جواني از انصار نمازش را با پيامبر (صلي الله عليه و
آله) مي خواند ولي گناه و محرمات را نيز انجام مي داد.
جريان را به پيامبر (صلي الله عليه و
آله) گفتند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: بالاخره نمازش روزي او را از بدي و زشتي
باز مي دارد.
طولي نکشيد
که ديدند آن جوان توبه کرد و دست از کارهاي بد و زشتش برداشت.[ميزان الحکمه، ج5،
ص371، ح 10254]
داستانك 2:
یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف
كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت
نمودند.
آن عالم می گوید : من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت
زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود،
اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در
میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید
زیرا بدرد شما نمی خورد
آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم
و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم
لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم
دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:
این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون
اجازهی شما نخواستیم بدهیم
من به رئیس دزدها گفتم: اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این
نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟
گفت: درست است كه من
رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به
كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد.
حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم
و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به
راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین
- علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی
كه مرا دید شناخت و گفت:مرا می شناسی؟
گفتم: آری!
گفت: چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا
هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان
برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت
پیدا كردهام.[كتاب پاداشها و كیفرها]
خداوند
در قرآن كريم به صراحت همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله را مادران مؤمنان معرفى
كرده است، آن جا كه مىفرمايد: النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ
وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. الأحزاب/6.
«پيامبر
نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان] محسوب مىشوند.»
اين
كه همسران رسول خدا مادران مؤمنان هستند، امرى است قطعى و از ويژگىهاى رسول خدا صلى
الله عليه وآله است؛ اما سؤالى كه اين جا پيش مىآيد اين است كه «ام المؤمنين» بودن
به چه معنا است و چه احكامى بر آن مترتب مىشود؟
بديهى
است كه تشبيه آنان به مادران مؤمنين، تشبيه به برخى از آثار مادرى است و شامل همه آثار
آن نشده و تمام احكام، حقوق و ضوابطى كه بر مادر واقعى هر فرد حكمفرما و جارى است،
شامل آنان نمىشود؛ از جمله محرميت طرفينى، ارث بردن از يكديگر، ازدواج با دخترى كه
از همسر قبلى دارد و...
واضح
است كه كسى نمىتواند ادعا كند كه همسران پيامبر با همه مؤمنان محرم هستند و تمام احكام
و آثار محرميت بين آنها برقرار است و نيز نمىتواند ادعا كند كه مؤمنان از همسران
پيامبر ارث مىبرند و آنها نيز از تمام مؤمنان ارث خواهند برد و...
تنها
اثرى كه با روايات و شواهد تاريخى قطعى ثابت شده است، حرمت ازدواج با خود آنها
بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله است و بيشتر از آن از آيه استفاده نمىشود.
به
اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اگر چه «ام المؤمنين» بودن
مقام رفيع و دست نيافتنى براى ديگران است؛ ولى سبب نمىشود كه از ديگر گناهان آنها
چشم پوشى شود؛ بلكه مسؤوليت آنها را دو برابر مىكند و اگر خداى نخواسته گناهى از
آنها سر بزند، عذابشان نيز دو برابر خواهد بود؛ چنانچه خداوند در اين باره مىفرمايد:
اى
همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد
بود و اين براى خدا آسان است.
و
برخي، كه مي گويند لقب « ام المومنين » فضيلت است ، بايد به اين روايت توجه كنند ،
و متوجه شوند كه كسي كه با حضرت علي عليه السلام ؛ بجنگد ، از درجه ي ام المومنين
بودن ساقط مي شود:
یعنی : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مولانا
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : ای ابالحسن همانا شرف " ام المومنین
" برای زنان من باقی است تا زمانی که اطاعت خدا را کنند . پس هرکدام از آن
ها که خدارا به واسطه ی خروج بر تو عصیان کرد او را طلاق بده و از شرافت "
ام المومنین " بودن ساقط کن .
[منابع
: سفینة البحار / شیخ عباس قمیج2 ص 93و ج9ص277
، المناقب / ابن شهر آشوب ج1ص331، الدرجات الرفیعة علی خان ص 303، شرح اصول کافی /
المازندرانی ج6ص368، البحار الانوار ج 52 ص 83 ]
يكى از علل دروغگويى فرزندان ، تحميلِ
تكاليفِ سنگين بر آنها و توقع بيش از طاقت از آنان داشتن است
سخت گيرى هاى اولياى طفل و توقعات نادرستى
كه فوق طاقت كودكان است آنان را به راه دروغگويى مى كشاند و اين خلق ناپسند را در وجود
آنان بيدار مى كند.
رسول
خدا(صلي الله عليه و آله)مي فرمايند:در
تعليم و تربيت مدارا كنيد و سختگيري نكنيد
داستانك:
((ريموند بيچ )) مى گويد: دختر جوانى را
مى شناسم كه اكنون يك دروغگوى درمان ناپذير است . او هنگامى كه هفت سال داشت هر روز
به كلاس درس مى رفت
پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد
و در پايان درس نيز خودش عقب او مى رفت . خلاصه اين زن مسئول تربيت اين كودك
بود.
در آن زمان ، شاگردان كلاس هر روز بر حسب نمره
هاى امتحانات كتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و... معين مى شد.
دخترك هر روز همين كه كيف به دست از كلاس
خارج مى شد، با پرسش يكنواخت و حريصانه پرستارش كه مى گفت : ((چند شدى ؟)) رو به
رو مى شد. هرگاه او مى توانست بگويد: ((اول يا دوم )) كار درست بود. اما يكبار اتفاق
افتاد كه سه نوبت پى در پى ، اين بچه ، شاگرد سوم شد و بايد گفت كه رتبه سوم ميان بيست
و پنج نوآموز به راستى جاى تحسين دارد.
پرستارِ او ، دو بار اول بردبارى كرد، اما بار سوم ديگر نتوانست خوددارى
كند. در حاليكه بچه از وحشت دچار بهت شده بود، فرياد زد: ((پس اين شاگرد سومى تو پايان
ندارد؟ فردا بايد اول شوى ! مى شنوى ؟! اول ! بايد شاگرد اول بشوى !))
اين امر سخت و جدى در تمام آن روز فكر
دخترك را به خود مشغول كرد و فردا هم در مدرسه دچار همين غم و وحشت بود. تمام دقت و
توجهش را آن روز در انجام تكاليف و دروسش به كار برد.
اما او آن روز ، بار ديگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز ديگر اين مصيبت و بلاى عظيمى بود!
هنگامى كه زنگ آخر را زدند، پرستار دم
در كلاس در كمين اين طفلك ايستاده بود. همين كه چشمش به او افتاد فرياد زد: ((چه خبر؟))
دخترك كه دل گفتن حقيقت را در خودش نديد، پاسخ داد: ((اول شدم !)) و به اين گونه دروغگويى
او آغاز شد!
چقدر از پدرها و مادرها كه به همين گونه
رفتار مى كنند و به اين ترتيب بار سنگين گناهكارى و مسووليت دروغگويى فرزندان را به
دوش مى گيرند! [كودك از نظر وراثت و تربيت اثر آيت الله فلسفي، جلد 2، صفحه 43]
آب وضو يك مدّ است(750 گرم) و آب غسل يك صاع (3 ليتر (2
بطري نوشابه ي خانواده)) و در آتيه نزديك پس از من گروههائى
خواهند آمد كه اين مقدار آب را اندك شمارند و آن جماعت بر خلاف سنّت من هستند و هر
كه استوار و پا بر جا بر سنّت من است در حظيره قدس (بهشت) با من خواهد بود.[من لا يحضره الفقيه، جلد
1،صفحه35]
داستانك
1 :
روزى حسن بصرى خدمت امير المؤ
منين (عليه السلام ) كنار
شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشاميد بقيه آنرا روى زمين ريخت . على (عليه
السلام ) فرمود در اين كار اسراف نمودى زيرا آب را بر زمين
ريختى و بر روى آب نريختى...
داستانك2:
همان شبی که قرار بود فردایش
امام مورد عمل جراحی قرار گیرد برای وضو آب خواستند ایشان نمیتوانستند حرکت کنند چون
سرم به دستشان بود.
یک پارچ آب آوردیم و یک طشتی
که وقتی وضو میگیرند جایی خیس نشود. امام قوری خواستند چون پارچ بزرگ بود و وقتی آب
روی دستشان میریختند، مقداری بیش از نیاز میریخت. امام با قوری وضو میگرفتند تا
آب اسراف نشود.[كتاب
،و آنگاه عرش خدا می لرزد...به نقل از آقاي محمد شریفی]
كسي كه در صف اول نماز جماعت شركت نمايد، مانند آن است كه پشت سر پيامبر
صلي الله عليه و آله وسلم نماز خوانده باشد.[ وسايل الشيعه، ج 5، ص 381]
داستانك:
حكايت شده كه پيامبرصلى الله عليه و آله در مورد شركت در صف اول نماز جماعت فرمود: «خدا و فرشتگان بر پيشگامان
در اين صف درود مىفرستند.» و به دنبال اين تأكيد، برخى گروهها تصميم گرفتند خانههاى
خود را بفروشند و نزديك مسجد پيامبر خانه تهيه كنند، تا به صف اول جماعت برسند.و عدهاي گفتند ما خانه هايمان را رها مي كنيم و در مسجد زندگي مي
كنيم ،تا به صف اول برسيم.
بعد از اين جريان آيه 24 سوره حجر نازل شد " وَ لَقَدْ عَلِمْنَا
الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا المْسْتَخِرِين "
و به آنها گوشزد کرد که خدا نیات شما را مى داند ؛ چون تصمیم بر این دارید
که در صف اول باشید، پاداش نیت خود را خواهید داشت، حتى اگر در صف آخر قرار گیرید[تفسیر
نمونه ؛ جلد : 11صفحه : 64 با اندگي تصرف
]
هر كس 3 جمعه ، نماز جمعه را ترك كند، خدا بر قلب او مُهر ميزند [وسائل الشيعة، ج7، ص: 301]
داستانك :
خشک سالی و قحطی شهر مدینه را
فرا گرفته بود . احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و نایاب شده بود که مردم ، روزگار
را به سختی می گذراندند . تنها هنگامی که قافله ای تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از
ته دل خوشحال می شدند . صدای طبل شادی و هلهله ی مردم بر می خاست ، مردم سراسیمه به
قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان تر از همیشه می خریدند .
ظهر جمعه بود . مردم مدینه در
مسجد مدینه جمع شده بودند . پیامبر مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود
در این هنگام ، ناگهان صدای هلهله
از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد .
لحظه ای نگذشته بود که خبر به
نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه رسیده و با خود مواد غذایی آورده
است .
این خبر، صف های نماز جمعه را
به هم ریخت . نمازگزاران مسجد که هفته های سختی را گذرانده بودند ، بی اختیار به پا
خاستند و به سرعت به سوی قافله حرکت کردند .
پس از مدتی ، مسجد از همهمه ای
که ایجاد شده بود نجات یافت . سکوت سنگینی بر مسجد نشست . پیامبر به صف های نماز که
بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت .
فقط 8 نفر در مسجد مانده اند (يا
12 نفر) ، كه از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند ، از
جای خود تکان نخوردند .
پیامبر با آرامشی خاص گفت :
سوگند به خدایی که جانم در دست
اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، از آسمان بر سر
همه سنگ می بارید .
هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند
پراكنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند؛ بگو:
آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزىدهندگان است[جمعه
/ 11][منبع :تفسير نمونه
جلد24صفحه125با اندكي تصرف ]
سه چيز است كه اگر امّت من منافع
آن را مىدانستند، براى دست يافتن به آن، قرعه كشي مي كردند (و يا به سوى هم تير اندازى
مىكردند):
1.اذان گفتن ...[بحار
الأنوار ،جلد 86، صفحه: 197]
متاسفانه الآن در مساجد ما
اذان پلاستيكي پخش مي شود (راديويي ) در حالي كه بايد اذان حلقومي
باشد
حال، اگر ما نمي توانيم به
هر دليلي در مسجد اذان بگوييم ؛ هنگام نماز فرادي براي خودمان كه مي توانيم اذان
و اقامه بگوييم
"
مفضّل بن عمر از قول امام صادق عليه السلام مي گويد ،كه امام فرمودند:
هر كس با اذان و اقامه نماز بخواند ، دو صف از فرشتگان ، پشت سر او نماز
مى خوانند و هر كس با اقامه و بدون گفتن اذان نماز بگزارد ، پشت سر او تنها يك صف به
نماز مى ايستند
مفضّل بن عمر مي گويد به امام عرض كردم : اندازه هر صف ، چه قدر است؟
امام فرمود : كمترينِ آن ، از مشرق تا مغرب ، و بيشترينش از آسمان
تا زمين است . "
مگر اذان و اقامه چقدر طول مي كشد كه بسياري از آن فراري اند ؟ آيا
بيش از 30 ثانيه وقت مي گيرد؟!!!
(به بهانه 17 ربيع
الاول ، روز ولادت پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه
و آله)
وَ
لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ
اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ [ نور 22]
بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمىداريد
خداوند شما را ببخشد؟!
انسان
بايد ديگران را ببخشد
مگر
ما ادعاي پيروي از پيامبر مكرم اسلام را نداريم ؛ مگر پيامبر را اذيت نمي كردند؛
مگر به پيامبر نگفتند:
تو
مجنوني:وَ قالُوا
مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ[الدخان : 14]
تو ساحري
دروغگويي : هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ [ص : 4 ]
تو
شاعرِ مجنوني:لِشاعِرٍ
مَجْنُونٍ [الصافات : 36]
تو
پيامبر نيستي :لَسْتَ
مُرْسَلاً [الرعد : 43]
تو
پيامبر نيستي چون غذا مي خوري:ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ [الفرقان
: 7 ]
تو
پيامبر نيستي چون در بازار راه ميروي: وَ يَمْشي فِي
الْأَسْواقِ [الفرقان : 7]
گروهي
اين قرآن را به تو املا كرده اند: اكْتَتَبَها فَهِيَ
تُمْلى عَلَيْهِ [الفرقان : 5]
تيمي
به تو در اين قرآن كمك مي كنند : أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ
آخَرُونَ [الفرقان : 4]
و
. . .
