چگونگي سلام  به امام حسين از راه دور

(به بهانه اربعين سيد و سالار شهيدان )

 حنّان بن سدير، از پدرش در ضمن حديث طويل مى‏گويد:

حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند:

اى سدير، اين حق بر تو نيست كه قبر حسين عليه السّلام را در هر جمعه پنج مرتبه و در هر روز يك بار زيارت كنى عرض كردم: فدايت شوم بين ما و بين آن حضرت فرسخ‏هاى بسيار فاصله است.

حضرت فرمودند:

بر بام منزل برو سپس بطرف راست و جانب چپ خود توجه كن بعد سر به آسمان بلند كن، سپس سر را بطرف قبر امام حسين عليه السّلام برگردان و بعد بگو:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏

هر گاه چنين نمودى ثواب يك زوره برايت منظور مى‏شود. زوره يعنى يك حج و يك عمره.

سدير مى‏گويد: بسى روزها بيش از بيست مرتبه حضرت را اين طور زيارت مى‏كردم.

[كامل الزيارات-ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه : 869]








 

بي نمازها ، جواب امام حسين را چه مي دهند؟!

سید الشهداء (عليه السلام) در سخت ترین شرایط و در حین جنگ، نماز را در اول وقت اقامه کرده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نفرمود اول جنگ و بعد نماز؛ او این درس را از پدر بزرگوارش على (عليه السلام) آموخت.

امام حسين (عليه السلام)  در ظهر عاشورا 2 ركعت نماز خواند كه اين دو ركعت نكات زيادي دارد

1.امام مي توانست در خيمه رود و نماز بخواند، اما نرفت

2. مي توانست فرادا نماز بخواند و نخواند

3. مي توانست نماز را به وقت ديگري موكول كند كه نكرد

4. چرا امام براي آب درخواست نكرد ، اما براي نماز درخواست توقف جنگ را داد

و صدها چراي ديگر

نماز ظهر عاشورا شايد 2 دقيقه بيشتر طول نكشيد و بيش از 34 بند بيشتر نداشت (7 آيه حمد و 5 آيه توحيد كه در2 ركعت مي شود 24 آيه + 2 ركوع و 4 سجده و 3 بند در تشهد و سلام آخر )

به گواهی تاریخ هنگام اقامه نماز در ظهر عاشورا كه 34 جمله بيشتر نداشت 30 تیر به سوی امام حسین (عليه السلام) پرتاب شد یعنی تقریباً در برابر هر کلمه اي یک تیر

اين يعني اقامه نماز؛  و ما،در زيارتنامه امام مى‏گوييم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ» شهادت مى‏دهيم كه تو اقامه گر  نماز بودى.

حال آيا ما هم اهل اقامه ي نماز هستيم؟

كساني كه اهل نماز نيستند يا اهل اقامه ي آن ؛ جواب امام حسين(عليه السلام)  را چه مي دهند؟










 
                                                

مادر حضرت رقيه كه بود؟ و چگونه صداي حضرت رقيه به يزيد رسيد؟

(به بهانه 5 صفر ، سالروز شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها)

سوال 1:

مادر حضرت رقيه كه بود؟ و آيا در كربلا حضور داشت؟

پاسخ :

مادر حضرت رقيه ، مطابق بعضي از نقلها ، « ام اسحاق» نام داشت كه قبلا همسر امام حسن عليه السلام بود ؛ و آن حضرت در وصيت خود به برادرش امام حسين عليه السلام سفارش كرد كه با ام اسحاق ازدواج كند ، و فضايل بسياري را براي آن بانو برشمرد [ابصارالعين في انصار الحسين صفحه 368]

بعد از ولادت حضرت رقيه ، ام اسحاق بيمار شد و ديري نپاييد كه از دنيا رفت  [ السيده رقيه صفحه 24]

سوال 2 :

مداحان و سخنرانان مي گويند : در خرابه شام رقيه ياد پدرش را كرد و همه به گريه افتادند و صداي آنان به يزيد رسيد . حال سوال اينجاست كه چگونه صدا ، از داخل خرابه به قصر رسيده است؟ يعني يزيد داخل خرابه بوده است؟!  آيا اين دروغ نيست؟!

