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله عليه. ... و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم

منبع:صحيفه امام ،جلد  ‏21، صفحه : 411


اين جمله ، جمله ي كوچكي نيست . آيا امام اهل مبالغه بودند؟ و يا در نوشته هاي خود دقت نمي كردند؟و يا اينگونه حرفها و تمثيلات طبيعي است؟ و يا واقعا همين طور است؟

اگر بخواهيم به دقت امام در گفتار و نوشتارشان پي ببريم ، داستانها و خاطرات زيادي در اين رابطه وجود دارد، كه به يك مورد آن اشاره مي شود.  

داستانك:

دختر امام مي گويد :

يك روز ايشان پيامي خطاب به بسيجيان نوشته بودند و آن را براي پخش به راديو و تلوزيون فرستاده بودند.

ناگهان خواستند كه پيام را قبل از پخش بازگردانند.

[بعد از آنكه نامه بازگردانده شد] من ديدم كه واژه را تغيير دادند و گفتند:

"در پيام چنين نوشته بودم: من با تمام همّم به شما دعا مي كنم، لذا آن را به بيشترين همّم تبديل كردم . اين جمله دقيق تر است".

منبع :كتاب سيره ي آفتاب صفحه 92


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

نماز را ما خوانديم ؛ نه شما!

(به بهانه 12 خرداد سالروز ارتحال حجه الاسلام ابوترابي)

معمولا در منزل هر كدام از آزادگان سرافراز كه برويد ؛ مي بينيد كنار عكس امام و آقا ؛ عكس ديگري هم هست و آن عكس اميرالاسرا حجه الاسلام ابوترابي است كسي كه بيش از 10 سال در اردوگاههاي صداميان مراد و امام اسرا بود

داستانك:

حجه الاسلام قرائتي مي فرمودند:

در اجلاس نماز كه سالى يك اجلاس داريم، آن هم مقام معظم رهبرى پيام مى‏دهد و رئيس جمهور هركس هست مى‏آيد افتتاح مى‏كند و خوب مسئولين فرهنگى جمع مى‏شوند چه كنيم ... يك روز آقاى ابوترابى كه ده سال اسير بود، گفت: من مى‏خواهم چند دقيقه صحبت كنم.

 قدم به چشم! بفرما.

گفت: آقايانى كه در اجلاس نماز جمع شده‏ايد ما نماز خوانديم نه شما! گفتيم: خوب!

 گفت: صدام دستور داد رهبران اين اسران را بگيريد با شكنجه همه را امشب اعدام كنيد. منتها با شكنجه نه با گلوله! آمدند يك چند نفر را درآوردند، هر كدام را يك شكلى، دو نفر را چنان نگه داشتند، مشت به اين طرف و آنطرف چشم او زدند، كه چشم‏هايش روى موزاييك‏ها افتاد. يعنى مثل كله‏پاچه‏اى كه چنين مى‏كنى، مخش تكان مى‏خورد.

 خود ايشان را ميخ گذاشتند شروع به كوبيدن كردند. هر كدام را با يك شكنجه‏ى ويژه‏اى منتها شكنجه‏اى كه بداند اين قطعاً مى‏ميرد. گفتند: دستور صدام عملى شد، رفتند. ما همه افتاديم. بُنه عمرى داشتيم، بُنه جونى، تك تك نفس مى‏كشيديم منتظر مرگ بوديم.

سپيده زد فكر كرديم سپيده‏ى صبح است. بلند شديم ديديم حال نداريم. همان در خون خودمان خوابيده نماز خوانديم. بعد ديديم نه اين صبح صادق نبوده، صبح كاذب بوده، بعد كه سپيده زد فهميديم اين صبح است.

دو مرتبه نماز خوانديم. گفت: آنروزى كه چشم‏هاى ما از كاسه درآمد و ميخ در سر ما كوبيدند ما دو بار نماز صبح خوانديم. ما نماز مى‏خوانيم.

منبع:حجه الاسلام قرائتي در برنامه درسهايى از قرآن [15/ 12/ 87]

جهت مطالعه خاطراتي از حجه الاسلام ابوترابي اينجا ؛ و آزادگان اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آيت الله بهجت و فتنه ي 88

(به بهانه 27 ارديبهشت سالروز ارتحال آيت الله العظمي بهجت)

آيت الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان؛ كه مجموعه اي از خاطراتشان از حضرت آيت الله بهجت است؛ مي آورند :

در دیداری که اواخر سال 86 با آیت‌الله بهجت داشتم ایشان فرمودند:

آقای خمینی را در خواب دیدم که جلوی من نشسته، ولی ضعیف و رنجور. ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت.

این بدان معنا است که نهضت ایشان ... دچار مشکل می‌شود. برای پیشگیری از آسیب دیدن نهضت به آقای خامنه‌ای پیغام دادم که من برای پیشگیری از آسیب‌ها اقداماتی انجام داده ام؛ لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد...

 بعد ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست. در ادامه آیت‌الله بهجت خطاب به آقای ری شهری می فرمایند: شما هم کاری بکنید.

آقای ری شهری می‌گوید: غیر از دعا و ذکر چه می‌توان کرد؟

که ایشان می‌فرمایند: قربانی و صدقه موثر است.

باري! گويا اين ولي خدا ، حوادث تلخي كه اندكي پس از وفات ايشان در ارتباط با انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري براي ملت ايران پيش آمد را ، با ديده ي بصيرت مي ديد و تلاش مي كرد از طريق ارتباطات معنوي خود، از آنها پيشگيري كند و يا از شدت آنها بكاهد ...

منبع:كتاب زمزم عرفان، صفحه185


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خودسازي در كلام آيت الله حسيني زنجاني

(به بهانه ارتحال حضرت آيت الله العظمي حاج سيد عزالدين حسيني زنجاني )

پاسخ مرجع عالي قدر شيعه حضرت آيت الله العظمي حاج سيد عزالدين حسيني زنجاني به سوالات برخي از جوانان در خصوص سلوك عرفاني و ذكر

سوال 1.

حضرت عالی مداومت بر چه ذکری را توصیه می کنید؟

مهم ترین و برترین ذکر ذکری است که خود خداوند و ملائکه اش بر آن ذکر مواظبت و مداومت دارند:" ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما" ، بهتر است در روز جمعه اقلا هزار مرتبه و در ديگر روزها هر قدر كه مي توانيد به نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم صلوات بفرستيد.

 سوال 2.

به نظر حضرت عالي ما چگونه به سير و سلوك بپردازيم.آيا حتما بايد استادي در اين راه داشته باشيم و يا بايد اعمال خاصي را انجام دهيم؟ لطفا ما را در طي طريق عرفان و معنويت راهنمايي كنيد.

اگر به آنچه در شريعت مقدس به عنوان واجبات وارد شده عمل كنيد و محرمات را ترك كنيد به هيچ چيز ديگري احتياج نداريد و همين كافي است.احكام را از مجتهد جامع الشرايط اخذ كنيد و با دقت عمل كنيد.  اگر نشاط داشتيد برخي از مستحبات را نيز انجام دهيد .در بين مستحبات نافله هاي يوميه و مخصوصا نماز شب بسيار مهم است، اگر چنانچه توانستيد يك ساعت مانده به اذان صبح برخيزيد و نماز شب و دعا بخوانيد.و يكي از چيزهايي كه بسيار مهم است ضبط لسان است. بر زبانتان تسلط داشته باشيد و از غيبت و ديگر گناهان و حتي از سخنان لغو پرهيز كنيد. در حديث قدسي آمده است كه :" اگر مبتلا شدي به ضيق معاش يا بعضي گرفتاري هاي ديگر و خود را بي نشاط و افسرده و پژمرده ديدي بدان كه سخن بي جا گفته اي".


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

عنايت امام رضا

( به بهانه 24 جمادي الثاني ؛ سالروز ارتحال حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني)

64 سالش شده بود و هر چه پسر برايش آمده بود مرده بودند

دلش شكست

گفت به زيارت امام رضا مي روم و پسر مي گيرم

  ***

نزديك ولادت امام رضا به دنيا آمد

اسمش را گذاشت " محمد رضا"

بعد ها مردم مي گفتند :"حضرت آيت الله العظمي محمد رضا گلپايگاني"

24 جمادي الثاني روز ارتحال اين مرجع بزرگ جهان اسلام است .كسي كه در اين انقلاب چه در دوران طاغوت چه بعد از آن ، لحظه اي از تاييد انقلاب و امام و رهبري كوتاهي نكرد

داستانك :

اين داستان از زبان آيت الله خزعلي و حجت الاسلام راشد يزدي ، بارها بيان شده ،و بيانگر اين است كه اين مرجع بزرگ چقدر خود را مقيد به دفاع از ولايت مي دانسته است

مرجع تقلید جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی، برای رهبر معظم عبای ظریفی هدیه فرستادند و فرمودند: اگر دیدم کاری را شما انجام می دهید و خلاف مطلب اسلامی است، من تذکر می دهم، اگر تغییر دادید بسیار خوب، اگر تغییر ندادید من دیگر صحبت نمی کنم و تضعیف شما را حرام می دانم. عمده ، عظمت شماست. شما رهبر مسلمین هستید و نمی خواهم صحبتی کنم در یک فرعی که شما را تضعیف کرده ام.


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

بهداشت دهان و دندان

(به بهانه 23 فروردين ؛ روز دندانپزشكي)

عمرو بن جميع از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مى‏كند كه فرمود: در مسواك دوازده خصلت است:

1.دهان را پاك مى‏كند

2. خوشنودى خداوند را جلب مى‏كند

3. دندانها را سفيد مى‏كند

 4. زردى دندان را از بين مى‏برد

5.  بلغم را كم مى‏كند

6. اشتها به طعام مى‏آورد

7.  حسنات را چند برابر مى‏كند

 8. با آن به سنّت عمل شده است

 9. فرشتگان موقع مسواك كردن حاضر مى‏شوند

10.  لثه را محكم مى‏سازد

11.  آن راه خواندن قرآن را مرور مى‏كند

12. و دو ركعت نماز با مسواك زدن براى خداوند دوست داشتنى‏تر از هفتاد ركعت بدون مسواك است

منبع: خصال-ترجمه جعفرى    جلد ‏2    صفحه 229  

نكته :

يكي از مهمترين مواردي كه دندان را از بين مي برد ، خوردن برخي از خوراكيها مثل نوشابه است

متاسفانه ايرانيان در سال؛  2،900،000،000 تومان نوشابه مصرف مي كنند [به نقل از سايت معاونت طرح و برنامه دانشگاه فردوسي در تاريخ 6/1/91 ]

سرانه مصرف نوشابه در ايران ؛  42 ليتر است در حالي كه  در جهان 10 ليتر است. [به نقل از رئيس دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكي اصفهان در گفتگو با خبرنگار فارس در تاريخ 4/2/89 ]

دكتر پريس ؛ دندانهايي را  كه 3000 سال زير خاك بوده اند را در ظرفي از نوشابه مي اندازد و بعد از گذشت 48 ساعت اثري از دندانها باقي نمي ماند

 جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آداب غذا خوردن

( به بهانه هفته سلامت )

در روايات براي غذا خوردن آداب بسياري آمده است كه بنده فقط تيتر آنان را مي آورم .

1.شستن دستها قبل و بعد از غذا

2. گذاشتن سبزي بر سر سفره

3. درآوردن كفشها هنگام غذا خوردن

4. برزبان آوردن نام خدا

5. خوردن با دست راست

6. آغاز كردن غذا و به پايان بردن آن ، با نمك

7. خوردن غذا به هنگام گرسنگي و اشتها

8. آغاز كردن با سَبُك ترين غذا

9. خوردن غذاي گرم قبل از سرد شدن

10. برداشتن لقمه هاي كوچك و جويدن كامل غذا

 11. دست كشيدن از غذا قبل از سيري كامل

12. دست كشيدن بر چهره و دعا كردن پس از شستن دستان

13. به پشت دراز كشيدن بعد از خوردن نهار

14. پرهيز از زياده روي در خوردن

15. پرهيز از دميدن(فوت كردن) در غذا

16. پرهيز از خوردن با دست چپ

17. پرهيز از خوردن پس از سيري

18. پرهيز از خوردن غذلي داغ

19. پرهيز از خوردن در حالت جنابت ، مگر با وضو

20. پرهيز از خفتن ، بلافاصله پس از خوردن غذا  

در صورت نياز به متن روايات به كتاب دانش نامه احاديث پزشكي اثر حضرت آيت الله ري شهري مراجعه فرماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آداب آب خوردن

( به بهانه هفته سلامت )

1.خوردن آب با 3 نفس

پيامبر اكرم (ص) : اگر كسي آب بنوشد و در ميان آن سه نفس بكشد از بيماري ناشي از يكجا سر كشيدن در امان است

2. ايستاده آب خوردن در روز و نشسته در شب

امام صادق (ع) : ايستاده آشاميدن آب در روز ؛ غذا را گوارامي سازد و ايستاده آشاميدن در شب ؛ زرد آب مي آورد

3. فوت نكردن در آب

پيامبر خدا ؛ از اينكه كسي بازدم خويش را به ظرف برگرداند يا د رآن بدمد ، نهي فرمود

4. پرهيز از خوردن نوشيدني داغ

از پيامبر خداروايت شده كه از آشاميدن " حميم " (يعني آبي كه به غايت ،داغ است ) ،نهي فرمود .

