دلسوزِ  ديگران

امام صادق و يا امام باقر عليهما السّلام در روايتي كه سعدي نيز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نيز نصب است ؛ (بني آدم اعضاي يك پيكرند) مي فرماييند :

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ  وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ ...

مؤمن برادر مؤمن است، مانند يك پيكر؛  كه هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء ديگر هم احساس درد كنند...        [الكافي ؛ جلد ‏2 ؛ صفحه 166]

بايد ما دلسوز ديگران باشيم

مثلا :

چادر خانمي از موتور آويزان است . بوقي بزنيم و اطلاع دهيم ( نه آنكه سريع موبايلمان را در بياوريم و از صحنه ي افتادن، فيلم بگيريم)

ماشينمان جا دارد ،چرا پيرزن و يا پير مردي را سوار نكنيم

اگر پوست موزي ديدم . آن را با پا به كناري بزنيم

اگر سنگ در مقابل راه بود آن را كنار بگذاريم

از كنار بيمارستان عبور مي كنيم ، براي سلامتي همه ي بيماران سوره ي حمدي بخوانيم

از مقابل قبرستان عبور مي كنيم ؛ فاتحه بخوانيم

اگر كاري از دستمان بر نمي آيد ؛ لااقل غصه بخوريم

مانند غصه ،براي مردم مستضعف و يا مردم مظلوم عراق ، فلسطين ، افغانستان و ...

پيامبر آنقدر براي كفار دلسوزي مي كرد كه خداوند مي فرمايد: لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ  ؛ نزديك است جان خود را براي آنان تباه كني !

داستانك 1:

حجت الاسلام قرائتي مي فرمودند:

آيت الله العظمى گلپايگانى‏ سر درس بود. من نشسته بودم.

مى‏گفت: گاهى كه متوجه مى‏شوم ،طلبه‏ها كم درس مى‏خوانند، از غصه تب‏ مى‏كنم.

گفتم: اگر بچه‏هاى من مردود بشوند، داد مى‏زنم ولى تب‏ نمى‏كنم.

 آيت الله گلپايگانى‏ براى پسر مردم تب مى‏كند، ولى من براى بچه‏هاى خودم تب نمى‏كنم. از اين پيدا است كه او چه سوزى دارد

داستانك 2:

شخصي تعريف مي كرد : در تاكسي نشسته بودم . ناگهان موتوري با سرعتي عجيب ، از كنارمان گذشت

با خود گفتم : الان مغزش متلاشي مي شود و عبرتي خواهد شد براي ديگران

ديدم سريع راننده تاكسي پولي را در آورد و داخل قلك صدقه گذاشت .

متوجه شدم، براي سلامتي آن موتور سوار اين كار را كرد و فهميدم ،چقدر دلسوز ديگران است

 









بوسيدن صورت ريش تراش ؛ توسط يك مرجع

( به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر )

يكي از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , اخلاق نيكوست

خداوند به پيامبر مي فرمايد :

 وَ لَوْ كُنْتَ‏ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏

و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏ شدند   (آل عمران 159)

داستانك 1:

مردى مسيحي به امام باقر گفت :تو بقر هستى . فرمود: نه من باقرم

 گفت فرزند زنى آشپزى, فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت :تو فرزند يك سياه حبشى بد زباني؟

فرمود: اگر راست ميگوئى خدا مادرم را بيامرزد؛ اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

 نصرانى مسلمان شد.

 منبع:بحار الأنوار،جلد ‏46، صفحه: 289

 داستانك 2:

يك نفر ريش تراشيده خدمت حاج شيخ عبدالكريم حائري مي‌آيد، حاج شيخ عبدالكريم جاي آن تيغ‌ها را مي‌بوسد و مي‌گويد خواهش دارم جاي بوسه من را ديگر تيغ نزن . او قبول مي‌كند

منبع:خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد ‏2، صفحه : 115


                                                     

عواقب ترك امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر ...  [آل عمران آيه 110]

شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده‏اند ؛ چون امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد...

خداوند بهترين امت بودنِ ما را ، مشروط به امر به معروف ونهي از منكر مي كند. البته امر به معروف و نهي از منكر هميشه سخت بوده است و حال بيشتر

و قال حذيفة اليماني: يأتي على الناس زمان لئن يكون فيهم جيفة حمار أحب إليهم من مؤمن يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر.

حذيفه گويد: زمانى آيد كه مردار يك الاغ براى مردم آسانتر و بهتر است از وجود يك مؤمنى كه ايشان را امر بمعروف و نهى از منكر نمايد.

[ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن    جلد ‏4  صفحه   194   ذيل آيه 104 سوره آل عمران ]

داستانك:

امام باقر «عليه السلام»: خدا به شعيب پيغمبر «عليه السلام» وحى كرد كه «صد هزار تن از قوم تو را عذاب خواهم كرد، چهل هزار از بدان، و شصت هزار از نيكان»

شعيب گفت: پروردگارا! اشرار درست، اخيار چرا؟ خداى بزرگ به او وحى كرد: «چون با اهل معاصى سازگارى كردند و براى خشم من خشم نگرفتند».«داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي».

[ الحياة با ترجمه احمد آرام، جلد ‏1، صفحه : 415]








 

قيام خونين فخ

به بهانه 8 ذي الحجه ، سالروز قيام خونين حسين بن علي بن حسن ، صاحب فخ)


امام جواد علیه السلام می فرمایند:«پس از واقعه كربلا برای ما قتلگاهی بزرگتر از حادثه فخ نبود»  [عمدة الطالب ابن عنبه ص172 وص211.]

یكی از قیامهایی كه شیعیان در مقابل ظلم وستم حكومت عباسی انجام دادند قیام حسین بن علی بن حسن است كه در ظهر روز شنبه هشتم ذی الحجة، سال 169ه ق در منطقه فخ در زمان خلافت هادی عباسی اتفاق افتاد. نسب رهبر این قیام این گونه است:حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن المجتبی(عليه السلام ) [كامل ابن اثیر،ج9ص90]

رهبر این قیام نبیرۀ امام حسن مجتبی-علیه السلام- و از خاندان فضل و جهاد و علم و عبادت و از شریفترین بیت یعنی اهل بیت پیامبر اسلام می باشد.

مورخ مشهور یعقوبی در مورد علت این قیام می گوید: اصرار حكومت عباسی بر دستگیری طالبیان باعث شد كه آنان به سوی حسین بن علی (صاحب فخ) رفته و از او بخواهند تا قیام كند، اما وی به همراهی آنان اطمینان نداشت. از این رو اگر چه تعداد بسیاری از كسانی كه به حج آمده بودند با او بیعت كردند؛ اما كمتر از پانصد نفر با او همراهی كردند. آنها در سرزمین فخ در نزدیكی مكه مكرمه،با سپاهیان هادی عباسی روبه رو شدند وبیشترآنها نیز پراكنده شدند وحسين بن علی به همراه عدّه ای به شهادت رسیدند. [تاریخ یعقوبی، ج2، ص404-405.]

حكومت ظالم عباسی در این حادثه جسارت و ناجوانمردی یزید بن معاویه را تكرار كردند و سرهای شهدا را بریده و بر نیزه زده و در مكه مكرمه در معرض تماشای حجاج و زائران خانه خدا قرار دادند.بیش از صد سر بالای نیزه بود و سر حسین بن علی رهبر قیام فخ و سر سلیمان بن عبدالله بن حسن در پیشاپیش سرها بود. [تاریخ طبری؛ ج 8ص197.]

از ویژگی های این قیام این است كه قبل از وقوع این حادثه روایاتی در مورد مقام و منزلت حسین بن علی صاحب فخ وارد شده است،كه جالب توجه است، که در اینجا به یك روایت اشاره می كنم:

امام محمد باقر علیه السلام روایت می كند كه روزی پیامبر صلی الله علیه وآله  از سرزمین فخ عبور می كرد؛ هنگامی كه به موضع فخ رسید، پیامبر از مركب پیاده شد و درآنجا دو ركعت نماز خواند،در ركعت دوم بی اختیار به گریه افتاد واصحاب هم از گریۀ آن حضرت به گریه افتادند، پیامبر دلیل گریه خویش را چنین شرح داد:در ركعت اول نماز بودم جبرئیل بر من نازل شد وخبر داد:«ای محمد،مردی از فرزندان تو در همین مكان كشته خواهد شد وپاداش و اجر هر كسی كه در ركاب او به شهادت می رسد، ثواب وپاداش دو شهید است»  [بحارالانوار، ج48ص170 ]

همچنین برای منزلت صاحب فخ و قیام او روایات دیگری نیز بیان شده است:

امام كاظم علیه السلام  هم پس از شهادت حسین بن علی صاحب فخ، در مورد قداست وپاكی او فرمود:«بخدا سوگند او رفت و به شهادت رسید در حالی كه مسلمانی صالح و روزه دار و امر كننده به معروف و نهی كننده از منكر بود،همانند او در خاندانش یافت نمی شود».  [بحارالانوار،ج48ص165.]