با
اينهمه توهين و اذيت هاي مختلف ؛ فتح مكه صورت گرفت : تمام اينها اسير پيامبرند . يكي
از مسلمانان بالاي كوه مي رود و مي گويد : اليوم يوم الملحمه «امروز روز انتقام
است »
پيامبر
او را توبيخ مي كند و مي فرمايد: اليوم يوم المرحمه « امروز روز رحمت است »
پس
چگونه است كه ما حتي برخي از نزديكانمان را هم نمي بخشيم
(به بهانه 17 ربيع
الاول ، روز ولادت پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه
و آله)
امام
صادق عليه السلام در روايتي كه خلاصه آن را مي آوريم مي فرمايند:
در صبيحه ولادت آنجناب ، هربتي كه بر روي زمين بود،
بررو در افتاده بود و ايوان كسري بلرزيد و چهارده كنگره از آن ساقط شد و درياچه ساوه
، آبش فرو رفت و در وادي (سماوه ) آب جاري شد و آتشكده فارس خاموش شد و حال آنكه
هزار سال بود كه خاموش نشده بد و نوري در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و منتشر گرديد
تا به مشرق عالم رسيد و سرير هرسلطاني از سلاطين دنيا در آن صبح سرنگون شده بود و در
آن روز، هيچ سلطاني نتوانست تكلم كند و تمامي گنگ شده بودند و علم كهنه و سحر سحره
باطل شد و هر كاهني كه بود ميان او و همزادش - كه خبرها به او مي گفت - جدائي افتاد
و ابليس در آنوقت صيحه زد و ابالسه خود را جمع كرد ابالسه گفتند: اي سيد ما! چه ترا
بفزع در آورده گفت : واي بر شما همانا حادثه عجيبي در زمين واقع شده كه از زمان رفع
عيسي (ع ) تا بحال واقع نشده : برويد و بگرديد به بينيد چه واقع شده براي من خبر آريد.
برفتند و برگشتند و گفتند: چيزي نيافتيم ابليس گفت : استعلام اين امر، كار من است
، پس فرو رفت در دنيا و جولاني كرد تا برحرم مكه رسيد: ديد كه اطراف حرم را ملائكه
فرو گرفته اند، خواست داخل حرم شود، او را صيحه زدند، برگشت و از طرف كوه (حرا) داخل
شد جبرئيل او را صيحه زد كه بر گرد، لعنت خدا بر تو باد گفت : اي جبرئيل ! از تو سئوالي
دارم ، بگو كه امشب چه حادثه رو كرده .
فرمود:
ولادت محمد صلي الله عليه وآله واقع شده گفت از براي من در او نصيبي هست ؟ فرمود: نه
گفت : در امت او، من بهره دارم فرمود: بلي گفت : راضي شدم .[بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج15،
ص: 259]
نكته:
يكي
از بهترين اعمال روز ولادت پيامبر اكرم "روزه" گرفتن است و از براي آن ، فضيلت بسيار است و روايت شده كه هر
كه اين روز را روزه بدارد، ثواب روزه يكسال براي او، نوشته شود، و روزه ي اين روز،
يكي از چهار روز است كه در تمام سال به فضيلت روزه ، ممتاز است .
يكي از سنتهاي پدرها و مادرهاي قديمي اين بود كه وقتي
دخترشان را به خانه بخت مي فرستادند، او را نصيحت مي كردند
يكي از نصايحي كه والدين مي توانند به دختر خود داشته باشند
اين روايت عالي از پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله است
و قال رسول الله صلّى اللّه عليه و آله:
ثلاثة نساء يرفع اللّه عنهنّ عذاب القبر، و حشرهنّ مع فاطمة
عليها السّلام:
امرأة صبرت على عسر زوجها، و امرأة صبرت على سوء خلق زوجها،
و امرأة وهبت صداقها.
خداوند سه زن را از عذاب قبر ايمن دارد و با فاطمه ى
زهرا- عليها السّلام- محشور فرمايد:
1. زنى كه به هنگام
تنگدستى شوهر صبر كند
2. زنى كه با بد اخلاقى
شوهر بسازد
3. زنى كه مهرش را (به شوهر بىبضاعتش) ببخشد. [تحرير المواعظ العددية ، صفحه 244 ]
البته مشكل اساسي اين است كه خودِ والدين ، بايد به اين
مسائل دقت داشته باشند . نه اينكه همه چيز را در مهريه بدانند ، بعد ، چگونه
ميتوانند بگويند؛ دخترم مهريه را ببخش
نكته اي با خواهران عزيز:
اگر كسي به ياد مرگ باشد بر اين موارد مراقبت مي كند ؛
خصوصا 2 مورد اول
عذاب قبر از چند چيز است ؛ كه يكي از آنان سخن
چيني است [بحار الأنوار ؛ ج6، ص: 222]
داستانك:
شهيد ثانى در كتاب الغيبه روايت كرده:
هنگامى كه قحطى قوم بنى اسرائيل را فرا گرفت، موسى
براى طلب باران مناجات كرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و كسانى كه با تو
هستند اجابت نمىكنم. چون در ميان شما سخن چيني هست كه كارش هميشه سخن چينى است. موسى
عرض كرد:
خداوندا، آن شخص كيست؟ معرفى كن تا از ميان خود
بيرون كنيم.
خداوند فرمود: اى موسى، مگر مىشود من شما را
از سخن چينى منع كنم و خودم سخن چين باشم؟ پس بگو همه اينهايى كه در مصلا هستند
توبه كنند، تا من با باران آنها را سيراب كنم[الجواهر السنية-كليات
حديث قدسى ،ص160]
نكته:
از آن طرف هم دقت كنيم ؛ اگر سخن چين براي ما
خبري آورد، سريع تصميم نگيريم .تحقيق كنيم ، بعد تصميم بگيريم . خداوند مي فرمايد:
إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ... اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد،
درباره آن تحقيق كنيد ... [حجرات آيه 6]
امام صادق و يا امام باقر عليهما
السّلام در روايتي كه سعدي نيز آن را به شعر درآورده
و در سازمان ملل نيز نصب است ؛ (بني آدم اعضاي يك پيكرند)
مي
فرماييند :
فاطمه
(عليها السلام )براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آمد،
پس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جزوهاى
به او داد و فرمود: آنچه در آنست بياموز، و (اين 3 جمله) در آن بود:
3.
هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد حرف خوب بگويد يا خموش باشد.
[
الكافيجلد2صفحه 667باب
حق الجوار ]
داستانك
:
سلیمان
جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد
جن دوم
بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به
آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و
رفت
سلیمان
جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد
او
عرض کرد :هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر
هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم, آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم
فاطمه
(عليها السلام )براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آمد،
پس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جزوهاى
به او داد و فرمود: آنچه در آنست بياموز، و (اين 3 جمله) در آن بود:
2.
هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد مهمان خود را گرامى دارد،
[ الكافيجلد2صفحه 667باب
حق الجوار ]
حداقل
احترام به مهمان اين است كه او را تا درب منزل همراهي كنيم ؛ حضرت على بن موسى الرضا
(عليهماالسلام)
از پدران خود ،تاحضرت على (عليهم السلام) روايت
فرموده اند ، كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله)
فرمودند: حق مهمان اينست كه او را تا درب خانه مشايعت كنى .[ عيون
أخبار الرضا ،ج2،ص305]
يكي ديگر از حداقل احترامها به مهمان
اين است كه او را از جاي خود بلند نكنيم
متاسفانه امروزه به تقليد از فرهنگ غرب
، مهمان را براي غذا از جايش بلند مي كنند و او را به وسط سالن براي برداشتن غذا
راهنمايي مي كنندكه اين كار اوج بي احترامي به مهمان است (اين عمل ، عمل چهارپايان
است)
خداوند در قرآن هنگام بيان داستان
مهماني حضرت ابراهيم مي فرمايد: فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ ... پس غذا را نزديك مهمانان
گذارد، [ذاريات 27]
حضرت ابراهيم حتي غذا را در وسط سفره
قرار نداد تا مهمان خم شود ، بلكه آن را كنار دست مهمان گذاشت . حال ما چگونه
مهمان را از جايش بلند مي كنيم؟
داستانك:
روزی امام رضا (علیه السلام) میهمانی را
دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.
پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند.
در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را
روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.
سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره
کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:
ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان
خود را به کار بگیریم و (از
جايش بلند كنيم) و او را به زحمت بیندازیم.[کافی جلد 6 صفحه ی 283]
فاطمه
(عليها السلام )براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آمد،
پس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جزوهاى
به او داد و فرمود: آنچه در آنست بياموز، و (اين 3 جمله) در آن بود:
1.
هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد همسايه را نيازارد ...
[ الكافيجلد2صفحه 667باب
حق الجوار ]
در
اهميت همسايه همين بس كه رسول رحمت صلي الله عليه و آله
مي فرمايند: حرمة الجار على الانسان كحرمة أمّه. حرمت همسايه بر آدمى همچون حرمت مادر
است.[ الحياة،ج1،ص 416]
برخي
همسايه داري خوبي ندارند:به عنوان مثال :درب منزل را نيمه شب محكم به هم مي زند
از
منزلش صداي آهنگ يا مداحي بلند است . اول صبح براي صدازدن اعضاي خانه از داخل كوچه
بوق مي زند .
مهماني
دير وقت مي گيرد و ...
داستانك
:
يكى
از مسلمين از اهالى مدينه ، همسايه بدى داشت كه از آزار او در امان نبود، او به حضور
رسول خدا (ص ) آمد و از همسايه اش شكايت كرد و گفت :"من همسايه اى دارم كه نه
تنها خيرى از او به من نمى رسد، بلكه از شرّ و آزار او، آسوده نيستم ."
پيامبر(ص
) به على (ع ) و ابوذر و سلمان و يك نفر ديگر (كه راوى مى گويد بگمانم مقداد بود) فرمود:
به مسجد برويد و با صداى بلند فرياد بزنيد:لاايمان لمن لايا من جاره بوائقه "هر
كه همسايه اش از آزار او آسوده نباشد ايمان ندارد."
آنها
به مسجد رفته ، سه بار با صداى بلند، اين دستور پيامبر (ص ) را به سمع مردم رساندند.
امام صادق (ع ) پس از نقل اين داستان ، با دست خود اشاره به اطراف كرد و فرمود: تا
چهل خانه در چهار طرف ، همسايه به حساب مى آيند.
نكته
ي مهم اينجاست كه :
خوب
همسايه داري فقط اين نيست كه ما به همسايه آزار نرسانيم . امام كاظم عليه
السلام مي
فرمايند:خوش همسايگى تنها اين نيست كه آزار نرسانى، بلكه خوش همسايگى اين است كه در
برابر آزار و اذيت همسايه صبر داشته باشى.[تحف العقول ص 409]
هر کس صبح کند و در دست راست
او انگشتر عقـيقى باشد و قبل از اين که کسى را ملاقات کند و ببيند، نگين خود را به
طرف کف دست بچرخاند و سوره" انا
انزلناه في ليلة القدر"را تا به
آخر تلاوت کند و بگويد :
خداوند او را در آن روز از
شرِّ آنچه از آسمان نازل مى شود و به سوى آسمان بالا مى رود و همچنين از شرّ آنچه
در زمبن فرو مى رود و از آن خارج مى شود حفـظ مى کند و در محافـظت رسول خدا (صلي
الله عليه و آله) به سر مى برد تا صبح را به شب
برساند
[مفاتيح ؛ بخش باقيات
الصالحالت؛ باب ششم، خواص انگشتر عقيق]
اى سدير، اين حق بر تو نيست كه قبر حسين عليه السّلام را در هر
جمعه پنج مرتبه و در هر روز يك بار زيارت كنى عرض كردم: فدايت شوم بين ما و بين آن
حضرت فرسخهاى بسيار فاصله است.
حضرت فرمودند:
بر بام منزل برو سپس بطرف راست و جانب چپ خود توجه كن بعد سر به
آسمان بلند كن، سپس سر را بطرف قبر امام حسين عليه السّلام برگردان و بعد بگو:
حضرت صادق عليه
السلام فرمود كه: در آينده شبهات به سوي شما هجوم مي آورند [ و گناهان زياد مي شود(مانند
گناهان چشم و گوش و زبان و ...)] و شما بدون نشانه و راهنما و پيشواى هدايت كننده
مي مانيد و نجات نمىيابد در آن شبهه مگر
كسى كه بخواند دعاى غريق را
ثلاثة لا يجدون ريح الجنة و إنّ ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام:
...3. العاقّ
للوالدين
با اينكه عطر بهشت از مسافت پانصد سال راه
به مشام مىرسد، سه كس آنرا درك نكند:
...3. عاق والدين
[تحرير المواعظ العددية ، صفحه 245]
داستانك :
روزی حضرت علی علیهالسلام با امام حسین علیهالسلام به طواف خانهی خدا
رفته بودند صدای نالهای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشتهی خود در
حال توبه کردن بود. حضرت علی علیهالسلام جوانی زیبا و خوش
اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.
از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت:
نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. جوان
ادامه داد : پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده میگذشت و هر
چه او مرا نصیحت مینمود نمیپذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت میکردم و دشنام میدادم.
روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد
بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد
ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانهی خدا میروم و تو
را نفرین میکنم.
پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن
به خانهی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پردهی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان
مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من
سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی
ندارد.
بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی
کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش میطلبیدم اما او رد میکرد. سال سوم ایام
حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر
برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی
بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و
او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من
هنوز گرفتار نفرین اویم.
امیرالمؤمنین دعایی از پیامبر به او تعلیم داد که
بیچارگی، اندوه، درد و مرض فقر و تنگدستی از او برطرف شد و گناهانش آمرزیده میشود.
این دعا همان دعای مشلول معروف است که محدت
قمی در مفاتیح الجنان آورده است
ثلاثة لا يجدون ريح الجنة و إنّ ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام:
... 2. مدمن الخمر، ...
با اينكه عطر بهشت از مسافت پانصد سال راه
به مشام مىرسد، سه كس آنرا درك نكند:
...2. شرابخوار ...
[تحرير المواعظ العددية ، صفحه 245]
داستانك :
پيامبر صلّي الله عليه و آله فرمود:
يكي از پادشاهان بني اسرائيل، مردي را ناگزير كرد
كه به انتخاب و اختيار خويش بايد يكي از اين اعمال: شرابخواري قتل، زنا، يا خوردن گوشت
خوك را انجام دهد وگرنه او را خواهد كشت.
آن مرد،
شرابخواري را برگزيد و چون مست شد، همه ي كارهاي ديگر را نيز انجام داد [الغدير جلد 6 ، صفحه 257]
ثلاثة لا يجدون ريح الجنة و إنّ ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام:
1. البخيل المنّان ...
با اينكه عطر بهشت از مسافت پانصد سال راه
به مشام مىرسد، سه كس آنرا درك نكند:
1.بخيل منت گذار
[تحرير المواعظ العددية ، صفحه 245]
داستانك :
يحيي بن زكريّا (عليهماالسلام) ابليس را به صورت
اصلي وي ديد و به او گفت: اي ابليس به من خبر بده محبوب ترين و مبغوض ترين مردم در
نظرت كيست؟
گفت: محبوب
ترين مردم در نزد من مؤمن بخيل است و مبغوض ترين مردم در نزد من فاسق بخشنده است.
يحيي از شيطان پرسيد چرا؟
گفت: براي اين كه بخل بخيل براي من كافي است ولي
مي ترسم كه خدا به فاسق بخشنده بر اثر بخشندگي اش توجّه كند و او را ببخشايد، آن گاه
روي برگرداند در حالي كه مي گفت: اگر تو يحيي نبودي به تو خبر نمي دادم.
