چشم و هم چشمي يكي از موانع توليد ملي ،حمايت از كار و سرمايه ي ايراني

(به بهانه سال 1391 ؛ سال توليد ملي ،حمايت از كار و سرمايه ي ايراني )

حضرت امام صادق علیه السلام در اوضاع آخرالزمان می فرمایند :

وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ يَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُور

و ديدى مردم با هم؛ هم چشمى مى‏كنند و به مردم بد اقتدا مى‏كنند

منبع:

 بهشت كافى-ترجمه روضه كافى

صفحه 71 

داستان:

يكى از قبيله ‏ها شترى را كشت و آبگوشت درست كرد و به مردم داد.

يك مقدار هم براى رييس قبيله‏ ی دیگر فرستاد. رييس قبيله گفت: شتر مى‏كشد و براى من آبگوشت مى‏فرستد. يك لگد زد و ظرف غذا را بر زمين ريخت. گفت: حالا كه رييس آن قبيله يك شتر كشته است. شما دو شتر نحر كنيد.

 همينطور اين دو قبيله چشم و هم چشمى كردند و هر روز تعدادى شتر را كشتند. قصه به آنجا رسيد كه از روى چشم و هم چشمى پنجاه شتر نحر شد. اميرالمؤمنين فرمود: احدى از اين آبگوشت‏ها نخورد.

آبگوشتى كه از روى چشم و هم چشمى است، خوردن ندارد. گفتند: پس با اين ديگ‏ها چه كنيم؟ فرمود: دور بريزيد تا شغال‏ها آنها را بخورند


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

شمر امروز  

(به بهانه آغاز محرم و حمله اسرائيل به غزه )

شهيد مطهري مي فرمايد :

واللهِ و باللهِ ما در برابر اين قضيه [قضيه فلسطين] مسؤوليم. به خدا قسم مسؤوليت داريم. به خدا قسم ما غافل هستيم.

واللَّهِ قضيه‏اى كه دل پيغمبر اكرم را امروز خون كرده است، اين قضيه است. داستانى كه دل حسين بن على را خون كرده، اين قضيه است. اگر مى‏خواهيم به خودمان ارزش بدهيم، اگر مى‏خواهيم به عزادارى حسين بن على ارزش‏ بدهيم، بايد فكر كنيم كه اگر حسين بن على امروز بود و خودش مى‏گفت براى من عزادارى كنيد، مى‏گفت چه شعارى بدهيد؟

... اگر حسين بن على بود مى‏گفت: اگر مى‏خواهى براى من عزادارى كنى، براى من سينه و زنجير بزنى، شعار امروز  تو بايد فلسطين باشد. شمرِ امروز موشه دايان [نخست وزير وقت اسرائيل] است.

شمرِ هزار و سيصد سال پيش مُرد، شمرِ امروز را بشناس.

امروز بايد در و ديوار اين شهر با شعار فلسطين تكان مى‏خورد. مرتّب دروغ در مغز ما كردند كه اين يك مسأله داخلى است، مربوط به عرب و اسرائيل است. باز به قول عبدالرحمن فرامرزى اگر مربوط به اينهاست و مذهبى نيست، چرا يهوديان ديگر دنيا مرتب براى اينها پول مى‏فرستند؟.

ما چه جوابى در مقابل اسلام و پيغمبر خدا داريم؟

منبع :

مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى،

 جلد ‏17،(حماسه حسيني)

 صفحه : 291

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

زيارت عاشورا

(به بهانه آغاز محرم)

مرحوم حجة الاسلام دکتر امینی فرزند علامه اميني چنین می نویسد:

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال 1394 هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.

جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:

پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟

گفتند: چه می گویی؟

مجددا" عرض کردم:

آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟

کتاب الغدیر ... یا سایر تألیفات .... یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟

پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی. قدری واضح تر و روشن تر بگو!

گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:

 فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.

عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟

فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.

سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.

 مرتبا" زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد ...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

روز آخر ذى الحجه‏

(به بهانه آخر ماه ذي الحجه)

كه آخر سال قمري است سيد در اقبال موافق يك روايت ذكر كرده كه :

دو ركعت نماز بخواند در هر ركعت حمد يك مرتبه؛ و ده مرتبه قل هو الله أحد ؛ و ده مرتبه آية الكرسى بخواند و

بعد از نماز بگويد اللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ وَ نَسِيتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِي إِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرَائِي عَلَيْكَ اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِي وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنِّي وَ لا تَقْطَعْ رَجَائِي مِنْكَ يَا كَرِيمُ

پس چون گفت اين را شيطان گويد:

 واى بر من هر چه من تعب كشيدم در حق او در اين سال همه را خراب كرد به اين كلمات و شهادت دهد سال گذشته براى او كه سال خود را به خير ختم نمود

منبع:

مفاتيح‏ الجنان

اعمال ماه ذي الحجه

 

چهار سخن از چهار پيامبر (4- حضرت رسول)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

4.قال النبى صلّى اللّه عليه و آله: من حفظ لسانه فكأنّما عمل بالقرآن.


امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

4.حضرت محمد صلي الله عليه و آله: كسى كه زبانش را نگهدارد گويا به قرآن عمل كرده.

منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

داستان 1

گويند: مرد عربى نزد پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) آمد، عرض كرد: يا رسول الله ، عملى به من بياموز كه باعث ورود به بهشتم شود. پيامبر فرمود:

1.  گرسنه را سير  ؛ 2.   تشنه را سيراب، 3.   امر به معروف  4.   نهى از منكر كن!

 و اگر نتوانستى جز در راه خير زبانت را نگهدار، زيرا تو بدين وسيله بر شيطان چيره مى‏شوى.

منبع: مجموعة ورام(تنبيه الخواطر) جلد ‏1  صفحه 105

داستان 2:

لقمان به فرزندش نصيحت مي كند :اگر وارد مجلسي شدي گوشه اي بنشين و سخن مگو اگر ديدي ديگران صحبتهاي مفيد ميكنند وارد شو و اگر ديدي سخن مفيد نمي گويند داخل بر جمع آنان مشو  

(مانند جلساتي كه ساعتها مي نشينند و جز در رابطه با نوع گوشي همراه وماشين و سياست وغيبت و تهمت و مسخره كردن و  ... سخني نمي گويند)

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چهار سخن از چهار پيامبر (3- حضرت عيسي)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

3. قال عيسى عليه السّلام: من رضي بقسمة اللّه فكأنّما عمل بالإنجيل.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

3.حضرت عيسى عليه السلام: آن كه به قسمت خداي رضا دهد؛ گويا به انجيل عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

يكي از مهمترين مصاديق راضي بودن به قسمت ؛ و شايد معناي راضي بودن به قسمت " قناعت" است

داستان :

 گويند شغالي،از شغال بودن خود خسته شد.

چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روي خويش را آراست و به ميان طاووسان درآمد.

طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند.

شغال از ميان آنان گريخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نيز او را به جمع خود راه ندادند و روي خود را از او برمي گرداندند.

شغالي نرمخوي و جهانديده، نزد شغال خودخواه و فريبكار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودي و داشتي قناعت مي كردي، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود مي آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر مي انگيختي. آن باش كه هستي و خويشتن را بهتر و زيباتر و مطبوع تر از آنچه هستي، نشان مده كه به اندازه ي بود، بايد نمود» 

داستان لطيفه اي:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد.

 دوست من گفت: اگر در اين نمك سبزي هم بود بهتر بود.

سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سبزي گرفت و آورد.

وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد و با قناعت غذا خورديم 

سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت.

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

چهار سخن از چهار پيامبر (2- حضرت داود)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

2. قال داود عليه السّلام: من منع نفسه عن الشهوات فكأنّما عمل بالزبور.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

2.حضرت داود عليه السلام: هر كه از شهوات خوددارى كند ؛ گويا به زبور عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

در روايتي در جلد 71  بحار الأنوار  صفحه  185 آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَة . شهوات انواع دارد

بعضي شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمايل به خواب دارند

بعضي شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست مي آورند ،طمعشان بيشتر مي شود

بعضي شهوت رياست دارند؛ براي به  دست آوردن مقام ، از هر طريقي وارد مي شوند

بعضي شهوت زيبايي دارند؛ هر چند ماه يكبار  جايي از صورتش را عمل مي كند

بعضي شهوت جنسي دارند؛ واز هر راهي براي تخليه شهوت  استفاده مي كنند

بعضي شهوت تنوع طلبي دارند ؛ بايد وسايلشان را زود زود عوض كنند

مانند:

تنوع طلبي در تلفن همراه ؛ كه هر  ماه گوشي اش را عوض مي كند

تنوع طلبي در ماشين ؛ بايد تند تند ماشين عوض كند

تنوع طلبي در همسر؛بعد از چند ماه كه با اين يكي بود ؛ دلش را ميزند و سراغ ديگري مي رود

تنوع طلبي در لباس؛ براي هر مهماني يك مدل جديد لباس تهيه مي كند.

تنوع طلبي در دكوراسيون منزل؛ بايد مبل و پرده و ... را هر سال عوض كند

تنوع طلبي در دكوراسيون اداره ؛ (از آنجا كه پول ،مال خودش نيست )، رنگ و سنگ فرش و قاب وميز و ... اداره بايد چند ماه يكبار عوض شود

و ...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چهار سخن از چهار پيامبر (1- حضرت موسي)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات:

1.قال موسى عليه السّلام: من قطع قرين السوء فكأنّما عمل بالتوراة.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده:

1.حضرت موسى عليه السلام: هر كه رفيق بد را كنار گذارد؛ گويا به تورات عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

دوست بد عامل انحراف انسان است ؛

گاه دوست بد ؛پدر انسان است وگاه مادر. گاه خواهر است و گاه برادر . گاه فرزند است و گاه همسر . گاه همسايه است و گاه همكار . گاه استاد است و گاه دانش آموز.گاه هم كلاسي است و گاه هم بازي . گاه اوستا است و گاه شاگرد.