5.پرهيز از خوردن آب روي غذا

امام رضا (ع) هر كس مي خواهد معده اش اورا آزار ندهد برروي غذا آب نخورد تا هنگامي كه غذا خوردنت را به پايان مي برد . هر كس چنين كند ، بدنش به رطوبت مي گرايد ، معده اش ضعيف مي شود و رگهايش نيروي غذا رابه خود نمي گيرند؛ زيرا اگر پشت سر هم روي غذا آب ريخته شود ، آن غذا در معده نارس و بد گوارش مي گردد .

 

6. عدم آب خوردن از مكان شكسته ظرف

امام علي (ع) : از لبه شكسته ظرف و از كنار دسته آن آب نخوريد ؛ چرا كه شيطا ن بر دسته شكسته مي نشيند .

7. عدم خوردن آب روي شيريني و چيز گرم

امام رضا (ع) : آشاميدن آب سرد ،پس از خوردن چيز گرم و پس از خوردن شيريني ، دندان ها را از بين مي برد .

منبع تمام روايات: كتاب دانش نامه احاديث پزشكي – آيت الله ري شهري


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حماسه سياسي و حماسه اقتصادي

(به بهانه آغز سال 92 ، سال حماسه سياسي و حماسه اقتصادي)

مقام معظم رهبري اين سال (سال 1392) را سال حماسه سياسي و حماسه اقتصادي نام نهادند

همانطور كه ايشان فرمودند : توليد ملي و حمايت از سرمايه ايراني همچنان پابرجاست

نكته اينجاست كه اگر ما بخواهيم حماسه سياسي و حماسه اقتصادي داشته باشيم بايد از توليد ملي حمايت كنيم

خداوند در قرآن مي فرمايد:

 و لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً [النساء : 141]

خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است

يعني مومنين نبايد كاري كنند كه كافران بر آنها سلطه پيدا كنند ‏. اگر ما از كالاهاي ايراني حمايت نكنيم و از كالاهاي خارجي استفاده كنيم ، كافران به مرور بر ما تسلط پيدا مي كنند

داستان :

آيت الله مرعشي نجفي ، هیچ وقت لباس خارجی به تن نمیکردند؛ از خیاطش خواسته بود، با پارچه های تولید داخل برایش لباس بدوزد؛ آن روزها دکمه در ایران تولید نمیشد و مجبور بودند از دکمه های تولید خارج استفاده کنند. خیاط آقا هم از دکمه استفاده کرده بود؛

بعد اینکه لباس را نزد آقا برد، آقا از دکمه هایش خوششان نیامد ؛ گفتند دکمه ی خارجی است ؛ و به همین دلیل به خیاط یاد دادند که با قیطون دکمه درست کندو به لباس بدوزد.

(نمونه اين لباس در كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي در قم موجود است)

منبع: گنجینه ی شهاب اندر شرح حال حضرت آیت الله مرعشی نجفی.

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

اعمال عيد نوروز

(به بهانه عيد نوروز)

مرحوم «علاّمه مجلسى» در کتاب «زادالمعاد» مى گوید:

به سندهاى معتبر از «معلّى بن خنیس» نقل شده است که در روز «نوروز» به محضر امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شدم. حضرت به من فرمود: آیا این روز را مى شناسى؟ گفتم: فدایت شوم! این روزى است که ایرانیان آن را بزرگ مى شمارند، و در این روز براى یکدیگر هدایا مى فرستند. امام(علیه السلام) فرمود: این تعظیم و بزرگداشت، به سبب امورى است که از قدیم بوده است که اکنون تفسیر و شرح آن را براى تو بازگو مى کنم. (به علاوه حوادث مطلوب دیگرى در این روز اتفاق افتاده است).

سپس امام(علیه السلام) به طور مشروح این امور را ذکر کرد; از جمله فرمود: نوروز، روزى است که خداوند متعال، در آن روز، از ارواح بندگانش پیمان گرفت که او را به یگانگى بپرستند و براى او شریکى قرار ندهند، و به پیغمبران و امامان معصوم(علیهم السلام) ایمان آورند.

این روز، روزى است که طوفان حضرت نوح(علیه السلام) فرونشست و کشتى آن حضرت بر کوه «جودى» قرار گرفت.

نوروز روزى است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بت هاى کافران قریش را در مکّه شکست و پیش از آن حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز، در این روز بتهاى کافران را درهم شکست.

در این روز، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به اصحاب خود امر کرد که با على(علیه السلام) به عنوان امیرمؤمنان بیعت کنند (اشاره به این است که روز عید غدیر مصادف با نوروز بوده است).

نوروز، روزى است که قائم آل محمّد(علیه السلام) ظاهر خواهد شد.

آنگاه فرمود: هیچ روز نوروزى نیست مگر آن که ما در آن روز انتظار فرج مى کشیم; زیرا از روزهاى ما و شیعیان ما است. آن روز را، مردم عجم حفظ کردند و حرمت آن را نگه داشتند، ولى شما مردم عرب آن را ضایع ساختید.

...

اعمال عید نوروز:

مرحوم «علاّمه مجلسى» در کتاب «زادالمعاد» آورده است که امام صادق(علیه السلام) براى نوروز، اعمالى را به معلّى بن خنیس آموخت و به او فرمود:

چون روز نوروز شود، غسل کن و بهترین لباس هاى خود را بپوش و خود را کاملاً خوشبو کن (و اگر توانستى) آن روز را روزه بدار و پس از نمازهاى ظهر و عصر و انجام نافله هاى آن، چهار رکعت نماز بخوان (هر دو رکعت به یک سلام)

 در رکعت اوّل بعد از سوره حمد، ده مرتبه سوره إنّا أنزلناه را بخوان

در رکعت دوم بعد از سوره حمد ده مرتبه سوره قُل یا أیّها الکافرون را;

در رکعت سوم بعد از سوره حمد ده مرتبه سوره قل هو الله را بخوان

 در رکعت چهارم بعد از سوره حمد، ده مرتبه سوره هاى قُل أعوذ بِرَبِّ الْفَلَق و قُل أعُوذ بِرَبِّ النّاس را بخوان.

بعد از نماز به سجده شکر برو، و این دعا را بخوان:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الاَْوْصِیآءِ الْمَرْضِیِّینَ، وَعَلى جَمِیعِ اَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ بِاَفْضَلِ صَلَواتِکَ، وَبارِکْ عَلَیْهِمْ بِاَفْضَلِ بَرَکاتِکَ،وَصَلِّ عَلى اَرْواحِهِمْ وَاَجْسادِهِمْ، اَللّـهُمَّ بارِکْ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَبارِکْ لَنا فى یَوْمِنا هذَا، اَلَّذى فَضَّلْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَعَظَّمْتَ خَطَرَهُ، اَللّـهُمَّ بارِکْ لى فیـما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، حَتّى لا اَشْکُرَ اَحَداً غَیْرَکَ، وَوَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقِى، یا ذَا الْجَلالِ وَالاْکْرامِ، اَللّهُمَّ ما غابَ عَنّى فَلا یَغیبَنَّ عَنّى عَوْنُکَ وَحِفْظُکَ، وَما فَقَدْتُ مِنْ شَىْء، فَلا تُفْقِدْنِى عَوْنَکَ عَلَیْهِ، حَتّى لا اَتَکَلَّفَ ما لا اَحْتاجُ اِلَیْهِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ.

منبع :مفاتيح نوين تاليف حضرت آيت الله مكارم شيرازي به نقل از زادالمعاد، صفحه 530.

و مفاتيح الجنان قسمت اعمال عيد نوروز


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

نماز آخرين روز سال

(به بهانه آخرين روز سال)

حضرت آيت الله مكارم شيرازي در كتاب مفاتيح نوين در اعمال آخرين روز سال قمري آورده اند:

این روز، روز آخر سال اسلامى قمرى است. لذا مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى:

اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، وَنَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ، اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، وَلا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ.

وقتى چنین کردى شیطان مى گوید: واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد

مناسب است همین عمل، در پایان سال شمسى (روز آخر اسفندماه) نیز به قصد استحباب مطلق انجام شود.

منبع : مفاتيح نوين – اعمال ماه ذي الحجه

خاطره ای از امام جمعه مشهد ؛ مرحوم آیت الله عبادی

(به بهانه 7 اسفند سالروز ارتحال امام جمعه فقيد مشهد ؛ آيت الله عبادي )

روز هفتم اسفند ماه يادآور رحلت يکي ديگر از بزرگ مردان خطه خورشيد است که سال ها عمر خود را در عرصه خدمت رساني و روشن گري از تريبون نماز جمعه اين شهر گذراند. سخن از مرحوم «آيت ا... سيد مهدي عبادي» پدر بزرگوار ۲ شهيد است که مردم مشهد به پاس تقدير از خدمات اين عالم جليل القدر با حضور گسترده خود يکي ديگر از به ياد ماندني ترين مراسم تشييع جنازه و خاک سپاري را در اين شهر رقم زدند. 

 

خاطره ای از مرحوم آیت الله عبادی

( این خاطره توسط حجت الاسلام والمسلمين «کوثري» امام جمعه شهرستان چناران که در زمان حيات آيت ا... عبادي مسئوليت شوراي سياست گذاري ائمه جمعه استان را بر عهده داشته است بیان شده است)

شب آخر حیاتشان براي عيادت ايشان به بيمارستان رفتم. بعد از اين که از بيمارستان به سمت خانه بازگشتم در راه بودم که تلفن همراهم به صدا درآمد و يکي از نزديکان آيت ا... عبادي به من گفت: «لطفا به بيمارستان بياييد، حاج آقا با شما کار دارند».

در جواب او گفتم: «من که همين الان آن جا بودم» ولي او تاکيد کرد که آيت ا... عبادي با من کار دارند. دوباره به بيمارستان و نزد ايشان رفتم که آيت ا...عبادي به من گفت:« چند روز قبل که از سفر باز مي گشتم مردم يک روستا جلوي مرا گرفتند و از من درخواست کردند که نماز جمعه در روستاي آن ها برگزار شود. بنابراين از شما مي خواهم که براي اعزام امام جمعه و برپا کردن نماز جمعه در اين روستا اقدام کنيد. من به مردم قول دادم!»

و  دوم : با وجود اینکه می شد ایشان را در حرم رضوی نزدیک به ضریح دفن کرد اما ایشان در وصیت نامه خود می آورند « مرا در قبرستان عمومی شهر دفن کنید » که این مردمی بودن ایشان را میرساند ( ایشان را در بهشت رضا مشهد در كنار آيت الله ميرزا جوادآقا تهراني،دفن کردند) 


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مردي از قم

(به بهانه ورود امام به ميهن )

قَالَ امير المومنين :

رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏


مردى از اهل قم مردم را بحق می خواند  و با گروهى چون پاره‏هاى آهن بپاخيزند كه بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توكل دارند و سرانجام از آن پرهيزكاران است

 

منبع :

بحار الأنوار

جلد ‏57   

صفحه216  

   باب 36  الممدوح من البلدان و المذموم منها و غرائبها .....

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مردان بي غيرت (د-ي - و - ث)

(به بهامه 17 دي روز كشف حجاب)

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:

أَيُّمَا رَجُلٍ تَتَزَيَّنُ امْرَأَتُهُ وَ تَخْرُجُ مِنْ بَابِ دَارِهَا فَهُوَ دَيُّوثٌ‏ وَ لَا يَأْثَمُ مَنْ يُسَمِّيهِ دَيُّوثاً وَ الْمَرْأَةُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَابِ دَارِهَا مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَ الزَّوْجُ بِذَلِكَ رَاضٍ يُبْنَى لِزَوْجِهَا بِكُلِّ قَدَمٍ بَيْتٌ فِي النَّارِ ...

پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

هر مرديكه زينت كند زن او و بيرون رود  از در خانه او پس آن مرد ديوث است و بر شما گناهي نيست كه او را ديوث  بناميد

و زن چون بيرون رود از در خانه خود ؛ و زينت كند و بوى خوش به خود زده و شوهر به اين راضى باشد بنا شود از براى شوهر وى به هر قدمى خانه اي در دوزخ ...

منبع :بحارالانوار-جلد 103-صفحه 249


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حجاب

(به بهانه 17 دي روز كشف حجاب)

سأل نبيّنا صلّى اللّه عليه و اله جبرئيل عليه السّلام: هل تضحك الملائكة و تبكي؟ قال: نعم، تضحك في ثلاث تعجّبا، و تبكي في ثلاث ترحّما؛ ... أمّا الثّالث المرأة البارزة  إذا ماتت فيسجّى قبرها حتّى يسوّى عليه اللّبن لئلّا يطّلع على حجمها، فتضحك‏ الملائكة و تقول: حين كانت مشتهاة فما سجّيتموها، و الآن صارت منفّرة فسجّيتموها؟!

پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلم- از جبرئيل پرسيد: آيا ملائكه، گريه و خنده هم دارند؟ گفت: آرى از سه كس از روى تعجب مى‏خندند و بر سه كس از ترحم و دلسوزى مى‏گريند؛ ...اما سومين جايي كه مي خندند:

از زنى كه در زندگى، خود را از بيگانه نپوشيده پس از مرگ او را در قبر نهند و بدنش را بپوشانند كه از ديده‏ها پنهان باشد؛ ملائكه خندند و گويند:

هنگامى كه مورد رغبت بود او را نهان نكرديد، اينك مستور كنيد كه مورد نفرت و انزجار است.

منبع:تحرير المواعظ العددية، صفحه: 243

داستان :

يكي از علماء بزرگ (مرحوم آِت الله سيد محمد باقر مجتهد سيستاني پدر آيت الله العظمي حاج سيد علي سيستاني دامت بركاته) در مشهد مقدس براي آنكه به محضر امام زمان شرفياب شود ختم زيارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز مي كند او مي گفت: در يكي از جمعه هاي آخر ناگهان شعاع نوري را مشاهده كردم كه از خانه اي نزديك آن مسجدي كه من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم مي تابيد، حال عجيبي به من دست داد، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رتفم، خانه كوچك و فقيرانه اي بود، زا درون خانه نور عجيبي مي تابيد، در زدم وقتي در را باز كردم، مشاهده كردم حضرت ولي عصر امام زمان در يكي از تاقهاي آن خانه تشريف دارند و در آن اتاق جنازه اي را مشاهده كردم كه پارچه اي سفيد بر روي آن كشيده بودند.

وقتي من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم، حضرت به من فرمودند: چرا اينگونه دنبال من مي كردي و رنجها را متحمل مي شوي؟

مثل اين باشيد ( اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بيايم!

بعد فرمودند اين بانوئي است كه در دوره بي حجابي (رضا خان پهلوي) هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند!

منبع:زيارت عاشورا و آثار شگفت صفحه 107


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

نظر برخي از بزرگان پيرامون رهبري

(به بهانه حماسه 9 دي روز تجديد بيعتِ امت با امامت )

نظر آيت الله بهلول پيرامون رهبري

من در طول مدت عمرم ، امرا و صاحب  منصبان  زیادی را  دیده ام .

اما کسی را به لحاظ  بی رغبتی  به  مقام و منصب  دنیایی همپای(آقا ، امام خامنه ای)  ندیده ام .

انسان  وقتی  زندگی  روزمره ی  او  را  می بیند ،

حس می کند  که ذره ای میل  به  دنیا  طلبی در او وجود  ندارد .

 

نظر حاج آقاي دولابي (عارف واصل )پيرامون رهبري

امام خمینی مظهر مهابت بود و رهبری(آیت الله خامنه ای) مظهر محبت." خداوند متعال به امام نعمت ها را یکجا داد و امام هم این نعمت ها را برای استقرار نظام جمهوری اسلامی مصرف کردند. ولی نعمت ها به حضرت آقا را خدا تدریجی به ایشان می دهد و در هر مرحله ای متناسب با شرایط، خدا نعمت هایی را به ایشان می دهد یعنی شرایط آن نعمت ها را خود آقا فراهم می کنند.

 

نظر آيت الله علامه حسن زاده آملي، پيرامون رهبري

گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا می‌كند كه بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه طباطبایی درباره علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را كسی نشناخت جز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف).راهي كه حسن زاده در پيش دارد ، توتياي چشم طباطبايي.

علامه حسن زاده آملی جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌کنند. حضرت آقا ناراحت شده و می‌فرمایند: این کار را نکنید.

 علامه حسن‌زاده می‌فرمایند: اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی کردم.

نظر سيد شهيدان اهل قلم ، شهيد آويني؛ پيرامون رهبري

شهید سید مرتضی آوینی در سال 1371 نامه ای را خطاب به مقام معظم رهبری نامه ای را نوشته و ارسال نمودند که حاوی مطالب مهمی پیرامون برخی مشکلات فرهنگی کشور بود. متن کامل این نامه تا امروز منتشر نشده است اما آن چه خواهید خواند مقدمه نامه مذکور است:

خدمات رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدکم الله تعالی بتاییداته الخاصه.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای رب العالمین وارد در اصل مطلب می شوم بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت (ره) و نایب امام زمان (عج) تجدید بیعت کرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همانگونه که پیش از این درباره امام امت (ره) بوده ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند. خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت (س) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.

کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

وضو در هواي سرد ، كفاره گناهان

(به بهانه فصل سرما )

قال الامام الباقر عليه السلام

... الْكَفَّارَاتُ، إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْيُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الْجَمَاعَات‏

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

...و اما كفاره‏ ي گناهان:

1. در هواى سرد وضوى كامل ساختن

2. و شبانه روز ، به سمت نمازهاي روزانه حركت كردن

3. و به نماز جماعت مواظبت نمودن ميباشد.

منبع:

الخصال 

جلد ‏1  

صفحه  84

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حاضر جوابيهاي شهيد مدرس

(به بهانه 10 آذر ؛سالروز شهادت شهيد مدرس )

رضا شاه دورو

رضا در اوّل خیابان سپه محوطه‌ی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار می‌کرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.

روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.

رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دورو دارد.

رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.

 

جیب رضاشاه ته ندارد

یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.

مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.

جهت نياز به مطالعه 20 داستان از شهيد مدرس اينجا را كليك فرماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


نماز جماعتِ اول وقت

(به بهانه 7 مهر سالگرد شهادت شهيد هاشمي نژاد)

حضرت حجة الاسلام و المسلمين شهيد هاشمي نژاد فرمودند:

يك پيرمرد مسنّي  ماه مبارك رمضان « مسجد لاله زار» مي آمد خيلي آدم موفقي بود هميشه قبل از اذان توي مسجد بود.

به او گفتم حاج آقا شما خيلي موفّق هستيد من هر روز كه مسجد مي آيم مي بينم شما زودتر از ما آمده ايد جا بگيريد.

 گفت: نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. بعد گفت: من در نوجواني به مشهد رفتم.

مرحوم « حاج شيخ حسن علي نخودكي» باغچه اي در  نجودك داشت به آنجا رفتم و ايشان را پيدا كردم و به ايشان گفتم: من سه حاجت مهم دارم دلم مي خواهد هر سه تا را خدا توي جواني به من بدهد. يك چيزي يادم بدهيد.

فرمودند: چي مي خواهي؟

گفتم: يكي دلم مي خواهد در جواني به حج مشرّف شوم. چون حج در جواني يك لذّت ديگري دارد.

 فرمودند: نماز اوّل وقت به جماعت بخوان.

 گفتم: دوّمين حاجتم اين است كه دلم مي خواهد يك همسر خوب خدا به من عنايت كند.

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

 سوم اينكه خدا يك كسب آبرومندي به من عنايت فرمايد.

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

 اين عملي را كه ايشان فرمودند من شروع كردم و توي فاصله ي سه سال هم به حج مشرّف شدم هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنايت كرد.

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


2 داستان از كتاب دا  ؛ نوشته ي سيده زهرا حسيني

(به بهانه آغاز هفته ي دفاع مقدس )

داستان اول

یک دفعه انگار برق شدیدی به من وصل کرده باشند، به عقب برگشتم. باز هم یک چهرهء آشنای دیگر. عفت بود. چند سال پیش با هم در یک کوچه زندگی می کردیم. حالا او را در حالی می دیدم که کف غسالخانه خوابیده بود و پسر یک ساله اش هم روی دستانش است. می دانستم بچهء دومش هم همین روزها به دنیا می آید. عفت هفت، هشت سالی می شد که ازدواج کرده بود اما بچه دار نمی شد. او و خانواده اش آن قدر این در و آن در زدند و نذر و نیاز کردند تا خدا عنایتی کرد و تازه یکسال بود صاحب پسری شده بودند. با تولد این بچه زندگی شان متحول شد و شور و شادی به خانه شان آمد. هنوز این بچه نوزاد بود که عفت دوباره حامله شد. بالای سرش نشستم. ترکش به سر عفت خورده ولی بدنش سالم بود. اما ترکش ها پهلو و گلوی بچه اش را از هم دریده بودند. این دو را همان طور که سر بچه در بغل مادرش بود به غسالخانه آورده بودند. با بغض به زن هایی که توی اتاق بودند، رو کردم و گفتم: اینا چرا باید به این روز بیفتند

 داستان دوم

پیکر پسر جوانی را دیدم که به شکل دلخراشی به شهادت رسیده بود. نمی توانستم بیشتر ازین به او نگاه کنم. چه برسه بخواهم به او دست بزنم و یا جابه جایش کنم. آخر پایین تنه اش از قسمت کمر و لگن بر اثر موج انفجار شکافته و به هم پیچیده شده بود. طوری که پاهایش خلاف جهت تنه رو به بالا افتاده بودند. یک دستش هم از ناحیه کتف کاملاً له شده بود. تقریباً تمام بدن جوان تکه تکه شده و لهیده شده بود.

دردناک تر از همه وضع پدر و مادر سالخوردهء جوان بود که از خانهء محقرشان بیرون آمده با گریه و زاری او را صدا می زدند: عبدالرسول، عبدالرسول

وقتی دیدم پیرزن خودش را روی زمین انداخت و کورمال کورمال روی خاک ها دست کشید و جلو آمد تا خودش را به جنازه براسند، تازه فهمیدم چشمانش نمی بیند. به شوهرش نگاه کردم او هم نابینا بود.

پیرزن که دیگر به پسرش رسیده بود، روی جنازه دست می کشید و می گفت: یوما، یوما. مادر، مادر. پیرمرد هم جلوی درگاه خانه ایستاده بود و با گریه می گفت: عبدالرسول، عبدالرسول جاوبنی. عبدالرسول جوابم رو بده. انگار پیرزن از سکوت پسرش فهمیده بود اتفاقی افتاده است

برگرفته از كتاب " دا " سيده زهرا حسيني

جهت نياز به مطالعه 16 خاطره ي برگزيده از كتاب دا   اينجا را كليك فرماييد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

خواب عجيب آيت الله مرعشي نجفي درباره شهريار

(به بهانه 27 شهريور سالروز ارتحال شهريار )

حضرت آیت‏ الله مرعشی نجفی مي فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم، آن شب در عالم خواب، دیدم در زاویه‏ ی مسجد کوفه نشسته‏ ام و امیر مومنان علی علیه‏ السلام با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شعرای اهل‏بیت ما را بیاورید. دیدم چند تن از شعرای عرب را آوردند. حضرت فرمودند: شعرای فارسی‏ زبان را بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شعرای فارسی‏ زبان آمدند.

فرمودند: شهریار را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر (علی ای همای رحمت) را خواند.

حضرت آیه‏ الله مرعشی فرمودند که وقتی این شعر تمام شد، من از خواب بیدار شدم و پرسیدم شهریار کیست؟ گفتند شاعری است که در تبریز زندگی می‏کند.

شهریار به دستور آیه‏ الله مرعشی به قم دعوت شده و از این شعر سخن به میان می‏ آید و او تعجب می‏کند، چرا که همان موقعی که ایشان خواب دیده‏ اند او شعرش را سروده و احدی از آن اطلاع نداشته و شهریار وقتی از خواب ایشان مطلع می‏شود، فوق‏ العاده منقلب می‏گردد. و شروع كرد به خواندن :

 

على اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را         

كه به ما سوا فكندى همه سايه هما را

دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين     

به على شناختم من به خدا قسم، خدا را

به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند      

چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ            

به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو اى گداى مسكين در خانه على زن        

كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را

به جز از على كه گويد به پسَر كه قاتل من   

چو اسير تست اكنون به اسير كن مدارا

به جز از على كه آرد پسرى ابو العجايب            

كه علم كند به عالم شهداى كربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاكبازان            

چو على كه مى‏تواند كه به سَر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشَر توانمش گفت            

متحيرم چه گويم شه ملك لا فتى را

به دو چشم خون فشانم هله اى نسيم رحمت            

كه ز كوى او غبارى به من آر، توتيا را

به اميد آن كه شايد برسد به خاك پايت            

چه پيام‏ها كه دارم همه سوز دل صبا را

چو تويى قضاى گردان، به دعاى مستمندان            

كه ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم            

كه لسان غيب خوش‏تر بنوازد اين نوا را

همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهى            

به پيام آشنايى بنوازد آشنا را

ز نواى مرغ يا حق بشنو كه در دل شب            

غم دل به دوست گفتن چه خوش است «شهريارا»

 

 

(تلخیص از روزنامه‏ ی اطلاعات، یکشنبه 29/ 1/ 72، مقاله‏ ی آقای رزم ‏آسا)

به نقل از حاج آقا رضا حداد عادل (پدر دکتر غلامعلی حداد عادل) از حجه‏ الاسلام آقا سید قاسم شجاعی- واعظ معروف-

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

خاطره اي از شهيد محراب آيت الله مدني

( به بهانه 20 شهريور ؛ سالروز شهادت شهيد محراب ، آيت الله مدني)

خاطره اول

شهيد بزرگوار آيت الله مدني فرمود: من در دو موضوع نسبت به خودم شك كردم. يكي اين كه به من مي گويند: سيد اسدالله! آيا واقعاً من از اولاد پيامبر هستم؟ و ديگر اين كه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه خدا شهيد شوم يا نه؟ روزي به حرم حسين ( عليه السّلام) رفتم و در آن جا با ناله و زاري از امام خواستم كه جوابم را بدهد. پس از مدّتي، يك شب امام حسين ( عليه السّلام) را در خواب ديدم كه بالاي سرم آمد و دستي بر سرم كشيد و اين جمله را فرمود:« يا بني انت مقتول» يعني اي فرزندم كشته مي شوي كه جواب دو سؤال من در آن بود، امام فرمود: فرزندم! پس من سيد هستم و ديگر به من بشارت داد كه من شهيد مي شوم.    