(به بهانه 7 صفر سالروز شهادت امام حسن عليه السلام)
الامام
الحسن عليه السلام:أَضَرَّتِ
النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا
امام حسنعليه السلام:هر
گاه مستحب به واجب زيان برساند، آن را ترك كن.
منبع:الحياة با ترجمه احمد آرام،جلد 1،صفحه
: 553
توضیح
: مانند برخی که
*صدقه مستحبی می دهند , خمس و زکات
نمی دهند
*کربلا و سوریه می روند , حج واجب را
ترک می کنند
*شب ها تا سحر سینه می زند, نماز صبح
نمی خواند
*سالها نماز صبح قضا دارد و نمی خواند
, قضاي نماز غفيله مي خواند
امام
در اين روايت مي فرمايند به اصل بپردازيد نه به فرع ؛ در اينجا بد نيست نگاهى
به وضع جهان در اين روزها بيفكنيم تا ببينيم اين كشورهاي غربي به ظاهر متمدن ،
چگونه با پرداخت به فرعيات به سمت سقوط مي روند و آيا راه نجاتى جز پناه بردن به اصل
يعني راه خدا و رسول داريم؟
*امروزه بازيها جدّى گرفته شده و جدّيها
بازى.
*ابزار تأمين پيشرفت كرده ولى امنيت
عقب رفته است.
*تجمّلات اصل و معنويات فرع
*درآمدها بالاتر رفته، اخلاقيات پايين.
*آسايش بيشتر، لبخند كمتر.
*علم رشد كرده ولى عاطفه تنزل.
*تحصيلات بالاتر، احساسات كمتر
*خانه ها بزرگتر، خانواده ها كوچكتر.
*در راهِ رفتن به كره ماه هستيم،اما
از رفتن به خانه همسايه غافليم.
مردم
نوعاً علاقهمندند كه آخرين سخن و گفتار پاياني شخصيتهاي بزرگ و انسانهاي قدّيس را
بدانند و كدام شخصيت همانند رسول خداست و چه كسي به پايهي كمالات آن بزرگوار ميرسد
و چه كسي استكه نخواهد آخرينكلام پيامبراكرم وسخن پاياني حضرت خاتم الانبياء صلي
الله عليه و آله را بداند و بفهمد؟
جابر
بن عبدالله ميگويد: كعب الاحبار از عمر پرسشكرد: «آخرين سخن پيامبر چه بود؟» او گفت:
«از علي عليه السلام بپرس!» كعب به نزد حضرت علي عليه السلام آمد و همين پرسش را از
آن حضرت نمود. علي عليه السلام فرمود:
اسندت
رسول الله الي صدري فوضع رأسه علي منكبي فقال: الصلاة الصلاة
رسول
خدا را به سينه خود گرفتم پس سر مباركش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز.
امام
كاظم عليه السلام مي فرمايند:پدرم در هنگام مرگ وصيت كرد ما را و فرمود:شفاعت ما
به كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي رسد
منبع:
وسائل الشيعه،جلد 4 ، صفحه 24
داستانك:
داماد
حضرت امام خميني(ره) مي گويد: حضرت امام ، روايتي از امام جعفر صادق عليه السلام نقل
مي كردند كه (اگر كسي نمازش را سبك بشمارد، از شفاعتشان محروم مي شود.) من يك بار به
ايشان عرض كردم: (سبك شمردن نماز شايد به اين معني باشد كه شخص نمازش را يك وقت نخواند
و يك وقت نخواند.) گفتند نه اين كه خلاف شرع است. منظور امام صادق عليه السلام اين
بوده است كه وقتي ظهر مي شود و فرد در اول وقت نماز نمي خواند، در واقع به چيز ديگري
رجحان داده است.
هر كاري كه يك ثروتمند انجام
دهد مورد تشويق ديگران قرار مي گرد ؛ حتي اگر بادگلو باشد، مردم به به مي كنند
حال اگر اين ثروتمندان ، عياش
و گنه كار باشند جامعه را به انحراف شديد مي كشانند
در مقابل تمام پيامبران، اين
گروه قرار داشتند و مهمترين مانع دعوت پيامبران مي شدند .
به عنوان مثال، همين
ثروتمدان عياش در مقابل حضرت نوح قرار داشتند و او را به سُخره مي گرفتند " وَ
يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْه"
اين گروه نه تنها در مقابل
پيامبران ، بلكه در مقابل امامان هم قرار گرفتند .اينها به جنگ با امام حسين آمدند
و واقعه كربلا را شكل دادند
همين گروه در مقابل امام
زمان عجل الله فرجه نيز
قرار خواهند گرفت
خداوند به حضرت عيسي مي فرمايد:يا عيسي!.. انْظُرْ إِلَى مَنْ
هُوَ دُونَكَ- وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَك
اي عيسي ! [در مسائل مادي] به
پايين تر از خود بنگر، نه به بالاتر از خود
منبع: الجواهر السنية-كليات حديث
قدسى ؛صفحه 207؛الباب العاشر
امام صادق عليه السلام مي
فرمايند : پيامبر نهى فرمود كه زن نزد غير همسرش يا خويشان محرمش بيش از پنج
كلمه صحبت كند ، آن هم در صورت ضرورت
اين روايت براي صحبت كردن
معمولي بود ، خدا نكند كسي با نا محرم شوخي كند كه در روايتي از پيامبر اسلام آمده
است :
هر كس با نامحرم شوخى كند، براى هر كلمهاى كه در
دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى مىكنند.[ثواب
الاعمال وعقاب الاعمال -ترجمه انصارى،صفحه 567 ]
داستانك:
یکی از راویان میگوید در کوفه
به زنی قرآن میآموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیهالسلام)
شتافتم،
امام باقر علیه السلام فرمود:آن که (حتّی) در پنهان مرتکب
گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهرهام
را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود:تکرار نکن.
داخل بهشت نمي شود
، كسي كه در قلبش ذره اي از كبر و غرور باشد[وسائل الشيعة ؛ جلد 15 ، صفحه 375]
به عنوان مثال :
چون ماشين مدل بالا داريم ؛ هميشه حق را به خود مي دهيم
چون مغازه اي در بالا شهر داريم ؛ ديگران را تحقير مي كنيم
چون خانه اي در كوچه اي پهن داريم ، خاستگاري كه منزلش ،
كوچه اي باريكتر است را رد مي كنيم
چون مدرك بالايي داريم ؛ كم سوادها را به چشم حقارت مي
بينيم
چون نماز شب مي خوانيم ؛ خود را از ديگران بهتر مي دانيم
و...
لطيفه :
شخصي متكبركه براي
خود جايگاه مهمي ميديد ، در حرم حضرت رضا (عليه السلام) به فكر فرو رفت كه من
در پيشگاه حضرت چه مقامي دارم،
با خود گفت: اولين كلمهاي كه يك نفر به من بگويد، نشان دهنده
مقام من باشد.
همين طور كه ايستاده بودم زني از كنارم عبور كرد به خيال اين
كه همسر خود من است، گفتم بايست با هم برويم خانه، زن برگشت و به من گفت: خيلي خري.
باز شك كردم كه همين كلمه نشان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شك نكن، خيلي
خري!
يكي از شيوه هاي مهم دشمن در
جنگ نرم ، ايجاد شبهه است كه معمولا اين شبهات بسيار سطحي است
مردم، خصوصا جوانان عزيز ، بايد
در هنگام برخورد با شبهه، به يك كارشناس رجوع نمايند تا اين تيغ از ذهن آنان خارج شود.
به عنوان نمونه :
يكي از شبهاتي كه در اين چند روز مطرح شده است اين مطلب پيرامون وضوست كه بيان مي شود
: در كتاب بحارالانوار جلد 48 صفحه 38 مطلبي از امام كاظم آمده است كه :
«حضرت نامه بدين مضمون مرقوم فرمود اختلافى را كه
نوشته بودى اطلاع يافتم و اكنون دستور العمل تو بدين كيفيت است كه سه مرتبه مضمضه و
سه مرتبه استنشاق مىنمائى و سه دفعه صورتت را ميشوئى و آب ميان موى ريش خود ميرسانى
و دست را از انگشتان تا مرفقين ميشوئى و همه سرت را مسح ميكنى و ظاهر دو گوش و باطن
آنها را نيز دست ميكشى و پاهايت را سه مرتبه تا كعبين ميشوئى و از اين دستور العمل
تجاوز نميكنى. »
پس شما شيعيان چه ميگوييد كه
بايد سر و پا را مسح كنيم در حالي كه امام خودتان چيز ديگري مي گويد ؛ حال فهميديد
چقدر دروغگوييد، همه چيزتان همين گونه است
...
________________________________________________
حال اگر اين شبهه وارد شد چه
جوابي بدهيم :
اما پاسخ :
اين فراز از روايت از وسط روايتي طولاني گرفته شده است ملاحظه فرماييد:
محمد بن فضل گفته در خصوص مسح
پا،در هنگام وضو ميان اصحاب ما اختلاف بود كه آيا از سر انگشتان تا كعبين يا از كعبين
تا سر انگشتانست.
على بن يقطين نامه حضور حضرت
موسى بن جعفر عليهماالسلام تقديم كرده و عرضه داشت در خصوص مسح رجلين، اصحاب ما اختلاف
كردهاند هر گاه صلاح باشد دستور العملى براى من مرقوم فرمائيد تا مساوى با آن عمل
كنم حضرت نامه بدين مضمون مرقوم فرمود اختلافى را كه
نوشته بودى اطلاع يافتم و اكنون دستور العمل تو بدين كيفيت است كه سه مرتبه مضمضه و
سه مرتبه استنشاق مىنمائى و سه دفعه صورتت را ميشوئى و آب ميان موى ريش خود ميرسانى
و دست را از انگشتان تا مرفقين ميشوئى و همه سرت را مسح ميكنى و ظاهر دو گوش و باطن
آنها را نيز دست ميكشى و پاهايت را سه مرتبه تا كعبين ميشوئى و از اين دستور العمل
تجاوز نميكنى.
چون اين نامه به على بن يقطين
رسيد از آنچه حضرت ابو الحسن كه بر خلاف اجماع مردم شيعه مذهب است مرقوم فرموده بود
سخت بشگفت آمد آنگاه با خود گفت آقاى من از آنچه مرقوم فرموده كاملا باخبر است و بر
من لازمست از فرمان او سرپيچى ننمايم در نتيجه على بن يقطين مطابق با همان دستور العمل
رفتار ميكرد و براى امتثال فرمان واجب الاذن حضرت موسى بن جعفر بر خلاف همه مردم شيعه
عمل مىنمود.
روزي در حضور هارون از وى بدگويي
كرده و گفتند او شيعه و مخالف با مرام تست.
هارون بيكى از نزديكان خود گفت
بسيارى از اوقات در خصوص على بن يقطين حرفهائى بمن زدهاند و او را بر خلاف رويه ما
و تمايل بمذهب رافضيها متهم ساختهاند و من هيچ گونه تقصيرى از او نديده و مكرر او
را آزمايش كرده و كارى كه موجبات اتهام او را فراهم سازد از نامبرده بظهور نرسيده ميخواهم
تو پنهانى او را بمعرض آزمايش قرار دهى بطورى كه نفهمد از ناحيه من است كه ممكن از
من بيمناك شود و ما به مقصود خود نرسيم همان وقت باستحضار هارون رسانيد كه شيعيان در
وضو و انجام آن با سنى مذهبان مخالفند و در اين عمل عبادى سهل انگارى ميكنند و پاهاى
خود را نميشويند اينك اگر بخواهيد اتهام او به ثبوت رسد بايد او را در هنگام وضو آزمايش
نمائيد
هارون
هم همين رويه را پسنديده گفت آرى ممكن است على بن يقطين را به اين كيفيت آزمايش كرد.
مدتى از اين پيشآمد گذشت تا اينكه او را بانجام كارى در منزل خود مأموريت داد و چون
هنگام نماز ميرسيد على بن يقطين بحجره معينى ميرفت و همان جا وضو ميگرفت و نماز ميخواند
روزى موقع نماز، هارون پشت ديوار ايستاده بطورى كه على او را نميديد.
على فرمان داد آب وضو حاضر كردند
سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق كرد و سه مرتبه صورتش را شست و آب ميان موى ريش
خود رسانيد و دو دستش را سه مرتبه تا مرفق شست و سر و دو گوشش را مسح كرد و سه مرتبه
پاهايش را شست.
چون
هارون اين گونه وضو گرفتن را از وى ديد تاب نياورده خود را ظاهر كرد و گفت دروغ ميگويد
كسى كه خيال ميكند تو رافضى هستى و به همين دستور العمل حال او پيش هارون به سرحد كمال
رسيد.
فاصله نشد نامه از حضرت موسى
بن جعفر رسيد: از اين بهبعد همان طور كه خدا فرموده وضو بگير يعنى يك مرتبه صورتت
را به عنوان وجوب و يك بار بعنوان استحباب بشوى و دو دستت از مرفق تا سر انگشتان وضو
بده و پيش سرت و ظاهر دو پايت را از زيادى آب وضو مسح كن زيرا از اين پس بيمى بر تو
نيست و آسوده باشمنبع:
بحار الأنوار ؛ جلد 48 ؛صفحه 38
حال ملاحظه فرموديد پاسخ به اين
شبهات چقدر راحت است فقط مراجعه به اسلام شناس مي خواهد و حق پذيري
شما
بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شدهاند ؛ چون امر به معروف و نهى از منكر
مىكنيد...
خداوند
بهترين امت بودنِ ما را ، مشروط به امر به معروف ونهي از منكر مي كند. البته امر
به معروف و نهي از منكر هميشه سخت بوده است و حال بيشتر
و
قال حذيفة اليماني: يأتي على الناس زمان لئن يكون فيهم جيفة حمار أحب إليهم من مؤمن
يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر.
حذيفه
گويد: زمانى آيد كه مردار يك الاغ براى مردم آسانتر و بهتر است از وجود يك مؤمنى
كه ايشان را امر بمعروف و نهى از منكر نمايد.
[ترجمه
مجمع البيان في تفسير القرآنجلد 4صفحه 194ذيل
آيه 104 سوره آل عمران ]
داستانك:
امام
باقر «عليه السلام»: خدا به شعيب پيغمبر «عليه السلام» وحى كرد كه «صد هزار تن از قوم
تو را عذاب خواهم كرد، چهل هزار از بدان، و شصت هزار از نيكان»
شعيب
گفت: پروردگارا! اشرار درست، اخيار چرا؟ خداى بزرگ به او وحى كرد: «چون با اهل معاصى
سازگارى كردند و براى خشم من خشم نگرفتند».«داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي».
من
گفتم : قطعا ؛ انسان اگر توبه كند؛ قطعا خداوند او را مي بخشد ...
بعد او
گفت : من و امثال من فضاي جامعه را به لجن كشانديم .گناه من اين بود كه پول مي
گرفتم تا با وضع زننده اي در دانشگاه راه بروم و فضاي دانشگاه را به سمت بي حجابي
و بي حيايي سوق دهم و امثال من ، باز هم در اين دانشگاه هستند ...