پاسخ :

معاويه در حال ساخت قصري به نام كاخ خضرا بود ، براي همين خانه هايي را خريد تا قصر را بنا كند

يكي از اين خانه ها متعلق به پير زني بود كه حاضر به فروش خانه ي خود نبود و مي گفت مي خواهم در همين جا زندگي كنم و بعد از مرگم نيز قبرم درون خانه ام باشد.

معاويه دستور داد خانه را خراب كنيد ، اما عمرو عاص مخالفت كرد و گفت :

"عرب هميشه در آرزوي حاكمي عادل بوده و تو مي تواني از اين فرصت استفاده تبليغاتي كني ؛ به اين صورت كه قصر را بسازي و آن خانه را خراب نكني . آنوقت هركه از درب قصر وارد شود اولين سوالي كه برايش پيش مي آيد اين است كه اين خانه ي خرابه در وسط قصر چه مي كند و ما به او پاسخ مي دهيم كه عدالت ما به ما اجازه ي خراب كردن خانه ي پير زن را نمي دهد "

اين جريان اتفاق مي افتد و بعد از مدتي پير زن از دنيا مي رود و معاويه باز هم آن خانه را خراب نمي كند.

در زمان يزيد با وجودي كه اين خانه به خرابه تبديل شده  باز هم اين نيرنگ ادامه پيدا مي كند

زماني كه اسرا را به شام مي آورند ، در آن خرابه قرار مي دهند و آن خرابه داخل حياط  قصر بوده است 

[منبع:كتاب ريحانه كربلا - نوشته عبدالحسن نيشابوري- صفحه101 به نقل از كتاب صفريه جلد 2 صفحه 42 – با اندكي تصرف]










 
                                                

آيا حضرت ابالفضل همسر و فرزند هم داشت؟

(به بهانه ايام محرم)

همسر حضرت عباس: حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام)، با لبابه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود و در فضايي آكنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحي، ديده به جهان گشوده و در سايه سار «قرآن و عترت» تربيت يافته بود.  (ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، ج1، ص 79؛)

پس از شهادت حضرت عباس(عليه السلام) لبابه به عقد زيد بن الحسن(عليهما السلام) «فرزند امام مجتبي(عليه السلام)، » در آمد

تاريخ ازدواج: تاريخ ازدواج چندان مشخص نيست اما از سن فرزندان حضرت عباس(عليه السلام)، مي توان حدس زد كه ازدواج او بين سال هاي 40 تا 45 هجري صورت گرفته و اينكه سن او هنگام ازدواج بيست سال بوده است، (حسين عماد زاده، زندگاني قمر بني‌هاشم ، ص 26)

فرزندان حضرت: ثمره اين پيوند ، 5 فرزند به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم و يك دختر بود. (عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، ص 195) اما بين تاريخ نگاران در تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.

نسل حضرت ابالفضل ، فقط از عبيدالله ادامه پيدا كرد و نسل بسيار پر بركتي شد

سن حضرت هنگام شهادت: حضرت ابوالفضل العباس در سال 26 ه.ق به دنيا آمد(بحارالانوار، ج 45، ص 39). ودر دهم محرم سال 61 هجري قمري به شهادت رسيدند لذا سن آن بزرگوار در روز عاشورا بايد 34 يا 35 سال باشد.








 

بي حجابان عاشق حسين ؛ نخوانند. خواهشاً

(به بهانه محرم حسيني)

بنده اول هشدار بدهم ؛ كساني كه بي حجابند و چند ليتر براي اهل بيت امام حسين گريه مي كنند و آقاياني كه لعن يزيد مي گويند و حجاب همسرانشان بد است ، نخوانند ؛ وگرنه آن دنيا به امام حسين چه جوابي مي دهند. حال هي بگويند: دلت پاك باشد

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسيني ربوده شد

هنگامي كه فاطمه صغري (كه احتمالا همان رقيه است) بعد از شهادت پدر و سيلي خوردن از دست شمر و اصابت كعب ني به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زينب را مي بيند ؛ از هيچكدام از اينها شكايت نمي كند.