 

                                                        

شما انصاف دهيد ؛ آيا اينها حيا دارند؟!!!

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام)

وَ قَالَ الباقرعليه السلام:  الْحَيَاءُ وَ الْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُه‏

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

حيا و ايمان را به يك طناب بسته‏اند، هر كدام برود ديگرى هم بدنبالش مى‏رود   [تحف العقول؛ صفحه:  475]

برخي حيا را رعايت نمي كنند و جالب اينجاست كه خود را با حياترين مي دانند به عنوان مثال:

·         آيا حيا دارد كسي كه ... جلوي مغازه مي نشيند و مزاحم ناموس ديگران مي شود؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... حرف و فحش ركيك مي دهد؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ...در منزل ، مقابل فرزندانش با بدترين وضع راه مي رود؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... به همراه فرزندانش فيلمهاي مبتذل ماهواره اي مي بيند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... ماه رمضان ،در ملأ عام، آبميوه ميخورد و سيگار مي كشد؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... در خوابگاه ، با لباس نامناسب ، مقابل دوستان ظاهر مي شود؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ...با نامحرم زياد صحبت و شوخي مي كند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... جوكهاي زشت را پيامك مي كند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ...خاطرات خصوصي با همسرش را براي دوستانش تعريف مي كند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... عكسهايش را براي نظر دادن به اندامش،در فيس بوك مي گذارد

·         آيا حيا دارد كسي كه ... در خيابان با اين وضعي كه امروز شاهديم ، ظاهر مي شود( پسر كمربندش روي باسن و دختر كه هيچ)

شما انصاف دهيد ؛ آيا اينها حيا دارند؟!!!

 








                       

چرا جبرئيل آرزو داشت ، انسان باشد؟!

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام)

قَالَ الْبَاقِرُ (عليه السلام): ثَلاثٌ كَفَّارَاتٌ ... الْمُحَافَظَةُ عَلَي الْجَمَاعَاتِ[خصال صدوق، ج 1، ص 83.]

امام‏ باقر (عليه السلام) مي‏فرمايند:

3 چيز كفاره گناهان است ؛ [كه يكي از آنها] " شركت در نماز جماعت‏ است"

نماز جماعت خيرات زيادي در زندگي دنيوي و اخروي انسان دارد

نماز جماعت اينقدر پرفضيلت است كه در روايتي، پيامبر مكرم اسلام مي فرمايند : هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه ملک الموت ندا سر می دهد و می گوید:ای اهل قبور ، امروز غبطه و حسرت چه کسانی را می خورید ، در حالیکه مرگ را معاینه کردید و از اسرار با خبر شدید.در جواب ، مردگان می گویند:ما غبطه ی مؤمنین را می خوریم که در مساجد هستند ، زیرا آنان نماز می خوانند و ما نمی خوانیم ...[ارشاد القلوب جلد 1صفحه 146]


و در جايي ديگر خطاب به حضرت علي مي فرمايند:اى على! جبرئيل براى هفت عمل آرزو كرد كه از بنى آدم باشد: [كه اولين آن] نماز جماعت است. [نصايح، صفحه: 269]

 








                      

نصيحت به فرزند 3 " بعضي از كارها ، عامل اتهام"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ ...

3. وَ مَنْ يَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ يُتَّهَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم ....

3. و هر كس داخل در جاي بدي شود ، متهم خواهد شد

منبع:بحار الأنوار   جلد 75   صفحه 261   

اين فراز از روايت اين جمله را مي رساند كه " خود را در معرض تهمت قرار ندهيم "

به عنوان مثال:

مردي گردنبند زرد رنگ به گردن مي اندازد ؛ همه فكر مي كنند طلاست(در حالي كه طلانيست )

شخصي به خانمي در خيابان چشمك ميزند ؛ مردم فكر بد مي كنند ( حال آنكه آن خانم،همسرش بوده)

با نامحرم در جاي خلوتي قرار مي گيرد ، مردم او را متهم ميكنند

داستانك :

پيامبر اكرم در حال اعتكاف بود . زني آمد و مدتي با ايشان صحبت كرد و بعد برخاست و رفت .

در اين هنگام دو نفر از اصحاب از كنار پيامبر عبور كردند و به آن حضرت سلام نمودند .

فوراً پیامبر خدا فرمود:اين زن صفيه ،همسرم بود

آن دو عرض كردند اي رسول خدا ما به شما شك نداشتيم

 پیامبر فرمود: شیطان ( مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری می شود ترسیدم شری را در دل شما بیفکند.

 فَقَالَ:إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یُقْذَفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا

منبع:محجه البيضاء؛ جلد 5 ؛ صفحه 67

خاطره :

در دبيرستاني نماز مي خواندم ؛ خواستم در بين نماز، براي آموزش وضو ؛ با يك ليوان آب ،وضو بگيرم.

شروع كردم به وضو گرفتن ، "صورت و دست و سر و پاي راست" ؛ اما پاي چپ را نكشيدم و وضو را تمام كردم .

بعد از نماز دوم يكي از دانش آموزان آمد و سوال كرد : چرا مسح پاي چپ را نكشيديد

گفتم : اگر مي كشيدم ممكن بود بعضي با خود بگويند وضوي امام جماعت باطل شده، دارد وسط نماز وضو مي گيرد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

نصيحت به فرزند 2 " زبان، عامل پشيماني"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ

2.وَ مَنْ لَا يُقَيِّدْ أَلْفَاظَهُ يَنْدَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم...

2. هر كس زبانش را رها كند ، پشيمان ميشود

منبع:بحار الأنوار   جلد 75   صفحه 261   

چه بسيار اوقاتي كه ما بعد از صحبت كردن پشيمان شده ايم؛ آنجا بود كه با خود گفتيم :چه خوب بود اين حرف را نمي زدم

داستانك:

شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرضه داشت: مرا نصيحت كنيد،

 حضرت فرمود: اِحْفَظِ لِسَانَك  زبانت را نگه‏دار،

دوباره گفت: كه نصيحتم كنيد، فرمود: زبانت را نگه دار،

باز گفت: مرا نصيحت كنيد،

فرمود: واى بر تو، مگر چيزى جز زبان، انسان را به رو در آتش خواهد افكند

منبع:تحف العقول صفحه :94

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

نصيحت به فرزند 1 " دوست بد ، عامل انحراف"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ

1. مَنْ يَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا يَسْلَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم

1. هر كس با شخص بدي همنشين شود ؛ سالم نمي ماند

منبع:بحار الأنوار   جلد 75   صفحه 261   

 

داستانك:

در عصر پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در میان مشركان، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر، عقبه و ابى بود. بعد از جرياناتي عقبه، به یكتائى خدا و رسالت پیامبر(صلي الله عليه و آله) گواهى داد و به این ترتیب قبول اسلام كرد.

این خبر به گوش دوست عقبه یعنى «ابى» رسید، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شدید كرد و حتى گفت: "تو از جاده حق منحرف شده اى"

و نيزگفت : "من از تو خشنود نمى شوم مگر اینكه در برابر محمد(صلي الله عليه و آله) بایستى و او را توهین كنى و... "

عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف كافران شركت نمود و در همان جنگ به هلاكت رسید.

دوست ناباب او «ابى» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف كافران بود و بدست رزم آوران اسلام كشته شد.

تا توانى میگریز از یار بد 

یار بد، بدتر بود از مار بد

مار بد، تنها تو را بر جان زند 

یار بد بر جان و بر ایمان زند

منبع:داستان دوستان (اثر حجه الاسلام محمدي اشتهاردي) با اندكي تلخيص

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

آيا واقعا مختار خوب بود؟

(به بهانه 14 رمضان ، سالروز شهادت جناب مختار)


عبدالله بن شريك مي گويد:

 روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد.

مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟

مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم.

 امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد.

فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم.

 حضرت پرسيدند: مگر درباره پدرت چه گفته اند؟

حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است!

امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

منبع:بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مختار

 (به بهانه 14 ربيع الثاني سالروز قيام جناب مختار عليه السلام)

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام خون ما را گرفت.»

 حسين نفس مطمئنه،  صفحه  39

زماني كه سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

«كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.»

طبقات الكبري، جلد 5   صفحه  285

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را مختار بن ابي عبيد مي‌گويند.»                                                                     بحار الانوار جلد 10 صفحه 280

حضرت ابا عبدالله عليه‌السّلام هم پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ایراد نمودند، مي‌فرمايند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»                  بحارالانوار، جلد 45، صفحه 340

عبدالله بن شريك مي گويد روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد. مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم. امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد. فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم. حضرت پرسيدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است! امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

بشارت ياران روح الله

(به بهانه دهه فجر )

بشا، بشارة المصطفى‏ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ ضُرَيْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ وَ ابْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

 أَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَيْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَيْهِمُ النَّبِيُّ ص فَجَلَسَ إِلَيْهِمْ‏ فَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَى بِنَعْلِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَنْ يَمِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِيَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِينَ دُونَهُمْ قَالَ أَبُو بَكْرٍ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَكَتَ فَقَالَ الزُّبَيْرُ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَكَتَ فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَكَتَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَيْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِكَ شِيعَتُكَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ يَا عَلِيُ‏

 

عبد اللَّه بن شريك از حضرت باقر عليه السّلام فرمود

 ابو بكر و عمر و زبير و عبد الرحمن بن عوف در صحن خانه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نشسته بودند حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هم (از حجره خويش) بيرون آمد و در جمع آنها نشست، ناگاه بند كفش آن جناب كنده شد حضرت كفش خود را به على بن ابى طالب عليه السّلام داد تا اصلاح كند و فرمود:

همانا از جانب راست خداوند عزّ و جل يا از جانب راست عرش، مردمى از ما بر كرسى‏هائى از نور هستند كه صورتهاشان از نور و لباسهايشان از نور، نور آنها چشمهاى بينندگان از غير آنها را پر كند،

ابو بكر گفت آنها چه كسانى هستند يا رسول اللَّه؟ حضرت سكوت فرمود

زبير پرسيد يا رسول اللَّه آنها كيانند؟ سكوت فرمود

عبد الرّحمن پرسيد باز چيزى نفرمود،

 تا حضرت على عليه السّلام سؤال كرد، فرمود آنها كسانى هستند كه به واسطه روح الله با هم دوستى كنند و دوستيشان بر پايه نژاد و مال نيست، يا على آنها شيعيان تو هستند و تو امام آنهايي

منبع : بحارالانوار جلد 68 (در برخي از چاپها جلد65) صفحه 139

 

عالم بزرگ مرحوم آيت الله شيخ عباسعلى اديب اصفهانى در توضيح اين حديث مى گويد: (كلمه روح الله, اينجا ـ در اين روايت شريف ـ اسم است. روح الله نامى كه مردم مطيع او هستند و بدون هيچگونه چشمداشتى او را يارى مى كنند. از ابتدإ تا حالا ما ميان علمإ ((روح الله)) نداشتيم و اگر هم داشتيم با اين خصوصيات نبوده است. مسلما مراد حضرت امام است. اين روايت شإن مردم را هم مشخص مى كند. شإن شهدا و ميدان دارها را, كسانى كه واقعا در اين زمان جهت يارى خدا زحمت مى كشند و خدمت مى كنند, قرينه اى ديگر هست كه مى رساند مراد ((روح الله)) در اين روايت اسم شخص است)

منبع:مقاله  (قم, كانون قيام) از حجه الاسلام والمسلمين محمد حسن رحيميان


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

2. شر شكم

قالْ رَسُولِ الله صلي الله عليه و آلهَ:

مَنْ وُقِيَ شَرَّ ثَلَاثٍ فَقَدْ وُقِيَ الشَّرَّ كُلَّهُ... وَ قَبْقَبِه‏ ...

هر كس 3 شر را از خود دور كند ، تمام شرها از او دور شده است 2. شر شكم  

منبع :مستدرك الوسائل جلد ‏9 صفحه  32  

امام باقر (عليه السلام) فرمودند:

چيزي در نزد خداوند مبغوض تر از پرخوري و شکم پر نمي باشد. [کافي، جلد 6، صفحه 270 ]

لقمان حکيم به فرزند خويش فرمود:

اي فرزند! اگر معده پر گردد، انديشه مي خوابد، و حکمت پامال مي گردد و اعضاء از عبادت بازمي ايستند.[محجة البيضاء، جلد 5، صفحه 151]

داستان:

امام صادق عليه السّلام مي فرمايند:

 ابليس كنار يحيى بن زكريا عليهما السّلام آمد و آويزه‏ها از همه چيز بر خود داشت،

يحيى به او گفت: ابليس اين آويزه‏ها چيستند؟ گفت اينها شهواتند كه بدانها به آدميزاد دست يابم،

 گفت: از من هم چيزى ميان آنها است؟

گفت: گاهي زياد غذا مي خوري و از بعضي از عبادات دور مي شوي،

يحيى گفت نذر مي كنم كه هرگز شكم را پر از خوراك نكنم،

 ابليس گفت: نذر كردم كه هرگز  انساني را اندرز ندهم

منبع: بحار الأنوار ، جلد ‏63، صفحه: 335


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

وضو در هواي سرد ، كفاره گناهان

(به بهانه فصل سرما )

قال الامام الباقر عليه السلام

... الْكَفَّارَاتُ، إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْيُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الْجَمَاعَات‏

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

...و اما كفاره‏ ي گناهان:

1. در هواى سرد وضوى كامل ساختن

2. و شبانه روز ، به سمت نمازهاي روزانه حركت كردن

3. و به نماز جماعت مواظبت نمودن ميباشد.

منبع:

الخصال 

جلد ‏1  

صفحه  84

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چهار سخن از چهار پيامبر (4- حضرت رسول)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

4.قال النبى صلّى اللّه عليه و آله: من حفظ لسانه فكأنّما عمل بالقرآن.


امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

4.حضرت محمد صلي الله عليه و آله: كسى كه زبانش را نگهدارد گويا به قرآن عمل كرده.

منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

داستان 1

گويند: مرد عربى نزد پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) آمد، عرض كرد: يا رسول الله ، عملى به من بياموز كه باعث ورود به بهشتم شود. پيامبر فرمود:

1.  گرسنه را سير  ؛ 2.   تشنه را سيراب، 3.   امر به معروف  4.   نهى از منكر كن!

 و اگر نتوانستى جز در راه خير زبانت را نگهدار، زيرا تو بدين وسيله بر شيطان چيره مى‏شوى.

منبع: مجموعة ورام(تنبيه الخواطر) جلد ‏1  صفحه 105

داستان 2:

لقمان به فرزندش نصيحت مي كند :اگر وارد مجلسي شدي گوشه اي بنشين و سخن مگو اگر ديدي ديگران صحبتهاي مفيد ميكنند وارد شو و اگر ديدي سخن مفيد نمي گويند داخل بر جمع آنان مشو  

(مانند جلساتي كه ساعتها مي نشينند و جز در رابطه با نوع گوشي همراه وماشين و سياست وغيبت و تهمت و مسخره كردن و  ... سخني نمي گويند)

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چهار سخن از چهار پيامبر (3- حضرت عيسي)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

3. قال عيسى عليه السّلام: من رضي بقسمة اللّه فكأنّما عمل بالإنجيل.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

3.حضرت عيسى عليه السلام: آن كه به قسمت خداي رضا دهد؛ گويا به انجيل عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

يكي از مهمترين مصاديق راضي بودن به قسمت ؛ و شايد معناي راضي بودن به قسمت " قناعت" است

داستان :

 گويند شغالي،از شغال بودن خود خسته شد.

چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روي خويش را آراست و به ميان طاووسان درآمد.

طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند.

شغال از ميان آنان گريخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نيز او را به جمع خود راه ندادند و روي خود را از او برمي گرداندند.

شغالي نرمخوي و جهانديده، نزد شغال خودخواه و فريبكار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودي و داشتي قناعت مي كردي، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود مي آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر مي انگيختي. آن باش كه هستي و خويشتن را بهتر و زيباتر و مطبوع تر از آنچه هستي، نشان مده كه به اندازه ي بود، بايد نمود» 

داستان لطيفه اي:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد.