 

خاطره دوم (قابل توجه بعضي از انسانها كه تنها هستند ، مانند پيرها وطلاب و دانشجويان و ...)

شهيد محراب، آيت الله مدني ، در زمان شاه تبعيد شده بود" در كازرون، مَمَسَّني " به تبعيدگاه رفتيم و ديديم يك عالم بزرگوار، تنها در  اتاقي نشسته است.

گفتيم: حضرت آيت الله مدني ، ناراحت نيستيد؟

گفت: نه! خوشحالم! گفتم: چرا؟!

گفت: چون در تبعيد شاه هستم، هر نفسي كه مي كشم به خدا نزديك تر مي شوم و شاه هر لحظه، يك قدم به جهنّم نزديك مي شود؛ لذا لذّت مي برم

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

     

خاطره و فرازي از وصيتنامه شهيد كاوه

(به بهانه 11 شهريور سالروز شهادت شهيد كاوه)

خاطره ای از شهید محمود کاوه

دختر یک آدم طاغوتی بود .یک روز آمد در مغازه .یادم نیست چه میخواست ، ولی میدانم محمود چیزی به او نفروخت.دختر عصبانی شد ،تهدید هم کرد حتی!

شب با پدرش آمد در خانه مان .نه گذاشت نه برداشت ،محکم زد توی گوش محمود !محمود خواست جوابش را بدهد ،پدرم نگذاشت.میدانست پدرش توی دم و دستگاه رژیم ،برو بیایی دارد .هر جور بود قضیه را فیصله داد .

دختره دو سه بار دیگر هم آمد در مغازه . محمود چیزی به او نفروخت که نفروخت !میگفت :

"ما به شما بی حجاب ها ،هیچی نمیفروشیم ."

فرازي از وصيت نامه

دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد.

 آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود.

جهت نياز به مطالعه 10خاطره از شهيد كاوه  اينجا را كليك فرماييد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

نماز اول وقت شهيد رجايي

(به بهانه 8 شهريور سالروز شهادت شهيدان رجايي وباهنر)

یک‏بار در حین پرسش و پاسخ مسؤولان، با شنیدن اذان ظهر، خطاب به حضار و جمع گفت: اگر خبر داده باشند برای مدت بیست دقیقه ضرورت دارد ارتباط تلفنی با مرکزی برقرار کنم، آیا اجازه هست که همین جا صحبت را متوقف و ادامه آن را به بعد از تلفن موکول کنیم؟

حاضران که از پیشنهاد غیرمنتظره شهید رجایی غافل گیر و شگفت‏زده شده بودند، گفتند: اختیار دارید. بله قربان!

او گفت: هم‏اکنون دستگاه بی‏سیم الاهی (اذان) خبر از انجام فریضه ظهر داده است. ما فعلاً وظیفه داریم با اقامه نماز، این ارتباط را برقرار کنیم.

سپس بدون تکلف، لحظه‏ای بعد در برابرنگاه ناباورانه حضّار، با جمعی به نماز ایستاد و این تکلیف الاهی را سروقت انجام داد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

هدايت، پاسخ فحش ركيك

(به بهانه 22 تير سالروز وفات استاد علي صفايي حائري "عين – صاد ")

يك روز به آن گرامى گفتم: من وقتى از بعضى افراد گستاخ در كوچه و خيابان، حرفى مى شنوم، پاسخ مى دهم. شما چطور؟استاد فرمود: من پاسخ نمى دهم; چون آدم ها انگيزه هاى گوناگون دارند; يا نمى دانند يا از نفرت هايى انباشته اند يا بدبين اند. من يا مى گذرم «مرّوا كراما» يا با آن ها حرف مى زنم. و تعريف كرد:

روزى در خيابان هاشمى تهران مى رفتم. جوان موتور سوارى به همراه سوارى بر ترك، اشاره اى كردند كه فهميدم مى خواهند زير عمامه ام بزنند.

 براى همين به پياده رو رفتم. وقتى به كنارم رسيدند، از كارشان مأيوس شدند. توقف كوتاهى كردند و يكى از آن دو حرفى گفت كه مفهوم آن تغّوط به عمامه ام بود.

دستى به عمامه ام كشيده و گفتم: خبرى نشد؟! ناگهان ايستادند و موتور را روى جك گذاشته و به طرفم آمدند. سرها را پايين گرفته و با شرم گفتند: آقا! عفو كنيد. كلام مظلومانه و از سر خيرخواهى چنين اثر مى گذارد.

با آن دو صحبت هايى شد...

بعد نگاهش را به من دوخت و با تأنّى فرمود: يكى از آن ها به حوزه آمده و طلبه شد و يكى به جبهه رفت و ميان بر زد.

برچه نفسى و چه نفوذ كلامى كه از فحاشان، طلبه و شهيد بيرون مى كشيد.

برگرفته از كتاب « مشهور در آسمان»

جهت نياز به مطالعه 20 خاطره از استاد صفائي حائري  اينجا را كليك فرماييد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

دارا و سارا

 (به بهانه 21 تير ماه سالروز عفاف و حجاب )


در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا

در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند

دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه

سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد

در این زمانه ناگه ،‌ چادر « لباس جین » شد

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو دارا ست

سارا خود ،‌ از برای ، ‌جلب نظر بیاراست

دارا و گشواره ،‌ حقا که شرم دارد

در دست هایش امروز ، او بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم

اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

جای شهید اسم خواننده روی دیوار

آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار!!!

 

 

 

شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر

منبع : كتاب "دفتر سرخ"

اين بخش خلاصه اي از شعر " دارا و سارا " بود

جهت نياز به مطالعه متن كامل شعر به ادامه منبرك رجوع فرماييد



جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


 

ادامه نوشته

جايگاه علامه اميني

  (به بهانه 12 تير ماه سالگرد ارتحال احياگر تشيع و صاحب كتاب شريف الغدير ؛ علامه اميني)

فرزند برومند علاّمه نقل مي كند كه، وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقي بحرالعلوم كه از نوه‌هاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن گفتم: به خاطر چه گريه مي‌كنيد؟! فرمودند:

 بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد با خود فكر مي كردم كه امام علي چگونه از زحمات علاّمه تشكر مي‌كند!

تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده‌است، و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كرده‌اند فهميدم كه آن حوض كوثر است رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسه‌هاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب مي‌كنند.

 يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه اميني به حوض كوثر و به محضر علي (عليه‌السلام) مشرف مي شوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد مي‌كنند.

 ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و دو دست مباركش را از حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارك سيراب كرد و سپس حضرت فرمود:

بَيّض‌َ الله وَجهك بَيّضتَ و جوهنا

خدا صورت تو را سفيد كند كه ‌تو صورت ما را سفيدكردي.

ودر جايي ديگر فرمودند :  «الغَديرُ غَديرُه». الغدير او چشمه اي سيراب كننده بود


جهت نياز به مطالعه 15خاطره از علامه اميني   اينجا را كليك فرماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


تولدت مبارك ناهيد

 امروز 4 تير ماه است

در تاريخ 4 / 4 / 1344 در سنندج دختري به دنيا آمد كه نامش را ناهيد گذاشتند

سالها گذشت ، انقلاب پيروز شد و جنگ آغاز...

 ناهيد كه حالا نوجواني شده ، در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.

اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پیدایش نمی کند.

خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت.

 تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند!

بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم می کشیم

چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد.

یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!.

او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد.

از روز ربوده شدن او یازده ماه می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. بعضي ها مي گفتند : اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام ، او را زنده بگور کرده بودند.

وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود.

شرایط حاد منطقه در آن سال و خفقان حاکم گروهک­ها بر مردم، فشار زایدالوصفی که به خانواده شهید رفته بود مادر شهید را بر آن داشت به تهران هجرت کند و پیکر شهید ناهید کرجو، شهید مظلوم سنندجی را در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن نماید.

 مادر نيز از اندوه فراق ناهید، بیمار شد و از دنیا رفت.

اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجه­های طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمان­ها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کرجو.

ناهيد تولدت مبارك

تهران / بهشت زهرا / قطعه 28 / ردیف 31 / شماره 13


جهت نياز به مطالعه بيشتر درباره ي اين شهيده  اينجا را كليك فرماييد

جهت دانلود مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آخرین دست نوشته شهید چمران دقایقي قبل از شهادت ، ( رقص خون )

(به بهانه 31 خرداد سالروز شهادت دانشمند بسيجي شهيد چمران )

آخرین دست نوشته شهید چمران دقایقي قبل از شهادت ، داخل ماشین و در حال رفتن به سوی دهلاویه كه بعد از شهادتش از جيب پيراهنش بيرون آورده شد درحالي كه خون آلود بود


  ای حیات ! با تو وداع می كنم ، با همة مظاهر و جبروتت .

 ای پاهای من ! می دانم كه فداكارید ، و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حركت در می آیید ؛ اما من آرزویی بزرگتر دارم . به قدرت آهنینم محكم باشید. این پیكر كوچك ؛ ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید . دراین لحظات آخر عمر ، آبروی مرا حفظ كنید . شما سالهای دراز به من خدمت ها كرده اید . از شما آرزو می كنم كه این آخرین لحظه را به بهترین وجه ، ادا كنید.

 ای دست های من ! قوی و دقیق باشید .

 ای چشمان من ! تیزبین باشید .

 ای قلب من ! این لحظات آخرین را تحمل كن.

 به شما قول می دهم كه پس از چند لحظه همة شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید . من چند لحظة بعد به شما آرامش می دهم ؛ آرامشی ابدی . چه ، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد

جهت نياز به مطالعه 20 خاطره از شهيد چمران  اينجا را كليك فرماييد

جهت دانلود مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

رهنمودهایی برای حل مشکلات

(به بهانه 27 ارديبهشت سالروز ارتحال آيت الله بهجت)

حضرت آيه الله ري شهري در كتاب زمزم عرفان مي نويسند:

[حضرت آيت الله بهجت ] براي حل مشكل ، مي فرمودند :

اين موارد را مراعات و عمل كنيد ، ان شاء الله مشكل ، برطرف گردد :

1. قرآن كوچكي را هميشه همراه داشته باشيد.

2. معوذتين ( سوره ي ناس و فلق) را بخوانيد و تكرار  نماييد .

3. آيه الكرسي را بخوانيد و در منزل نصب كنيد .

4. چهار قل را بخوانيد و تكرار كنيد ، خصوصا وقت خواب .

5. در موقع اذان ، با صداي نسبتا بلند ، اذان بگوييد .

6. روزي پنجاه آيه از قرآن كريم ، با صداي نسبتاً بلند ، بخوانيد.

 

منبع :

كتاب زمزم عرفان

صفحه 221

بخش يكم فصل دهم ( ره نمودهاي ويژه ) ره نمود 14



جهت نياز به مطالعه 20 داستان از آيت الله بهجت اينجا را كليك فرماييد

جهت دريافت اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

براي مجلس ؛ آدم انتخاب كنيد


(به بهانه دور دوم انتخابات مجلس شوراي اسلامي)

برخي از عزيزان دليل عدم شركت در انتخابات و راي دادن را مشكلات جامعه مي دانند و به عنوان مثال مي گويند چه فايده راي دهيم اينها كه براي ما كار نمي كنند

یک روز وقتی که شهيد مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است.

مدرّس پاسخ داد: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟

همه گفتند: جو.

مدرّس گفت: آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید.