شكايت فاطمه صغري به عمه اش اين است كه مي گويد  :

" يا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسي عن أعين النظار "

اي عمه جان آيا پارچه اي هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم

 [منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 61 ؛ بقية الباب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه‏]

 و حضرت زينب سلام الله عليها در اولين جمله خطبه ي آتشين خود به يزيد مي فرمايد:

أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ- تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ- وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا- قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ...

اى پسر آزادشدگان! آيا از عدالت تو است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پيامبر اسلام را به اسيرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ايشان را برداشتى، صورتهاى آنان را باز نمودى‏

[منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 134  ؛ باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة ...]

برادرم ! باور كن حتي يزيد به حجاب زنانش حساس بود ...









 

بوسيدن صورت ريش تراش ؛ توسط يك مرجع

( به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر )

يكي از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , اخلاق نيكوست

خداوند به پيامبر مي فرمايد :

 وَ لَوْ كُنْتَ‏ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏

و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏ شدند   (آل عمران 159)

داستانك 1:

مردى مسيحي به امام باقر گفت :تو بقر هستى . فرمود: نه من باقرم

 گفت فرزند زنى آشپزى, فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت :تو فرزند يك سياه حبشى بد زباني؟

فرمود: اگر راست ميگوئى خدا مادرم را بيامرزد؛ اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

 نصرانى مسلمان شد.

 منبع:بحار الأنوار،جلد ‏46، صفحه: 289

 داستانك 2:

يك نفر ريش تراشيده خدمت حاج شيخ عبدالكريم حائري مي‌آيد، حاج شيخ عبدالكريم جاي آن تيغ‌ها را مي‌بوسد و مي‌گويد خواهش دارم جاي بوسه من را ديگر تيغ نزن . او قبول مي‌كند

منبع:خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد ‏2، صفحه : 115


                                                     

هديه اي كوچك اما بزرگ

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

يكي از مهمترين نكات در امر به معروف و نهي از منكر ؛ محبت ؛ خصوصا هديه دادن است

چه ايرادي دارد مغازه دار به خاطر حجاب ؛ تخفيف بيشتري دهد

و يا ما به كودكاني كه حجاب دارند ، كتابي هديه دهيم و...

داستانك:

در زمان طاغوت دوستى در قم داشتم كه مى‏گفت: وقتى مى‏خواهم به مسافرت بروم، مقدارى سوهان‏ و شيرينى مى‏خرم و همين كه وارد اتوبوس شدم به راننده‏ و شاگرد راننده تعارف مى‏كنم.

در بين راه يا موسيقى روشن نمى‏كند و يا اگر روشن كرد با تذكّر من خاموش مى‏كند.

منبع:خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد 2،صفحه: 25



 

ترك مكان ؛يكي از  شيوه هاي امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‏ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم‏

هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را مسخره مى‏كنند، از آنها روى بگردان‏   [سوره انعام آيه 68]

بعضي از مردم در مجالس حرام مي نشينند و وقتي از آنان سوال مي شود چرا نشسته ايد مي گويند ما راضي نيستيم و در گناه آنان شركت نمي كنيم ؛ در حالي كه اين كاملا اشتباه است و بايد مكان را ترك كنند 

داستانك 1 :

امام صادق (عليه السلام) در مهمانى شركت كردند.

 يكى از مهمانها از صاحبخانه با اشاره آب طلبيد. او هم شرابى آورد.

حضرت به محض آنكه متوجه شد، مجلس را ترك كرد و فرمود: «جلسه‏اى كه در آن شراب بنوشند، نه تنها نبايد خورد كه بايد آن جلسه را ترك كرد تا ديگران بفهمند كه شراب‏خوارى كارى زشت است.»

[منبع: بحارالانوار – جلد 79 – صفحه 141]

داستانك 2 :

«يكى از نمايندگان مجلس در قبل از انقلاب اسلامى، خدمت امام امت (ره) رسيد و گفت: قانونى مى‏خواست تصويب شود كه ضد اسلام بود من رأى ندادم.