در مفاتیح الجنان بعد از
زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمةالله علیه حکایتی را نقل می کند :
مرحوم حاج محمد علی
یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین
نقل کرده است :
در دوران کودکی
یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر
کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب
و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که
دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در
دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده
اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل،
گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.
در کمال تعجب از
او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این
قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را
به قبرستان آوذدند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری،بار
دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام
تشریف فرما شدند،دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از
خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.
از او پرسیدم:آیا
همسر شما به رحمت خدا رفته؟
با تعجب گفت: این
چه سوالی است؟!
از او
پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود
مجلس عزا برپا می کرد؟
استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او
گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از
اعمالی را که شما برشمردید،انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت
میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به
دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود
او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است.
[ منبع: مفاتيح
الجنان؛ بعد از زيارت عاشورا و قبل از زيارت عاشوراي غير معروفه]
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه
السلام ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّيُحِبُمَعَالِيَالْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا
الْحَدِيثَ.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
خداوند همتهاي بلند و شريف را دوست دارد
و از چيزهاى پست بيزار است
منبع:وسائل الشيعة ؛ جلد17 ،صفحه 73 ؛
باب 25
داستانك:
روزی حضرت رسول
ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند. آن شخص
پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواستهای از ما
داشته باشی از خداوند درخواست میكنم تو را به آرزویت نائل نماید.
عرض كرد: از
خداوند بخواهید به من شتری بدهد كه اسباب و لوازم زندگیام را بر آن حمل نمایم و
چند گوسفند كه از شیر آنها استفاده كنم، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه میخواست
برایش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: ای كاش همت این مرد نیز مانند
پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و از ما میخواست كه خیر دنیا و آخرت را برایش
بخواهیم.
عرض كردند: داستان
پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است،
آن جناب فرمود:
هنگامی كه حضرت موسی خواست با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود ...از هر
كس جویای محل قبر یوسف شد اظهار بیاطلاعی مینمود به آن جناب اطلاع دادند كه
پیرزنی است ادعا دارد من قبر یوسف را میدانم در كجاست، دستور داد او را احضار
كنند... عجوزه گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»، من سالها است این مطلب را در سینه
خود پنهان كردهام، در صورتی برای شما اظهار میكنم كه سه حاجت از برای من برآوری.
حضرت فرمود: حاجتهای خود را بگو. گفت:
اوّل آنكه جوان
شوم؛
دوّم: به ازدواج
شما درآیم؛
سوّم: در آخرت
هم افتخار همسری شما را داشته باشم.
حضرت موسی از
بلند همتی این زن كه با خواستهخود جمع بین سعادت دنیا و آخرت میكرد متعجب شد، از
خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.
منبع: كتاب داستانها و پندها ، آیت الله محمد محمدی
اشتهاردی ، جلد چهارم صفحه 57
لطيفه:
شخصي برايم تعريف كرد كه: روزي با بچه ي كوچكم به حرم امام رضا رفتم .
او را روي شانه ام گذاشتم و با سختي خود را به ضريح چسباندم و
گفتم هر چه مي خواهي از امام رضا بخواه
فرزندم هم با صداي بلند گفت: امام رضا لواشك مي خوام
يكي از كتابهايي كه مطالعه آن براي همه جزء
ضروريات است كتاب" جهاد با نفس " مي باشد،كه ترجمه شده ي يكي از
30 جلد كتاب نفيس " وسائل الشيعه " است
آيت الله بهجت درباره ي مطالعه كتاب "جهاد
با نفس " مي فرمايند:«هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب "جهاد النفس"وسایل الشیعه را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید. بعد
از یک سال خواهید دید که حتما عوض شده اید مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از
مدتی احساس بهبودی می کند»
در قسمتي از اين كتاب ،روايتي زيبا از امام
صادق عليه السلام آمده است:
عبيد بن زراره گويد: از امام صادق عليه السّلام
راجع به گناهان كبيره پرسيدم، فرمود: آنها در كتاب على عليه السّلام هفت است:
1- كفر بخدا. 2- آدم كشى. 3- نافرمانى پدر و مادر.
4- خوردن ربا بعد از دانستن. 5- خوردن مال يتيم بناحق. 6- فرار از جهاد. 7- تعرب بعد
از هجرت(مرتد شدن)
عرض كردم:
اينها بزرگترين گناهانند؟ فرمود: آرى، عرض كردم: گناه خوردن يك درهم از مال يتيم بناحق
بزرگتر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز، عرض كردم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى؟
فرمود: نخستين چيزى كه به تو گفتم چه بود؟ عرض كردم:
كفر،
(بني
الزهرا ؛ عیدتون سبز .... مثل شالتون؛ روي دشمنتون سياه ... مثل عمامتون)
رسول
خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مَن رأي اولادي ولم يَقمُ بين يَدَيه فقد جَفاني و
من جفاني فَهُوَ مُنافق؛
هر
كس يكي از اولاد مرا ببيند و به احترام او از جاي برنخيزد، هر آينه به من جفا كرده
است و هر كه به من جفا كند، منافق است
و
در كلام ديگري فرمود: من رأيَ اولادي و لايَقوم قياماً تاماً إبتلاهُ الله تعالي ببلاءٍ
لا دواءَ لَه؛
هر كه اولاد مرا ببيند و
تمام قامت به پيش پايش برنخيزد، خداوند او را به درد بي درماني گرفتار سازد
منبع 2 روايت:كتاب فضائل السادات،تاليف:علامه سيد محمد اشرف؛فرزند
آيه الله محقق داماد؛صفحه 41
داستانك 1:
از
آیت الله سیبویه سؤال کردند به چه علت با کهولت سن ، چشم و گوش شما ضعیف نشده است؟
ایشان
در جواب گفتند : در اعوان جوانی حدیثی در خصوص اکرام و احترام به سادات و ذراری
حضرت فاطمه ( س ) خواندم که در آن حدیث از قول رسول اکرم ( ص ) آمده بود که هر کس
فرزندی از فرزندان مرا دید تمام قد پیش روی او بایستد و صلوات بفرستد ، من هم از
آن زمان تا به حال با دیدن یکی از ذراری آن حضرت و سادات تمام قامت در پیش روی او
می ایستم و صلوات می فرستم . به این علت است که به ضعف چشم و گوش دچار نگشته ام .
داستانك
2:
در
احوالات مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرا ني آمده است:
همسر
ايشان از سادات علويه بود علاوه بر احترام زيادي كه آقا براي ايشان قائل بودند، هر
وقت كه در خانه فرصت ياري مينمود، يار و كمك كار ايشان بودند؛ اساساً ايشان به
كسي زحمت نميداد مخصوصا امور شخصي خويش را تا آنجايي كه ميتوانستند و قدرت و
توان داشتند خودشان انجام ميدادند، تا آنجا كه از همسر خود نميخواستند كه مثلا
لباسهايشان را بشويند، بلكه اين همسرشان بودند كه با توجه به اخلاق مرحوم آقا از
ايشان ميخواستند كه لباسهايشان را براي شستن در اختيار ايشان بگذارندو باز هم به سادگي حاضر نمي شدند گاه نيز ديده
مي شد كه جارو به دست گرفته و حياط منزل را جارو مي زنند و اين در حالي بود كه حتي
راه رفتن با عصا برايشان مشكل بود
و
نيز نقل شده ايشان هيچگاه در طول عمرشان، پايشان را در هنگام خوابيدن به طرف همسر
سيده شان دراز نكرده بودند؛ البته ايشان آنقدر كمال اخلاق و ادب و لطافت روحي
داشتند و مؤدب بودند كه پايشان را جلوي كسي ولو از اهل خانه، دراز نمي كردند
بسياري از مردم خانه هاي وسيعي دارند
و در مقابل افرادي هستند كه خانه هايشان كوچك است ونيز پول گرفتن تالار براي
عروسيشان را ندارند ، چه مي شود عروسي در آن خانه هاي بزرگ گرفته شود
بسياري در انبار منزل و مغازه يشان
بخاري ، يخچال ، فريزر و ... دارند و در مقابل بسياري از داشتن اينها محرومند
بسياري كتاب مي نويسند ؛ اما اجازه
نمي دهند كسي از آن استفاده كند
بسياري مغازه اي پيدا مي كنند كه
اجناس را ارزان مي فروشد ، اما به ديگران نمي گويند
به راستي چرا برخي از ما اينقدر بخيل
هستيم؟؟؟
داستانك:
تاجرى تهرانى منشى
متدينى داشت.
ساعتهاى آخر عمر تاجر
رسيده بود. منشى از روى دلسوزى حضرت آيت اللّه العظمى خوانسارى را بر بالين تاجر
آورد تا بلكه نفسش اثر كند و خوش عاقبت بميرد.
آيت اللّه خوانسارى
هرچه پيرمرد را موعظه كرد و فرمود: در آستانه مرگ هستى اين همه سرمايه دارى، اين
همه فقير و محروم چشم انتظارند، كارى براى خودت بكن. تاجر گفت: آقا هركارى مىكنم
نمى توانم ازپول ، دل بكنم.
آيت اللّه خوانسارى
هنوز از منزل آن شخص بيرون نرفته بود كه تاجر مُرد.[خاطرات حجت الاسلام قرائتى؛جلد
2 ، صفحه : 61]
لطيفه :
از بخیلی پرسیدند،براي اين آيه خاطره اي هم داري ؟ إِنَّ مَعَ
الْعُسْرِ يُسْراً ؛با هر سختي گشايش است ؛
گفت : اینکه مهمانی ناگهان سر سفره برسد، اما روزه باشد
ابان بن محمد از امام جواد (عليه
السلام) نقل مىكند كه فرمود:
در روز عيد قربان چيزى با فضيلتتر
از پنج چيز نيست:
1.قربانى كردن،
2. يا راه رفتن در جهت نيكى به پدر و مادر
3. يا خويشاوندى كه قطع رحم كرده
تا به او چيزى ببخشد و آغاز سلام كند،
4. يا مردى كه از بهترين جاى قربانيش به ديگران اطعام
كند و بقيه آن را به همسايگان از يتيمان و بيچارگان و بردگان بدهد
5. از اسيران دلجويى كند
[الخصالجلد 1صفحه 298]
عن رسول الله صلى الله عليه و آله :زَيِّنوا
العيدَينِ بِالتَّهليلِ و التَّكبيرِ و التَّحميدِ و التَّقديسِ .
عيد فطر و قربان را با جملات
«لا إله إلاّ اللّه و اللّه اكبر و الحمد لله و سبحان اللّه » (تسبيحات اربعه) آذين بخشيد.
[ميزان الحكمه جلد 9 صفحه
4204 حديث 14615]
داستانك:
مالك بن انس از امام جعفر صادق از پدرانش از امير المؤمنين
عليهم السّلام روايت كرده كه فرمود:
فقرا خدمت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه
و اله و سلّم آمدند، و عرض كردند ثروتمندان مالى دارند كه بآن بندگان آزاد كنند و
ما نداريم، و از براى آنان وسيله حجّ فراهم است ولى براى ما نيست، و از براى آنها
مالى هست كه صدقه بدهند و از براى ما نيست، و از براى آنها وسيله جهاد فراهم است،
ولى ما اموالى نداريم كه با آن اين عبادات را انجام دهيم، پيغمبر اكرم صلّى اللَّه
عليه و اله و سلّم فرمود:
هر كس (از شما) صد مرتبه (اللَّه
أكبر) بگويد فضيلت آن از صد بنده آزاد كردن بيشتر است،
و هر كس صد مرتبه «سبحان اللَّه»
بگويد أفضل است از بردن صد قربانى در حجّ،
و هر كس صد مرتبه «الحمد للَّه»
بگويد افضلست از فرستادن صد اسب زين دار، دهنه دار، ركاب دار، در راه حق،
و هر كس صد مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا
اللَّهُ» بگويد عمل او در آن روز از تمام مردم افضل است مگر كسى كه زيادتر
گفته باشد،
آنگاه امام فرمود: اين بيانات بگوش ثروتمندان رسيد، آنان نيز اين اعمال
را بجا آوردند پس فقرا بار ديگر نزد پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم
آمدند، و گفتند يا رسول اللَّه آنچه را در ثواب اين اذكار فرموديد بگوش اغنيا
رسيد، و آنان اين ذكرها را گفتند، حضرت فرمود: اين ثوابها فضل و عطاى الهى است، و
به هر كس كه بخواهد عنايت ميفرمايد و خداوند صاحب فضل و رحمت بزرگى
است
به بهانه 8 ذي الحجه ، سالروز قيام خونين
حسين بن علي بن حسن ، صاحب فخ)
امام جواد علیه السلام می فرمایند:«پس از واقعه كربلا برای ما قتلگاهی بزرگتر
از حادثه فخ نبود»[عمدة
الطالب ابن عنبه ص172 وص211.]
یكی از قیامهایی كه شیعیان
در مقابل ظلم وستم حكومت عباسی انجام دادند قیام حسین بن علی بن حسن است كه در ظهر
روز شنبه هشتم ذی الحجة، سال 169ه ق در منطقه فخ در زمان خلافت هادی عباسی اتفاق
افتاد. نسب رهبر این قیام این گونه است:حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن
المجتبی(عليه السلام)[كامل ابن اثیر،ج9ص90]
رهبر این قیام نبیرۀ امام
حسن مجتبی-علیه السلام- و از خاندان فضل و جهاد و علم و عبادت و از شریفترین بیت
یعنی اهل بیت پیامبر اسلام می باشد.
مورخ مشهور یعقوبی در مورد
علت این قیام می گوید: اصرار حكومت عباسی بر دستگیری طالبیان باعث شد كه آنان به
سوی حسین بن علی (صاحب فخ) رفته و از او بخواهند تا قیام كند، اما وی به همراهی
آنان اطمینان نداشت. از این رو اگر چه تعداد بسیاری از كسانی كه به حج آمده بودند
با او بیعت كردند؛ اما كمتر از پانصد نفر با او همراهی كردند. آنها در سرزمین فخ
در نزدیكی مكه مكرمه،با سپاهیان هادی عباسی روبه رو شدند وبیشترآنها نیز پراكنده
شدند وحسين بن علی به همراه عدّه ای به شهادت رسیدند.[تاریخ یعقوبی، ج2، ص404-405.]
حكومت ظالم عباسی در این
حادثه جسارت و ناجوانمردی یزید بن معاویه را تكرار كردند و سرهای شهدا را بریده و
بر نیزه زده و در مكه مكرمه در معرض تماشای حجاج و زائران خانه خدا قرار دادند.بیش
از صد سر بالای نیزه بود و سر حسین بن علی رهبر قیام فخ و سر سلیمان بن عبدالله بن
حسن در پیشاپیش سرها بود.[تاریخ طبری؛ ج 8ص197.]