 دوست من گفت: اگر در اين نمك سبزي هم بود بهتر بود.

سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سبزي گرفت و آورد.

وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد و با قناعت غذا خورديم 

سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت.

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

چهار سخن از چهار پيامبر (2- حضرت داود)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

2. قال داود عليه السّلام: من منع نفسه عن الشهوات فكأنّما عمل بالزبور.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

2.حضرت داود عليه السلام: هر كه از شهوات خوددارى كند ؛ گويا به زبور عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

در روايتي در جلد 71  بحار الأنوار  صفحه  185 آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَة . شهوات انواع دارد

بعضي شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمايل به خواب دارند

بعضي شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست مي آورند ،طمعشان بيشتر مي شود

بعضي شهوت رياست دارند؛ براي به  دست آوردن مقام ، از هر طريقي وارد مي شوند

بعضي شهوت زيبايي دارند؛ هر چند ماه يكبار  جايي از صورتش را عمل مي كند

بعضي شهوت جنسي دارند؛ واز هر راهي براي تخليه شهوت  استفاده مي كنند

بعضي شهوت تنوع طلبي دارند ؛ بايد وسايلشان را زود زود عوض كنند

مانند:

تنوع طلبي در تلفن همراه ؛ كه هر  ماه گوشي اش را عوض مي كند

تنوع طلبي در ماشين ؛ بايد تند تند ماشين عوض كند

تنوع طلبي در همسر؛بعد از چند ماه كه با اين يكي بود ؛ دلش را ميزند و سراغ ديگري مي رود

تنوع طلبي در لباس؛ براي هر مهماني يك مدل جديد لباس تهيه مي كند.

تنوع طلبي در دكوراسيون منزل؛ بايد مبل و پرده و ... را هر سال عوض كند

تنوع طلبي در دكوراسيون اداره ؛ (از آنجا كه پول ،مال خودش نيست )، رنگ و سنگ فرش و قاب وميز و ... اداره بايد چند ماه يكبار عوض شود

و ...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چهار سخن از چهار پيامبر (1- حضرت موسي)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات:

1.قال موسى عليه السّلام: من قطع قرين السوء فكأنّما عمل بالتوراة.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده:

1.حضرت موسى عليه السلام: هر كه رفيق بد را كنار گذارد؛ گويا به تورات عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

دوست بد عامل انحراف انسان است ؛

گاه دوست بد ؛پدر انسان است وگاه مادر. گاه خواهر است و گاه برادر . گاه فرزند است و گاه همسر . گاه همسايه است و گاه همكار . گاه استاد است و گاه دانش آموز.گاه هم كلاسي است و گاه هم بازي . گاه اوستا است و گاه شاگرد.

به عنوان مثال:

چه كسي  فيلم هاي مبتذل را به انسان مي دهد؟

چه كسي دستور دروغگويي را به انسان مي دهد؟

چه كسي انسان را به دزدي كردن تشويق مي كند ؟

چه كسي انسان را به زنا و لواط و ... دعوت مي كند ؟

چه كسي  موسيقي هاي  حرام را  به انسان ميدهد ؟

چه كسي انسان را به سيگاري شدن تشويق مي كند  ؟

چه كسي راههاي كلاهبرداري را به انسان ياد مي دهد ؟

چه كسي پيشنهاد دوستي هاي خياباني را به انسان مي دهد؟

چه كسي براي  اولين بار پيشنهاد مصرف مواد مخدر را به انسان مي دهد؟

چه كسي بلوتوث هاي مخرب و پيامكهاي مبتذل را براي انسان مي فرستد ؟

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

دروغ بدتر است يا شراب

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام )

عَنْ‏ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام  قَالَ:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب‏

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

 خداى عز و جل براى بدى قفلهائى قرار داده، و كليدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.

منبع:

الكافي

جلد  ‏2

صفحه   339    باب الكذب ..... 

 گاهي انسان به راحتي براي تعارف دروغ مي گويد

داستان:

مادر يكي از نمايندگان مجلس از دنيا مي رود و دفتر يكي از مراجع پيام تسليتي به اين عنوان آماده مي كند

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان با تمام وجود ناراحت شدند و..."

اين پيام را به آن مرجع  براي تاييد نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من با تمام وجود ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

پيام را تصحيح مي كنند و مي نويسند:

 "جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان بسيار ناراحت شدند و..."

براي دومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من بسيار  ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

دفتر آن مرجع سومين پيام را اينگونه مي نويسند:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان ناراحت شدند و..."

براي سومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد راستش من ناراحت هم نشدم؛اين پير زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتي ندارد

رئيس دفتر مي گويد پس چه بنويسيم ؟ نمي شود كه نوشت:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان خوشحال شدند و..."

آن مرجع مي فرمايد چرا اينها را بنويسيد! ؛ بنويسيد:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به ...... رسيد ؛ ايشان براي علو درجات مادرتان دعا كردند"

*

نكته اينجاست كه گاه با تغيير كلمه اي ديگر دروغ نگفته ايم


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

نصيحت شيطان به حضرت نوح - بخش سوم

عن محمد بن علي الباقر عليهما سلام قال:

 لمّا دعا نوح عليه السّلام ربّه عزّ و جلّ على قومه أتاه إبليس فقال: يا نوح، إنّ لك عندي يدا اريد أن اكافئك عليها، فقال له نوح... اذكرني في ثلاث مواطن؛ فإنّي أقرب ما أكون من العبد إذا كان في إحداهنّ:

3. و اذكرني إذا حكمت بين اثنين

 حضرت باقر- عليه السّلام- فرمود:

پس از اينكه نوح درباره امتش نفرين كرد شيطان آمد و گفت... مرا در سه جا ياد كن كه در اين سه مورد من از هر وقت به انسان نزديكترم:

3. در هنگام قضاوت بين 2 نفر  [نيز با تو ام ]

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه 302

قضاوت فقط كار قاضي هاي دادگاه نيست ، ما در روز بسيار در معرض قضاوت قرار گرفته ايم . به عنوان مثال:

دعوا بين دوستمان و يك انسان غريبه است ؛ هواي كدام را داريم؟

دعواي فرزندمان با يك كوك نا آشنا ؛ حق را به كدام طرف ميدهيم؟

شغل وكالت داريم و متوجه مي شويم موكلمان بر حق نيست ؛ چه مي كنيم؟

كسي با ما درد دل مي كند كه مثلا همسرم اين را گفته ؛ و ما متوجه مي شويم كه حق با همسرش است ؛ آيا باز هم به تاييد حرف او سر تكان نمي دهيم ؟

و ...

داستان:

دو بچه خط خود را پيش امام حسن عليه السلام بردند و از وى خواستند كه بگويد كداميك از خطها بهتر است.

على عليه السلام كه آنها را مى‏ديد، فرمود:

 «پسرم درباره حكم خود دقت كن، كه خداوند در روز قيامت، از همين حكم نيز از تو سؤال خواهد كرد» يا بنى، انظر كيف تحكم فان هذا حكم و الله سائلك عنه يوم القيامه‏

(در اينجا انسان‏هاى معمولى مسأله را با ديد سطحى نگاه مى‏كنند، زيرا اوّلًا مورد قضاوت خطّ است. ثانياً طرفين دعوا دو كودك هستند. امّا غافل از آنكه كم يا زياد، كودك يا بزرگ، هر چه هست قضاوت است و انسان بايد در قيامت پاسخگو باشد)

منبع :

ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،

جلد ‏5،

 صفحه: 201

 جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

نصيحت شيطان به حضرت نوح - بخش دوم

عن محمد بن علي الباقر عليهما سلام قال:

 لمّا دعا نوح عليه السّلام ربّه عزّ و جلّ على قومه أتاه إبليس فقال: يا نوح، إنّ لك عندي يدا اريد أن اكافئك عليها، فقال له نوح... اذكرني في ثلاث مواطن؛ فإنّي أقرب ما أكون من العبد إذا كان في إحداهنّ:

2. اذكرني عند غضبك،

 حضرت باقر- عليه السّلام- فرمود:

پس از اينكه نوح درباره امتش نفرين كرد شيطان آمد و گفت... مرا در سه جا ياد كن كه در اين سه مورد من از هر وقت به انسان نزديكترم:

2. در هنگام غضب [نيز كنار تو ام ]

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه 302

داستان

در خانواده ای که وضع مالی مناسبی نداشتند ، پدر آن خانواده یک «میز» می خرد که آن را خیلی دوست داشته است . روزی پسرش وارد اتاق می شود و کاری می کند که منجر به شکسته شدن میز می شود .