 امام با عصبانيت فرمودند: كافى نبود. بايد داد و فرياد به راه مى‏انداختى و مجلس را ترك مى‏كردى.»

[كتاب امر به معروف و نهى از منكر، نوشته حجه الاسلام قرائتي صفحه : 24]








 

عواقب ترك امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر ...  [آل عمران آيه 110]

شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده‏اند ؛ چون امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد...

خداوند بهترين امت بودنِ ما را ، مشروط به امر به معروف ونهي از منكر مي كند. البته امر به معروف و نهي از منكر هميشه سخت بوده است و حال بيشتر

و قال حذيفة اليماني: يأتي على الناس زمان لئن يكون فيهم جيفة حمار أحب إليهم من مؤمن يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر.

حذيفه گويد: زمانى آيد كه مردار يك الاغ براى مردم آسانتر و بهتر است از وجود يك مؤمنى كه ايشان را امر بمعروف و نهى از منكر نمايد.

[ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن    جلد ‏4  صفحه   194   ذيل آيه 104 سوره آل عمران ]

داستانك:

امام باقر «عليه السلام»: خدا به شعيب پيغمبر «عليه السلام» وحى كرد كه «صد هزار تن از قوم تو را عذاب خواهم كرد، چهل هزار از بدان، و شصت هزار از نيكان»

شعيب گفت: پروردگارا! اشرار درست، اخيار چرا؟ خداى بزرگ به او وحى كرد: «چون با اهل معاصى سازگارى كردند و براى خشم من خشم نگرفتند».«داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي».

[ الحياة با ترجمه احمد آرام، جلد ‏1، صفحه : 415]








 

بي حجابي و مزدور بيگانه

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

امام علي (عليه السلام):

غَايَةُ الدِّينِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَر ...

قله دين امر به معروف و نهي از منكر است ...

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 185]

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... هُمُ الَّذِينَ ... يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ

گروهى هستند كه نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان كه به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مى‏خوردند. [مظمون روايت]

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 182]

امام علي (عليه السلام):

فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي‏

تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!    

[وسائل الشيعة ، جلد ‏16 ،صفحه 134 ]

بايد همه امر به معروف كنند ؛ كه يكي از مصاديق امر به معروف ، همين بي حجابي است . بعضي از اين بي حجابها دست نشانده ي استكبارند

 خاطره: ( توجه : اين خاطره به دليل مسائلي ، بسيار خلاصه شده است)

دختر خانمي در مسجد به من گفت:

مي خواهم توبه كنم‌ .آيا خداوند توبه ي مرا قبول مي كند؟

من گفتم : قطعا ؛ انسان اگر توبه كند؛ قطعا خداوند او را مي بخشد ...

بعد او گفت : من و امثال من فضاي جامعه را به لجن كشانديم .گناه من اين بود كه پول مي گرفتم تا با وضع زننده اي در دانشگاه راه بروم و فضاي دانشگاه را به سمت بي حجابي و بي حيايي سوق دهم و امثال من ، باز هم در اين دانشگاه هستند ...








 

3 رهنمود مهم از زبان آيت الله بهجت

( به بهانه آغاز ماه محرم )

حضرت آيت الله بهجت فرمودند:

شخصى از علماى اصفهان ، اهل معقول و منقول بود كه به مرحوم ميرزاى شيرازى اشكالاتى داشت ، لذا مطالبى نوشت نامه را علماى اصفهان امضا كردند و به نجف رفت تا نامه را به ميرزاى شيرازى بدهد. قبل از آن ، به خدمت مرحوم ملا فتح على سلطان آبادى رسيد و ايشان از مضمون نامه اى كه در جيب آن عالم اصفهانى بود، او را با خبر كرد. آن آقا تكان خورد و تعجب كرد و با اينكه خودش را خيلى بالا مى دانست تواضع به خرج داد، لذا به ملا فتح على گفت : به ما چيزى بفرماييد تا استفاده كنيم . فرمود: شما كه خود از علما و بزرگانيد. اصرار كرد.