از ویژگی های این قیام این
است كه قبل از وقوع این حادثه روایاتی در مورد مقام و منزلت حسین بن علی صاحب فخ
وارد شده است،كه جالب توجه است، که در اینجا به یك روایت اشاره می كنم:
امام محمد باقر علیه السلام
روایت می كند كه روزی پیامبر صلی الله علیه وآله از سرزمین فخ عبور می كرد؛
هنگامی كه به موضع فخ رسید، پیامبر از مركب پیاده شد و درآنجا دو ركعت نماز
خواند،در ركعت دوم بی اختیار به گریه افتاد واصحاب هم از گریۀ آن حضرت به گریه افتادند،
پیامبر دلیل گریه خویش را چنین شرح داد:در ركعت اول نماز بودم جبرئیل بر من نازل
شد وخبر داد:«ای محمد،مردی از فرزندان تو در همین مكان كشته خواهد شد وپاداش و اجر
هر كسی كه در ركاب او به شهادت می رسد، ثواب وپاداش دو شهید است»[بحارالانوار،
ج48ص170 ]
همچنین برای منزلت صاحب فخ و
قیام او روایات دیگری نیز بیان شده است:
امام كاظم علیه السلام هم
پس از شهادت حسین بن علی صاحب فخ، در مورد قداست وپاكی او فرمود:«بخدا سوگند او
رفت و به شهادت رسید در حالی كه مسلمانی صالح و روزه دار و امر كننده به معروف و
نهی كننده از منكر بود،همانند او در خاندانش یافت نمی شود».[بحارالانوار،ج48ص165.]
شب نهم ذي الحجه از ليالى متبركه و
شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن
مستجاب است و كسى كه آن شب را به عبادت بسرآورد اجر صد و هفتاد سال عبادت
داشته باشد [مفاتيح؛
اعمال روز عرفه]
و روايت شده كه: حضرت امام زين العابدين عليه السلام شنيد در روز عرفه
صداى سائلى را كه از مردم درخواست كمك مىنمود .فرمود: واى بر تو آيا از غير خدا سؤال
مىكنى در اين روز و حال آنكه اميد مىرود در اين روز براى بچه هاى در شكم آنكه فضل
خدا شامل آنها شود و سعيد شوند.[مفاتيح؛ اعمال روز عرفه]
اهميت دعا در روز عرفه به اندازهاى است كه روزه ي اين روز را براى كسى كه روزه،
باعث ضعف او هنگام دعا مىشود ممنوع كردهاند، با اين كه در روايات صحيحه آمده است
كه روزه آن كفاره نود سال مىباشد.[المراقبات ؛ اعمال روز عرفه؛ صفحه
428]
3 چيز كفاره گناهان
است ؛ [كه يكي از آنها] " شركت در نماز جماعت است"
نماز جماعت خيرات زيادي در زندگي دنيوي و اخروي انسان دارد
نماز جماعت اينقدر پرفضيلت است كه در روايتي، پيامبر مكرم
اسلام مي فرمايند : هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه ملک الموت ندا سر می دهد و می گوید:ای
اهل قبور ، امروز غبطه و حسرت چه کسانی را می خورید ، در حالیکه مرگ را معاینه کردید
و از اسرار با خبر شدید.در جواب ، مردگان می گویند:ما غبطه ی مؤمنین را می خوریم
که در مساجد هستند ، زیرا آنان نماز می خوانند و ما نمی خوانیم ...[ارشاد القلوب جلد 1صفحه 146]
و در جايي ديگر خطاب به حضرت علي مي فرمايند:اى على! جبرئيل
براى هفت عمل آرزو كرد كه از بنى آدم باشد: [كه اولين آن] نماز جماعت است. [نصايح،
صفحه: 269]
هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىكند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مىدهد[ طلاق آيه 2 و 3 ]
داستانك:
بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم میخواند و آنان را به شيعه بدبين ميكرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمیداد که نسخهای بردارد.
علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد.
آن شخص چون نمیخواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: «سوگند یاد کردهام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.»
مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که میتواند از آن نسخه بردارد.
مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي گفت : مي خواهم امشب مهمان شما باشم
علامه حلي گفت : بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم
آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود.
وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود:
کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.]
منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر]
امام صادق علیه
السلام:ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ
یَجدُها فی نَفسِهِ؛
هیچ مردی نیست
که تکبر بورزد یا خود خواه باشد، مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.[وسایل الشیعه جلد
15 صفحه 380]
برخي از انسانها
صفت خودخواهي در آنان وجود دارد و بسيار شديد است اما خود به اين امر دقت ندارند
مثلا:
·بيرون شهر مي رود
و كباب درست ميكند، در حالي كه بوي كباب به مشام همه ميرسد و بسياري نمي
توانند كباب تهيه كنند
·در خيابان با
همسر و فرزندش راه مي رود و بستني مي خورد در صورتي كه شايد بچه اي ببيند و
پدرش نتواند براي او بخرد
·درخانه اش كارگر
، كار ميكند ؛ خودش و خانواده اش غذاي مفصل مي خورند و به او غذاي ساده مي دهند
·مغازه اش آتش گرفته ؛
مي گويد كاش مغازه ديگران ميسوخت و مغازه ام سالم مي ماند
·صبح 10 دقيقه
دير بيدار شده ، و سرويس مدرسه رفته؛ آرزو مي كند كاش سرويس خراب شده باشد
و 10 دقيقه ديرتر راه افتاده باشد (به ضرر ديگران راضي مي شود ، چون كار خودش راه
بيفتد)
·كتاب خوبي پيدا كرده
؛ به هيچ كس نمي گويد چنين كتابي وجود دارد ؛ مي خواهد فقط خودش داشته باشد
·حديث زيبايي ديده ؛
به هيچ كس نمي گويد ؛ مي گويد فقط خودم
·اگر حرم
امام رضا برود ، دوست دارد خلوت باشد ومردم براي زيارت نيامده باشند تا خودش راحت
زيارت كند
·به ضريح
امام رضا چسبيده و حاضر نيست ديگران هم ضريح را لمس كنند
·چون ديرش
شده ، جلوي پاركينك و يا جلوي كوچه پارك مي كند و ميرود
(به بهانه اول ذي الحجه ،سالروز ازدواج مقدس حضرت علي و حضرت زهرا
عليهماالسلام)
عموم
مردم درمسائل ازدواج ، رسومي دارند كه برگرفته از اسلام نيست و در بعضي از موارد
،كاملا ضد اسلام است
به
عنوان نمونه : اگر يكي از نزديكان خانواده دختر يا
پسر از دنيا بروند، عروسي به هم مي خورد و دختر و پسر بايد تا يكسال و اگر مرحوم
فاميل دورتر باشد، تا 40 روز صبر كنند
عقد
على و فاطمه (عليهماالسلام) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى الحجّه سال دوم
هجرى بوده است[كشف
الغمة، جلد 1، صفحه 364 و بحارالانوار 43 صفحه 136]
از
عقد اين 2 بزرگوار در ماه رمضان ، چند پيام به دست مي آيد
1.عقد
در رمضان بود و پيامبر نفرمود ماه رمضان وقت اين كارها نيست
2.بلافاصله
بعد از چند بدر بود و پيامبر تازه از جنگ برگشته بود[ترجمه الكامل ابن الأثير ،جلد
7،صفحه :131]
3.
فقط 15 روز از مرگ رقيه دخترِ بزرگِ پيامبر مي گذشت[ترجمه
الطبقات الكبرى ،جلد 2،صفحه :16]
نمونه
اي ديگر از رسوم مردم، كه مورد تاييد اسلام نيست، مهريه
ي زياد است . مردم ،مهريه زياد را ضامن خوشبختي مي دانند ؛
در حالي كه حضرت علي
عليه السلام مهريه زياد را باعث دشمني مي دانند : لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ
فَتَكُونَ عَدَاوَةً. [وسائل الشيعة، جلد 21، صفحه: 253 حديث
12]
و
نيز امام صادق عليه السلام مهريه زياد زن را، نشانه شومي او مي دانند و مي فرمايند
:فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا [وسائل الشيعة، جلد 21، صفحه:
250 حديث 1]
و
در مقابل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، زناني كه خوش رو اند و مهریه شان سبک
است را برترین زنان امت خويش معرفی كرده اند: أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ
وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً. [وسائل الشيعة، جلد 21، صفحه:
252 ،حديث 9]
هر كس به سخن سخنرانى
گوش دهد، او را پرستش كرده است. پس اگر او از خدا سخن بگويد خدا را پرستيده است، و
اگر از زبان ابليس سخن بگويد ابليس را عبادت كرده است. [تحف
العقول، صفحه: 456]
يكي از مهمترين مصاديق گوش دادن به سخن ابليس ، گوش
دادن به خواننده و موسيقي و غناست كه از گناهان كبيره و بسيار بسيار بزرگ است كه پيامبر مكرم اسلام نيز در مذمت گوش دادن به غنا مي فرمايند:
الْغِنَاءُ رُقْيَةُ الزِّنَى؛ غنا،
طلسم زناست[مستدرك الوسائل ؛ جلد13 ؛ صفحه214؛حديث
15154]
داستانك:
فردی به نام هارون بن مسلم از مسعود بن زیاد
روایت نموده است که گفت: من در نزد امام صادق (علیه السلام) بودم؛شخصی وارد شد و به حضرت گفت:
پدر و مادرم فدای تو، در همسایگی ما اشخاصی زندگی میکنند که کنیزان آوازه خوان دارند،
و اغلب در خانه شان بساط ساز و آواز برپاست. دستشویی
خانهی ما نیز طوری قرار گرفته که صدای سازو
آواز آنها به گوش میرسد و چه بسیار میشود که مننشستن
در دستشویی را طول میدهم تا آواز آنها را بشنوم. این
عمل (از نظر شرعی) چه طور است؟
حضرت فرمود: این کار را مکن.
عرض کرد: به خدا قسم من هرگز به سراغ آنها نرفتهام و نمیروم، بلکه
فقط صدای ایشان را میشنوم!
حضرت فرمود: مگر کلام خدا را نشنیدهای که میفرماید: «ان
السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولاً»
یعنی همهی شما روزی دربارهی گوش و چشم و دل خود مورد
بازخواست قرار خواهید گرفت و نسبت به آنچه شنیدهاید و دیدهاید و یا نسبت به آن
دل بستهاید باید حساب پس دهید!
آن فرد گفت: به خدا سوگند مثل این که تاکنون این آیه را
از کتاب خدا نشنیده بودم نه از عجم و نه از عرب.
به حضرت گفت انشاء الله من دیگر چنین عملی را تکرار نمیکنم
و نسبت به گذشته هم استغفار میکنم.
امام فرمود: این کافی نیست برخیز و غسل کن و هر چه قدر
میتوانی نماز بخوان چون تاکنون به گناه بزرگی اشتغال داشتهای و اگر با همین حال
و بدون توبه ميمردی وضع بسیار بدی داشتی.
خدا را شکر میکنم که متوجه شدی و از او درخواست میکنم که از
هر بدی که از تو دیده صرف نظر کند. آری! خداوند فقط از کارهای زشت و قبیح کراهت
دارد. پس تو نیز کارهای زشت و گناهان را برای اهلش بگذار چون هر چیزی در این
عالم اهلی دارد. [وسائل الشيعة ؛ جلد 3 ؛ صفحه 331 ]
نماز در اول وقت خشنودى خداوند،
ميان وقت رحمت خداوند و پايان وقت عفو خداوند است.
منبع: سنن
الدار قطنى، جلد 1، صفحه 201، حديث 974
و نيز امام صادق عليه
السلام درباره فضيلت نماز اول وقت مي فرمايند:
فَضلُ الوَقتِ الأوَّلِ على
الآخِرِ كَفَضلِ الآخِرَةِ على الدُّنيا .
فضيلت اوّل وقت (نـماز) بـر
آخـر وقت ، همچون فضيلت آخرت بر دنياست .
منبع:ثواب
الأعمال و عقاب الاعمال؛ جلد 2 صفحه 58
داستانك:
يكي از
اهل علم ، می گوید:
رفته بودم
خدمت آیت الله بهجت (رحمه الله) پرسیدم یک راهی بما نشان بدهید که آدم بشیم ؟
فرموده
بودند: نمازتان را اول وقت بخوانید این عالم پیش خودش گفته بود :حتما حاج آقا مارا
تحویل نگرفته ! نماز اول وقت را که خودمان هم میدانیم یک راه دیگه که ما رو ببرد جلو،
تا سال بعد در جلسه ای که با ایشان داشتتیم گفتم
: دوباره از آقا بپرسم اگر بخواهیم یک راه معرفی کند ما به همه جا برسیم چه راهی را
معرفی می کند !
هنوز چیزی
نگفته بودم داشتند گفتگو می کردند وسط حرفشان فرمود:
"بعضی
ها می آیند پیشما چکار کنیم که آدم بشیم رشد
پیدا کنیم ؟به انها گفتم نماز اول وقت بخوانید میروند سال بعد می آیند و توی دلشان
میگویند حاج اقا ما رو تحویل نگرفت دوباره از حاج اقا بپرسیم چکار کنیم؟ در حالیکه
همان حرف بنده را هم دقیق گوش نکردند ورعایت نکردند بابا جواب همان است ،راه همان است."
آن عالم
فرمود : من دیگر چیزی نگفتم .آقای بهجت راست می گفتند من نماز عصر را گاهی به وقت نمی
خواندم شروع کردم نماز عصر را هم درست کردم به همه جای که دوست داشت و فوق تصورش بود،
رسید.