پدر بسیار ناراحت می شود و غضب می کند و ضربه ای به صورت کودک می زند که منجر به كر شدن کودک می شود .

چند روز بعد وقتی پدر به دیدن کودک خود در بیمارستان می رود کودک به او می گوید : پدر جان اگر من بزرگ شدم و کار کردم و پول میز را به تو دادم ، تو گوشهايم را به من بر می گردانی؟

پدر تا این را می شنود از بغض نمی تواند جلوی گریه خویش را بگیرد و از بیمارستان خارج می شود .

روز بعد هم خود کشی می کند .

در نتیجه یک غضب به خاطر یک مال دنیا منجر به نا شنوا شدن کودک و یتیم شدن و بی سر پرست شدن یک خانواده می شود.

 

سعی کنیم وقتی غضب می کنیم خود را کنترل کنیم برای کنترل غضب هم راهائی در احادیث ائمه علیهم السلام بیان شده است .

 


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

نصيحت شيطان به حضرت نوح - بخش اول

عن محمد بن علي الباقر عليهما سلام قال: لمّا دعا نوح عليه السّلام ربّه عزّ و جلّ على قومه أتاه إبليس فقال: يا نوح، إنّ لك عندي يدا اريد أن اكافئك عليها، فقال له نوح... اذكرني في ثلاث مواطن؛ فإنّي أقرب ما أكون من العبد إذا كان في إحداهنّ:

1.اذكرني إذا كنت مع امرأة جالسا ليس معكما أحد.


 حضرت باقر- عليه السّلام- فرمود:

پس از اينكه نوح درباره امتش نفرين كرد شيطان آمد و گفت... مرا در سه جا ياد كن كه در اين سه مورد من از هر وقت به انسان نزديكترم:

1.موقعيكه با زن نامحرمى خلوت كرده اي

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه 302


فرق نمي كند كه اين خلوت كردن به صورت حضوري باشد يا غيره

( به عنوان مثال كسي كه پشت رايانه نشسته و داخل اينترنت است . با يك كليد مي تواند بدترين صحنه ها را ببيند و يا كسي كه در منزل ماهواره دارد . با فشار دادن يك دكمه ي كنترل پست ترين مناظر قابل ديدن است )

و يا فرق نمي كند كه آن نامحرم آشنا باشد يا غريبه

( چه دختر خاله و پسر خاله باشند چه غريبه)

و يا فرق نمي كند كه در منزل تنها باشد ؛يا محل كار

( چه در اتاقي تنها در اداره و يا مطب و چه در مغازه )


 جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

آيا شب 23 رمضان شب قدر است ؟

(به بهانه نزدیکی به شب 23 ماه رمضان)


حضرت علی علیه السلام می فرمایند :

پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »

منبع:مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد‏7 ؛صفحه   470

 قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إن الجهني أتى إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه إن لي إبلا و غنما و غلمة فاحب أن تأمرني ليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان. فدعاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فساره في اذنه، قال: فكان الجهني إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين دخل بإبله و غنمه و أهله و ولده و غلمته، فكان تلك الليلة ليلة ثلاث و عشرين بالمدينة فإذا أصبح خرج بأهله و غنمه و إبله إلى مكانه، و اسم الجهني عبد الرحمن بن أنيس الأنصاري.

راوى گفت: از امام باقر عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود: جهنى پيش رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:

يا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى‏خواهم دستور بفرماييد شبى در ماه مبارك رمضان داخل مدينه شوم و در نماز جماعت شما حضور يابم، حضرت او را نزديكتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بيست و سوم [ماه مبارك رمضان‏] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدينه مى‏شد صبحگاهان از مدينه خارج مى‏شد و به محل خود مى‏رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انيس انصارى است

منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛  جلد ‏7؛ صفحه   470

عَنْ جَمِيلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِيداً فَلَمَّا كَانَ‏ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ أَمَرَ مَوَالِيَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَكَانَ فِيهِ لَيْلَتَهُ.

به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ،  به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود

منبع: بحار الأنوار؛ جلد  ‏95 ؛صفحه  169

و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:

اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است

منبع : زاد المعاد؛ صفحه 187

نصيحت به فرزند بخش سوم " بعضي از كارها ، عامل اتهام"


3. وَ مَنْ يَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ يُتَّهَمْ

3. و هر كس داخل در جاي بدي شود ، متهم خواهد شد


اين فراز از روايت اين جمله را مي رساند كه " خود را در معرض تهمت قرار ندهيم "

به عنوان مثال:

مردي گردنبند زرد رنگ به گردن مي اندازد ؛ همه فكر مي كنند طلاست

شخصي به خانمي در خيابان چشمك ميزند ؛ مردم فكر بد مي كنند ( حال آنكه آن خانم،همسرش بوده)

با نامحرم در جاي خلوتي قرار مي گيرد ، مردم او را متهم ميكنند

داستان :

پيامبر اكرم در حال اعتكاف بود . زني آمد و مدتي با ايشان صحبت كرد و بعد برخاست و رفت .

در اين هنگام دو نفر از اصحاب از كنار پيامبر عبور كردند و به آن حضرت سلام نمودند .

فوراً پیامبر خدا فرمود:اين زن صفيه ،همسرم بود

آن دو عرض كردند اي رسول خدا ما به شما شك نداشتيم

 پیامبر فرمود: شیطان ( مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری می شود ترسیدم شری را در دل شما بیفکند.

 فَقَالَ:إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یُقْذَفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا

خاطره :

در دبيرستاني نماز مي خواندم ؛ خواستم در بين نماز براي آموزش وضو ؛ با يك ليوان آب وضو بگيرم.

شروع كردم به وضو گرفتن ، "صورت و دست و سر و پاي راست" ؛ اما پاي چپ را نكشيدم و وضو را تمام كردم .

بعد از نماز دوم يكي از دانش آموزان آمد و سوال كرد : چرا مسح پاي چپ را نكشيديد

گفتم : اگر مي كشيدم ممكن بود بعضي با خود بگويند وضوي امام جماعت باطل شده دارد وسط نماز وضو مي گيرد

 

منبع روايت :

بحار الأنوار 

جلد 75 

 صفحه 261

منبع داستان:

محجه البيضاء

جلد 5

صفحه 67

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

نصيحت به فرزند بخش دوم" زبان، عامل پشيماني "

2.وَ مَنْ لَا يُقَيِّدْ أَلْفَاظَهُ يَنْدَمْ

2. هر كس زبانش را رها كند ، پشيمان ميشود

چه بسيار اوقاتي كه ما بعد از صحبت كردن پشيمان شده ايم؛ آنجا بود كه با خود گفتيم :چه خوب بود اين حرف را نمي زدم

لقمان به فرزندش گفت : اگر صحبت كردن نقره باشد قطعا سكوت طلاست

داستان:

شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرضه داشت: مرا نصيحت كنيد،

 حضرت فرمود: اِحْفَظِ لِسَانَك  زبانت را نگه‏دار،

دوباره گفت: كه نصيحتم كنيد، فرمود: زبانت را نگه دار،

باز گفت: مرا نصيحت كنيد،

فرمود: واى بر تو، مگر چيزى جز زبان، انسان را به رو در آتش خواهد افكند

منبع روايت :

بحار الأنوار   

جلد 75 

 صفحه 261   

منبع داستان:

تحف العقول

 صفحه :94


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

نصيحت به فرزند بخش اول " دوست بد ، عامل انحراف"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ

1. مَنْ يَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا يَسْلَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم

1. هر كس با شخص بدي همنشين شود ؛ سالم نمي ماند

داستان

در عصر پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در میان مشركان، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر، عقبه و ابى بود. بعد از جرياناتي عقبه، به یكتائى خدا و رسالت پیامبر(صلي الله عليه و آله) گواهى داد و به این ترتیب قبول اسلام كرد.

این خبر به گوش دوست عقبه یعنى «ابى» رسید، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شدید كرد و حتى گفت: "تو از جاده حق منحرف شده اى"

و نيزگفت : "من از تو خشنود نمى شوم مگر اینكه در برابر محمد(صلي الله عليه و آله) بایستى و او را توهین كنى و... "

عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف كافران شركت نمود و در همان جنگ به هلاكت رسید.

دوست ناباب او «ابى» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف كافران بود و بدست رزم آوران اسلام كشته شد.