مرحوم ملا فتح على فرمود: به سه چيز مداومت داشته باشيد:

1. نماز اول ماه

2. زيارت عاشورا در هر روز

3. هر شب دو ركعت نماز وحشت بخوانيد و به مؤ منين و مؤ مناتى كه كسى را ندارند و از دنيا رفته اند، هديه كنيد.

[منبع: كتاب نكته هاى ناب : 148]








 

برداشته شدن عذاب از قبرستان

( به بهانه نزديكي به ماه محرم)

در مفاتیح الجنان بعد از زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمةالله علیه حکایتی را نقل می کند :

 مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است :

در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.

در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوذدند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری،‌بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند،‌دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.

از او پرسیدم:‌آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟

با تعجب گفت: این چه سوالی است؟!

 از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟

 استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید،‌انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است. 

[ منبع: مفاتيح الجنان؛ بعد از زيارت عاشورا و قبل از زيارت عاشوراي غير معروفه]

 








 

قناعت

(به بهانه شهادت امام سجاد)

قال علي بن الحسين عليهما السلام: 

مَنْ قَنِعَ بِمَا أَقْسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاس‏

هر كس قناعت كند به آنچه خدا به او داده است از بى‏نيازترين مردم مى‏باشد

منبع:

بحار الأنوار

جلد ‏66

صفحه   402

 باب 38

داستان:

روزی (شبلی) به مسجد رفت تا نماز بخواند ، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان میخور دند .

دو کودک ، نزدیک شبلی نشسته بودند ، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .

پسر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک ، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواست .

پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد .!

پسر ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد ..

شبلی به آنها نگاه میکرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟

گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


بي حجابان عاشق حسين نخوانند  

(به بهانه محرم حسيني)

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسيني ربوده شد

هنگامي كه فاطمه صغري (كه احتمالا همان رقيه است) بعد از شهادت پدر و سيلي خوردن از دست شمر و اصابت كعب ني به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زينب را مي بيند ؛ از هيچكدام از اينها شكايت نمي كند.

شكايت فاطمه صغري به عمه اش اين است كه مي گويد  :

" يا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسي عن أعين النظار "

اي عمه جان آيا پارچه اي هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم

و عمه ي مظلومه اش جواب مي دهد :

" فقالت يا بنتاه و عمتك مثلك "

اي  عزيز برادرم عمه ات هم مانند توست

منبع :

بحارالانوار

جلد 45

صفحه 61

بقية الباب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه‏

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

عقوبت ذخيره كردن مال و غذا و كسب وكار در روز عاشورا

( به بهانه نزديكي به روز عاشوراي حسيني )

  حسن بن على بن فضال از حضرت رضا (عليه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمود :

هر كس در روز عاشورا كارهاى خود را ترك كند و شغل خود را واگذارد حقتعالى حاجتهاى دنيا و آخرت او را برآورد و كسى كه روز عاشورا روز مصيبت و حزن و گريه او باشد حقتعالى روز قيامت را روز فرح و سرور او گرداند و در باغهاى بهشت چشم او بوجود ما روشن شود و هر كس روز عاشورا را روز بركت نامد و در آن روز چيزى در منزل‏ خود ذخيره كند آن ذخيره از براى او مبارك نباشد و حقتعالى در روز قيامت او را با يزيد و عبيد الله زياد و عمر بن سعد در اسفل دركات جهنم محشور گرداند

منبع:

عيون أخبار الرضا -ترجمه آقا نجفى  

جلد‏1  

صفحه 225

باب بيست و هشتم در ذكر آنچه از آن جناب وارد شده است از اخبار متفرقه

زاهدترين ،عابدترين و با ورع ترين مردم

( به بهانه شهادت امام سجاد عليه السلام)

قال الامام زين العابدين عليه السلام:

  يَقُولُ الله يَا ابْنَ آدَمَ- ارْضَ بِمَا آتَيْتُكَ تَكُنْ مِنْ أَزْهَدِ النَّاسِ- ابْنَ آدَمَ- اعْمَلْ بِمَا افْتَرَضْتُ عَلَيْكَ تَكُنْ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ- ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مِمَّا حَرَّمْتُ عَلَيْكَ- تَكُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏


 امام سجاد عليه السلام فرمودند:

 خداوند ميفرمايد: پسر آدم خشنود باش بآنچه به تو داده ‏ام زاهدترين مردمى

 عمل كن بآنچه بر تو واجب نموده‏ ام از عابدترين اشخاصى

و بپرهيز از حرامها تا با ورع‏ ترين مردم باشي

منبع:

بحار الأنوار الجامعة

جلد  ‏75   

صفحه 139   

باب 21

وصايا علي بن الحسين ع و مواعظه و حكمه ..... 

عقوبت ذخيره كردن مال و غذا و كسب وكار در روز عاشورا

( به بهانه عاشوراي حسيني )

حسن بن على بن فضال از حضرت رضا (عليه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمود :

هر كس در روز عاشورا كارهاى خود را ترك كند و شغل خود را واگذارد حقتعالى حاجتهاى دنيا و آخرت او را برآورد و كسى كه روز عاشورا روز مصيبت و حزن و گريه او باشد حقتعالى روز قيامت را روز فرح و سرور او گرداند و در باغهاى بهشت چشم او بوجود ما روشن شود و هر كس روز عاشورا را روز بركت نامد و در آن روز چيزى در منزل‏ خود ذخيره كند آن ذخيره از براى او مبارك نباشد و حقتعالى در روز قيامت او را با يزيد و عبيد الله زياد و عمر بن سعد در اسفل دركات جهنم محشور گرداند

منبع:

عيون أخبار الرضا -ترجمه آقا نجفى   

جلد‏1   

صفحه 225

باب بيست و هشتم در ذكر آنچه از آن جناب وارد شده است از اخبار متفرقه

طنز شيوه اي ديگر در امر به معروف و نهي از منكر

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

يكي از ديگر از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , بيان در غالب طنز است

داستان1:

داستان معروفى هست كه بهلول كه مرد عاقلى بود ولى خودش را به ديوانگى زده بود و به همان عالم ديوانگى سر به سر بزرگان و اكابر مى‏گذاشت و شوخى شوخى حقايق را به آنها مى‏گفت (مى‏گويند قوم و خويش و پسرعموى هارون هم بود) مى‏رفت و به هارون به همان عالم ديوانگى‏اش حرفهايى را كه هيچ عاقلى جرأت نمى‏كرد بگويد مى‏زد. يك وقتى از جايى مى‏گذشت، ديد كه دارند مسجدى مى‏سازند. رفت به آن بانيان مسجد گفت كه چكار مى‏كنيد؟ گفتند: مسجد مى‏سازيم.

گفت: مسجد براى چه مى‏سازيد؟ گفتند: مسجد را براى خدا مى‏سازيم. محرمانه رفت دستور داد تابلويى را روى سنگى درست كردند به نام مسجد بهلول. همين كه اين سنگ را درست كردند يك شب نصف شب- كه كسى نفهميد- رفت آن را در سردر مسجد زد، يك تابلوى خيلى بزرگى: مسجد بهلول. فردا صبح مردم آمدند نگاه كردند ديدند در سردر اين مسجد تازه‏ساز نوشته مسجد بهلول. خود صاحب كارها آمدند و ديدند. ناراحت و عصبانى شدند، زدند تابلو را كندند و ريختند دور.

بهلول را گير آوردند، كتكش زدند و گفتند: اين چه كارى بود كه كردى؟ چرا نوشتى مسجد بهلول؟ گفت: چه عيبى داشت؟ گفتند: اين همه پول ما خرج كرديم كه مسجد به نام تو باشد؟! گفت: براى كى خرج كرديد؟ براى خدا خرج كرديد يا براى مردم؟

اگر براى خدا خرج كرديد كه خدا اشتباه نمى‏كند. اگر من نوشتم «مسجد بهلول» آيا خدا در حسنات من مى‏نويسد؟ خدا در حسنات شما مى‏نويسد. و اما اگر براى مردم كرديد پس چرا مى‏گوييد كه ما براى خدا كرديم. پس بر خودتان مطلب را مشتبه نكنيد.