 

البته خداي نكرده ما چنين جسارتي به نمايندگان نمي كنيم ؛ منظورمان اين است كه خود ما، آنان را انتخاب كرده ايم

 

جهت نياز به مطالعه 20 داستان از شهيد مدرس اينجا را كليك فرماييد

آداب به كارگيري كارگر


( به بهانه 11 ارديبهشت روز كارگر )

امام صادق‏ عليه السلام :

مَنِ استَأجَرَ أجيراً ثُمَّ حَبَسَهُ عَنِ الجُمُعَةِ يَبوَءُ بِإثمِهِ وَ إن كانَ هُوَ لَم يَحبِسهُ اشتَرَكا فِي الأجرِ

هر كس كارگري را به كار گيرد و او را از شركت در نماز جمعه [يا جماعت ] باز دارد ، گناهش را به عهده گرفته است و اگر او را باز ندارد ، در اجر او شريك است

 

منبع:

وسائل الشيعه

جلد 19

صفحه 105

 

 

عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله قَالَ:

 وَمَنْ ظَلَمَ أَجـِيراً أَجـْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَحَرَّمَ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّةِ وَرِيحُهَا يُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام ..

رسول خـدا صلی الله عليه و آله و سلم فرمودند :

كسی كه مزد اجيری را كم بگذارد و به او ظـلم كند ، خـدا اعمالش را حبط و نابود می كند و بوی بهشت را كه از پـانصد سال راه به مشام می رسد بر او حرام می كند ..

وسائل الشيعة

جلد 19

صفحه 108

نكته :

بعضي عقيده دارند هيچگاه نبايد به كارگر حقوق كاملش را داد , زيرا ديگر كار نمي كند اين عقيده با اين روايت سازگار نيست و اين ظلم به كارگر است

جهت دريافت اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


آداب ناخن گرفتن 2

 ( به بهانه هفته ي سلامت )

در حديث معتبر وارد شده است كه:

 در ناخن گرفتن ابتدا از انگشت كوچك از دست چپ شروع به گرفتن كنيد وبه انگشت كوچك دست راست ختم كند.

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه :

هر كه در روز جمعه ناخن بگيرد، ريشه كردن بن ناخن ها از او بر طرف شود.


از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه

... در وقت ناخن گرفتن بگويد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ


در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه

حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم امرفرمود، ما را كه چهار چيز را در خاك پنهان كنيم ، مو و ناخن و دندان و خون .

منبع:

كتاب حليه المتقين

صفحه 125

فصل هشتم :در فضيلت ناخن گرفتن



آداب ناخن گرفتن 1

( به بهانه هفته ي سلامت )


حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه :

براى اين امر كرده اند بناخن گرفتن كه چون بلند شود شيطان در آن جا مى كند (ميكروب)، مورث فراموشى است .

 

در روايت ديگر وارد شده است ، كه :

چند گاه وحى بر حضرت رسولخدا نازل نشد از سبب آن پرسيدند، فرمود كه چگونه وحى باز نايستد و حال آنكه شما ناخن نميگيريد و چرك انگشتان را ازاله نمى كنيد.

منقول است كه حضرت رسول نهى فرمود از گرفتن ناخن بدندان .

درحديث ديگر منقول است كه به امام صادق عرض كردند، كه خبر به ما رسيده است ، كه تعقيب خواندان بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب نافع تر است براى زيادتى روزى از سفر كردن بشهرها، حضرت فرمود كه ميخواهى چيزى بتو تعليم كنم كه از اين همه نافع تر باشد؟ گفتم بلى فرمود :

ناخن و شارب را در هر جمعه بگير اگر چه بسائيدن باشد.

منبع:

كتاب حليه المتقين

صفحه 125

فصل هشتم :در فضيلت ناخن گرفتن

آداب غذا خوردن 2

( به بهانه 18 فروردين ، روز جهاني بهداشت )

ادامه از  مطلب قبل

در روايات براي غذا خوردن آداب بسياري آمده است كه بنده فقط تيتر آنان را مي آورم .

11. دست كشيدن از غذا قبل از سيري كامل

12. دست كشيدن بر چهره و دعا كردن پس از شستن دستان

13. به پشت دراز كشيدن بعد از خوردن نهار

14. پرهيز از زياده روي در خوردن

15. پرهيز از دميدن(فوت كردن) در غذا

16. پرهيز از خوردن با دست چپ

17. پرهيز از خوردن پس از سيري

18. پرهيز از خوردن غذلي داغ

19. پرهيز از خوردن در حالت جنابت ، مگر با وضو

20. پرهيز از خفتن ، بلافاصله پس از خوردن غذا  


در صورت نياز به متن روايات به كتاب دانش نامه پزشكي اثر حضرت آيت الله ري شهري مراجعه فرماييد

 

 

آداب غذا خوردن 1

( به بهانه 18 فروردين ، روز جهاني بهداشت )

در روايات براي غذا خوردن آداب بسياري آمده است كه بنده فقط تيتر آنان را مي آورم .

1.شستن دستها قبل و بعد از غذا

2. گذاشتن سبزي بر سر سفره

3. درآوردن كفشها هنگام غذا خوردن

4. برزبان آوردن نام خدا

5. خوردن با دست راست

6. آغاز كردن غذا و به پايان بردن آن ، با نمك

7. خوردن غذا به هنگام گرسنگي و اشتها

8. آغاز كردن با سَبُك ترين غذا

9. خوردن غذاي گرم قبل از سرد شدن

10. برداشتن لقمه هاي كوچك و جويدن كامل غذا

 

ادامه در مطلب بعد انشاء الله

 

در صورت نياز به متن روايات به كتاب دانش نامه پزشكي اثر حضرت آيت الله ري شهري مراجعه فرماييد

چشم و هم چشمي يكي از موانع توليد ملي ،حمايت از كار و سرمايه ي ايراني (2)

(به بهانه آغاز سال 1391 ؛ سال توليد ملي ،حمايت از كار و سرمايه ي ايراني )

 

حضرت امام صادق علیه السلام در اوضاع آخرالزمان می فرمایند :

وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ يَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُور

و ديدى مردم با هم هم چشمى مى‏كنند و به مردم بد اقتدا مى‏كنند

منبع:

 بهشت كافى-ترجمه روضه كافى

صفحه 71  

 

داستان:

يكى از قبيله ‏ها شترى را كشت و آبگوشت درست كرد و به مردم داد. يك مقدار هم براى رييس قبيله‏ ی دیگر فرستاد. رييس قبيله گفت: شتر مى‏كشد و براى من آبگوشت مى‏فرستد. يك لگد زد و ظرف غذا را بر زمين ريخت. گفت: حالا كه رييس آن قبيله يك شتر كشته است. شما دو شتر نحر كنيد. همينطور اين دو قبيله چشم و هم چشمى كردند و هر روز تعدادى شتر را كشتند. قصه به آنجا رسيد كه از روى چشم و هم چشمى پنجاه شتر نحر شد. اميرالمؤمنين فرمود: احدى از اين آبگوشت‏ها نخورد. آبگوشتى كه از روى چشم و هم چشمى است، خوردن ندارد. گفتند: پس با اين ديگ‏ها چه كنيم؟ فرمود: دور بريزيد تا شغال‏ها آنها را بخورند




چشم و هم چشمي يكي از موانع توليد ملي ،حمايت از كار و سرمايه ي ايراني (1)

(به بهانه آغاز سال 1391 ؛ سال توليد ملي ،حمايت از كار و سرمايه ي ايراني )

زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

 اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است(كه زشتى اين عمل را درك نمى‏كنند)!

سوره  يونس : آيه  12

يكي از مواردي كه براي اسراف كاران زينت داده شده چشم و هم چشمي است

مثلا آن شخصي كه مبتلا به بيماري چشم و هم چشمي شده كار خود را قشنگ مي بيند

به عنوان نمونه:

فكر مي كند اگر هرسال مبل منزل را عوض كند كلاس است

فكر مي كند اگر تند وتند تلوزيون و يخچال عوض كند كلاس است

فكر مي كند اگر دو سه سال،يكبار پردههاي منزلش را عوض كند كلاس است

و . . .

گاه اين چشم و هم چشمي براي خريد محصولات خارجي مي شود

به عنوان مثال:

فكر مي كند اگر نوشابه خارجي بخورد ارزش است

فكر مي كند اگر لباس خارجي بپوشد ارزش است

فكر مي كند اگر مبل خارجي بخرد ارزش است

فكر مي كند اگر سيگارش خارجي باشد ارزش است

فكر مي كند اگر ماشينش خارجي باشد ارزش است

فكر مي كند اگر براي مهمانش ميوه ي خارجي بخرد ارزش است

و . . .

 

 

 

 

 

نماز روز آخر سال

 (به بهانه آخرين روز سال)

 

اين روز، روز آخر سال اسلامى قمرى است. لذا مرحوم «سيّدبن طاووس» نقل كرده است كه در اين روز، دو ركعت نماز مى خوانى و در هر ركعت، يك مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آية الكرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گويى:

 

اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَيْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، وَنَسيتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَيْكَ، اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، وَلا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْكَ ياكَريمُ.

وقتى چنين كردى شيطان مى گويد:

واى بر من! هرچه در مدّت اين سال زحمت كشيدم (و او را وسوسه كردم) با اين عمل، همه را از بين برد و سالش را به خير پايان داد!

مناسب است همين عمل، در پايان سال شمسى (روز آخر اسفندماه) نيز به قصد استحباب مطلق انجام شود.

منبع :

مفاتيح نوين

آيت الله مكارم شيرازي

در قسمت اعمال ذي الحجه

 

خاطره اي از اوستا عبد الحسين برونسي

(به بهانه 25 اسفند سالروز شهادت شهيد برونسي)


2خاطره از اوستا عبد الحسين برونسي از زبان همسر بزرگوارش


پسرم از روی پله ها افتاد.دستش شکست.

بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.بچه را که داشت به شدت گریه می کرد،بغل گرفت.

از خانه دوید بیرون.چادر سرم کردم و دنبالش رفتم.ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان.

تا من رسیدم بهش،یک تاکسی گرفت.

درآن لحظه ها،ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود.

 

***********************

 

جهيزيه ی فاطمه حاضر شده بود. يک عکس قاب گرفته از باباي شهيدش را هم آوردم. دادم دست فاطمه. گفتم: بيا مادر! اينو بگذار روي وسايلت.

به شوخي ادامه دادم:

بالاخره پدرت هم بايد وسايلت رو ببينه که اگر چيزي کم و کسري داري برات بياره.

شب عبدالحسين را خواب ديدم. گويي از آسمان آمده بود؛ با ظاهري آراسته و چهره ی روشن و نوراني. يک پارچ خالي تو دستش بود. داد بهم. با خنده گفت:

اين رو هم بگذار روي جهيزيه ی  فاطمه

فردا رفتيم سراغ جهيزيه. ديديم همه چيز خريده‌ايم، غيراز پارچ

 

 برگرفته از كتاب سالكان ملك اعظم 2 «منزل برونسي»

 

جهت نياز به مطالعه 15 خاطره از شهيد برونسي اينجا را كليك فرماييد

 

.

 

خاطره اي از سردار خيبر شهيد حاج ابراهيم همت

(به بهانه 17 اسفند سالروز شهادت شهيد همت)

2 خاطره از سردار خيبر

 

سر تا پاش‌ خاكي‌ بود. چشم‌هاش‌ سرخ‌ شده‌ بود؛ از سوز سرما.

 دو ماه‌ بود نديده‌ بودمش‌.

 ـ حداقل‌ يه‌ دوش‌ بگير، يه‌ غذايي‌ بخور. بعد نماز بخون‌.

سر سجاده‌ ايستاد. آستين‌هاش‌ را پايين‌ كشيد و گفت‌ «من‌ با عجله‌اومده‌م‌ كه‌ نماز اول‌ وقتم‌ از دست‌ نره‌.»

كنارش‌ ايستادم‌. حس‌ مي‌كردم‌ هر آن‌ ممكن‌ است‌ بيفتد زمين‌. شايداين‌جوري‌ مي‌توانستم‌ نگهش‌ دارم‌.

***********************

قلاجه‌ بود و سرماي‌ استخوان‌سوزش‌.

 اوركت‌ها را آورديم‌ و بين‌ بچه‌هاقسمت‌ كرديم‌. نگرفت‌.

گفت‌:

 «همه‌ بپوشن‌. اگه‌ موند، من‌ هم‌ مي‌پوشم‌.»

تا آن‌جا بوديم‌، مي‌لرزيد از سرما.

منبع :

 كتاب « همت » از مجموعه كتب  يادگاران

 

 

جهت نياز به مطالعه 15داستان از شهيد همت اينجا را كليك فرماييد

 

 

.

نظر مراجع درباره ي شركت در انتخابات

(به بهانه نزديكي به انتخابات )

حضرت امام خميني(رحمه الله عليه):

چه بسا که در برخي مقاطع حضور نيافتن در انتخابات يا مسامحه در آن، گناهي باشد که در راس گناهان کبيره است، پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد کرد و الا کار از دست همه خارج خواهد شد. اين وظيفه اي است شرعي و ملي و انساني، که همه بايد به آن عمل کنيم و همه ما بايد در انتخابات شرکت کنيم

 

مقام معظم رهبري :

برای كسانی كه شرایط را دارند و امكان شركت در انتخابات برای آنها وجود دارد؛ واجب است.