به نقل
از حجت الاسلام عالي [ با اندكي تصرف]
جهت دريافت فايل صوت اين
داستان توسط حجت الاسلام عالي اينجا را كليك نماييد
در مطلب قبل، درباره ثواب بسيار زياد و ممتاز روزه در روز
دحوالارض ، بحث شد
اما نكته اينجاست كه با وجود اينكه روزه در روز دحوالارض معادل
روزه در تمام عمر است ، اما عمل ديگري وجود دارد كه شايد ثوابش از روزه و شب زنده
داري در دحوالارض بيشتر است و ما از آن غافل مانده ايم
شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح الجنان ، در اعمال روز دحوالارض در
آخرين خط اين اعمال مي نويسد:
« و بدان كه مير داماد رحمه الله در رساله اربعه
ايام خود در بيان اعمال روز دحو الارض فرموده كه زيارت حضرت امام رضا عليه السلام
در اين روز افضل اعمال مستحبه و آكد آداب مسنونه است »
چهار
روز در سال وجود دارد كه روزه اش ممتاز است و هيچ روزي مثل اين چهار روز نيست
1.روز
ولادت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله
2. روز
مبعث
3. روز
عيد غدير
4. روز
دحوالارض [برگرفته از كتاب رساله أربعة أیّام ؛ مرحوم میرداماد]
در روايتى
روزه روز دحوالارضمثل روزه هفتاد سال است
و در روايت
ديگر كفاره هفتاد سال است
و هر كه
اين روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود
و از براى روزه دار اين روز هر چه در ميان آسمان و زمين است استغفار كند و اين روزى
است كه رحمت خدا در آن منتشر گرديده و از براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز
اجر بسيارى است
آيا
مي خواهيم طلبكاران ما در روز قيامت از ما راضى شوند ؟
آيا
مي خواهيم با ايمان بميريم ؟
آيا مي
خواهيم هنگام مرگ ،دينمان گرفته نشود ؟
آيا مي
خواهيم قبرمان گشاده و نورانى گردد ؟
آيا مي
خواهيم والدينمان از ما راضى گردند ؟
آيا مي
خواهيم مغفرت شامل حال والدين ما گردد؟
آيا مي
خواهيم ذريه و نسل ما آمرزيده گردند ؟
آيا
مي خواهيم توسعه رزق پيدا كنيم ؟
آيا
مي خواهيم ملك الموت با ما در وقت مردن مدارا كند و به آسانى جان ما بيرون آيد؟
تمام اينها از
فضايل نماز يكشنبه ي ذي قعده است
و كيفيت آن چنان
است كه در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز گزارد ( 2 نماز دو
ركعتي)در هر ركعت حمد يك مرتبه و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه و معوذتين
(سوره ي ناس و فلق )يك مرتبه و بعد از اتمام چهار ركعت هفتاد مرتبه استغفار كند و
بعد يك مرتبه بگويد لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ
الْعَظِيمِ و بعد از آن بگويد يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي
ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا
يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ
نگاه،
تيرى از تيرهاى زهر آلود ابليس است، و چه بسا يك نگاه (كوتاه)، حسرت و اندوه
طولانى را به همراه داشته باشد
منبع:ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه: 264
داستانك:
يكى از پولداران
خوشگذاران از خدا بى خبر كه همواره در عيش و عشرت به سر مى برد، روزى در كنار درب
خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف ((منجاب )) مى رفت ، ولى راه حمام را گم
كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى كرد، تا شايد شخصى را بيابد و
از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:
حمام منجاب
كجاست ؟
آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت : حمام
منجاب همين جاست .
آن بانو به خيال
اينكه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ
او آمد و تقاضاى زنا كرد.
زن دريافت كه
گرفتار مرد هوسباز شده است ، چاره اى جز حيله نديد و گفت :
من هم كمال
اشتياق را دارم ، ولى چون كثيف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم
بخوريم بعد در خدمتتان باشم .
مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و عطر
غذا تهيه كرد و برگشت ، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى زنا با آن زن
در دلش ماند
مدتها از اين ماجرا گذشت تا اينكه در
بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه ((لا اله الا الله
محمد رسول الله )) تلقين مى كردند او به جاى اين ذكر، اين شعر رادر حسرت آن زن را
مى خواند،
يا رُبَّ قائِلة يَوما و
قَدْ تعِبَتْ ************ اَيْنَ الطَّريقُ اِلى حَمّامِ مَنْجابٍ
چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب
كجاست ؟
منبع: يكصد موضوع 500 داستان، سيد على
اكبر صداقت صفحه 265 (با اندكي تلخيص)
الامام علي
«عليه السلام»: جَعَلَ اللَّهُ
سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقه
امام على
«عليه السلام»:
خداى متعال، رعايت حقوق بندگانش را مقدمهاى براى
رعايت حقوق خودش قرار داد
منبع:الحياة
، جلد 1صفحه 663
زماني كه
به برخي از مردم گفته مي شود كارهايي كه مي كنيد ، حق الناس است ؛ مي گويند: مگر
آدم كشته ايم، مگر از ديوار مردم بالا رفته ايم .
بايد از
آنان پرسيد مگر حق الناس فقط اينهاست :
مگر
سيگار كشيدن در جمع ، حق الناس نيست
مگر بي
حجابي حق الناس نيست
مگر اسرافكردن
،حق الناس نيست
مگر
آشغال ريختن در خيابان ، حق الناس نيست
مگر با
موتور خلاف رفتن، حق الناس نيست
مگر
گذشتن از چراغ قرمز ،حق الناس نيست
مگر پارك
كردن در پياده رو،حق الناس نيست
و مگر ،
مگر ، مگر ...
داستانك:
مرحوم حاج
شیخ عباس قمی – صاحب مفاتیح الجنان – کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از
فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش می دهد تا به صاحبش بدهد .
شب در عالم
خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: « کتاب عاریه مردم را چرا سالم
به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی ؟»
روز بعد برادرش
می پرسد:« با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام ».
برادرش می
گوید :« هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی
خم شد». بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند.
روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند :آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است
؟
گفتند : آري
طلبه مي گويد : شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب
را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد.
منبع:داستانها و حکایتها،سیّد مهدی شمس الدین،صفحه 78 .
حضرت امامرضا- عليه السّلام- فرمود: خداوند سه چيز را با سه چيز ديگر واجب كرده:
...3. تقوى را با صله رحم،؛آنكه با
خويشان خوشرفتارى نكند تقوى ندارد.
منبع:
بحار الأنوار ؛ جلد 71؛صفحه 68
در آيه اول سوره مباركه نساء ، خداوند مي
فرمايد :"وَ اتَّقُواْ اللَّهَ
الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ " كه تقوا و صله رحم در كنار هم
آمده است
داستانك:
یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله تعالی
نقل می کند:
مهندسی بود بساز و بفروش. یکصد دستگاه ساختمان
ساخته بود ولی به دلیل بدهکاری زیاد شرایط اقتصادی بدی داشت و حکم جلبش را گرفته بودند.
به منزل پدرم آمد و گفت نمی توانم به خانه برگردم.
خود را پنهان می کنم تا کسی مرا نبیند. شیخ با یک توجه فرمود: برو خواهرت را راضی کن!
مهندس گفت: او راضی است. شیخ فرمود نه. مهندس
تاملی كرد و گفت: بله وقتی پدرم از دنیا رفت ارثیه ای به ما رسید، هزار و پانصد تومان سهم
او شد یادم آمد که نداده ام.
رفت و برگشت و گفت پنج هزار تومان دادم به خواهرم
و رضایتش را گرفتم. پدرم سکوت کرد و پس از توجهی فرمود: می گوید هنوز راضی نشده. خواهرت
خانه دارد؟ گفت: نه اجاره نشین است
شیخ فرمود: برو و یکی از بهترین خانه هایی که
ساخته ای به نامش کن و به او بده و بیا تا ببینم چکار می شود کرد.
مهندس گفت: ما دو شریک هستیم چگونه می توانم؟
شیخ فرمود بیش از این عقلم نمی رسد چون آن بنده
خدا هنوز راضی نشده است . او رفت و یکی از خانه ها را به نام خواهرش زد و اثاثیه او
را در آن خانه گذاشت و برگشت. شیخ فرمود: حالا درست شد.
فردای همان روز سه تا از آن خانه ها را فروخت
و از گرفتاری نجات پیدا کرد.
حضرت امام رضا- عليه السّلام- فرمود: خداوند سه چيز را با سه
چيز ديگر واجب كرده:
1.نماز را با زكوة- هر كه نماز بخواند و زكات ندهد نمازش قبول درگاه او نيست
...
منبع:بحار الأنوار ؛ جلد 71؛ صفحه 68
در قرآن26 بار نماز و زكات در كنار هم آمده است مانند "يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة
"
زكات 2 نوع است ، واجب (خمس و زكات ) و
مستحب (صدقه)
كساني
كه اهل خمس و زكات نيستند ؛ چه جوابي خواهند داد؟!
داستانك:
پيرزنى
در قم با نخريسى خود، خمس وسهم امامش را نزد آيتاللَّه حجّت مىآورد، وقتى
مىخواست از اتاق بيرون رود عقب عقب مىرفت و خيره خيره به آقا نگاه مىكرد، آقا
دليلش را پرسيد؟
پيرزن
گفت: مىخواهم خوب قيافه شما را در خاطرم نگهدارم و روز قيامت شما را تحويل خدا
بدهم و بگويم: خدايا! من جان كندم و خمس و سهم امامم را به اين آقا دادم تا از
دينم حفاظت كند، حال اگر او در اين راه كم گذاشته او را مؤاخذه كن. مرحوم
آيتاللَّه حجّت خمس را زمين گذاشت و زار زار گريه كرد.
«انس بن
مالک» می گوید: رسول خدا در یکشنبه ی ماه ذیقعده از منزل بیرون
آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می
خواهیم توبه کنیم.
سپس فرمود: هر بنده ای از امت من نيست كهاین عمل را انجام دهد،مگر آنكه از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل
خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.»
و فرشته ای از زیر
عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!»
و فرشته ای دیگر
ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مۆمن از دنیا می
روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»
و فرشته ای دیگر
ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو
ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت
گشوده و فراوان خواهد بود.»
و جبرئیل علیه
السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با
تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به
آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
و آن عمل بسيار پر فضيلت " نماز يكشنبه ذي القعده
" است و
كيفيت آن چنان است كه :
در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار
ركعت نماز گزارد ( 2 نماز دو ركعتي)در هر ركعت حمد يك مرتبه ، و قُلْ
هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه، و معوذتين (سوره ي فلق و ناس)يك مرتبه،
و بعد از اتمام چهار ركعت هفتاد مرتبه استغفار كند (بگويد استغفروا
الله) و بعد يك مرتبه بگويد لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا
بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ و بعد از آن بگويد يَا عَزِيزُ يَا
غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ
الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ
منبع:اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ترجمه محمد
روحی، جلد 2، صفحه 13
و منبع : مفاتيح الجنان ، اعمال ماه ذي القعده
همین امروز روزشه معلوم نیست به
یکشنبه بعدی باشيم يا نه ،پس بسم الله دوستان عزیز...التماس دعا
در روز يكشنبه ماه
ذي القعده نمازى با فضيلت بسيار از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه
خلاصه اش آن است كه هر كه آن را بجا آورد
توبه
اش مقبول
گناهش
آمرزيده شود
طلبكاران
او در روز قيامت از او راضى شوند
با
ايمان بميرد
دينش
گرفته نشود
قبرش
گشاده و نورانى گردد
والدينش
از او راضى گردند
مغفرت
شامل حال والدين او و ذريه او گردد
توسعه
رزق پيدا كند
ملك
الموت با او در وقت مردن مدارا كند
به
آسانى جان او بيرون شود
و
كيفيت آن چنان است كه در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز
گزارد ( 2 نماز دو ركعتي)در هر ركعت حمد يك مرتبه ، و قُلْ هُوَ
اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه، و معوذتين (سوره ي فلق و ناس)يك مرتبه، و
بعد از اتمام چهار ركعت هفتاد مرتبه استغفار كند (بگويد استغفروا
الله)و بعد يك مرتبه بگويد لا
حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ و بعد از آن
بگويد يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ
الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ
"خدا
را حرمى است كه مكه است، و رسول خدا را حرمي كه مدينه است و امير المؤمنين را حرمى
كه كوفه است، و ما را هم حرمى كه شهر قم است، و به زودي در آن زنى از فرزندانم به
خاك رود به نام فاطمه و هر كه او را زيارت كند بهشت بر او واجب شود"
راوى گفت:
اين سخن امام پيش از اين بود كه امام كاظم عليه السّلام زائيده شود
قال
الصادق عليه السلام: يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ
لِي- يَا بُنَيَّ
1.
مَنْ يَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا يَسْلَمْ
امام
صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود :
اي پسركم
1. هر كس با شخص
بدي همنشين شود ؛ سالم نمي ماند
منبع:بحار الأنوار جلد 75 صفحه
261
داستانك:
در
عصر پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در میان مشركان، دو نفر با هم دوست بودند،
نام این دو نفر، عقبه و ابى بود. بعد از جرياناتي عقبه، به یكتائى خدا و رسالت
پیامبر(صلي الله عليه و آله) گواهى داد و به این ترتیب قبول اسلام كرد.
این
خبر به گوش دوست عقبه یعنى «ابى» رسید، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شدید كرد و
حتى گفت: "تو از جاده حق منحرف شده اى"
و
نيزگفت : "من از تو خشنود نمى شوم مگر اینكه در برابر محمد(صلي الله عليه و
آله) بایستى و او را توهین كنى و... "
عقبه
فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف
كافران شركت نمود و در همان جنگ به هلاكت رسید.
دوست ناباب او
«ابى» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف كافران بود و بدست رزم آوران اسلام كشته شد.
تا توانى میگریز از یار بد
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
منبع:داستان دوستان (اثر حجه الاسلام محمدي اشتهاردي) با
اندكي تلخيص
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
تورات
و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمهاى انتخاب كردم:
4.از
قرآن اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس به خدا توكل كند ، خدا او را كفايت مي
كند"
منبع: تحرير
المواعظ العددية، صقحه: 342
داستانك:
این
ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدینشاه
طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار انسان فقیری بود. شبی از شدت تهی
دستی و گرفتاری به این فکر میوفتد که بالاخره چه باید کرد؟ آیا به مراجع تقلید وقت
روی آورم؟ یا نامهای به شاه نوشته و از او کمک بخواهم؟ یا ...
سرانجام
شب را تا نزدیک سپیده در فکر سپری میکند و به این نتیجه میرسد که نباید به انسانها
مراجعه کنم و تنها راه این است که نامهای به خدا بنویسم و خواسته های خود را
بصورت کتبی از او بخواهم.
به
همین جهت خالصانه و در اوج اعتماد و امید به خدا، نامهای به درگاه خدای متعال
نوشت که نامه او در موزه گلستان تهران تحت عنوان "نامهای به خدا"
نگهداری میشود.
مضمون
نامه:
بسم
الله الرحمن الرحیم
خدمت
جناب خدا!
سلام
علیکم
اینجانب
بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:
"و
ما من دابه فی الارض الا علي الله رزقها" هیچ موجود زندهای نیست الا اینکه
روزی او بر عهده من است
من
هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما در روی زمین. و در جای دیگر قرآن فرمودهاید:
"ان
الله لا یخلف المیعاد" مسلما خدا خلف وعده نمیکند
بنابراین
اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:
1- خانهای
وسیع
2- همسری
زیبا و متدین
3- یک
خادم
4- یک
کالسکه و سورچی
5- یک
باغ
6- مقداری
پول برای تجارت
لطفا
پس از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه
مروی - حجره شماره 16 - نظرعلی طالقانی
نظر علی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر میکند
که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس به مسجد امام در بازار تهران
(مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در سوراخی در دیوار مسجد قایم میکند
فردای
آن روز، ناصرالدین شاه با درباریها میخواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی
مسجد میگذشت. ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی
را روی پای ناصر الدینشاه میاندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و شکار را
کنسل کرده دستور میدهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی میفرستد و
نظرعلی را به کاخ فرامیخواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه
وزرایش جمع شوند و میگوید: "نامهای را برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما
حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم"و
دستور میدهد همه خواستههای نظرعلی یک به یک اجرا شود.
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
تورات
و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمهاى انتخاب كردم:
2.از
انجيل اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس قناعت داشته باشد زندگي راحتي دارد"
منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342
داستانك 1 :
روزی
(شبلی) به مسجد رفت تا نماز بخواند ، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان
خوردن آنها بود و با هم نان میخور دند .