منبع:

مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى   

جلد‏26  

صفحه 365   

 

داستان 2

روزی بهلول به کاخ هارون الرشید قدم گذاشت . هارون در قصر نبود و فقط نگهبانان از کاخ محافظت و مراقبت می کردند

بهلول در قصر قدم زد و به تخت پادشاهی هارون الرشید رسید . تخت خالی بود و بهلول به سمت تخت حرکت کرد و روی آن نشست .نگهبان ها عصبی شدند و همانطور که خشمگین شده بودند به سمت بهلول حمله بردند و او را با کتک از تخت بیرون کشیدند

ساعتی بعد هارون الرشید به کاخ خویش برگشت و بهلول را گریان مشاهده کرد ..نگهبانان را صدا زد و سبب و علت گریه های بهلول را پرسید .

نگهبانان کل قضیه را برای هارون الرشید تعریف کردند .

هارون به قصد دلجویی نزد بهلول رفت و گفت : گریه نکن من نگهبانان را ادب خواهم کرد .

بهلول به هارون نگاهی کرد . گفت من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو گریه می کنم زيرا من برای لحظه ای روی تخت تو نشستم و این همه کتک خوردم تو که تمام عمر بر این تخت نشسته ای چه كتكي خواهي خورد ؟!؟

 

بسيار واضح است كه در هر دو داستان بهلول با بيان طنز امر به معروف و نهي از منكر كرد

اخلاق نيكو شيوه اي در امر به معروف و نهي از منكر

( به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر )

يكي از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , اخلاق نيكوست

خداوند به پيامبر مي فرمايد :

 وَ لَوْ كُنْتَ‏ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏

و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند

 (آل عمران 159)

مردى نصرانى به امام باقر گفت :تو بقر هستى . فرمود: نه من باقرم

 گفت فرزند زنى آشپزى, فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت :تو فرزند يك سياه حبشى نابكارى؟

فرمود: اگر راست ميگوئى نابكار بوده خدا از او بگذرد اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

 نصرانى مسلمان شد.

 

منبع:

بحار الأنوار

 جلد ‏46،

 صفحه: 289

 

داستان:

يك نفر ريش تراشيده خدمت حاج شيخ عبدالكريم حائري مي‌آيد، حاج شيخ عبدالكريم جاي آن تيغ‌ها را مي‌بوسد و مي‌گويد خواهش دارم جاي بوسة من را ديگر تيغ نزن . او قبول مي‌كند

 


منبع:

خاطرات حجت الاسلام قرائتى

جلد ‏2

 صفحه : 115

 

 

زيارت عاشورا ، رمز ديدار با ابا عبدالله

( به بهانه آغاز محرم )

در مفاتیح الجنان قبل از زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمةالله علیه حکایتی را نقل می کند :

 

مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است :

 

در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر بسیار خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.

در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوذدند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری،‌بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند،‌دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.

از او پرسیدم:‌آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟

با تعجب گفت: این چه سوالی است؟!

 از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟ استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید،‌انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است. 

 

سنت نادرست در روضه هاي ابا عبدالله

( به بهانه آغاز محرم )

اگر كسي در زندگي سنت خوبي را پايه گذاري كند ؛ تا زماني كه آن سنت به پا باشد برايش ثواب مي نويسند

 و عكس آن نيز وجود دارد كه اگر شخصي سنت بدي را بگذارد تا زماني كه آن سنت ادامه دارد برايش گناه مي نويسند

حال مشكل اينجاست كه برخي سنت بدي را پايه گذاري مي كنند و فكر مي كنند كار خوبي است

مثال :

برخي براي امام حسين روضه برپا مي كنند و در آن انواع تجملات را به كار مي برند . يا چند سالي است كه مرسوم شده كه هر شب شام بدهند ؛ فكر مي كنم اين كار آن اخلاص و سادگي روضه ي ابا عبدالله را بر هم بزند .

والله اعلم