به نقل از حجت الاسلام و المسلمین 'فلاح زاده'


آیت الله العظمی مكارم شیرازی':

 ترك شركت در انتخابات، بدون عذر شرعی جایز نیست.


آیت الله العظمی 'سیستانی' :

شرکت در انتخابات واجب شرعي و عدم شرکت در آن امري نابخشودني است. اگر کسي نتواند نماز بخواند يا روزه بگيرد مي تواند قضاي آن را ادا کند اما شرکت نکردن در انتخابات امري است که قضاي آ ن ادا نمي شود.                    

 خراسان - مورخ سه‌شنبه 1390/12/02 شماره انتشار 18060


آیت الله العظمی 'صافی گلپایگانی' :

 همه صحنه‌هایی كه مردم حضور دارند، برای آن است كه می‌خواهند دین را نگه دارند و در برابر دشمنان اسلام صف آرایی كنند و اجتماعاتی با این شكوه و عظمت، با انگیزه‌ای جز حفظ دین فراهم نمی‌شود.


آیت الله العظمی 'فاضل لنكرانی' :

 در پاسخ به سوالی مبنی بر این كه اگر شوهری همسر خود را از شركت در انتخابات و خروج از منزل برای این كار منع كند، آیا زن می تواند بدون اذن او از منزل خارج شده و در انتخابات شركت كند؟ می فرمايند :

 در واجب عینی، اذن شوهر به هیچ وجه دخالت ندارد.

 

وابستگي نمايندگان

(به بهانه نزديكي به انتخابات )

امام خامنه اي (مد ظله العالي ):

اگر چنان‌چه نامزدها به مراكز ثروت و قدرت متصل شوند، كار خراب مي‌شود.

سخنراني، 19 دي 1390در ديدار با مردم قم

 

داستاني درباره ي عدم وابستگي

یکی از بزرگان درباره ی آب چاه تحقیقی کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که آبِ چاه تا هنگامی که تغییر نکند و رنگ و بو و طعمش عوض نشود نجس نخواهد شد و قابل استفاده خواهد بود.

هنگامی که از این تحقیق خلاص شد،متوجه گردید که خودش در خانه چاهی دارد،این بود که با خودش گفت:" شاید به خاطر این چاه و راحتی خودم این چنین فتوایی داده ام و به این نتیجه رسیده ام."

از این رو دستور داد که چاه را پر کردند و آنگاه دوباره تحقیق را شروع کرد،در هنگامی که چاه نداشت و منافعی او را منحرف نمی کرد.

انسان قبل از شروع به حرکت باید آزاد شود و از سودها ،هواها،تعصب ها ،عادت ها و تقلیدها خود را خلاص کند.

منبع:

كتاب مسولیت و سازندگی

اثر ارزشمند استاد علي صفايي حايري(عين – صاد)

جلد 1

صفحه 74

و به قول سيد شهيدان اهل قلم ؛شهيد آويني :

مومن اگر وابستگي داشته باشد نمي تواند قيام كند و عصر ما عصر قيام است .

 

نماينده اي مثل مدرس ...

(به بهانه نزديكي به انتخابات )

حضرت امام خميني (رحمه الله عليه )مي فرمايند:

سعى كنيد مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيد ، البته مثل مدرس كه به اين زوديها پيدا نمى‏شود .

منبع:

صحيفه امام

 جلد ‏18   

صفحه276 

 

 

داستاني از شهيد مدرس

یک بار یکی از نمایندگان مجلس پیش مدرس آمد وگفت: حقوق هر نماینده صد تومان است که برای اداره زندگی بسیار کم است. ترتیبی دهید مجلس این مبلغ را به دویست تومان افزایش دهد. مدرس جواب داد:" روزی که شما انتخاب شدید مشخص بود حقوق تان صد تومان است و با رضایت وکالت را انتخاب کردید. اگر حالا ناراضی هستید باید استعفا دهید و اعلام کنید ما با حقوق دویست تومان نمایندگی را قبول می کنیم. اگر مردم باز به شما رأی دادند، حق دارید دویست تومان بگیرید."

 

بسيار مهم است كه نماينده اي انتخاب شود كه به جاي حقوق مادام العمر به فكر خدمت به مردم باشد

جهت نياز به مطالعه 20 داستان از شهيد مدرس اينجا را كليك فرماييد

راهپيمايي در قرآن

(به بهانه نزديكي به 22 بهمن )

سؤال: آيا در قرآن، دليلى براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات داريم؟

پاسخ: خداوند در قرآن مى‏فرمايد:

«ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار ... الّا كُتب لهم به عَملٌ صالح»   « سوره توبه، آيه 120»

هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمى‏گيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت مى‏شود.

آرى، راهپيمايى‏هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است.

اين راهپيمايى‏ها (بخصوص آنگاه كه از طريق وسايل ارتباطى و ماهواره‏ها منعكس مى‏شود) اگر براى اهداف‏ مقدسى صورت گيرد، نوعى حضور در صحنه، عبادت دسته جمعى و امر به معروف و نهى از منكر عملى و عامل تقويت روحيّه مردم و تهديد دشمن است.

منبع : كتاب پرسش هاى مهم، پاسخ هاى كوتاه

(تمثيلات)

حجه الاسلام قرائتي

 صفحه :98

 

حجه الاسلام سيد مجتبي نواب صفوي

(به بهانه ي 27 دي سالروز شهادت حجه الاسلام سيد مجتبي نواب صفوي)

خاطره ي اول ؛ كودكي

صداي گريه سيد مجتبي به گوش مادر رسيد.رو به قبله نشست: خدايا كودكم از گرسنگي خواهد مُرد.

 در آن روز به لطف خداوند كودك را به دايه سپرد، زن قرار گذاشت، به علت دوري راه هفته اي يكبار سيد مجتبي را براي ديدار مادر به محله خاني آباد بياورد؛ اما همان شب سيد مجتبي بي‌تاب ديدار مادر شد، دايه با پشت دست ضربه‌اي كم‌جان به كمر كودك زد.

 شب در عالم خواب چند بانو را ديد كه از آسمان به خانه او آمدند. و سيد مجتبي را كه گريه مي‌كرد در آغوش گرفتند.

زن هراسان جلو دويد و گفت: «من دايه او هستم، اجازه دهيد او را آرام كنم».

 بانوي آسماني دست رد به سينه دايه زد و گفت:«تو نبايد بچه ما را نگه داري زود او را به مادرش بازگردان».

سراسيمه ازخواب بيدار شد، دو شب ديگر اين خواب تكرار شد، سرانجام كودك را برداشت،‌ و به خانه شكوه‌السادات رفت:«خانم! با ديدن اين خواب فهميدم، كه اجداد كودك راضي به نگهداري فرزندشان توسط من نيستند». و كودك را از آن پس به مادرش بازگرداند، تا فرزند ائمه در دامان مادر بزرگوارش كه از سادات بود تربيت شايسته بيابد.

منبع: كتاب شبنم سرخ                 راوي: مادر شهيد نواب صفوي

 

 

خاطره ي دوم ؛ هنگام شهادت

 

سرهنگ پرسيد: «اگر خواسته اي داريد بگوييد؟» سيد تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر ميكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر ميشود »

رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت:

«خليلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام فاطمه زهرا (سلام الله عليها) منتظر ماست.»

 پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه ميكردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود.

جهت مطالعه ديگر خاطرات شهيد نواب صفوي به آدرس http://manbarak.blogfa.com/post-336.aspx مراجعه نماييد

نصيحت تمام علما در يك كلمه

(به بهانه 23  ديماه سالروز ارتحال حضرت آيت الله مجتهدي تهراني )

حضرت آيت الله مجتهدي تهراني در يكي از سخنرانيهاي خود فرمودند:

من علماي بسياري را درك كردم از امام خميني گرفته تا آيت الله بروجردي و آيت الله شاه آبادي و آيت الله حايري و ...

و اگر بخواهم در يك كلام نصيحت تمام بزرگان را بگويم ؛ مي گويم :

اگر دنيا و آخرت مي خواهيد ؛ اگر رزق و روزي مي خواهيد و در يك كلام اگر همه چيز مي خواهيد ؛ نماز اول وقت بخوانيد

وصیت نامه سردار شهید حاج احمد کاظمی

         ( به بهانه ۱۸ دی سالروز شهادت شهید حاج احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه)

بسم الله الرحمن الرحيم

الله اكبر

اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علياً ولي الله

اعوذ بالله من الشيطان رجيم صدق الله العلي العظيم السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

بسم الله الرحمن الرحيم

خداوندا فقط مي خواهم شهيد شوم

شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزي شهادت مي خواهم كه از همه چيز خبري هست الا شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا شهيد راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.

نمي دانم چه بايد كرد، فقط مي دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي يابم.

هر موقع آماده مي شوم چند كلمه اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي دانم كدام را بنويسم، از درد دنيا، از دوري شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا، هزاران هزار حرف ديگر، كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي كرديم. اگر سخت است، خدا را داريم اگر در سپاه هستيم. خدا را داريم اگر درد دوري از شهداي عزيز را داريم، خدا را داريم. اي خداي شهدا، اي خداي حسين(عليه السلام )، اي خداي فاطمة زهرا(سلام الله عليها)، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت شهيدم كن، اي خدا يا رب العالمين.

راستي چه بگويم، سينه ام از دوريِ دوستانِ سفركرده از دردِ ديگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به اميد و لطف حضرت تو اميدوار هستم.

خداوندا خود مي دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب مانده ام و دوران سخت وسخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و كريم، تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم.

چه بدم و اي خدا تو رحم كن و كمك كن. بدي مرا مي بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي ام را ببين. اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي كنم، از روي سركشي نيست، بلكه از روي ناداني مي باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم،  چون هر چه فكر مي كنم، مي بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي كريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم. خداوندا تو توانايي. اي حضرت حق، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري از شهدا، كارِ خوب نكردن، بندة خوب نبودن،... ديگر...

حضرت حق، اميد تو اگر نبود پس چه؟ آيا من هم در آن صف بودم. واي چه روزهاي خوشي بود وقتي به عكس نگاه مي كنم. از دردِ سختي كه تمام وجودم را مي گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم. دوران لطف بي منتهاي حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسيدن آسان به حضرت حق، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همة بندگان خوبت قسم مي دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيق ام بده هر چه زود تر به دوستان شهيدم برسم، انشاء الله تعالي.        

«منزل ظهرجمعه 6/4/82 »

 

 

مواظبت بر ريزه گناهان ، نصيحت شهيد عاصمي

(به بهانه 13 دي ماه سالروز شهادت سردار رشيد اسلام شهيد عليرضا عاصمي )

همسر اين شهيد بزرگوار مي گويد :

بعد از شهادت علی آقا، یک شب ایشان را در عالم خواب دیدم که به منزل آمدند.

به ایشان گفتم: "چه عجب شما آمدید"

 گفت: " من همیشه با شما هستم، شما من را نمی بینی." رفت و رسول را بغل کرد و بوسید. وقتی می خواستند بروند، پاکت میوه ای را برای این که در راه آن ها را مصرف کنند، به ایشان دادم.

گفتم: "خوش به سعادت شما که از میوه های بهشتی استفاده می کنید."

 رو به من کرد و گفت:

"مواظب ریزه گناهانتان باشید، چون نمی گذارند انسان به بهشت برود."

 این مطلب را چند بار تکرار کرد و خداحافظی کرد و رفت.

منبع :

كتاب نگين تخريب

در صرت نياز به متن كامل 20 خاطره از شهيد عاصمي در گوشه ي صفحه ي وبلاك در قسمت " منبركهاي تابلويي " روي قسمت تابلو....شهيد عليرضا عاصمي  و يا به آدرس http://manbarak.blogfa.com/post-326.aspx  رجوع فرماييد

داستانی از شهید مدرس

 ( به بهانه ۱۰ آذر سالروز شهادت شهید مدرس )

 

 رضا شاه دورو

رضا در اوّل خیابان سپه محوطه‌ی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار می‌کرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.

روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.

رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دورو دارد.

رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.

 

 

 

جیب رضاشاه ته ندارد

یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.

مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.

 

 

برگرفته از کتاب حاضر جوابیهای شهید مدرس

 

در صورت نیاز به داستانهایی بیشتر به گوشه وبلاگ قسمت منبرکهای تابلویی به بخش شهید مدرس یا به این آدرس رجوع فرمایید

 

http://manbarak.blogfa.com/post-300.aspx 

 

علامه جعفري و عشق به مطالعه

( به بهانه آغاز هفته ي كتاب و كتاب خواني و نيز ارتحال علامه محمد تقي جعفري)

علامه جعفری می گوید:

"هنگام تحصیل در مدرسه صدر نجف اشرف روزی نزدیک ظهر در حجره آبگوشتی بر سر چراغ بار گذاشتم و سپس مشغول مطالعه شدم.پس از چندی ناگهان متوجه شدم که طلاب مدرسه درحال شکستن درب حجره هستند.با سرعت در را باز کردم و با حالت اعتراض خطاب به آنان گفتم:من مشغول مطالعه هستم چرا مزاحم من می شوید؟در همین حین ناگهان متوجه شدم که تمامی حجره را دود گرفته و طلاب به تصور اینکه حجره من آتش گرفته برای کمک و نجات من آمده اند و من از فرط توجه به مطالب مورد مطالعه متوجه نشده ام ".