به عنوان مثال:

چه كسي  فيلم هاي مبتذل را به انسان مي دهد؟

چه كسي دستور دروغگويي را به انسان مي دهد؟

چه كسي انسان را به دزدي كردن تشويق مي كند ؟

چه كسي انسان را به زنا و لواط و ... دعوت مي كند ؟

چه كسي  موسيقي هاي  حرام را  به انسان ميدهد ؟

چه كسي انسان را به سيگاري شدن تشويق مي كند  ؟

چه كسي راههاي كلاهبرداري را به انسان ياد مي دهد ؟

چه كسي پيشنهاد دوستي هاي خياباني را به انسان مي دهد؟

چه كسي براي  اولين بار پيشنهاد مصرف مواد مخدر را به انسان مي دهد؟

چه كسي بلوتوث هاي مخرب و پيامكهاي مبتذل را براي انسان مي فرستد ؟

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

سوره هل اتي ،گواهي بزرگ بر فضيلت اهل بيت عليهم السلام

( به بهانه 25 و 26 ذي الحجه روز نزول سوره هل اتي )

إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (5) عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً (6) يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً (7) وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (8) إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (9) إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً (10) فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (11)        

سوره انسان يا هل اتي آيات 5 تا 11

ترجمه:

5- ابرار (نيكان) از جامى مى‏نوشند كه با عطر خوشى آميخته است.

6- از چشمه‏اى كه بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند! 7- آنها به نذر خود وفا مى‏كنند، و از روزى كه عذابش گسترده است مى‏ترسند.

8- و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير مى‏دهند.

9- (و مى‏گويند:) ما شما را براى خدا اطعام مى‏كنيم و، هيچ پاداش و تشكرى شما نمى‏خواهيم.

10- ما از پروردگارمان خائفيم در آن روز كه عبوس و شديد است.

11- از اين رو خداوند آنها را از شر آن روز نگه مى‏دارد و از آنها استقبال مى‏كند در حالى كه شادمان و مسرورند.

 

شان نزول:

ابن عباس مى‏گويد حسن و حسين بيمار شدند پيامبر  با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند، و به على ع گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏كردى، على ع و فاطمه ع و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند (طبق بعضى از روايات حسن و حسين ع نيز گفتند ما هم نذر مى‏كنيم روزه بگيريم).

چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذايى دست خالى بودند على ع سه من جو قرض نمود، و فاطمه س يك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: السلام عليكم اهل بيت محمد ص" سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذايى به من بدهيد خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند، آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.

روز دوم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذا را آماده كرده بودند (همان نان جوين) يتيمى بر در خانه آمد آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد نيز روزه گرفتند).

در سومين روز اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد على ع دست حسن ع و حسين ع را گرفته بود و خدمت پيامبر ص آمدند هنگامى كه پيامبر ص آنها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود! اين حالى را كه در شما مى‏بينم براى من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد هنگامى كه وارد خانه فاطمه س شد ديد در محراب عبادت ايستاده، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده، و چشمهايش به گودى نشسته، پيامبر ص ناراحت شد.

در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مى‏گويد، سپس سوره" هل اتى" را بر او خواند (بعضى گفته‏اند كه از آيه" ان الْأَبْرارَ" تا آيه كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً كه مجموعا هيجده آيه است در اين موقع نازل گشت).


منبع:

تفسير نمونه

جلد ‏25

صفحه 344

 

 " الغدير" جلد 3 صفحه 107 تا 111 و در كتاب" احقاق الحق" در جلد 3 صفحه 157 تا 171 حديث فوق از 36 نفر از دانشمندان و علماى اهل سنت با ذكر ماخذ نقل شده است

 

نكته :

به گفته جمعى از دانشمندان اسلامى از جمله" آلوسى" مفسر معروف اهل سنت بسيارى از نعمتهاى بهشتى در اين سوره بر شمرده شده است ولى از" حور العين" كه غالبا در قرآن مجيد در عداد نعمتهاى بهشتى آمده مطلقا سخنى مطرح نيست، ممكن است اين امر به خاطر نزول اين سوره در باره فاطمه زهرا و همسر و فرزندانش مى‏باشد كه به احترام بانوى اسلام" حضرت فاطمه" ذكرى از" حور" به ميان نيامده!

منبع:

روح المعانى

 جلد 29

صفحه 158

كربلایی كاظم، حافظ شگفت‌انگیز قرآن

كاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق اراك بدنیا آمد و در همان روستا هم زندگی می‌كرد.

سواد خواندن و نوشتن نداشت و داستان حافظ قرآن شدن او در دوران جوانیش اتفاق افتاد.

او در روستا مشغول كار كشاورزی بود، در آن سال یك روحانی جهت تبلیغ و بیان احكام حلال و حرام به روستا آمده بود و در منبر و سخنرانی خود از خمس و زكات، مسائلی را گفت و توضیح داد كه كسانی كه گندم و جو و... آنها به حد نصاب برسد و زكات و حق فقرا را ندهند، مالشان مخلوط به حرام می‌شود و اگر با عین پولِ آن گندم های زكات نداده، خانه یا لباس تهیه كنند، با آن لباس و در آن خانه نمازشان باطل است، مسلمان واقعی باید به احكام الهی و حلال و حرام توجّه كند واهمیت دهد و زكات مالش را بدهد.

