جریان
سعد بن معاذ را می دانیم که هنگام دفنش مادرش گفت پسرم خوشا به حالت بهشت گوارایت
و پیامبر فرمود : زیاد خوشحال نباش و برای خدا تکلیف مشخص نکن که سعد هم
اکنون در فشار است . اصحاب سبب را پرسیدند فرمود : سعد با خانواده اش بد اخلاق بود
(بحار الانوار جلد 21 صفحه 257 )
حال
آیا می دانیم سعد بن معاذ چه شخصیتی بود ؟
ü
او از کبار صحابه رسول الله بود
ü
زعیم قبیله اوس بود
ü
در جنگهایی مهمی نظیر بدر و احد و خندق حضور داشت
ü
در غزوه بوّاط در سال دوم هجرت از طرف پیامبر حکومت مدینه به او سپرده شد
ü مستجاب الدعوه بود ؛ در جنگ جندق بعد از آنكه مجروح شد دعا كرد: خداوند اگر چيزى
از جنگ ما با قريش باقى بماند مرا زنده نگهدار براى جنگ ديگرى كه من دوست دارم با
قومى كه پيغمبر ترا از او رنج داده و او را تكذيب نمودهاند نبرد كنم خداوندا
اگر جنگ پايان يافته باشد مرا (در اين واقعه) شهيد فرما و نیز مرا
مكش مگر بعد از اينكه چشم مرا به تباهى بنى قريظه (يهود) روشن کنی . (ترجمه کتاب الكامل،جلد7 ،صفحه :206)
چون
سعد آن گفته (دعا) را به زبان آورد خون بند آمد و بعد از پایان جنگ و بعد از پایان
غائله ی یهود خون ریزی شروع شد
ü
قضاوت برخورد با یهودیان پیمان شکن بنی قریظه توسط پیامبر به او
واگذار شد
ü
بعد از قضاوتش پیامبر فرمود : خداوند این حکم تو را تایید و امضا نمود
ü مدتها
بعد از شهادت سعد بن معاذ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خدا
رحمت كند تو را اى سعد، بدرستى كه استخوانى بودى در گلوهاى كافران، و اگر مىماندى
منع خواستى كرد گوساله را كه اراده نصب او خواهند نمود در بيضه اسلام- كه مدينه
است- مانند گوساله موسى.
صحابه
گفتند: يا رسول اللّه! آيا اراده خواهند نمود در مدينه تو گوساله برپا كنند؟
حضرت
فرمود: بلى و اللّه اراده خواهند كرد، و اگر سعد زنده مىبود نمىگذاشت كه ايشان
بكنند و ليكن خواهند كرد و حق تعالى نخواهد گذاشت كه تدبير ايشان مستمر شود و
بزودى خدا تدبير ايشان را باطل خواهد كرد.
صحابه
گفتند: يا رسول اللّه! ما را خبر ده كه تدبير ايشان چگونه خواهد بود.
حضرت
فرمود: بگذاريد تا تدبير حق تعالى در اين باب ظاهر گردد (التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري،
صفحه: 481 ) به نقل از (حياة القلوب، المجلسي ،جلد 4،صفحه:1271)
ü
از کلام بالا مشخص می شود که اگر سعد زنده بود نمی گذاشت حق امام علی علیه السلام
را غصب کنند
ü
در هنگام جان دادن رسول خداى به بالين او آمد و سر سعد را به زانو خود گذاشت و
فرمود: الهى! سعد در راه تو سختيها ديده و رسول تو را تصديق كرده و حقوق اسلام كه
بر ذمّت او بوده ادا نموده، روح او را چون ارواح دوستان خود قبض فرماى. سعد اين
بانگ بشنيد و چشم باز كرد و گفت:
السّلام
عليك يا رسول اللّه. گواهى مىدهم كه تو رسول خدائى و حق رسالت بگذاشتى و سر خود
را برگرفت و بر زمين نهاد و عذر بخواست و بعد از دنیا رفت
ü
بعد از شهادت سعد ،جبرئيل فرود آمد و خدمت پیامبر عرض كرد: كيست از اصحاب تو كه
درگذشت و درهاى آسمان به روى او گشاده گشت؟
ü
پیامبر شخصا او را غسل داد و بر او نماز خواند
ü
پیامبر در تشییع جنازه او حاضر شد و عبا از دوش و کفش از پا در آورد
ü
در تشییع او اصحاب گفتند: يا رسول اللّه، سعد مرد بزرگ جثه اى بود و در دست ما سخت
سبك است .پیامبر فرمود: من مىنگريستم ملائكه را كه جسد سعد را حمل مىكردند. (کتاب ناسخ التواريخ(زندگانى
پيامبر)، ،جلد 2،صفحه :1064)
ü
پيغمبر فرمود: عرش در مرگ سعد جنبش كرد و درهاى آسمان گشوده شد و هفتاد هزار فرشته
تشييع جنازه او كرد (کتاب
ناسخ التواريخ(زندگانى پيامبر)، ،جلد 2،صفحه :1064)
ü
رسول خداى در خانه او به سر انگشتان پاى راه مىرفت و مىفرمود كه: از كثرت
فرشتگان، جاى قدم گذاشتن نيست و چون پاى مىگذارم فرشته بال خود را از جاى بر می
دارد تا پاى ديگر بگذارم. (کتاب ناسخ التواريخ(زندگانى پيامبر)، ،جلد 2،صفحه :1065)