دو
کودک ، نزدیک شبلی نشسته بودند ، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .
پسر
ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک ، پسر ثروتمند حلوا می خورد
و پسر فقیر از او حلوا می خواست .
پسر
ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد .!
پسر
ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش
پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد
..
شبلی
به آنها نگاه میکرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟
گفت:
نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می
کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد
داستانك 2:
ابو
وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد.
دوست من گفت: اگر در اين نمك سعتر هم بود بهتر بود. سلمان از نزد ما رفت و آفتابه
اش را به رهن گذاشت و مقداري سعتر گرفت و آورد.
وقتي غذايمان را خورديم دوست من
گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد (و با قناعت غذا خورديم) سلمان گفت: اگر به
روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
تورات
و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمهاى انتخاب كردم:
1.از
تورات اين جمله را انتخاب كردم : "هر كه سكوت اختيار كند نجات يابد"
منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342
داستانك:
آيت
الله سيد محمد حسيني همداني صاحب تفسير «انوار درخشان» مي فرمود:
در
مدرسه قوام حجره داشتم، مطلع شدم مرحوم آقاي قاضي تبريزي در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکي
اختيار کرده است
روزي
تصادفاً به نکته اي برخوردم که بسيار توجه مرا جلب کرد و آن هم اين بود که داخل دهان
مرحوم قاضي کبود رنگ بود، از استاد پرسيدم علت چيست؟ ايشان مدتها پاسخم نداد بعدها
که خيلي اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعليم مي پرسم و قصد ديگري ندارم،باز به من
چيزي نفرمود تا اينکه روزي در جلسه خلوتي فرمودند:
آقا سيد محمد! براي طي مسير طولاني سير وسلوک، سختي
هاي فراواني را بايد تحمل کرد و از مطالب زيادي نيز بايد گذشت؛آقا سيد محمد! من در
آغاز اين راه در دوران جواني براي اينکه جلوي افسار گسيختگي زبانم را بگيرم و توانائي
بازداري آن را داشته باشم 26 سال ريگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسايي
خودداري کنم، اينها اثرات آن دوران است!
منبع :كتاب چشمه توحيد صفحه 219
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
امام صادق عليه السلام ازرسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت
كردند كه فرمود:
هر كه چهار خصلت داشته باشد
و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:
4.شكرگزارى.
منبع: اصول كافى-ترجمه
مصطفوى؛جلد 3 ، صفحه 166
داستانك:
روزى حضرت
عيسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب
رسيد به فلان محل برو كه ما را در آنجا دوستى است، مسيح به آن محل موعود رفت زنى را
ديد كه نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمين افتاده و زبانش مترنم به اين ذكر است:
« الحمدالله على
نعمائه والشكر على آلائه »
خدا را
بر نعمتهاى ظاهرياش سپاس و بر نعمتهاى باطنياش شكر.
آن حضرت
از حالت آن زن شگفت زده شد، پيش رفته و به او سلام كرد، زن گفت: عليك السلام يا روح
الله! فرمود اى زن تو كه هرگز مرا نديدهاى از كجا شناختى من عيسى هستم، زن گفت: آن
دوستى كه تو را به سوى من دلالت كرد برايم معلوم نمود كه تو روح الله هستى، فرمود:
اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده! زن گفت: خدا را ثنا ميگويم كه
دلى ذاكر و زبانى شاكر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانيت و يگانگى ياد ميكنم كه هرچه
را ميتوان با آن معصيت كرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر ميكردم، اگر
دست داشتم به حرام ميآلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع ميرفتم چه عاقبتى داشتم؟
اين نعمتى
كه خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.
منبع:خزينة الجواهر ،صفحه318
ما بايد ديدمان را عوض كنيم و به
نعمتهايي كه خدا به ما داده توجه كنيم ،نه به كمبودها. يعني در يك كلام در مسائل
مادي به پايين دست خود نگاه كنيم
لطيفه :
كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد آن شخص سريع شروع كرد به شكر كردن .
شخصي سوال كرد : لباست پر از آلودگي شده
و شكر مي كني
گفت :براي اين شكر مي كنم كه ، اگر گاو
پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
امام صادق عليه السلام ازرسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت
كردند كه فرمود:
هر كه چهار خصلت داشته باشد و
از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:
3. خوش اخلاقي ...
منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى؛جلد 3 ، صفحه 166
داستانك:
آیت الله مظاهری،در كتاب
ارزشمند «تربيت فرزند ، از ديدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، مي آورند:
فردی را می شناختم که آدم خیلی
خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که
آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟
گفت: وای از بداخلاقی در خانه!
وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!
بعد به من گفت : بيا برويم
قبرم را نگاه كن
جلو رفتم و ديدن ته قبرش
سوراخ است
گفت:وقتي مرا داخل قبر
گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد كه تمام روغن من گرفته شد و رفت در اين سوراخ.
اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها
را نشانت مي دادم
منبع: كتاب تربيت فرزند از
نظر اسلام صفحه 101 [با تلخيص]
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
امام صادق عليه السلام ازرسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت
كردند كه فرمود:
هر كه چهار خصلت داشته باشد و
از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:
1. راستگوئى ...
منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى؛جلد 3 ، صفحه 166
داستانك :
كاسبى بود در بازار كاشان كه
به شاگرد خود مىگفت: اگر مشترى آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو به صورت
من تف بينداز تا من دست به چنين كارى نزنم. قرار ما اين است اگر اينكار را كردى نصف
مغازهام را به تو مىدهم و اگر در برابر انحراف و عمل شيطانى من سكوت كنى؛ اخراجت مي كنم
هر غيبت كننده اى كه با توبه از دنيا برود، آخرين
كسى است كه به بهشت وارد مىشود و هر غيبت كننده اى كه بر آن اصرار داشته باشد، و
با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل دوزخ مىگردد
منبع : إرشاد
القلوب إلى الصواب ، جلد1 ؛صفحه 116
يكي از انواع
غيبت ، غيبت با دعا كردن است
به عنوان مثال :
از
ما مي پرسند فلان دوستت چطور است ؟
مي
گوييم : خدا به همه ي ما اخلاق خوبي عنايت كند ( يعني دوستمان اخلاقش خوب نيست)
يا
مي گوييم: خدا بچه هاي ما را از دام اعتياد نجات دهد ( يعني بچه ي او معتاد است)
يا
مي گوييم : خدا همسر سازگاري به همه عنايت كند ( يعني همسر او سازگار نيست )
و
.
. .
لطيفه :
فردي كه يك چشمش
نابينا بود به امام جماعت مسجدي توهين مي كند
چند وقت بعد
امام جماعت پس از سخنراني ، در دعايش مي گويد :
" خدايا
چشمِ ديگرِ انسانهايِ گمراه، را هم كور كن "
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
عن أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
يَقُولُ : مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي
امام صادق علیهالسلام فرمود كه خداوند تبارک و تعالی فرموده است:
هر کس دوستی از دوستان
مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است
وسائل الشيعة، جلد 12، صفحه: 266
داستانك :
مرحوم آیت الله
العظمی سلطانی طباطبایی (قدس الله نفسه الزکیه) عالم بسیار بزرگوار و استاد
العلماء به معنی الکلمه بود .یعنی به جز چند تا مرجع که با ایشان هم سن و هم دوره
بودند، باقی علماء قاطبه شاگردی آقای سلطانی را نموده بودند.
یکی از آقازاده
های ایشان می گوید:
یک روز نشسته
بودیم؛ با خود گفتم از پدرم استفاده بکنم، به ایشان گفتم:
اگر بنا بشود که
شما به من فقط یک نصیحت بکیند، چه میگویید؟
میگویند:
ایشان سرشان را
پایین انداخته، تأملی کردند؛ سپس سرشان را بلند کرده فرمودند:
بسياري از ما واجبات را انجام مي دهيم اما از آن عبادت لذت
نمي بريم
مثلا: نماز مي خوانيم، اما لذت نمي بريم . لذت عبادت را
امثال آيت الله بهجت برده اند، كه مي فرمايند:اگر سلاطین عالم بدانند که در نماز چه لذتی وجود دارد، آنها
سلطنت را رها کرده تا به این لذت دست پیدا کنند...
حال ، ما چه كنيم تا لذت عبادت را بچشيم؟
يكي از عوامل چشيدن طعم عبادت ، كه شايد مهمترين عامل باشد
را مي توان از اين حديث نبوي متوجه شد .
ما من مسلم ينظر إلي امرأة أوّل رمقة ثمّ يغضّ
بصره إلّا أحدث اللَّه تعالى له عبادة يجد حلاوتها في قلبه.
هر مسلمانى كه يك بار به زنى بنگرد
آنگاه چشم از او باز دارد خداوند او را با عبادتى انس دهد كه لذت آن را در قلب
خويش احساس كند.
چرا
در زمان قدیم رویت ماه اول رمضان و آخر آن ساده بود و این حرفها که امروزه درست شده
است را نداشت ؟
پاسخ
این پرسش را در کلامی از حضرت علی علیه السلام میابیم
حضرتعلي عليه السلام فرمود:
زماني بر مردم خواهد آمد
كه چند گناه بزرگ و عمل زشت در بين آنها پديد مي آيد .
1-
كارهاي زشت آشكار مي گردد و معمولي مي شود .
2-
پرده هاي عفت و شرم پاره مي گردد .
3-
زنا كاري و تجاوزهاي ناموسي علني مي شود .
4-
مالهاي يتيمان را حلال مي شمارند و مي خورند .
5-
رباخواري شيوع پيدا مي كند .
6-
در كيل و وزنها ، كم و كاست مي كنند .
7-
شراب را به اسم نبيذ حلال شمرده و مي خورند .
8-
رشوه را به عنوان هديه و شيريني مي گيرند .
9-
به نام امانت داري خيانت مي نمايند .
10-مردها
خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها درمي آورند.
11-
به احكام و دستورات نماز بي اعتنائي مي كنند .
12-
حج خانه خدا را براي غير خدا (براي ريا و يا تجارت ( بجا مي آوردند .
سپس
ادامه داد: كيفراين زشتي ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مي كند،
تا جائي كه ماه (شوال) براي آنها مخفي مي شود به طوري كه گاهي دو شبه ديده مي شود (كه
معلوم مي شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اينكه روزه آن حرام
بوده است) و زماني شب اول رمضان مخفي مي شود، كه دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان
آخر ماه شعبان مي خورند و روزعيد فطر را به خيال آخر ماه رمضان روزه مي گيرند .
در
اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند به طور ناگهاني آنها را كيفر كند (مانند زلزله
و طوفان و سيل ).
چرا
كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مي گيرد، تا جائي كه كساني صبح سالم هستند
ولي شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهي شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.
وقتي
چنين روزگاري پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائي بر او فرود
آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر
وقت زنده نباشد.هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان
دارد هميشه با وضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهاني برسد، لذا خوب است با وضو باشد
كه روح با طهارت خدا را ملاقات نمايد. من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم،اگر
آگاه گرديد و شما را پند دادم چنانچه پند گيريد پس در پنهاني و آشكار، از خدا بترسيد
و نبايد كسي از شما بميرد، مگر اينكه مسلمان باشد،زيرا هر كس به جزاسلام آئيني داشته
باشد ازاو پذيرفته نيست و در آخرت زيان كاراست.
منبع
:بحارالانوار؛جلد 96 ؛ صفحه 303؛ باب 37؛ ما يثبت به الهلال و أن شهر رمضان ينقص أم لا و حكم صوم يوم الشك
جهت نیاز به متن عربی به ادامه منبرک رجوع فرمایید
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا كسى غير از خداوند
را جاى ندهيد
منبع :بحارالانوار؛جلد 67؛ صفحه
25
انسان
يك دل بيشتر ندارد ، اگر غير خدا در آن بود، ديگر جايي براي خدا نيست
داستان:
روزى
سليمان گنجشكى را ديد كه به همسر خود مىگويد: چرا با من معاشرت نمي كني، اگر تو بخواهى
من جايگاه سليمان را با منقار خود بلند مىكنم و آن را در دريا مىافكنم، حضرت سليمان
از كلام او به خنده افتاد، سپس آن دو را فرا خواند و به گنجشك نر فرمود: آيا قدرت انجام
كارى را كه ادّعا كردى، دارى؟
او گفت: خير، اى پيامبر خدا، ليكن مرد خود را براى
همسرش بزرگ مىشمارد و نزد او لاف مىزند و عاشق را از بابت سخنانش سرزنش نمىكنند،
سليمان
به گنجشك مادّه گفت: چرا با او معاشرت نمي كني ، با آنكه او عاشق توست،
او
گفت: اى رسول خدا، او ادّعاى عشق مىكند، امّا براستى دوستدار من نيست و همراه من ديگرى
را نيز دوست دارد،
اين كلام گنجشك سليمان را متأثر كرد و او بشدّت گريست
و تا چهل روز از مردم مفارقت نمود و در خلوت به مناجات با پروردگار خود پرداخت تا قلب
خود را از محبّت غير خدا خالص كن
منبع:بحار الأنوار؛جلد 14،صفحه 96
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
پیامبر
خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم
، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه
سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب
آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : «
محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »
منبع:مستدرك
الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد7 ؛صفحه470
قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إن
الجهني أتى إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه إن لي إبلا
و غنما و غلمة فاحب أن تأمرني ليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان.
فدعاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فساره في اذنه، قال: فكان الجهني إذا كانت
ليلة ثلاث و عشرين دخل بإبله و غنمه و أهله و ولده و غلمته، فكان تلك الليلة ليلة
ثلاث و عشرين بالمدينة فإذا أصبح خرج بأهله و غنمه و إبله إلى مكانه، و اسم الجهني
عبد الرحمن بن أنيس الأنصاري.