 

منبع:

آفتاب حکمت، مجموعه خاطراتی از استاد علامه محمد تقی جعفری

وضو در هواي سرد ، كفاره گناهان

(به بهانه فصل سرما )

قال الامام الباقر عليه السلام

... الْكَفَّارَاتُ، إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْيُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الْجَمَاعَات‏

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

...و اما كفاره‏ ي گناهان:

1. در هواى سرد وضوى كامل ساختن

2. و براى اداى نمازهاى شبانه روزى گام برداشتن

3. و به نماز جماعت مواظبت نمودن ميباشد.

منبع:

الخصال 

جلد ‏1  

صفحه  84


 

قسمتی از وصیتنامه شهید شوشتري

(به بهانه 26 مهر سالگرد شهادت شهيد شوشتري در منطقه سرباز سيستان)

بخشی از سخنان شهیدشوشتري قبل از شهادت

" از خدا خواسته ام اینجا محل شهادتم شود و دلم گواهی می دهد که خداوند آرزوی مرا برآورده خواهد کرد. بعد از احمد کاظمی و دیگر یاران من تنها شده ام و به همین خاطر انتظار شهادتم را می کشم. امیدوارم خداوند با شهادت من مشکلات این منطقه و معضلات آن را حل کند."

 

قسمتی از وصیتنامه شهید

ديروز از هرچه بود گذشتيم، امروز از هرچه بوديم!

آنجا پشت خاکريز بوديم و اينجا در پناه ميز!

ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود!

جبهه بوي ايمان مي داد و اينجا ايمانمان بو مي دهد!

الهي!

بصيرمان باش تا بصير گرديم و بصيرمان کن تا از مسير برنگرديم!

و آزادمان کن تا اسير نگرديم!

دارا و سارا

(به بهانه آغاز هفته دفاع مقدس )

هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

سارا لباس پوشید ، با جبه ها اجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد

چندین هزار دارا ، بسته به سر سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند

سارای دیگری در مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده

دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر

سارا سوال می کرد ، دارا کجاست اکنون؟
دیدن شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش جسمش ، مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند صد ها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار «دارا»

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و در بند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبه ها اجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر« لباس جین» شد

با چفیعه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا ، خود از برای ، جلب نظر بیاراست

آن مقنعه ور افتاد جایش فوکل در آمد
سارا به قول دشمن از املی در آمد

دارا و گوشواره ، حقا که شرم دارد !
در دست هایش امروز او بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان دشمن زخانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

یا رب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک
بدم المظلوم یا الله ، عجل فرجه ولیک

جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آن ها به جبه رفتند ، اینها شدند طلبکار

شعر از مرحوم ابوالفضل سپهر – كتاب دفتر سرخ صفحه 155

خواب عجيب آيت الله مرعشي نجفي درباره شهريار

(به بهانه 27 شهريور سالروز ارتحال شهريار )

حضرت آیت‏ الله مرعشی نجفی مي فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم، آن شب در عالم خواب، دیدم در زاویه‏ ی مسجد کوفه نشسته‏ ام و امیر مومنان علی علیه‏ السلام با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شعرای اهل‏بیت ما را بیاورید. دیدم چند تن از شعرای عرب را آوردند. حضرت فرمودند: شعرای فارسی‏ زبان را بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شعرای فارسی‏ زبان آمدند.

فرمودند: شهریار را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر (علی ای همای رحمت) را خواند.

حضرت آیه‏ الله مرعشی فرمودند که وقتی این شعر تمام شد، من از خواب بیدار شدم و پرسیدم شهریار کیست؟ گفتند شاعری است که در تبریز زندگی می‏کند.

شهریار به دستور آیه‏ الله مرعشی به قم دعوت شده و از این شعر سخن به میان می‏ آید و او تعجب می‏کند، چرا که همان موقعی که ایشان خواب دیده‏ اند او شعرش را سروده و احدی از آن اطلاع نداشته و شهریار وقتی از خواب ایشان مطلع می‏شود، فوق‏ العاده منقلب می‏گردد. و شروع كرد به خواندن :

 

على اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را         

كه به ما سوا فكندى همه سايه هما را

دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين     

به على شناختم من به خدا قسم، خدا را

به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند      

چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ            

به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو اى گداى مسكين در خانه على زن        

كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را

به جز از على كه گويد به پسَر كه قاتل من   

چو اسير تست اكنون به اسير كن مدارا

به جز از على كه آرد پسرى ابو العجايب            

كه علم كند به عالم شهداى كربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاكبازان            

چو على كه مى‏تواند كه به سَر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشَر توانمش گفت            

متحيرم چه گويم شه ملك لا فتى را

به دو چشم خون فشانم هله اى نسيم رحمت            

كه ز كوى او غبارى به من آر، توتيا را

به اميد آن كه شايد برسد به خاك پايت            

چه پيام‏ها كه دارم همه سوز دل صبا را

چو تويى قضاى گردان، به دعاى مستمندان            

كه ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم            

كه لسان غيب خوش‏تر بنوازد اين نوا را

همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهى            

به پيام آشنايى بنوازد آشنا را

ز نواى مرغ يا حق بشنو كه در دل شب            

غم دل به دوست گفتن چه خوش است «شهريارا»

 


(تلخیص از روزنامه‏ی اطلاعات، یکشنبه 29/ 1/ 72، مقاله‏ی آقای رزم ‏آسا)

به نقل از حاج آقا رضا حداد عادل (پدر دکتر غلامعلی حداد عادل) از حجه‏ الاسلام آقا سید قاسم شجاعی- واعظ معروف-

مَنّاع الخیر

( به بهانه قحطی در سومالی )

وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ  - هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ -  مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ

 و از كسى كه بسيار سوگند ياد مى‏كند و پست است اطاعت مكن -  كسى كه بسيار عيبجوست و به سخن چينى آمد و شد مى‏كند -  و بسيار مانع كار خير، و متجاوز و گناهكار است؛

سوره مباركه قلم آيات 10 تا 12

 

نكته اي كه بايد دقت داشت اين است كه خداوند پيامبرش را از پيروي با چند گروه باز ميدارد كه يكي از آنان (مناع الخير ) است يعني كسي كه ديگران را از كار خير باز مي دارد

به عنوان مثال :

مي خواهد دخترش را به يك طلبه يا دانشجو دهد ............مي گويد چرا دو دستي دخترت را بدبخت مي كني , كمي صبر كن و او را به يك پولدار بده

مي خواهد به مردم مضلوم سومالي يا ... كمك كند ..........مي گويد چراغي كه به خانه  رواست به مسجد حرام است ( يعني تا ما در كشورمان مستمند داريم , چرا به ديگران كمك مي كني ) كسي نيست به اين مانع الخير بگويد آيا اگر او به سومالي يا ... كمك نكند ؛ مگر قرار است به ديگران كمك كند و يا اگر به كشور ديگر كمك كند مگر ديگر به هموطنان خود كمك نمي كند و از همه مهمتر

مگر اسلام مرز دارد ( بايد ديد چه كسي نيازش فوريتر است )

خاطره :

مدتي پيش در بين نماز ظهر و عصر در مسجد درباره كمك به سيل زدگان پاكستان صحبت مي كردم . شخصي به عنوان اعتراض داد زد كه " چراغي كه به خانه  رواست به مسجد حرام است "

من هم گفتم : "حرف ايشان درست است ؛ حال ایشان الان بلند مي شود و مي آيد و مقداري پول براي كمك به مستضعفين مشهد مي دهد "

بنده ي خدا سرخ شد و باز من گفتم :" شما كه به مردم شهر خود كمك نمي كني , چرا مانع از كمك براي ديگران مي شوي "

 

«« البته شما هيچ گاه اينگونه برخورد نكنيد ولي گاه بايد انسان محكم از اسلام دفاع كند »»

 

 

تو ننگ عربی، سید حسن!

(به بهانه 23 مرداد سالروز پيروزي حزب الله بر رژيم غاصب صهيونيستي در جنگ 33 روزه )


تو ننگ عربی، سید حسن!


نام تو را باید

از فهرست اعراب شایسته خط بزنیم

تو

به جای آنکه در ایوان ویلای ساحلی ات

لم بدهی

و چرت تابستانی ات را

با دود قلیان مفرح کنی

تفنگ دست می‏گیری

و از پشت تریبون المنار

با نعره‌ها‌یت

چرت ما را پاره می‏‌کنی



تو هیچ شباهتی به اعراب بزرگ نداری، سید حسن!

نه شکمت

آن اندازه است

که از پشت دشداشه‌ها‌ی سفید

وقار عربی ات را نمایان کند

نه چفیه و عقال داری

تازه عمامه سیاه سرت می‏گذاری

که ما را به یاد خمینی می‏اندازد

که یکبار چرت مان را پاره کرده بود



تو ننگ عربی، سید حسن!

به جای آنکه در حرم‌سرایت بگردی

و رقص عربی ممالیک گرجی و اوکراینی ات را تماشا کنی

تا فردا در بهشت

برای مغازله با حوریان آماده باشی


در مخفیگاهت

که نمی‏دانیم کجاست؟!

می نشینی و نهج البلاغه می‏خوانی


تو کافر شده ای، سید حسن!

و بر ماست که تو را به یهودیان اهل کتاب بسپاریم...

فقط به رسم مردان بزرگ عرب

صادق باش و بگو

برد موشک‌ها‌یت

به ریاض که نمی‏رسد؟!
(امید مهدی نژاد)


خنده ي فرشتگان

(به بهانه روز عفاف و حجاب )

روزی رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم از جبرئیل پرسید : آیا ملائکه هم خنده و گریه می کنند ؟
جبرئیل گفت آری . ملائکه در سه جا از روی تعجب می خندند و در سه جا از روی ترحم گریه می کنند .
اما آن مواضعی که خنده تعجب دارند عبارتند از : . . .

 3 . زن بد حجابی می میرد . چون او را در قبر می گذارند و روی آن را از خشت و خاک می پوشانند ملائکه می خندند و می گویند : تا او زنده بود و خواهان داشت او را نپوشانیدند حالا که مرده و همه از او نفرت دارند او را می پوشانند !

منبع :

نصايح

باب 3 گانه ها

زیارت عاشورا

( به بهانه 12 تير سالروز ارتحال علامه اميني )

از قول فرزند علامه امینی قدس سره نقل می کند: 
وقتی پدرم را دفن کردیم ، یکی از بزرگان آمد و به من تسلیت گفت و فرمود: 
 من در این فکر بودم ببینم مولا امیرالمؤمنین علیه السلام چه مرحمتی در مقابل زحمات و خدمات مرحوم امینی می نمایند. 
در عالم خواب دیدم: 
حوضی است و آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بر لب آن ایستاده اند. افراد می آیند و مولا از آن حوض ، به آنها آب می دهند. گفتند: این حوض کوثر است.
 در این حال آقای امینی به نزدیک حوض رسید حضرت ظرف را گذاشتند، آستینها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علامه آب خورانیدند و خطاب به او  فرمودند: 
بیض الله وجهک کما بیضت وجهی ( پروردگار رو سفید کند تو را کما اینکه مرا رو سفید کرد(

 

حال نصيحت علامه اميني با اين بزرگواري و عنايت اهل بيت خواندن دارد

 

مرحوم حجة الاسلام دکتر امینی چنین می نویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال 1394 هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.

جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:
پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه می گویی؟
مجددا" عرض کردم: 
آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟
کتاب الغدیر ... یا سایر تألیفات .... یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟

پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی. قدری واضح تر و روشن تر بگو!

گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:
 فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام. 

عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند. 

سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
 مرتبا" زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد ... و امید دعا دارم. 

من به شما خامنه‌ای عزیز ، تبریک می‌گویم که ...

(به بهانه 6 تیر سالروز ترور مقام معظم رهبری )

 

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت‌الاسلام آقای حاج سید علی خامنه‌ای – دامت افاضاته.

خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است ، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجم‌تر و پیوندها را مستحکم‌تر نمود و مصداق « لازال یؤید هذا الدین بالرجل الفاجر » تحقق پیدا کرد . اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هرچه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند .
اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می‌باشید ، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند .
اینان با سوء‌ قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه‌دار نمودند. اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند ، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین‌انداز است . اینان در این عمل غیرانسانی به جای برانگیختن و رعب ، عزم میلیونها مسلمان را مصمم‌تر و صفوف آنان را فشرده‌تر نمودند . آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز خود را فدای امیان جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند ؟ آیا نمی‌دانند که دست زدن به این جنایات ، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می‌رود ؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیةاللهارواحنا فداه – افتخار می‌کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می‌برند .
من به شما خامنه‌ای عزیز ، تبریک می‌گویم که در جبهه‌های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده ، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم .


والسلام علیکم و رحمة الله برکاته .

روح‌الله الموسوی الخمینی

آخرین دست نوشته شهید چمران


(به بهانه 31 خرداد سالروز شهادت شهید چمران)

متن ذیل آخرین دست نوشته شهید چمران است که بعد از شهادتش از داخل چیبش پیدا شد در حالی که خونی بود

ای حیات با تو وداع می کنم با همه زیباییهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من ، می دانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید ، می دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید .

این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیتها  را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید .ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید

ای پاهای من سریع وتوانا باشید ، ای دستهای من قوی ودقیق باشید ، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعیف وذلیل مگذار ، چند لحظه بیشتر  با قدرت واراده صبور وتوانا باش.

به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه  بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد.دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد.

دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.

 

فرازی از وصیت نامه امام (2)

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازی از وصیت نامه امام (2)

من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات اللَّه و سلامه عليهما- مى‏باشند. آن حجاز كه در عهد رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله- مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نمى‏كردند و با بهانه‏هايى به جبهه نمى‏رفتند، كه خداوند تعالى در سوره «توبه» با آياتى آنها را توبيخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل، در منبر به آنان نفرين فرمودند. و آن اهل عراق و كوفه كه با اميرالمؤمنين آنقدر بدرفتارى كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهدا- عليه السلام- آن شد كه شد. و آنان كه در شهادت دستْ آلوده نكردند، يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. ... در صورتى كه [مردم ما ] نه در محضر مبارك رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات اللَّه عليه. و انگيزه آنان ايمان و اطمينان به غيب است. و اين رمز موفقيت و پيروزى در ابعاد مختلف است. و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزندانى تربيت نموده، و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم

منبع:

صحيفه امام

جلد  ‏21،

صفحه : 411

حال بیاییم این فراز را بر آیات  عرضه کنیم!

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (54)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هر كه از شما از دينش بازگردد چه باك زودا كه خدا مردمى را بياورد كه دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر كافران سركش در راه خدا جهاد مى‏كنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند. اين فضل خداست كه به هر كس كه خواهد ارزانى دارد، و خداوند بخشاينده و داناست.                            

سوره مائده آیه54

و روي: أن النبي (صلی الله علیه و آله) سئل عن هذه الآية- فضرب بيده على عاتق سلمان- فقال: هذا و ذووه، ثم قال: لو كان الدين معلقا بالثريا- لتناوله رجال من أبناء فارس.

مردم پرسيدند: اى رسول خدا اين قوم چه كسانى هستند كه اگر ما پشت به دين كنيم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مى‏گذارد؟

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به شانه سلمان زد و فرمود: اين و قوم اين مرد است، به خدايى كه جانم به دست او است، اگر ايمان به خدا را در ثريا آويزان كرده باشند، بالأخره مردمى از فارس آن را به دست مى‏آورند

منبع:

الميزان في تفسير القرآن،

جلد 5

 صفحه : 388


فرازی از وصیت نامه امام (1)

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازی از وصیت نامه امام (1)

من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات اللَّه و سلامه عليهما- مى‏باشند. آن حجاز كه در عهد رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله- مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نمى‏كردند و با بهانه‏هايى به جبهه نمى‏رفتند، كه خداوند تعالى در سوره «توبه» با آياتى آنها را توبيخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل، در منبر به آنان نفرين فرمودند. و آن اهل عراق و كوفه كه با اميرالمؤمنين آنقدر بدرفتارى كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهدا- عليه السلام- آن شد كه شد. و آنان كه در شهادت دستْ آلوده نكردند، يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. ... در صورتى كه [مردم ما ] نه در محضر مبارك رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات اللَّه عليه. و انگيزه آنان ايمان و اطمينان به غيب است. و اين رمز موفقيت و پيروزى در ابعاد مختلف است. و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزندانى تربيت نموده، و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم

منبع:

صحيفه امام

جلد  ‏21،

صفحه : 411

حال بیاییم این فراز را بر روایات عرضه کنیم!

قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: أي الخلق أعجب إليكم إيمانا؟ قالوا: الملائكة، قال و ما لهم لا يؤمنون و هم عند ربهم؟ قالوا: فالنبيون قال و ما لهم لا يؤمنون و الوحي ينزل عليهم؟

قالوا: فنحن قال: و ما لكم لا تؤمنون و أنا بين أظهركم؟ قال: فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: إن أعجب الخلق إليّ إيمانا لقوم يكونون بعدكم يجدون صحفا فيها كتاب يؤمنون بما فيها.

پیامبر از اصحاب سوال فرمود :

كداميك از مؤمنان ايمانشان شگفت‏انگيزتر است؟

گفتند: فرشتگان، فرمود: چه جاى تعجب كه آنها ايمان بياورند؟ آنها در جوار قرب خداوندند

گفتند: پس انبياء، فرمود: با اينكه وحى بر آنها نازل مى‏شود چگونه ايمان نياورند؟

 گفتند: پس خود ما! فرمود: چه جاى تعجب كه شما ايمان بياوريد در حالى كه من در ميان شما هستم؟

(اينجا بود كه همه ساكت ماندند و پيامبر فرمود:)

ولى از همه اعجاب‏انگيزتر قومى هستند كه بعد از شما مى‏آيند و تنها اوراقى را در برابر خود مى‏بينند و به آنچه در آن است ايمان مى‏آورند".

منبع :

میزان الحکمه

جلد 1

صفحه :404

 

و تفسیر نمونه

جلد ‏23،

صفحه :317

اقسام مردم

(به بهانه 12 ارديبهشت روز معلم )

يا کميل

النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ.

اى كميل بن زياد !

مردم سه دسته اند:

1.       دانشمند الهى؛

2.        آموزنده اى بر راه رستگارى؛

3.        و پشه هاى دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان ، كه به دنبال هر سر و صدايى مى روند. و با وزش هر بادى حركت مى كنند؛ نه از روشنايى دانش نور گرفتند ، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند .

(حکمت 147 نهج البلاغه)

 

توجه :

مسلمان بايد در شبانه روز وقتي را براي ياد گرفتن مسائل ديني و نيز مطالعه قرار دهد

آداب به كارگيري كارگر

( به بهانه 11 ارديبهشت روز كارگر )

امام صادق‏ عليه السلام :

مَنِ استَأجَرَ أجيراً ثُمَّ حَبَسَهُ عَنِ الجُمُعَةِ يَبوَءُ بِإثمِهِ وَ إن كانَ هُوَ لَم يَحبِسهُ اشتَرَكا فِي الأجرِ

هر كس كارگري را به كار گيرد و او را از شركت در نماز جمعه [يا جماعت ] باز دارد ، گناهش را به عهده گرفته است و اگر او را باز ندارد ، در اجر او شريك است

 

منبع:

وسائل الشيعه

جلد 19

صفحه 105

 

 

عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله قَالَ:

 وَمَنْ ظَلَمَ أَجـِيراً أَجـْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَحَرَّمَ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّةِ وَرِيحُهَا يُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام ..

رسول خـدا صلی الله عليه و آله و سلم فرمودند :

كسی كه مزد اجيری را كم بگذارد و به او ظـلم كند ، خـدا اعمالش را حبط و نابود می كند و بوی بهشت را كه از پـانصد سال راه به مشام می رسد بر او حرام می كند ..

وسائل الشيعة

جلد 19

صفحه 108

نكته :

بعضي عقيده دارند هيچگاه نبايد به كارگر حقوق كاملش را داد , زيرا ديگر كار نمي كند اين عقيده با اين روايت سازگار نيست و اين ظلم به كارگر است

خاطره ای از اوستا عبد الحسین برونسی

(به بهانه کشف پیکر مطهر شهید عبد الحسین برونسی بعد از 27 سال )


به نقل از:همسر شهيد

يک بارخاطره اي از جبهه برام تعريف کرد.مي گفت: کنار يکي از زاغه مهمات ها سخت مشغول بوديم. تو جعبه هاي مخصوص،مهمات مي گذاشتيم. ودرشان را مي بستيم.گرم کار،يک دفعه چشمم افتاد به يک خانم محجبه،با چادري مشکي!داشت پابه پاي ما مهمات مي گذاشت توي جعبه ها.

با خودم گفتم:حتماً ازاين خانم هاييه که مي يان جبهه.اصلاً حواسم به اين نبود که هيچ زني را نمي گذارند وارد آن منطقه بشود.به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند وبي[توجه] مي رفتند ومي آمدند،انگارآن خانم را نمي ديدند. قضيه، عجيب برام سؤال شده بود.موضوع،عادي به نظرنمي رسيد.کنجکاو شدم بفهمم، جريان چيست!رفتم نزديک تر، تا رعايت ادب شده باشد.سينه اي صاف کردم وخيلي با احتياط گفتم:خانم!جايي که ما مردها هستيم،شما نبايد زحمت بکشيد.رويش طرف من نبود.به تمام قد ايستاد وفرمود:«مگرشما درراه برادرمن زحمت نمي کشيد؟»يک آن ياد امام حسين(علیه السلام) افتادم واشک توي چشمام حلقه زد.

خدا بهم لطف کرد، که سريع موضوع را گرفتم وفهميدم جريان چيست. بي اختيار شده بودم ونمي دانستم چه بگويم خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمود:«هرکس که ياور ما باشد. البته ما هم ياري اش مي کنيم»

منبع:

کتاب خاک هاي نرم کوشک

نویسنده:سعيد عاکف،

 صفحه 166

مسواک زدن در روایات

(به بهانه ۲۳ فروردین  روز دندانپزشکی )

حدیث (1) امام باقر عليه السلام :

اگر مردم نتايج و خواص مسواك كردن را بدانند هيچ گاه مسواك را از خود جدا نمى كنند.

بحارالأنوار، ج76، ص130، ح17

 

حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :


مسواك كنيد كه مسواك زدن خوب چيزى است لثه را محكم مى كند، بوى دهان را مى برد، معده را اصلاح مى كند، درجات بهشت را مى افزايد، پروردگار را خشنود مى كند و شيطان را به خشم مى آورد.

نهج الفصاحه، ح 1975

 

حدیث (3) امام صادق عليه السلام :

بعد از غذا زبان را دور دهان بگردان، هرچه با زبان درآمد فرو ببر، و آنچه را با خلال بيرون آوردى از دهان بيرون افكن.

مكارم الاخلاق، ص 152

 

حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

وقتى مسواك مى كنيد از عرض، دندان ها را مسواك بزنيد.

نهج الفصاحه، ح 178

 

حدیث (5) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

شما را چه شده است وقتى بر من وارد مى شويد، مى بينمتان كه دندان هايتان جرم گرفته و زرد و موهايتان ژوليده است. چرا مسواك نمى زنيد.

محاسن، ج 2، ص 561، ح 943

 

حدیث (6) پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

پنج چيز از سنت پيغمبران است: حيا، بردبارى، حجامت كردن، و مسواك و عطر زدن.

نهج الفصاحه، ح 1463

 

برای مشاهده متن عربی روایات به ادامه منبرک رجوع فرمایید

 

 

ادامه نوشته

متن وصيت نامه شهيد صياد شيرازي

(به بهانه 21 فروردین سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی )

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم، ارحم‌‌الراحمين، رب‌العالمين و صلي‌الله علي محمد واله‌الطاهرين، انالله و انااليه راجعون.

هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق‌الله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله‌الا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دين‌الحق و ان الصديقة‌ الطاهره فاطمه‌الزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و علي‌بن‌الحسين و محمّد‌بن‌علي و جعفربن‌محمّد و موسي‌بن‌جعفر و علي‌بن‌موسي و محمّد‌بن‌علي و علي‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علي و الحجه‌القائم‌المنتظر صلوات‌الله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أن‌الموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أن‌الجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين.

خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود مي‌داني كه همواره آماده بوده‌ام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود.

پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي‌دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فيض شهادت برسم.

از پدر و مادرم كه حق بزرگي بر گردنم دارند، مي‌خواهم كه مرا ببخشند؛ من نيز همواره برايشان دعا كرده‌ام كه عاقبت به خير شوند. از همسر گرامي و فداكار و فرزندانم مي‌خواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بيشتر مي‌خواهم وقف راهي باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.

آنچه از دنيا برايم باقي مي‌ماند، حق است كه در اختيار همسرم قرار گيرد. از همه آنهايي كه از من بد ديده‌اند، مي‌خواهم كه مرا به بزرگي خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ويژه حاج آقا امير رنجبر نيكدل، استدعا دارم در غياب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران ديگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذريون و تيمسار حاج آقا آراسته در اين باب، تشريك مساعي نمايند.

خداوندا! ولي امرت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي را تا ظهور حضرت مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين.


من‌الله‌التوفيق علي صياد شيرازي - 19دي1371