تا توانى میگریز از یار بد 

یار بد، بدتر بود از مار بد

مار بد، تنها تو را بر جان زند 

یار بد بر جان و بر ایمان زند

منبع روايت:

بحار الأنوار   

جلد 75 

 صفحه 261   

منبع داستان :

داستان دوستان (اثر حجه الاسلام محمدي اشتهاردي)

با اندكي تلخيص


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


عبادت به جز خدمت خلق ...

برخي از انسانها به جاي آنكه كارهاي خود را منطبق بر قرآن و روايات كنند؛ بر اشعار و ضرب المثلها منطبق مي كنند

بسياري از اشعار و ضرب المثلهاي ما خوب و عاليست ؛ اما برخي از آنها به هر دليلي از جمله خاطر مبالغه در شعر، با آيات و روايات ما سازكاري ندارد .

از آن جمله مي توان به اين مصرع از شعر اشاره كرد " عبادت به جز خدمت خلق نيست "

اين اشتباه است ، بله ، يكي از مهمترين مصاديق عبادت ، خدمت به خلق است

زماني كه به بعضي از كسبه و يا ... مي گوييم چرا به مسجد نمي آييد فورا اين مصرع را مي خوانند " عبادت به جز خدمت خلق نيست " يعني ما داريم به مردم خدمت مي كنيم كه اين مهمتر از نماز است !!!

داستان:

امام باقر عليه السلام فرمود:

در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى از مؤمنين به نام سعد بسيار در فقر و نادارى بسر مى‏برد و هميشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترك نمى‏شد. غريبى و تهيدستى او رسول خدا را سخت ناراحت مى‏كرد ...

خداوند وقتى كه رسولش را اين گونه غمگين يافت، جبرئيل را به سوى او فرستاد. جبرئيل كه دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض كرد: اى رسول خدا ، خداوند اندوه ترا به خاطر سعد دريافت،  اين دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده كه با آن‏ تجارت كند.

پيامبر آن دو درهم را به سعد داد و به او فرمود: با اين دو درهم تجارت كن و روزى خدا را بدست بياور.

سعد برخاست و كمر همت بست و به تجارت مشغول شد، به قدرى آن دو درهم بركت داشت كه هر كالايى با آن مى‏خريد سود فراوان مى‏كرد، دنيا به او رو آورد و اموال و ثروتش زياد گرديد، و تجارتش رونق بسيار گرفت. در كنار مسجد، محلى را براى كسب و كار خود انتخاب كرد و به خريد و فروش، مشغول گرديد.

كم‏كم رسول خدا ديد وقت نماز اعلام شده ولى هنوز سعد سرگرم خريد و فروش است، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مى‏شود. پيامبر  وقتى او را به اين وضع ديد، به او فرمود:

«اى سعد! دنيا تو را از نماز بازداشت.»

 او در پاسخ چنين توجيه ‏كرد و ‏گفت: 

«چه كار كنم؟ ثروتم را تلف كنم؟دارم به مردم خدمت مي كنم ،به اين مرد متاعى فروخته‏ام، مى‏خواهم پولش را بستانم و از اين مرد متاعى خريده‏ام مى‏خواهم قيمتش را بپردازم. (آيا با اين وضع مى‏توانم در نماز شركت كنم؟).»

پيامبر ناراحت و غمگين شد . جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرض كرد : آن دو درهم را كه به او قرض داده بودى از او بگير كه در اين صورت، وضع او به حالت اول بر مى‏گردد.

رسول خدا به سعد فرمود: آيا نمى‏خواهى دو درهم مرا بدهى؟.

 سعد گفت: بجاى آن دويست درهم مى‏دهم.

پيامبر فرمود: همان دو درهم مرا بده،

سعد دو درهم آن حضرت‏ را داد. از آن پس دنيا به سعد پشت كرد و تمام اموالش كم‏كم از دستش رفت و زندگيش به حالت اول بازگشت.

منبع :

وسائل الشيعه

جلد  12 

صفحات 297- 298

با كمي تلخيص

جهت دانلود مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حلم امام باقر

( به بهانه ولادت امام باقر عليه السلام )

وَ قَالَ لَهُ نَصْرَانِيٌّ أَنْتَ بَقَرٌ قَالَ لَا أَنَا بَاقِرٌ- قَالَ أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَةِ قَالَ ذَاكَ حِرْفَتُهَا- قَالَ أَنْتَ ابْنُ السَّوْدَاءِ الزِّنْجِيَّةِ الْبَذِيَّةِ- قَالَ إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَهَا- وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ- قَالَ فَأَسْلَمَ النَّصْرَانِي‏

مردى مسيحي به امام باقر عليه السلام عرض كرد  تو بَقَر هستى

امام فرمود: نه من باقر هستم  

گفت : تو فرزند زنى آشپزى

فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت تو فرزند يك سياه حبشى نابكارى؟

فرمود: اگر راست ميگوئى نابكار بوده خدا از او بگذرد اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

مسيحي  مسلمان شد

منبع :

بحار الأنوار

 جلد  ‏46

صفحه   289 

  باب 6 مكارم أخلاقه و سيره و سننه و علمه و فضله و إقرار المخالف و المؤالف بجلالته


جهت دريافت اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

متن كامل مطالب درباره ي كفن  +  تصوير نوع بُرش كفن

 

جهت دريافت متن كامل مطالب درباره ي كَفَن+"تصوير نوع بُرش كفن"به صورت PDF اينجاراكليك فرماييد

 

جهت دريافت متن كامل مطالب درباره ي كَفَن "بدون تصوير"  به صورت WORD به ادامه منبرك رجوع فرماييد


سوال :

 انسان داخل مغازه ي كفن فروشي مي شود و كفن مي خرد ؛ اين ديگر صحبت نمي خواهد !!!

پاسخ :

كَفَن هاي موجود در بازار (چه در ايران و چه در كشورهاي ديگر مانند مكه و كربلا)  سه ايراد عمده دارند ، كه اگر يكي از اين ايرادها در كفني باشد نمي توان از آن استفاده كرد

1.كمي نازك و بدن نما است

2. كوتاه است

3. در همه جاي آن دعا نوشته (در صورتي كه نبايد در جايي از كفن دعا نوشت كه زير ميت قرار مي گيرد )

 

 

سر فصلهايي كه در اين متن نوشته شده است

1.قطعات واجب كفن

2. مستحبات مشترك بين مردان و زنان

3. مستحبات اختصاصي براي مردان

4 مستحبات اختصاصي براي بانوان

5. مستحبات ديگر كفن (مانند جنس و دعاهايي كه در كفن مستحب است)

6. مكروهات كفن

7. جريدتين و احكام آن

8. تصوير  الگوي كفن بانوان

9. تصوير الگوي كفن آقايان

 

 

ادامه نوشته

آداب ناخن گرفتن 2

 ( به بهانه هفته ي سلامت )

در حديث معتبر وارد شده است كه:

 در ناخن گرفتن ابتدا از انگشت كوچك از دست چپ شروع به گرفتن كنيد وبه انگشت كوچك دست راست ختم كند.

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه :

هر كه در روز جمعه ناخن بگيرد، ريشه كردن بن ناخن ها از او بر طرف شود.


از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه

... در وقت ناخن گرفتن بگويد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ


در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه

حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم امرفرمود، ما را كه چهار چيز را در خاك پنهان كنيم ، مو و ناخن و دندان و خون .

منبع:

كتاب حليه المتقين

صفحه 125

فصل هشتم :در فضيلت ناخن گرفتن



آداب ناخن گرفتن 1

( به بهانه هفته ي سلامت )


حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه :

براى اين امر كرده اند بناخن گرفتن كه چون بلند شود شيطان در آن جا مى كند (ميكروب)، مورث فراموشى است .

 

در روايت ديگر وارد شده است ، كه :

چند گاه وحى بر حضرت رسولخدا نازل نشد از سبب آن پرسيدند، فرمود كه چگونه وحى باز نايستد و حال آنكه شما ناخن نميگيريد و چرك انگشتان را ازاله نمى كنيد.

منقول است كه حضرت رسول نهى فرمود از گرفتن ناخن بدندان .

درحديث ديگر منقول است كه به امام صادق عرض كردند، كه خبر به ما رسيده است ، كه تعقيب خواندان بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب نافع تر است براى زيادتى روزى از سفر كردن بشهرها، حضرت فرمود كه ميخواهى چيزى بتو تعليم كنم كه از اين همه نافع تر باشد؟ گفتم بلى فرمود :

ناخن و شارب را در هر جمعه بگير اگر چه بسائيدن باشد.