كاظم چون می‌دانست، صاحب زمینی كه در آن كار می‌كند، مقیّد به پرداخت زكات و حق فقرا نیست، به این فكر فرو رفت كه پس مال او مخلوط به حرام است و زندگی او با پول حرام مخلوط یا شبهه ‌ناك است. این مسئله را با صاحب زمین، در میان گذاشت و از او خواست تا او زكات مالش را پرداخت كند ولی او زیر بار نرفت.

از این رو كاظم تصمیم گرفت از آن روستا هجرت كرده و درجای دیگر مشغول كار شود كه اجرت او حلال و پاك باشد، چند سالی خارج از آن روستا به فعالیت پرداخت، تا این كه از او خواستند به روستای خود برگردد.

به روستا برگشت و زمینی با مقداری گندم در اختیارش گذاشتند تا خودش مستقلاً برای خود كشاورزی كند، او همان سال اول نصف آن گندم را به فقرا داد و نصف دیگر را در زمین كاشت و خدا به زراعت او بركت داد، به حدّی كه بیش از معمول برداشت كرد و از همان سال بنا گذاشت كه نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد و (با این كه مقدار زكات یك دهم و یا یك بیستم است) هر ساله نصف محصول خود را به فقرا و مستمندان می‌داد.

یك سال هنگام برداشت محصول، پس ازچند روز كه خرمنش را كوبیده بود و مشغول باد دادن خرمن شده بود كه كاه آن جدا شود.

نزدیك ظهر شد، باد متوقف شد و هوا گرم شد و نتوانست به كار خود ادامه دهد، مجبور شد به خانه برگردد.

درراه یكی از فقرای روستا به او می‌رسد و می‌گوید: امسال از محصولت چیزی به ما ندادی و ما را فراموش كردی!

كاظم به او می‌گوید: خیر! فراموش نكردم ولی هنوز نتوانستم محصولم را جمع كنم. او خوشحال می‌شود و به طرف ده می‌رود اما كاظم دلش آرام نمی‌گیرد و به مزرعه برگشته، مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری می‌كند تا برای آن فقیر ببرد.

قدری علوفه برای گوسفندانش می‌چیند و گندم‌ها و علف‌ها را بر دوش می‌گذارد و روانه دهكده می‌شود.

به باغ امامزاده ي مشهور به هفتاد و دو تن كه محل دفن چند امامزاده است، می‌رسد، برای استراحت روی سكویی كنار درِ باغ امامزاده می‌نشیند و گندم و علوفه را گوشه‌ای می‌گذارد و به فكر فرو می‌رود.

چند لحظه بعد دو جوان بسیار زیبا و جذاب را می‌بیند كه به طرف او می‌آیند و وقتی به او می‌رسند می‌گویند: كاظم! بیا برویم در این امامزاده فاتحه‌ای بخوانیم!

كاظم می‌گوید: می‌خواهم به منزل بروم و این علوفه را به منزل برسانم.

آنها می‌گویند: خیلی خوب، حالا بیا تا با هم فاتحه‌ای بخوانیم.

آنها از جلو و كاظم دنبال آنها به سوی امامزاده روانه می‌شوند، ابتدا به امامزاده نزدیك‌تر می‌شوند و فاتحه‌ای می‌خوانند و آنگاه به امامزاده بعدی می‌روند و داخل می‌شوند، آن دو نفر مشغول خواندن ذكرهایی می‌شوند كه كاظم نمی‌فهمد، ناگهان كاظم متوجه می‌شود كه در اطراف سقف امامزاده كلمات روشنی نوشته شده است و یكی از آن دو به او می‌گوید: چرا چیزی نمی‌خوانی؟ او جواب می‌دهد: من سواد ندارم، آن جوان می‌گوید: باید بخوانی، آنگاه دست به سینه كاظم می‌گذارد و فشار می‌دهد و می‌گوید: حالا بخوان. كاظم می‌گوید: چه بخوانم؟ آن آقا آیه‌ای را می‌خواند و می‌گوید: اینطور بخوان!

كاظم آیه را می‌خواند تا تمام می‌شود...

برمی‌گردد كه به آن آقا حرفی بزند و یا چیزی بپرسد كه می‌بیند كسی همراهش نیست و خودش تنها در حرم ایستاده و ناگهان دچار حال خاصی می‌شود و بی‌هوش روی زمین می‌افتد.

هنگامی كه به هوش می‌آید، احساس خستگی شدید می‌كند و ضمناً به این فكر فرو می‌رود، كه اینجا كجاست و او در این جا چه می‌كند؟

آنگاه از امامزاده بیرون می‌آید و بار علوفه وگندم را برمی‌دارد و روانه دهكده می‌شود ولی در میان راه متوجه می‌شود كه چیزهایی را می‌خواند و سپس داستان آن دو جوان را به خاطر می‌آورد و خود را حافظ تمام قرآن می‌یابد.