راوى
گفت: از امام باقر عليه السّلام شنيدم مىفرمود: جهنى پيش رسول اللَّه صلّى اللَّه
عليه و آله آمد و گفت:
يا
رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مىخواهم دستور بفرماييد شبى در
ماه مبارك رمضان داخل مدينه شوم و در نماز جماعت شما حضور يابم، حضرت او را
نزديكتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بيست و سوم [ماه مبارك رمضان] با
شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدينه مىشد صبحگاهان از مدينه خارج
مىشد و به محل خود مىرفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انيس انصارى است
منبع: مستدرك
الوسائل و مستنبط المسائل؛ جلد7؛ صفحه470
به
نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست
و سوم فرا رسید ،به غلامان خود دستور داد
او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود
منبع: بحار
الأنوار؛ جلد95 ؛صفحه169
و
در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:
اکثر
احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است
منبع
: زاد
المعاد؛ صفحه
187
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ
نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلي الله
عليه و آله ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا فَهَذَا
جِهَةُ الدُّعَاءِ
به امام صادق (عليه السلام) گفته شد
:. . . قول خدا ي عز و جل كه " ادْعُونِي أَسْتَجِبْ
لَكُم": «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»، اما ما او را مىخوانيم و اجابتى دريافت نمىكنيم،
فرمود: به نظر تو خداوند وعده خلافى مىكند؟
گفتم: نه، فرمود: پس اين از چه راه است؟
گفتم: نمىدانم،
فرمود: ولى من به تو خبر مىدهم، هر كه
خدا عز و جل را اطاعت كند در آنچه به او فرمان داده است و سپس او را از جهت دعا بخواند،
خدا اجابت كند،
گفتم: جهت دعا چيست؟
فرمود: راه دعا اين است كه
1.خدا را سپاسگزارى و حمد كنى و نعمتى كه
به تو داده است ياد آور شوى
2. او را شكر گزارى
3.سپس صلوات فرستى بر محمد (ص) و آلش
4.سپس گناهان خود را ياد كنى و بدانها
اعتراف نمائى
حديث
كرد براي ما ابوالحسن ، كه او روايت كرد از ابوالحسن ، كه او نيز روايت كرده از
ابوالحسن ، كه او شنيد از حسن كه او گفت پدرم حسن از پدرش امام حسن عليه السلام روايت
كرد كه : همانا حسن ترين حسن ها ؛ خُلق حسن است (نيكوترين نيكوها ؛ خلق نيكوست)
منبع: بحار
الأنوار ، جلد
68، صفحه 386، باب 92
حسن هاي موجود در سلسله ي حديث چه كساني اند؟
فأما أبو الحسن الأول فمحمد بن عبد الرحيم التستري
و أما أبو الحسن الثاني فعلي بن أحمد البصري التمار و أما أبو الحسن الثالث فعلي بن محمد الواقدي و أما الحسن الأول فالحسن بن عرفة العبدي و أما الحسن الثاني فالحسن بن أبي الحسن البصري و أما الحسن الثالث فالحسن بن علي بن أبي طالب عليه السلام
داستانك:
دوست
دار معاویه بود . در مدحش شعر می گفت و کینه ی امام را داشت . امام را که دید دیگر
چیزی نفهمید . چشمانش را بست و دهانش را باز کرد . هر چه توانست گفت اما امام ساکت
بود . حرفهایش که تمام شد دید لبخند می زند, از حال و احوالش پرسید و کیسه ای پول
به او داد تا خرج زندگیش کند . سرش را پایین انداخت . شرمنده شده بود . محبت امام
بدجوری در دلش افتاد . برگشت . دیگر وِرد زبانش امام
بود و تعریف از او .
... افتاده
بودند دست و پای امام را می بوسیدند ؛ خودش با پنجاه نفر از خیشانش , همه شیعه ی
امام شده بودند برگرفته از کتاب « آفتاب غریب » از مجموعه کتب 14
خورشید و یک آفتاب
جهت
مطالعه 20 داستانك از امام حسن عليه السلام اينجا را كليك نماييد
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
روز عيد قربان نزد
امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه
وارد شد.
مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و
ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟
مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم.
امام (عليه السلام) او
را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد.
فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام)
مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد
را حق مي دانم.
حضرت پرسيدند: مگر
درباره پدرت چه گفته اند؟
حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است!
امام محمدباقرفرمودند:
سبحان الله ! پدرم به من
خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود
رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را
كشت و به خونخواهي ما برخواست
منبع:بحارالانوار، جلد 45
صفحه 351
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
خداوند
عزّ و جلّ به موسى فرمان داد كه در ميعاد براي گرفتن تورات حاضر شود و سى روز روزه
بگيرد و در كوه به مناجات بپردازد و موسى گمان كرد بعد از سى روز كتاب الهى نازل
مىشود، لذا سى روز روزه گرفت و در شب آخر قبل از افطار مشغول مسواك زدن دندان خود
شد،
خداوند
به او وحى كرد، اى موسى تو مىدانى كه بوى دهان روزه دار نزد من از هر عطرى
خوشبوتر است، پس ده روز ديگر نيز روزه بگير و هنگام افطار مسواك مزن،
موسى نيز چنين كرد، خداوند هم به او وعده داد كه
كتاب تورات را بعد از چهل شب بر او نازل كند و چنين نيز شد.
منبع:
التفسير
المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام
صفحه250
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
يونس
بن ظبيان از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است:
كسى
كه در گرما يك روز را روزه بدارد و تشنگى را تحمل كند، خداوند هزار فرشته را بر او
مىگمارد تا دستهاى خود را بر روى او كشيده و او را بشارت دهند، و پس از آنكه
افطار كرد خداوند مىفرمايد: چقدر خوش بويى! اى فرشتگان من گواه باشيد كه من او را
آمرزيدم.
منبع
:
ثواب
الاعمال و عقاب الاعمال
صفحه
148
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
اي عيسي ! [در مسائل مادي] به پايين تر
از خود بنگر نه به بالاتر از خود
الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ؛صفحه
207؛الباب العاشر
برخي از ما چنان مستضعفين را فراموش
كرده ايم كه انگار وجود ندارند . دليلش هم روشن است آنقدر غرق ارتباط با پولدارها
شده ايم كه يادمان رفته در كنارمان افرادي هستند كه پدرشان شبها دير وقت مي آيد تا
همه خواب باشند زيرا خجالت مي كشد دست خالي بيايد
داستانك 1:
توی قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه
وایستاد
…
یه اقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: اقا
قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم…
اقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا
کردن اضافه هاش
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به
پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله
گذاشت تو ترازو گفت: همین قدر گوشت بده ننه!
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت :
پونصد تومن فقط آشغال گوشت میشه ننه … بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده ننه !
قصاب آشغال گوشت های اون جوون رو میکند
میذاشت برای پیره زن
…
اون جوونی که فیله سفارش داده بود
همینجور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر ؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت آره … سگِ من این فیله هارو هم
با ناز میخوره … سگ شما چجوری اینارو میخوره ؟
گروهي از انصار نزد پيامبر (صلي الله عليه
و آله و سلم) آمده سلام کردند و گفتند: يا رسول الله حاجتي داريم، حضرت فرمود: بگوييد.
گفتند: حاجت بزرگي است! فرمود: چيست؟ عرض کردند: ميخواهيم براي ما نزد خداوند بهشت
را ضمانت نمايي!
پيامبر
اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خويش فرو انداخته پس از اندکي سر را بلند نمود
و فرمود: من اين کار را ميکنم به شرط آنکه از هيچ کس هيچ چيز درخواست نکنيد!
حضرت
صادق (عليه السلام) فرمود: گاهي ميشد يکي از ايشان در مسافرت تازيانهاش (از روي اسب
يا شتر) به زمين ميافتاد، ولي خوش نميداشت به ديگري بگويد تازيانه را به من بده،
مبادا که درخواست کرده باشد، خودش پايين ميآمد و برميداشت! و گاهي ميشد که بر سر
سفرهاي بود و ديگر همنشينان به آب نزديکتر بودند ولي او از آنان تقاضا نميکرد، خودش
بر ميخواست و آب مينوشيد
منبع: وسائل
الشيعه،جلد 6،صفحه 307
درخواست
از مردم انسان را كوچك مي كند ؛ گاه انسان مجبور است از كسي چيزي بخواهد ؛ كه هيچ
.
اما
بسياري از درخواستهاي ما بي مورد است . مثلا به مردم رو ميزنيم و پول قرض مي گيريم
تا تلوزيون و قالي و پرده و ... منزلمان را عوض كنيم . اينها باعث ذلت انسان مي
شود
داستانك
:
روزى امير المؤمنين عليه السّلام
از جلوي دكان قصّابى مىگذشت و قصاب گوشت فربه اى داشت،عرض كرد: يا امير المومنينگوشت خوبى دارم مقدارى از آن خريدارى كن؟
امام عليه السّلام فرمود: پول
آماده اى ندارم،
عرض
كرد: من صبر مىكنم، تا هر وقت داشتيد بهاى آن را بدهيد؟
فرمود:
من بر خوردن گوشت صبر مىكنم
منبع:ارشاد
القلوب؛جلد 1،صفحه311
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
إنّ اللَّه تعالى يباهي بالشّاب
العابد الملائكة، يقول أنظروا إلى عبدي ترك شهوته من أجلي.
خداوند بزرگ به جوانِ عبادت
پيشه ، نزد فرشتگان افتخار مي كند؛ در حالي كه مي فرمايد: « بنده ام را بنگريد . براي
من ، خواسته هاي نفس خود را كنار نهاده است »
منبع:نهج الفصاحه صفحه 303
داستانك:
شب طلبه جوانی به نام محمد
باقر در حجره ي خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست
و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر
در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.
از آن طرف چون این دختر شاهزاده
بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود
تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.
صبح که دختر از خواب بیدار
شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند
شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید
کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد.
شاه دستور داد که تحقیق شود
که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟
و بعد از تحقیق از محمد باقر
پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟
محمد باقر 10 انگشت خود را
نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت:
چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی
از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره
از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از
راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز
کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و
به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و
نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدار اشاره
نمود.
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
و قال صلّى اللّه عليه و آله:
ثلاث من كنّ فيه آواه اللّه تعالى في كنفه، و نشر عليه رحمته، و أدخله في محبّته. قيل:
و من ذاك يا رسول اللّه؟ قال:... 2. و إذا قدر غفر...
سه خوى در هر كه باشد، خدا او
را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش كند. پرسيدند:
اين صفات چيست؟ فرمود:
2. عفو در وقت قدرت...
منبع:تحرير المواعظ العددية؛صفحه
256 و نصايح ؛صفحه 130
وَ
لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ
اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ [ نور 22]
بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمىداريد
خداوند شما را ببخشد؟!
انسان
بايد ديگران را ببخشد
داستانك :
آقای غلامعلی رجایی نقل می کند
که :
یک روز وقتی که شهید حجت الاسلام
والمسلمین سلیمی از بیت امام برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه های جنوب آمده بود
صحبت از خصوصیات امام به میان آمد ایشان گفت: چند روز پیش در محضر امام از جسارت ها
و اهانت های شیخ علی تهرانی در رادیو بغداد مطالبی به عرض ایشان رساندیم که این فرد
خیلی به شما جسارت می کند!
صحبت ما که تمام شد امام رو به
ما کرد و گفت: اتفاقا چند روز قبل من بیاد او بودم و برایش دعا می کردم.امام حتی نسبت
به هدایت مخالفان و دشمنانشان اینقدر احساس دلسوزی می کردند.
منبع: خاطرات مرحوم آیت الله توسلی،مجله
حوزه، شماره 45
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
و قال صلّى اللّه عليه و آله:
ثلاث من كنّ فيه آواه اللّه تعالى في كنفه، و نشر عليه رحمته، و أدخله في محبّته. قيل:
و من ذاك يا رسول اللّه؟ قال: 1. من إذا اعطي
شكر ...
سه خوى در هر كه باشد، خدا او
را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش كند. پرسيدند:
اين صفات چيست؟ فرمود:
1. شكر به هنگام نعمت...
منبع:تحرير المواعظ العددية؛صفحه
256 و نصايح ؛صفحه 130
داستانك :
مردی در حالی که به قصرها و خانه
های زیبا مینگریست به دوستش گفت : وقتی این همه اموال رو تقسیم میکردند ، ما کجا بودیم
؟؟؟
دوست او دستش رو گرفت و به بیمارستان
برد و گفت : وقتی این بیماریها رو تقسیم میکردند ، ما کجا بودیم ؟؟؟
ما بايد ديدمان را عوض كنيم و
به نعمتهايي كه خدا به ما داده توجه كنيم ،نه به كمبودها. يعني در يك كلام در
مسائل مادي به پايين دست خود نگاه كنيم
لطيفه :
كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد
آن شخص سريع شروع كرد به شكر
كردن .
شخصي سوال كرد : لباست پر از
آلودگي شده و شكر مي كني
گفت :براي اين شكر مي كنم كه
، اگر گاو پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
كسى كه صبح كند و نسبت به امور مسلمين
بى تفاوت باشد مسلمان نيست
منبع:كافى، جلد 2، صفحه163
شركت در انتخابات واجب است چون انتخابات
از امور مسلمين است مگر مىشود كه كسى مسلمان باشد و به امور مسلمين بى تفاوت باشد
،
مي گويند: قبليها چه گُلي به سر ما
زدند كه اينها بزنند ؟
بر فرض كه قبلي ها كار نكردند. شما
اگر از چند نانوايي نان بخري و نانش خوب نباشد ، ديگر نان نمي خري؟
دقت كنيم ! كه اگر ما خودمان براي
كشورمان نقشه نريزيم، آمريكا و اسرائيل نقشه مي كشد كه چه كسي باشد و چه كسي نباشد
آنوقت او از آنطرف دنيا براى ما نقشه بكشد و ما نقشه نكشيم؛ اگر هم دين نداريم بخاطر
غيرت ملىمان بايد در انتخابات شركت كنيم.
داستانك:
يك نوكرى اربابش را اذيت مىكرد.
گفتند اين نوكر را توى كوچه دارند مىزنند تا گفتند
مىزنند فورى رفت و از نوكر دفاع كرد.
مردم گفتند تو كه از دست اين نوكر دلت خون است
گفت:من از دست اين دلم خون است اما غيرتم
اجازه نمىدهد . بالاخره نوكر من كه هست.منسوب به من هست. چون منسوب به من است اجازه
نمىدهم شما بزنيد اگر هم خواسته باشم بزنم خودم مىزنم
حال آمريكا براى ما تصميم بگيرد؟ به غيرت
ما بر نمي خورد؟!!! هر كس يك جو غيرت داشته باشد نمىتواند آرام بنشيند و اجازه بدهد
كه از آنطرف دنيا برايش نقشه بكشند
منبع:تلخيص از صحبتهاي حجه الاسلام
قرائتي [26/ 03/ 84]
جهت دانلود اين مطلب به
صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد
"سلام علیکم" اين مطالب ، صحبتهاي كوتاه بين نماز است اين وبلاگ سعي دارد مطالب مفيدي جهت طلاب و دانشجويان (خصوصا ائمه جماعات)ارائه دهد از آنجا که در روایات آمده به 8 دلیل به مسجد رفت و آمد کنید که یکی از آنان "دانشی سودمند" است ؛ پس امام جماعت باید در هر وعده از نماز , مطلبی جدید را برای نمازگزاران بازگو کند این حقیر پیشنهاد میکنم در همان مدتی که نمازگزاران در حال خواندن تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)هستندو يا بعد از نماز، امام جماعت 2دقیقه ؛فقط 2دقیقه آنچه مدنظر دارد بیان فرمایند
براي غني سازي "تابلوي اعلانات"مسجد، مدرسه،دانشگاه ، حوزه ، اداره و ... مي توانيد به قسمت زير هدر يا همان لوگوي اصلي سايت مراجعه كنيد التماس دعا
************************** ---« برخي از افـتـخارات مـنـبـرك »---
**** وبــلــاگ بــرتــر جشنواره بين المللي وبلاگ نويسي قرآني(91)
**** وبــلــاگ بــرتــر جشنواره بين المللي دانشجويي (92)