منبع:

كتاب حليه المتقين

صفحه 125

فصل هشتم :در فضيلت ناخن گرفتن

چرا امام زمان (عجل الله فرجه) را ابا صالح می نامند؟

سوال :

چرا به حضرت مهدی(عجل الله فرجه) ابا صالح مي گويند ؟ مگر ايشان فرزندي به نام صالح داشتند ؟


کلمه اب در لغت عرب به معنای پدر آمده است . بدین جهت برخی از مردم تصور می کنند که عبارت اباصالح در حالت ترکیبی باید به معنای پدر صالح باشد تا معنی و مفهوم جمله صحیح گردد .

هدف از به کار بردن کنیه «اب » و «ام » برای افراد، اثبات پدر یا مادر بودن آن اشخاص است نسبت به مضاف الیه شان، مانند ابوالحسن (پدر حسن)، ابو جعفر (پدر جعفر)، ام داوود (مادر داوود)، لکن از نظر لغت عرب این طور نیست که کلمات یاد شده (اب و ام) همیشه به معنای پدر و مادر باشد، بلکه گاهی به معنای صاحب و مالک و کنه و اساس شی ء می باشد مانند: ابوالفضل، ابوتراب، ام القری، ام الفساد و امثال آن که به طور یقین هیچ کدام آنها در معنای پدر و مادر به کار نرفته است . چون حضرت ابوالفضل (عليه السلام) پسری به نام فضل نداشته است که ابوالفضل - در این مورد - به معنای پدر فضل باشد . علی (عليه السلام) نیز فرزندی به نام تراب نداشته است که آن حضرت پدر تراب باشد و همچنین است کلمه ام القری که کنیه معروف شهر مکه است، چرا که شهر مکه فرزندی نداشته است که مادر آن باشد .

پس با اين اوصاف مامي توانيم  نام اباصالح را روي فرزندانمان بگذاريم ؛ همان گونه كه ابوالفضل مي گذاريم

 

در بعضی از نوشته ها دو وجه درباره  اباصالح  ذکر شده است :

1. در آیه ٢٧ سوره انبیا (و کُلّاً جَعَلنا صالحین), عنوان صالح به  نبی  اطلاق شده و کنیه  اباصالح  یعنی, پدر نبی و این بیانگر مقام والای حضرت مهدی(عجل الله فرجه) است و چون آن حضرت از هر پیغمبری, خصوصیتی دارد و ویژگی های انبیا در او جمع است   لذا او را پدر انبیا می گویند.

 ٢. در آیه 101 سوره يوسف (الحقنا بالصالحین)  , مراد از صالح حضرت یوسف است. کنیه اباصالح یعنی  پدر یوسف  و این نشانگر زیبایی و نیکی فوق العاده امام مهدی است, یعنی, پدر زیبایی ها

سوال2:

حال آيا لفظ اباصالح در روايات آمده است ؟

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليهما السلام  قَالَ:

إِذَا ضَلَلْتَ فِي الطَّرِيقِ فَنَادِ يَا صَالِحُ يَا بَا صَالِحٍ أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ رَحِمَكُمُ اللَّه‏

امام باقر عليه السّلام مي فرمايند:

چون راه را گم كردى‏ فرياد بزن يا صالح يا ابا صالح راه را به ما نشان دهيد خدايتان رحمت كند

منبع:

بحار الأنوار

جلد‏60 ؛

صفحه 72

 

3 وقتي كه شيطان به انسان نزديك است

( به بهانه 3 صفر سالروز ولادت امام باقر عليه السلام)

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام: قَالَ

لَمَّا دَعَا نُوحٌ عليه السلام  رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى قَوْمِهِ أَتَاهُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَقَالَ يَا نُوحُ إِنَّ لَكَ عِنْدِي يَداً أُرِيدُ أَنْ أُكَافِئَكَ عَلَيْهَا فَقَالَ نُوحٌ وَ اللَّهِ إِنِّي لَبَغِيضٌ إِلَيَّ أَنْ يَكُونَ لَكَ عِنْدِي يَدٌ فَمَا هِيَ قَالَ بَلَى دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى قَوْمِكَ فَأَغْرَقْتَهُمْ فَلَمْ يَبْقَ أَحَدٌ أُغْوِيهِ فَأَنَا مُسْتَرِيحٌ حَتَّى يَنْشَأَ قَرْنٌ آخَرُ فَأُغْوِيَهُمْ فَقَالَ لَهُ نُوحٌ مَا الَّذِي تُرِيدُ أَنْ تُكَافِئَنِي بِهِ قَالَ لَهُ اذْكُرْنِي فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ فَإِنِّي أَقْرَبَ مَا أَكُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا كَانَ فِي إِحْدَاهُنَّ اذْكُرْنِي إِذَا غَضِبْتَ وَ اذْكُرْنِي إِذَا حَكَمْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ وَ اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَد

جابر از امام باقر (عليه السلام ) نقل مى‏كند كه فرمود:

چون نوح براى نفرين به قومش خدا را خواند، شيطان نزد او آمد و گفت: اى نوح! تو را نزد من حقى است، مى‏خواهم عوض آن را بدهم. نوح گفت: به خدا سوگند كه براى من بسيار ناگوار است كه حقى بر تو داشته باشم، آن حق چيست؟ گفت: آرى، تو نزد خدا به قوم خود نفرين كردى و آنان را غرق ساختى و كسى نماند كه من گمراهش كنم، و من در راحتى هستم تا اينكه نسل ديگرى به وجود آيد و آنها را گمراه سازم. نوح گفت: چگونه مى‏خواهى به من عوض بدهى؟ شيطان گفت: مرا در سه جا ياد كن كه در آن سه جا به بنده از هر وقتى نزديك‏ترم،

1.هنگامى كه غضب كردى مرا به يادآور

2. هنگامى كه ميان دو نفر قضاوت مى‏كنى مرا به يادآور

3.  هنگامى كه با زنى همنشين شدى و كسى با شما نبود، مرا به ياد آور.

منبع:

خصال-ترجمه جعفرى

جلد ‏1

صفحه   203 

لعنت

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ:

إِنَّ اللَّعْنَةَ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ فِي صَاحِبِهَا تَرَدَّدَتْ بَيْنَهُمَا فَإِنْ وَجَدَتْ مَسَاغاً وَ إِلَّا رَجَعَتْ عَلَى صَاحِبِهَا

 

از ابى حمزه ثمالى، گويد: شنيدم امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمود:

راستى چون لعنت از دهان صاحب خود بيرون آيد، ميان او و طرف لعن شده مردّد ماند، اگر مجوّزى يابد (بر ملعون بماند) و گر نه به گوينده خود برگردد

منبع:

اصول كافى-ترجمه كمره‏اى  

 جلد ‏5

صفحه   341  

 باب دشنام ..... 

نكته :

گاهي ديده مي شود كه برخي به راحتي به پدر و مادر هم لعنت مي فرستند كه طبق اين روايت ...

 

   

 

اخلاق نيكو شيوه اي در امر به معروف و نهي از منكر

( به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر )

يكي از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , اخلاق نيكوست

خداوند به پيامبر مي فرمايد :

 وَ لَوْ كُنْتَ‏ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏

و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند

 (آل عمران 159)

مردى نصرانى به امام باقر گفت :تو بقر هستى . فرمود: نه من باقرم

 گفت فرزند زنى آشپزى, فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت :تو فرزند يك سياه حبشى نابكارى؟

فرمود: اگر راست ميگوئى نابكار بوده خدا از او بگذرد اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

 نصرانى مسلمان شد.

 

منبع:

بحار الأنوار

 جلد ‏46،

 صفحه: 289

 

داستان:

يك نفر ريش تراشيده خدمت حاج شيخ عبدالكريم حائري مي‌آيد، حاج شيخ عبدالكريم جاي آن تيغ‌ها را مي‌بوسد و مي‌گويد خواهش دارم جاي بوسة من را ديگر تيغ نزن . او قبول مي‌كند

 


منبع:

خاطرات حجت الاسلام قرائتى

جلد ‏2

 صفحه : 115

 

 

وضو در هواي سرد ، كفاره گناهان

(به بهانه فصل سرما )

قال الامام الباقر عليه السلام

... الْكَفَّارَاتُ، إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْيُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَوَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الْجَمَاعَات‏

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

...و اما كفاره‏ ي گناهان:

1. در هواى سرد وضوى كامل ساختن

2. و براى اداى نمازهاى شبانه روزى گام برداشتن

3. و به نماز جماعت مواظبت نمودن ميباشد.