او به تنها حافظ كل قرآن بود ؛ بلكه ميتوانست قرآن را از آخر به اول بخواند

او به حدي رسيده بود ؛ كه آيت الله العظمي بروجردي ؛ اختلاف قرائتها را از او مي پرسيدند و چيزي كه او تلاوت مي كرد حجت مي دانستند

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


مباهله سند حقانيت اهل بيت عليهم السلام

( به بهانه 24 ذي الحجه سالروز مباهله )

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ

                                           سوره آل‏ عمران: آيه 61

 

ترجمه:

هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:" بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

 

 

شان نزول:

گفته‏ اند كه اين آيه و آيات قبل از آن در باره هيات نجرانى مركب از عاقب و سيد و گروهى كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر  رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديده‏اى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه" إِنَّ مَثَلَ عِيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ ..." نازل شد و هنگامى كه پيامبر ص آنها را به مباهله  دعوت كرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به‏ شخصيتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:" شما فردا به محمد نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر  آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب  را گرفته بود و حسن و حسين در پيش روى او راه مى‏رفتند و فاطمه پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه  است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك‏ترين افراد به قلب او است ...

سيد به اسقف گفت:" براى مباهله قدم پيش گذار".

گفت: نه، من مردى را مى‏بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مى‏كند و من مى‏ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمى‏گذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.

اسقف به پيامبر اسلام ص عرض كرد:" اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمى‏كنيم بلكه مصالحه مى‏كنيم، با ما مصالحه كن، پيامبر ص با آنها مصالحه كرد كه دو هزار حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حد اقل قيمت هر حله‏اى چهل درهم باشد، و عاريت دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئه‏اى براى مسلمانان رخ دهد، و پيامبر  ضامن اين عاريتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامه‏اى در اين زمينه نوشته شد.

و در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت:" من صورتهايى را مى‏بينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوه‏ها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند

منبع:

 تفسير نمونه

جلد ‏2

 صفحه  580

 

" قاضى نور اللَّه شوشترى" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صفحه 46 چنين مى‏گويد:

" مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه" ابناءنا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين  و" نساءنا" اشاره به فاطمه  و" انفسنا" اشاره به على  است.

سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از" بزرگان اهل سنت" ذكر شده‏اند كه تصريح نموده‏اند آيه مباهله درباره اهل بيت  نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است

معامله ي ربوي

با چند شرط ربا در معاملات محقق مي شود ؟

پاسخ :

اگر سه شرط با هم در معامله جمع شود آن معامله ربوي است

1.دو طرف معامله (كالا و عوض آن ) هم جنس باشد

2.هر دو وزني يا پيمانه اي باشد

3.يك طرف زياده داشته باشد ؛ فرقي ندارد زيادي همجنس باشد يا غير هم جنس ، زيادي عيني باشد يا حكمي .

مثال:

 ـ قند و شكر و آب نبات همجنسند ، بنابر اين معاوضه 5 كيلو شكر با 3 كيلو قند ربا است و يا معاوضه 5 كيلو قند با 5 كيلو گرم شكر به علاوه هزار تومان ، رباست

 ـ معاوضه 10 كيلو برنج اروگوئه با 5 كيلو برنج ايراني ، رباست و يا معاوضه 10 كيلو برنج اروگوئه با 10 كيلو برنج ايراني به علاوه 5000 تومان رباست.

 ـ معاوضه 20 گرم طلاي مستعمل و شكسته با 15 گرم طلاي ساخته ، رباست و يا معاوضه 20 گرم طلاي شكسته به علاوه 10 هزار تومان مزد ساخت ، رباست

منبع :

كتاب شريعت آسان

اثر حجه الاسلام داريني

مساله 515

گرفته شده از توضيح المسائل مراجع

جلد 2

مساله 2072

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

سبك زندگي ( دوري از اسراف )

مقام معظم رهبري در ديدار جوانان خراسان شمالي در 23 مهر امسال (1391) 20 سوال اساسي درباره سبك زندگي را مطرح فرمودند كه يكي از آن سوالات ؛ اين بود

" - چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟ "

خداوند در قرآن مي فرمايد :

 أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ  ( غافر :  43)

قطعا اسرافكاران ،اهل آتشند

داستان 1:

يك بار خدمت امام بودم. از من خواستند پاكت داروي شان را بدهم كه داخل آن دارويي بود كه بايد به پاي شان مي ماليدند. شايد كسي باور نكند، اما امام بعد از مصرف دارو، يك دستمال كاغذي را به چهار قسمت تقسيم كردند و با يكي از آن قسمت ها چربي روي پاي شان را پاك كرده و بقيه راتوي پاكت گذاشتند تا براي دفعات بعد استفاده كنند. به امام گفتم: اگر برنامه زندگي اين گونه است، پس همه ما جهنمي هستيم. چون ما اين طور رعايت ها را درباره دستمال كاغذي نمي كنيم. امام فرمودند: شما اين طور نباشيد، اما رعايت كنيد.

راوي: خانم فريده مصطفوي (دختر امام )

منبع: نشريه امتداد - صفحه: 40

داستان 2:

هرگاه امام می خواستند غذا بخورند دستمالی بلند شبیه پیش بند بود را جلوی گردن و سینه خود قرار می دادند تا احیاناً غذایی روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد

راوي : خانم زهرا اشراقی (نوه امام ):

(برداشتهایی از سیره امام خمینی  رحمه الله علیه جلد 2 صفحه 160 )

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

احترام به سادات

(به بهانه عيد سعيد غدير ؛عيد سادات )

(بني الزهرا ؛ عیدتون سبز .... مثل شالتون؛ روي دشمنتون سياه ... مثل عمامتون)

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مَن رأي اولادي ولم يَقمُ بين يَدَيه فقد جَفاني و من جفاني فَهُوَ مُنافق؛

 هر كس يكي از اولاد مرا ببيند و به احترام او از جاي برنخيزد، هر آينه به من جفا كرده است و هر كه به من جفا كند، منافق است

و در كلام ديگري فرمود: من رأيَ اولادي و لايَقوم قياماً تاماً إبتلاهُ الله تعالي ببلاءٍ لا دواءَ لَه؛

 هر كه اولاد مرا ببيند و تمام قامت به پيش پايش برنخيزد، خداوند او را به درد بي درماني گرفتار سازد

منبع هر 2 روايت :

كتاب فضائل السادات

تاليف : العلامه المحدث السيد محمد اشرف ؛فرزند آيه الله محقق داماد

صفحه 41

داستان 1:

از آیت الله سیبویه سؤال کردند به چه علت با کهولت سن ، چشم و گوش شما ضعیف نشده است؟

 ایشان در جواب گفتند : در اعوان جوانی حدیثی در خصوص اکرام و احترام به سادات و ذراری حضرت فاطمه ( س ) خواندم که در آن حدیث از قول رسول اکرم ( ص ) آمده بود که هر کس فرزندی از فرزندان مرا دید تمام قد پیش روی او بایستد و صلوات بفرستد ، من هم از آن زمان تا به حال با دیدن یکی از ذراری آن حضرت و سادات تمام قامت در پیش روی او می ایستم و صلوات می فرستم . به این علت است که به ضعف چشم و گوش دچار نگشته ام .

 

داستان 2:

در احوالات مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرا ني آمده است:

همسر ايشان از سادات علويه بود علاوه بر احترام زيادي كه آقا براي ايشان قائل بودند، هر وقت كه در خانه فرصت ياري مي‌نمود، يار و كمك كار ايشان بودند؛ اساساً ايشان به كسي زحمت نمي‌داد مخصوصا امور شخصي خويش را تا آنجايي كه مي‌توانستند و قدرت و توان داشتند خودشان انجام مي‌دادند، تا آنجا كه از همسر خود نمي‌خواستند كه مثلا لباس‌هايشان را بشويند، بلكه اين همسرشان بودند كه با توجه به اخلاق مرحوم آقا از ايشان مي‌خواستند كه لباس‌هايشان را براي شستن در اختيار ايشان بگذارند و باز هم به سادگي حاضر نمي شدند گاه نيز ديده مي شد كه جارو به دست گرفته و حياط منزل را جارو مي زنند و اين در حالي بود كه حتي راه رفتن با عصا برايشان مشكل بود

و نيز نقل شده ايشان هيچگاه در طول عمرشان، پايشان را در هنگام خوابيدن به طرف همسر سيده شان دراز نكرده بودند؛ البته ايشان آنقدر كمال اخلاق و ادب و لطافت روحي داشتند و مؤدب بودند كه پايشان را جلوي كسي ولو از اهل خانه، دراز نمي كردند

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 


سكوت در برابر استدلال ؛در باب امامت

(به بهانه نزديكي به عيد سعيد غدير خم )

براي انجام وظيفه اش وارد پاکستان شد

خبر ورودش به سرعت در تمامي مجامع علمي پيچيد

.....

اصرار می کردند برای ضیافت شام ؛  همگی از علماي اهل سنت بودند

نمی پذیرفت

بازهم اصرار

بالاخره گفت باشد

..

نشسته بودند و در تلاش بر اينكه شیعه را ضایع کنند!!

در نهايت کسی گفت:

برای تبرک هرکدام حدیثی بخوانیم

نوبت به او رسید

گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان اعتراف کنید

گفتند: باشد

گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه" هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است

از تک تک پرسید قبول است؟

گفتند: آری اين صحيح ترين فرمایش نقل شده از رسول خداست

گفت: آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!

اگر می گفتند نمی شناخت -العیاذ بالله-  سیدة نساء العالمین به مرگ جاهلیت مرده است!!

و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر خودشان درحالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!

و باز برطبق منابع خودشان تنها كسی را كه حضرت زهرا (س) به عنوان امام زمان خود انتخاب و اختیار كرده و در مقام حمایت و دفاع ار او جانبازی كرده بود علي بن ابي طالب (ع) بود و بس.

سکوت کردند..

مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند.

 خاطره اي از علامه امینی عالم بزرگ تشیع، صاحب کتاب الغدیر و ... 