منبع:

الخصال 

جلد ‏1  

صفحه  84


 

اخلاق امام باقر عليه السلام

( به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام )

وَ قَالَ لَهُ نَصْرَانِيٌّ أَنْتَ بَقَرٌ قَالَ لَا أَنَا بَاقِرٌ- قَالَ أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَةِ قَالَ ذَاكَ حِرْفَتُهَا- قَالَ أَنْتَ ابْنُ السَّوْدَاءِ الزِّنْجِيَّةِ الْبَذِيَّةِ- قَالَ إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَهَا- وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ- قَالَ فَأَسْلَمَ النَّصْرَانِي‏

مردى مسيحي به امام باقر عليه السلام عرض كرد  تو بَقَر هستى

امام فرمود: نه من باقر هستم  

گفت : تو فرزند زنى آشپزى

فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت تو فرزند يك سياه حبشى نابكارى؟

فرمود: اگر راست ميگوئى نابكار بوده خدا از او بگذرد اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

مسيحي  مسلمان شد

منبع :

بحار الأنوار

 جلد  ‏46

صفحه   289 

  باب 6 مكارم أخلاقه و سيره و سننه و علمه و فضله و إقرار المخالف و المؤالف بجلالته

صبر همسر ابو طلحه انصارى

 قال الامام الباقر عليه السلام :

لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْجَزَاءِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيض‏

حضرت امام باقر عليه السلام مي فرمايند :

اگر مومن بداند كه در مصيبتها چه اجري براي او نهفته است آرزو مي كرد با قيچي ريز ريز شود

منبع:

ميزان الحكمه

جلد 6

صفحه2967

باب صبر

 

 داستان زن ابو طلحه انصارى

  ابو طلحه انصارى يكى از ياران رسول خداست، زنى با ايمان داشت به نام «ام سليم»، اين زن و شوهر، پسرى داشتند كه مورد

علاقه هر دو بود، ابو طلحه پسر را سخت دوست مى‏داشت، پسر بيمار شد، بيماريش شدت يافت، به مرحله‏اى رسيد كه ام سليم دانست كه كار پسر تمام است.

ام سليم براى اين كه شوهرش در مرگ فرزندش بيتابى نكند او را به بهانه‏اى به خدمت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرستاد و پس از چند لحظه طفل جان به جان آفرين تسليم كرد.

ام سليم جنازه بچه را در پارچه‏اى پيچيد و در يك اطاق مخفى كرد، به همه اهل خانه سپرد كه حق نداريد ابو طلحه را از مرگ فرزند آگاه سازيد. سپس رفت و غذايى آماده كرد و خود را نيز آراست و خوشبو نمود. ساعتى بعد كه ابو طلحه آمد و وضع خانه را دگرگون يافت، پرسيد: بچه چه شد؟

ام سليم گفت: بچه آرام گرفت. ابو طلحه گرسنه بود، غذا خواست، ام سليم غذايى كه قبلا آماده كرده بود حاضر كرد و دو نفرى غذا خوردند و هم بستر شدند، ابو طلحه آرام گرفت، ام سليم گفت: مطلبى مى‏خواهم از تو بپرسم، گفت: بپرس گفت: آيا اگر به تو اطلاع دهم كه امانتى نزد ما بود و ما آن را به صاحبش رد كرده‏ايم ناراحت مى‏شوى؟

ابو طلحه گفت: نه هرگز، ناراحتى ندارد، امانت مردم را بايد پس داد.

ام سليم گفت: سبحان اللَّه، بايد به تو بگويم كه خداوند فرزند ما را كه امانت او بود از ما گرفت و برد.

  ابو طلحه از بيان اين زن تكان سختى خورد و گفت: به خدا قسم من از تو كه مادر هستى سزاوارترم كه در سوگ فرزندمان صابر باشم.

از جا بلند شد، غسل كرد، دو ركعت نماز به جا آورد، به حضور رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله رفت و ماجرا را از اول تا آخر براى آن حضرت شرح داد. رسول اكرم فرمودند: خداوند ديشب شما را قرين بركت قرار داد و نسل پاكيزه‏اى نصيب شما گرداند. خدا را سپاس مى‏گزارم كه در امت من مانند صابره بنى اسرائيل قرار داد

منبع :

يكصد موضوع 500 داستان

جلد 1

صفحه 51

بخش استقامت

اهمیت شب بیست و سوم رمضان

(به بهانه نزدیکی به شب 23 ماه رمضان)

 

قال علی علیه السلام:

 أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  كَانَ‏ يَطْوِي‏ فِرَاشَهُ‏ وَ يَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ كَانَ يُوقِظُ أَهْلَهُ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ كَانَ يَرُشُّ وُجُوهَ النِّيَامِ بِالْمَاءِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ  كَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها  لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا يَنَامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ تُدَاوِيهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا

 

حضرت علی علیه السلام می فرمایند :

پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »

 

منبع:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل  

جلد    ‏7 

صفحه   470

23 باب تعيين ليلة القدر و أنها في كل سنة و تأكد استحباب الغسل فيها و...

 

 

 قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إن الجهني أتى إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه إن لي إبلا و غنما و غلمة فاحب أن تأمرني ليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان. فدعاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فساره في اذنه، قال: فكان الجهني إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين دخل بإبله و غنمه و أهله و ولده و غلمته، فكان تلك الليلة ليلة ثلاث و عشرين بالمدينة فإذا أصبح خرج بأهله و غنمه و إبله إلى مكانه، و اسم الجهني عبد الرحمن بن أنيس الأنصاري.

راوى گفت: از امام باقر عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود: جهنى پيش رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:

يا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى‏خواهم دستور بفرماييد شبى در ماه مبارك رمضان داخل مدينه شوم و در نماز جماعت شما حضور يابم، حضرت او را نزديكتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بيست و سوم [ماه مبارك رمضان‏] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدينه مى‏شد صبحگاهان از مدينه خارج مى‏شد و به محل خود مى‏رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انيس انصارى است

منبع:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل  

جلد    ‏7 

صفحه   470

23 باب تعيين ليلة القدر و أنها في كل سنة و تأكد استحباب الغسل فيها و...

 

عَنْ جَمِيلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِيداً فَلَمَّا كَانَ‏ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ أَمَرَ مَوَالِيَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَكَانَ فِيهِ لَيْلَتَهُ.

به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ،  به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود

منبع:

بحار الأنوار

جلد  ‏95

صفحه  169

ذكر ما نختار روايته من فضل المهاجرة إلى الحسين صلوات الله عليه في العشر الأواخر من شهر رمضان

 

و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:

اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است

منبع :

زاد المعاد

صفحه 187

 

مختار

 (به بهانه 14 رمضان روز شهادت جناب مختار عليه السلام)

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام خون ما را گرفت.»

 حسين نفس مطمئنه،  صفحه  39


زماني كه سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

 «كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.»

طبقات الكبري، جلد 5   صفحه  285

 

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را مختار بن ابي عبيد مي‌گويند.»

بحار الانوار جلد 10 صفحه 280

 

حضرت ابا عبدالله عليه‌السّلام هم پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ایراد نمودند، مي‌فرمايند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»

 بحارالانوار، جلد 45، صفحه 340


عبدالله بن شريك مي گويد روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد. مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم. امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد. فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم. حضرت پرسيدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است! امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351



آخرين نوشته شهيد

۱۵ سال بعد از “والفجر مقدماتی”، از دل خاک فکه، شهیدی بیرون آمد که اعداد و حروف نقش بسته بر پلاکش زنگ زده بود، ولی در جیب لباس خاکی اش برگه ای بود کوچک که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:


بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست، جز همین که “امام” را تنها نگذارید. تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم می نویسم؛ به تو خیانت می کنند، تو مکن. تو را تکذیب می کنند، آرام باش. تو را می ستایند، فریب مخور. تو را نکوهش می کنند، شکوه مکن. مردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مباش… آنگاه از ما خواهی بود”… دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا

 

متن عربي روايتي كه اين شهيد عزيز نوشته است  :

 أُوصِيكَ بِخَمْسٍ إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ وَ إِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَع‏

منبع:

تحف العقول

صفحه 284  

 وصيته ع لجابر بن يزيد الجعفي .....