نثار روحش صلوات

منبع :

وبلاگ وهابيت پژوهي

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

بخل

(به بهانه ميلاد امام هادي عليه السلام)

امام هادي عليه السلام مي فرمايند

الْبُخْلُ أَذَمُّ الْأَخْلَاق‏

بخل ، پست  ترين اخلاق هاست

منبع:

بحار الأنوار

جلد ‏69

صفحه: 199

به عنوان مثال:

بسياري از مردم خانه هاي وسيعي دارند و در مقابل افرادي هستند كه خانه هايشان كوچك است ونيز پول گرفتن تالار براي عروسيشان را ندارند ، چه مي شود عروسي در آن خانه هاي بزرگ گرفته شود

بسياري در انبار منزل و مغازه يشان بخاري ، يخچال ، فريزر و ... دارند و در مقابل بسياري از داشتن اينها محرومند

بسياري كتاب مي نويسند ؛ اما اجازه نمي دهند كسي از آن استفاده كند

به راستي چرا برخي از ما اينقدر بخيل هستيم؟؟؟

داستان:

تاجرى تهرانى منشى متدينى داشت.

ساعت‏هاى آخر عمر تاجر رسيده بود. منشى از روى دلسوزى حضرت آيت ‏اللّه العظمى خوانسارى را بر بالين تاجر آورد تا بلكه نفسش اثر كند و خوش عاقبت بميرد.

آيت ‏اللّه خوانسارى هرچه پيرمرد را موعظه كرد و فرمود: در آستانه مرگ هستى اين همه سرمايه دارى، اين همه فقير و محروم چشم انتظارند، كارى براى خودت بكن. تاجر گفت: آقا هركارى مى‏كنم نمى ‏توانم ازپول ، دل بكنم.

آيت‏ اللّه خوانسارى هنوز از منزل آن شخص بيرون نرفته بود كه تاجر مُرد.

لطيفه :

از بخیلی پرسیدند،براي اين آيه خاطره اي هم داري ؟ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً  ؛با هر سختي گشايش است ؛

گفت : این‌که مهمانی ناگهان سر سفره برسد، اما روزه باشد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آفتي به نام پرخوابي

(به بهانه نزديكي به ولادت امام هادي عليه السلام)

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام:

مَنْ  أَكْثَرَ الْمَنَامَ رَأَى الْأَحْلَام‏

 امام هادي  عليه السّلام مي فرمايند:  هر كه پر خواب كند، دچار پرت‏ وپلا شود

منبع:

بحار الأنوار

جلد 58

صفحه 190

برخي از عوامل پر خوابي

1.پر خوري :

قال الصادق عليه السلام :

كثرة النّوم يتولّد من كثرة الشّرب، و كثرة الشّرب من كثرة الشّبع، و هما يثقلان النّفس عن الطّاعة، و يقسيان القلب عن التّفكّر و الخضوع.

امام صادق(عليه السلام) مي­فرمايد:

«خواب بسيار، از خوردن آب بسيار ناشى مى‏شود،( چرا كه با خوردن زياد آب، بلغم و رطوبات در مزاج انسان بيشتر مي شود كه موجب خواب مي­گردد)  و خوردن آب بسيار، از خوردن غذاى بسيار ناشی می­شود.»

منبع :مصباح الشريعة-ترجمه عبد الرزاق گيلانى، ص: 288

2.رفيق پر خواب: مصاحبت باعث تأثير اخلاق و رفتار افراد در دوستان و همنشينان آنان مي شود.

3.عدم برنامه ريزي : بعضي از انسانها زندگيشان برعكس است. شب را بيدارند و روز را مي خوابند. در حالي كه در قرآن آمده است :

 وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً * وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً * وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً (نبا 9-11 )

 و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم،  و شب را پوششى(براى خواب شما)،  و روز را وسيله‏اى براى كار كردن  و امرار معاش!

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خدا ، كجاي قلب ماست ؟

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‏ جَوْفِ (سوره احزاب آيه 4 )

خداوند براى هيچ كس دو دل در درونش نيافريد

وَ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام :

 الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه‏

 دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا كسى غير از خداوند را جاى ندهيد

منبع :

 بحارالانوار

جلد ‏67

صفحه 25 

انسان يك دل بيشتر ندارد ، اگر غير خدا در آن بود، ديگر جايي براي خدا نيست

داستان:

روزى سليمان گنجشكى را ديد كه به همسر خود مى‏گويد: چرا با من معاشرت نمي كني، اگر تو بخواهى من جايگاه سليمان را با منقار خود بلند مى‏كنم و آن را در دريا مى‏افكنم، حضرت سليمان از كلام او به خنده افتاد، سپس آن دو را فرا خواند و به گنجشك نر فرمود: آيا قدرت انجام كارى را كه ادّعا كردى، دارى؟

 او گفت: خير، اى پيامبر خدا، ليكن مرد خود را براى همسرش بزرگ مى‏شمارد و نزد او لاف مى‏زند و عاشق را از بابت سخنانش سرزنش نمى‏كنند،

سليمان به گنجشك مادّه گفت: چرا با او معاشرت نمي كني ، با آنكه او عاشق توست،

او گفت: اى رسول خدا، او ادّعاى عشق مى‏كند، امّا براستى دوستدار من نيست و همراه من ديگرى را نيز دوست دارد،

 اين كلام گنجشك سليمان را متأثر كرد و او بشدّت گريست و تا چهل روز از مردم مفارقت نمود و در خلوت به مناجات با پروردگار خود پرداخت تا قلب خود را از محبّت غير خدا خالص كن

منبع:

بحار الأنوار

جلد ‏14،

صفحه 96

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

همسرداري

سه نوع  رابطه‏ در قرآن داريم:

1. رابطه پيامبر با مردم. رحمت  «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِينَ» (انبياء/ 107)

 2.رابطه مردم با پيامبر. مودت «إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى» (شورى/ 23)

3.رابطه زن و شوهر، هم مودت و هم رحمت  «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّهً‏ وَ رَحْمَه» (روم/ 21)

در رحمت نوعي بخشش نيز هست

مرد بايد در خانه چنان اخلاقي داشته باشد كه همه ي اهل خانه آرزوي ديدارش را داشته باشند

داستان:

همسر شهيد مهدي باكري تعريف مي كرد:

 خانه مان کوچک بود؛ گاهي صدايمان مي رفت طبقه ي پايين. يک روز همسايه پاييني به م گفت : به خدا اين قده دلم مي خواد يه روز که آقا مهدي مي ياد خونه لاي در خونه تون باز باشه ، من ببينم شما دو تا زن و شوهر به هم ديگه چي مي گيد، اين قدر مي خنديد؟

منبع :

يادگاران

كتاب مهدي باكري

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

دروغ بدتر است يا شراب

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام )

عَنْ‏ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام  قَالَ:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب‏

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

 خداى عز و جل براى بدى قفلهائى قرار داده، و كليدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.

منبع:

الكافي

جلد  ‏2

صفحه   339    باب الكذب ..... 

 گاهي انسان به راحتي براي تعارف دروغ مي گويد

داستان:

مادر يكي از نمايندگان مجلس از دنيا مي رود و دفتر يكي از مراجع پيام تسليتي به اين عنوان آماده مي كند

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان با تمام وجود ناراحت شدند و..."

اين پيام را به آن مرجع  براي تاييد نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من با تمام وجود ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

پيام را تصحيح مي كنند و مي نويسند:

 "جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان بسيار ناراحت شدند و..."

براي دومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من بسيار  ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

دفتر آن مرجع سومين پيام را اينگونه مي نويسند:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان ناراحت شدند و..."

براي سومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد راستش من ناراحت هم نشدم؛اين پير زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتي ندارد

رئيس دفتر مي گويد پس چه بنويسيم ؟ نمي شود كه نوشت:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان خوشحال شدند و..."

آن مرجع مي فرمايد چرا اينها را بنويسيد! ؛ بنويسيد:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به ...... رسيد ؛ ايشان براي علو درجات مادرتان دعا كردند"

*

نكته اينجاست كه گاه با تغيير كلمه اي ديگر دروغ نگفته ايم


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مواد مخدري به نام « بنگ » ؛ در روايات

عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ:

سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِي يَأْكُلُونَ شَيْئاً اسْمُهُ‏ الْبَنْجُ‏  أَنَا بَرِي‏ءٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ بَرِيئُونَ مِنِّي:

پيامبر فرمودند:روزگاري بر امت من خواهد آمد كه ماده اي به نام بنگ مي خورند . من از آنان بيزارم و آنان  از من

سَلِّمُوا عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ لَا تُسَلِّمُوا عَلَى آكِلِ‏ الْبَنْجِ‏:

پيامبر فرمودند:بر یهودی و نصرانی سلام کنید ولی بر مصرف کننده ی بنگ سلام نکنید

مَنِ احْتَقَرَ ذَنْبَ الْبَنْجِ فَقَدْ كَفَرَ:

پيامبر فرمودند:کسی که گناه مصرف بنگ را کوچک بشمرد پس به تحقیق کافر شده است.

مَنْ أَكَلَ الْبَنْجَ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ الْكَعْبَةَ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ كَأَنَّمَا قَتَلَ سَبْعِينَ مَلَكاً مُقَرَّباً وَ كَأَنَّمَا قَتَلَ سَبْعِينَ نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ كَأَنَّمَا أَحْرَقَ سَبْعِينَ مُصْحَفاً وَ كَأَنَّمَا رَمَى إِلَى اللَّهِ سَبْعِينَ حَجَراً وَ هُوَ أَبْعَدُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ وَ آكِلِ الرِّبَا وَ الزَّانِي وَ النَّمَّام‏

پيامبر فرمودند: بزرگی گناه کسی که بنگ را مصرف کند مثل کسی است که هفتاد بار  کعبه خانه ی خدا را منهدم و ویران کرده باشد ؛ و مثل کسی است که هفتاد ملک مقرب الهی را کشته باشد و  بزرگی گناه کسی که بنگ را مصرف کند مثل کسی است که هفتاد پیامبر را کشته باشد  و یا گناهش مثل کسی است که هفتاد قرآن را به آتش کشیده باشد  و یا مثل کسی است که هفتاد بار به سوی خدا سنگ پرتاب کرده باشد

منبع تمام روايات:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،

 جلد ‏17،

صفحه 86

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد