چرا به  همسران پيامبر « ام المومنين » مي گويند

چرا به  همسران پيامبر « ام المومنين » مي گويند :

خداوند در قرآن كريم به صراحت همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله را مادران مؤمنان معرفى كرده است، آن جا كه مى‌فرمايد: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. الأحزاب/6.

«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان‏] محسوب مى‏شوند.»

اين كه همسران رسول خدا مادران مؤمنان هستند، امرى است قطعى و از ويژگى‌هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله است؛ اما سؤالى كه اين جا پيش مى‌آيد اين است كه «ام المؤمنين» بودن به چه معنا است و چه احكامى بر آن مترتب مى‌شود؟

بديهى است كه تشبيه آنان به مادران مؤمنين، تشبيه به برخى از آثار مادرى است و شامل همه آثار آن نشده و تمام احكام، حقوق و ضوابطى كه بر مادر واقعى هر فرد حكمفرما و جارى است، شامل آنان نمى‌شود؛ از جمله محرميت طرفينى، ارث بردن از يكديگر، ازدواج با دخترى كه از همسر قبلى دارد و...

واضح است كه كسى نمى‌تواند ادعا كند كه همسران پيامبر با همه مؤمنان محرم هستند و تمام احكام و آثار محرميت بين آن‌ها برقرار است و نيز نمى‌تواند ادعا كند كه مؤمنان از همسران پيامبر ارث مى‌برند و آن‌ها نيز از تمام مؤمنان ارث خواهند برد و...

تنها اثرى كه با روايات و شواهد تاريخى قطعى ثابت شده است، حرمت ازدواج با خود آن‌ها بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله است و بيشتر از آن از آيه استفاده نمى‌شود.

به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اگر چه «ام المؤمنين» بودن مقام رفيع و دست نيافتنى براى ديگران است؛ ولى سبب نمى‌شود كه از ديگر گناهان آن‌ها چشم پوشى شود؛ بلكه مسؤوليت آن‌ها را دو برابر مى‌كند و اگر خداى نخواسته گناهى از آن‌ها سر بزند، عذابشان نيز دو برابر خواهد بود؛ چنانچه خداوند در اين باره مى‌فرمايد:

يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً. الأحزاب/30.

اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است.

و برخي، كه مي گويند لقب « ام المومنين » فضيلت است ، بايد به اين روايت توجه كنند ، و متوجه شوند كه كسي كه با حضرت علي عليه السلام ؛ بجنگد ، از درجه ي ام المومنين بودن ساقط مي شود:

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ فَأَيَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِي بِالْخُرُوجِ عَلَيْكَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِي الْأَزْوَاجِ وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِين.

 یعنی : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : ای ابالحسن همانا شرف " ام المومنین " برای زنان من باقی است تا زمانی که اطاعت خدا را کنند . پس هرکدام از آن ها که خدارا به واسطه ی خروج بر تو عصیان کرد او را طلاق بده و از شرافت " ام المومنین " بودن ساقط کن .

[منابع : سفینة البحار / شیخ عباس قمی  ج2 ص 93و ج9ص277 ، المناقب / ابن شهر آشوب ج1ص331، الدرجات الرفیعة علی خان ص 303، شرح اصول کافی / المازندرانی ج6ص368، البحار الانوار ج 52 ص 83 ]








چرا آمريكا باران مي بارد اما اينجا نه !

سوال:

در روايت داريم كه اگر زكات داده نشود؛ باران نمي آيد پس چگونه كشورهايي مثل آمريكا و كانادا كه اصلا زكات نمي دهند اينقدر باران مي آيد

و يا مي گويند اگر كسي نماز نخواند زندگي مادي اش ، فلج مي شود ؛ اما ما بسياري را مي شناسيم كه نماز نمي خوانند و زندگيشان بسيار مرفه است ؟

پاسخ:

شما در حال خوردن یک استکان چای هستید، ناگهان عطسه تان می گیرد و لکه های چای به عینک و لباس شما و فرش می پاشد.

شما عینک را سریع پاک می کنید و بعد لباس را می شویید ولی شستن فرش را برای عید می گذارید. پس اول عینک، بعد لباس و شب عید، فرش را می شویید.

 خدا می فرماید که بعضی انسان ها مثل بلور هستند که تا خلاف بکنند خداوند آنها راگوشمالی می دهد. خدا می فرماید: اگر مصیبت به تو رسید بخاطر اشتباهی است که کرده ای. پس زکات ندادید ، خدا باران را قطع کرد زیرا شما انسان خوبی هستید.

بعضی ها کارهای اشتباه می کنند ولی خدا به آنها کاری ندارد. مثل شاه که خدا به او کاری نداشت. خدا می فرماید: قرار دادیم برای هلاک موعدی را . بعضی ها خدا تا آخر عمر به آنها کاری ندارد مثل صدام. خدا می فرماید: به بعضی از مجرمین کاری نداریم و آنرا برای آخر کار می گذاریم.

گاهی خدا به شما کاری ندارد و نتیجه را برای ثلث آخر گذاشته است.

فردی خانم زیبایی را دید و به دنبال او رفت و ناگهان صورتش به دیوار خورد و خراشیده شد و برگشت. امام صادق(ع) علت خونی شدن صورتش را پرسید و او توضیح داد. امام فرمود :چون خدا تو را دوست داشت، سریع تو را برگرداند. عده ای می گویند که چرا کانادا که مردم زکات نمی دهند باران می بارد؟ اگر مومن زکات ندهد باران نمی آید

ولی کار کانادا به آخر می افتند که کار سخت تر است. وقتی می خواهیم عینک را تمیز کنیم با دستمال کاغذی تمیز می کنیم ،وقتی می خواهیم لباس را تمیز کنیم باید آنرا فشار دهیم ولی وقتی می خواهیم فرش را تمیز کنیم باید با بیل و ... بشویم که کار سخت تر است.

روایت داریم که بعضی از انسان های مومن، بد جان می دهند تا گناهان کوچک شان بخشیده شود. بعضی جنایت کارها هم راحت می میرند زیرا کارهای خوبی داشته اند و خدا می خواهد مزد کارهای خوب شان را در همین دنیا بدهد که در آخرت به آنها بدهکار نباشد. اگر ما اسراف کردیم و خدا به ما کاری نداشت یا نماز نخواندیم و خدا به ما کار نداشت ،علتش این است، که خدا حساب ما را برای آخر کار گذاشته است.    [28/8/92 -حجت الاسلام والمسلمین قرائتی]








هشدار به شيعيان ! فرقه ي "وهابيت شيعه" در حال شكل گيريست

برخي از انسانها گل به خودي مي زنند

بعضي از كارهاي ما نه تنها دل حضرت زهرا سلام الله عليها را شاد نمي كند بلكه دل اين بانو ، از برخي از اعمال ما خون است

نمونه اين قبيل افراطي گريها ، از بعضي شبكه هاي ماهواره ايست .

 ما از شبكه هايي نظير من و تو ، كلمه ، فارسي وان، زمزمه و... آنقدر ضربه نمي خوريم كه از شبكه هاي زنجيره اي مدعي شيعه ؛ كه جز دامن زدن به اختلافات شيعه و سني كاري ندارند ؛ مي خوريم

یکی از اقدامات این جریانِ ماهواره اي مشکوک نامگذاری هفته برائت! در ربیع‌الاول سال پیش بود.يعني دقيقا در هفته وحدت؛ این جریان در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «با نزدیک شدن به ایام فرحة الزهرا و غدیر ثانی، شورای سیاست گذاری شبکه جهانی امام حسین علیهالسلام در بیانیه ای اعلام داشت: روز نهم ربیع الاول طبق فرموده اهل‌بیت علیهم السلام روز غدیر ثانی نام‌گذاری شده است… از این رو بر خود لازم میدانیم که از روز نهم لغایت ۱۵ ربیع الاول را به عنوان هفته برائت نام‌گذاری کنیم تا از این شبکه مقدسه پیام برائت از دشمنان خاندان رسالت را با اتکا به عمل معصومین به جهان صادر نماییم.»

يكي ديگر از اقدامات اين گروه مشكوك اقدامات یاسر الحبیب طلبه خوش‌پوش است که در حسینیه‌ای در لندن منبر می رود و ادعا دارد که سینه‌چاک شیعیان و دشمن درجه یک وهابیت است. «یاسر یحیی عبدالله الحبیب» یکی از شبکه‌های زنجيره اي تحت حمایت آیت‌الله سید صادق شیرازی یعنی شبکه فدک را مدیریت مي كند

رمضان المبارک ۱۴۳۱ قمری اين شیخ مقیم در انگلیس در هفدهم ماه مبارک و در سالروز وفات عایشه همسر پیامبر اکرم (ص) مجلسی در حسینیه خود در لندن تشکیل داد و از فراز منبر جملات رکیک و نسبت‌های وقیحانه‌ای متوجه او کرد.

سایت وی نیز با افتخار تمام در این‌باره گزارش می‌دهد: «لازم به ذکر است که شبکه ماهواره‌ای فدک این جشن مبارک و وقایع آن را پوشش داده و پخش نمود. ضمن این‌که در بالای صفحه این شبکه نیز شعار « الله اکبر … عایشه فی النّار» برای اولین بار در تاریخ شبکه‌های تلویزیونی قرار داده شد! و در فواصل مختلف برنامه، سرودهایی به مناسبت و شادی از هلاکت رأس الکفر عایشه و شکر نعمت برائت از او، پخش گردید.»

«شیخ عبدالعزیز آل الشّیخ» مفتی اوّل سعودی در برابر این اقدام چنین واکنش نشان داد:

" بعد از اسائه ادب یاسر الحبیب به أم المؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیّع در کشورهای عربی و اسلامی متوقّف شده است ".

وی در دیدار خود با ائمه جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفت: " سخنان یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهل سنّت که تمایلی به تشیّع داشتند، از مسیر انحرافی خود برگشته و راه مستقیم را برگزینند ... مُخبرین ما در کشورهای عربی به من اطلاع دادند عدّه زیادی از اهل سنّتی که شیعه شده بودند، به خصوص در شمال آفریقا، پس از گفته های یاسر الحبیب متوجّه شده اند که تشیّع، مذهبی باطل است و به مذهب حقّ برگشته اند."








چه كساني از مراسم 9 ربيع سود مي برند؟ شيعه يا وهابي


اين صحبت به بهانه مراسم 9 ربيع در مسجد گفته شد

به علت پراكندگي صحبت آن طور كه بايد نمي شود آن را مكتوب كرد

پيشنهاد مي شود گوش بفرماييد

انشاء الله خالي از لطف نيست









 

مادر حضرت رقيه كه بود؟ و چگونه صداي حضرت رقيه به يزيد رسيد؟

(به بهانه 5 صفر ، سالروز شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها)

سوال 1:

مادر حضرت رقيه كه بود؟ و آيا در كربلا حضور داشت؟

پاسخ :

مادر حضرت رقيه ، مطابق بعضي از نقلها ، « ام اسحاق» نام داشت كه قبلا همسر امام حسن عليه السلام بود ؛ و آن حضرت در وصيت خود به برادرش امام حسين عليه السلام سفارش كرد كه با ام اسحاق ازدواج كند ، و فضايل بسياري را براي آن بانو برشمرد [ابصارالعين في انصار الحسين صفحه 368]

بعد از ولادت حضرت رقيه ، ام اسحاق بيمار شد و ديري نپاييد كه از دنيا رفت  [ السيده رقيه صفحه 24]

سوال 2 :

مداحان و سخنرانان مي گويند : در خرابه شام رقيه ياد پدرش را كرد و همه به گريه افتادند و صداي آنان به يزيد رسيد . حال سوال اينجاست كه چگونه صدا ، از داخل خرابه به قصر رسيده است؟ يعني يزيد داخل خرابه بوده است؟!  آيا اين دروغ نيست؟!

پاسخ :

معاويه در حال ساخت قصري به نام كاخ خضرا بود ، براي همين خانه هايي را خريد تا قصر را بنا كند

يكي از اين خانه ها متعلق به پير زني بود كه حاضر به فروش خانه ي خود نبود و مي گفت مي خواهم در همين جا زندگي كنم و بعد از مرگم نيز قبرم درون خانه ام باشد.

معاويه دستور داد خانه را خراب كنيد ، اما عمرو عاص مخالفت كرد و گفت :

"عرب هميشه در آرزوي حاكمي عادل بوده و تو مي تواني از اين فرصت استفاده تبليغاتي كني ؛ به اين صورت كه قصر را بسازي و آن خانه را خراب نكني . آنوقت هركه از درب قصر وارد شود اولين سوالي كه برايش پيش مي آيد اين است كه اين خانه ي خرابه در وسط قصر چه مي كند و ما به او پاسخ مي دهيم كه عدالت ما به ما اجازه ي خراب كردن خانه ي پير زن را نمي دهد "

اين جريان اتفاق مي افتد و بعد از مدتي پير زن از دنيا مي رود و معاويه باز هم آن خانه را خراب نمي كند.

در زمان يزيد با وجودي كه اين خانه به خرابه تبديل شده  باز هم اين نيرنگ ادامه پيدا مي كند

زماني كه اسرا را به شام مي آورند ، در آن خرابه قرار مي دهند و آن خرابه داخل حياط  قصر بوده است 

[منبع:كتاب ريحانه كربلا - نوشته عبدالحسن نيشابوري- صفحه101 به نقل از كتاب صفريه جلد 2 صفحه 42 – با اندكي تصرف]










 
                                                

شبهه اي در خصوص وضو

يكي از شيوه هاي مهم دشمن در جنگ نرم ، ايجاد شبهه است كه معمولا اين شبهات بسيار سطحي است

مردم، خصوصا جوانان عزيز ، بايد در هنگام برخورد با شبهه، به يك كارشناس رجوع نمايند تا اين تيغ از ذهن آنان خارج شود.

به عنوان نمونه : يكي از شبهاتي كه در اين چند روز مطرح شده است اين مطلب پيرامون وضوست كه بيان مي شود : در كتاب بحارالانوار جلد 48 صفحه 38 مطلبي از امام كاظم آمده است كه :

فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ ع فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ مِنَ الِاخْتِلَافِ فِي الْوُضُوءِ وَ الَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ تَتَمَضْمَضَ ثَلَاثاً وَ تَسْتَنْشِقَ ثَلَاثاً وَ تَغْسِلَ وَجْهَكَ ثَلَاثاً وَ تُخَلِّلَ شَعْرَ لِحْيَتِكَ وَ تَمْسَحَ رَأْسَكَ كُلَّهُ وَ تَمْسَحَ ظَاهِرَ أُذُنَيْكَ وَ بَاطِنَهُمَا وَ تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِك‏

« حضرت نامه بدين مضمون مرقوم فرمود اختلافى را كه نوشته بودى اطلاع يافتم و اكنون دستور العمل تو بدين كيفيت است كه سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق مى‏نمائى و سه دفعه صورتت را ميشوئى و آب ميان موى ريش خود ميرسانى و دست را از انگشتان تا مرفقين ميشوئى و همه سرت را مسح ميكنى و ظاهر دو گوش و باطن آنها را نيز دست ميكشى و پاهايت را سه مرتبه تا كعبين ميشوئى و از اين دستور العمل تجاوز نميكنى. »

پس شما شيعيان چه ميگوييد كه بايد سر و پا را مسح كنيم در حالي كه امام خودتان چيز ديگري مي گويد ؛ حال فهميديد چقدر دروغگوييد، همه چيزتان همين گونه است ...

________________________________________________

حال اگر اين شبهه وارد شد چه جوابي بدهيم :

اما پاسخ : اين فراز از روايت از وسط روايتي طولاني گرفته شده است ملاحظه فرماييد:

محمد بن فضل گفته در خصوص مسح پا،در هنگام وضو ميان اصحاب ما اختلاف بود كه آيا از سر انگشتان تا كعبين يا از كعبين تا سر انگشتانست.

على بن يقطين نامه حضور حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام تقديم كرده و عرضه داشت در خصوص مسح رجلين، اصحاب ما اختلاف كرده‏اند هر گاه صلاح باشد دستور العملى براى من مرقوم فرمائيد تا مساوى با آن عمل كنم حضرت نامه بدين مضمون مرقوم فرمود اختلافى را كه نوشته بودى اطلاع يافتم و اكنون دستور العمل تو بدين كيفيت است كه سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق مى‏نمائى و سه دفعه صورتت را ميشوئى و آب ميان موى ريش خود ميرسانى و دست را از انگشتان تا مرفقين ميشوئى و همه سرت را مسح ميكنى و ظاهر دو گوش و باطن آنها را نيز دست ميكشى و پاهايت را سه مرتبه تا كعبين ميشوئى و از اين دستور العمل تجاوز نميكنى.

چون اين نامه به على بن يقطين رسيد از آنچه حضرت ابو الحسن كه بر خلاف اجماع مردم شيعه مذهب است مرقوم فرموده بود سخت بشگفت آمد آنگاه با خود گفت آقاى من از آنچه مرقوم فرموده كاملا باخبر است و بر من لازمست از فرمان او سرپيچى ننمايم در نتيجه على بن يقطين مطابق با همان دستور العمل رفتار ميكرد و براى امتثال فرمان واجب الاذن حضرت موسى بن جعفر بر خلاف همه مردم شيعه عمل مى‏نمود.

روزي در حضور هارون از وى بدگويي كرده و گفتند او شيعه و مخالف با مرام تست.

هارون بيكى از نزديكان خود گفت بسيارى از اوقات در خصوص على بن يقطين حرفهائى بمن زده‏اند و او را بر خلاف رويه ما و تمايل بمذهب رافضيها متهم ساخته‏اند و من هيچ گونه تقصيرى از او نديده و مكرر او را آزمايش كرده و كارى كه موجبات اتهام او را فراهم سازد از نامبرده بظهور نرسيده ميخواهم تو پنهانى او را بمعرض آزمايش قرار دهى بطورى كه نفهمد از ناحيه من است كه ممكن از من بيمناك شود و ما به مقصود خود نرسيم همان وقت باستحضار هارون رسانيد كه شيعيان در وضو و انجام آن با سنى مذهبان مخالفند و در اين عمل عبادى سهل انگارى ميكنند و پاهاى خود را نميشويند اينك اگر بخواهيد اتهام او به ثبوت رسد بايد او را در هنگام وضو آزمايش نمائيد

 هارون هم همين رويه را پسنديده گفت آرى ممكن است على بن يقطين را به اين كيفيت آزمايش كرد. مدتى از اين پيش‏آمد گذشت تا اينكه او را بانجام كارى در منزل خود مأموريت داد و چون هنگام نماز ميرسيد على بن يقطين بحجره معينى ميرفت و همان جا وضو ميگرفت و نماز ميخواند روزى موقع نماز، هارون پشت ديوار ايستاده بطورى كه على او را نميديد.

على فرمان داد آب وضو حاضر كردند سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق كرد و سه مرتبه صورتش را شست و آب ميان موى ريش خود رسانيد و دو دستش را سه مرتبه تا مرفق شست و سر و دو گوشش را مسح كرد و سه مرتبه پاهايش را شست.

 چون هارون اين گونه وضو گرفتن را از وى ديد تاب نياورده خود را ظاهر كرد و گفت دروغ ميگويد كسى كه خيال ميكند تو رافضى هستى و به همين دستور العمل حال او پيش هارون به سرحد كمال رسيد.

فاصله نشد نامه از حضرت موسى بن جعفر رسيد: از اين به‏بعد همان طور كه خدا فرموده وضو بگير يعنى يك مرتبه صورتت را به عنوان وجوب و يك بار بعنوان استحباب بشوى و دو دستت از مرفق تا سر انگشتان وضو بده و پيش سرت و ظاهر دو پايت را از زيادى آب وضو مسح كن زيرا از اين پس بيمى بر تو نيست و آسوده باش            منبع: بحار الأنوار ؛ جلد ‏48 ؛صفحه 38

حال ملاحظه فرموديد پاسخ به اين شبهات چقدر راحت است فقط مراجعه به اسلام شناس مي خواهد و حق پذيري








 

آيا حضرت ابالفضل همسر و فرزند هم داشت؟

(به بهانه ايام محرم)

همسر حضرت عباس: حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام)، با لبابه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود و در فضايي آكنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحي، ديده به جهان گشوده و در سايه سار «قرآن و عترت» تربيت يافته بود.  (ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، ج1، ص 79؛)

پس از شهادت حضرت عباس(عليه السلام) لبابه به عقد زيد بن الحسن(عليهما السلام) «فرزند امام مجتبي(عليه السلام)، » در آمد

تاريخ ازدواج: تاريخ ازدواج چندان مشخص نيست اما از سن فرزندان حضرت عباس(عليه السلام)، مي توان حدس زد كه ازدواج او بين سال هاي 40 تا 45 هجري صورت گرفته و اينكه سن او هنگام ازدواج بيست سال بوده است، (حسين عماد زاده، زندگاني قمر بني‌هاشم ، ص 26)

فرزندان حضرت: ثمره اين پيوند ، 5 فرزند به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم و يك دختر بود. (عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، ص 195) اما بين تاريخ نگاران در تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.

نسل حضرت ابالفضل ، فقط از عبيدالله ادامه پيدا كرد و نسل بسيار پر بركتي شد

سن حضرت هنگام شهادت: حضرت ابوالفضل العباس در سال 26 ه.ق به دنيا آمد(بحارالانوار، ج 45، ص 39). ودر دهم محرم سال 61 هجري قمري به شهادت رسيدند لذا سن آن بزرگوار در روز عاشورا بايد 34 يا 35 سال باشد.








 

بي حجابان عاشق حسين ؛ نخوانند. خواهشاً

(به بهانه محرم حسيني)

بنده اول هشدار بدهم ؛ كساني كه بي حجابند و چند ليتر براي اهل بيت امام حسين گريه مي كنند و آقاياني كه لعن يزيد مي گويند و حجاب همسرانشان بد است ، نخوانند ؛ وگرنه آن دنيا به امام حسين چه جوابي مي دهند. حال هي بگويند: دلت پاك باشد

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسيني ربوده شد

هنگامي كه فاطمه صغري (كه احتمالا همان رقيه است) بعد از شهادت پدر و سيلي خوردن از دست شمر و اصابت كعب ني به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زينب را مي بيند ؛ از هيچكدام از اينها شكايت نمي كند.

شكايت فاطمه صغري به عمه اش اين است كه مي گويد  :

" يا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسي عن أعين النظار "

اي عمه جان آيا پارچه اي هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم

 [منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 61 ؛ بقية الباب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه‏]

 و حضرت زينب سلام الله عليها در اولين جمله خطبه ي آتشين خود به يزيد مي فرمايد:

أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ- تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ- وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا- قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ...

اى پسر آزادشدگان! آيا از عدالت تو است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پيامبر اسلام را به اسيرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ايشان را برداشتى، صورتهاى آنان را باز نمودى‏

[منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 134  ؛ باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة ...]

برادرم ! باور كن حتي يزيد به حجاب زنانش حساس بود ...









 

ترك مكان ؛يكي از  شيوه هاي امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‏ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم‏

هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را مسخره مى‏كنند، از آنها روى بگردان‏   [سوره انعام آيه 68]

بعضي از مردم در مجالس حرام مي نشينند و وقتي از آنان سوال مي شود چرا نشسته ايد مي گويند ما راضي نيستيم و در گناه آنان شركت نمي كنيم ؛ در حالي كه اين كاملا اشتباه است و بايد مكان را ترك كنند 

داستانك 1 :

امام صادق (عليه السلام) در مهمانى شركت كردند.

 يكى از مهمانها از صاحبخانه با اشاره آب طلبيد. او هم شرابى آورد.

حضرت به محض آنكه متوجه شد، مجلس را ترك كرد و فرمود: «جلسه‏اى كه در آن شراب بنوشند، نه تنها نبايد خورد كه بايد آن جلسه را ترك كرد تا ديگران بفهمند كه شراب‏خوارى كارى زشت است.»

[منبع: بحارالانوار – جلد 79 – صفحه 141]

داستانك 2 :

«يكى از نمايندگان مجلس در قبل از انقلاب اسلامى، خدمت امام امت (ره) رسيد و گفت: قانونى مى‏خواست تصويب شود كه ضد اسلام بود من رأى ندادم.

 امام با عصبانيت فرمودند: كافى نبود. بايد داد و فرياد به راه مى‏انداختى و مجلس را ترك مى‏كردى.»

[كتاب امر به معروف و نهى از منكر، نوشته حجه الاسلام قرائتي صفحه : 24]








 

عواقب ترك امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر ...  [آل عمران آيه 110]

شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده‏اند ؛ چون امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد...

خداوند بهترين امت بودنِ ما را ، مشروط به امر به معروف ونهي از منكر مي كند. البته امر به معروف و نهي از منكر هميشه سخت بوده است و حال بيشتر

و قال حذيفة اليماني: يأتي على الناس زمان لئن يكون فيهم جيفة حمار أحب إليهم من مؤمن يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر.

حذيفه گويد: زمانى آيد كه مردار يك الاغ براى مردم آسانتر و بهتر است از وجود يك مؤمنى كه ايشان را امر بمعروف و نهى از منكر نمايد.

[ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن    جلد ‏4  صفحه   194   ذيل آيه 104 سوره آل عمران ]

داستانك:

امام باقر «عليه السلام»: خدا به شعيب پيغمبر «عليه السلام» وحى كرد كه «صد هزار تن از قوم تو را عذاب خواهم كرد، چهل هزار از بدان، و شصت هزار از نيكان»

شعيب گفت: پروردگارا! اشرار درست، اخيار چرا؟ خداى بزرگ به او وحى كرد: «چون با اهل معاصى سازگارى كردند و براى خشم من خشم نگرفتند».«داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي».

[ الحياة با ترجمه احمد آرام، جلد ‏1، صفحه : 415]








 

بي حجابي و مزدور بيگانه

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

امام علي (عليه السلام):

غَايَةُ الدِّينِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَر ...

قله دين امر به معروف و نهي از منكر است ...

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 185]

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... هُمُ الَّذِينَ ... يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ

گروهى هستند كه نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان كه به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مى‏خوردند. [مظمون روايت]

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 182]

امام علي (عليه السلام):

فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي‏

تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!    

[وسائل الشيعة ، جلد ‏16 ،صفحه 134 ]

بايد همه امر به معروف كنند ؛ كه يكي از مصاديق امر به معروف ، همين بي حجابي است . بعضي از اين بي حجابها دست نشانده ي استكبارند

 خاطره: ( توجه : اين خاطره به دليل مسائلي ، بسيار خلاصه شده است)

دختر خانمي در مسجد به من گفت:

مي خواهم توبه كنم‌ .آيا خداوند توبه ي مرا قبول مي كند؟

من گفتم : قطعا ؛ انسان اگر توبه كند؛ قطعا خداوند او را مي بخشد ...

بعد او گفت : من و امثال من فضاي جامعه را به لجن كشانديم .گناه من اين بود كه پول مي گرفتم تا با وضع زننده اي در دانشگاه راه بروم و فضاي دانشگاه را به سمت بي حجابي و بي حيايي سوق دهم و امثال من ، باز هم در اين دانشگاه هستند ...








 

3 رهنمود مهم از زبان آيت الله بهجت

( به بهانه آغاز ماه محرم )

حضرت آيت الله بهجت فرمودند:

شخصى از علماى اصفهان ، اهل معقول و منقول بود كه به مرحوم ميرزاى شيرازى اشكالاتى داشت ، لذا مطالبى نوشت نامه را علماى اصفهان امضا كردند و به نجف رفت تا نامه را به ميرزاى شيرازى بدهد. قبل از آن ، به خدمت مرحوم ملا فتح على سلطان آبادى رسيد و ايشان از مضمون نامه اى كه در جيب آن عالم اصفهانى بود، او را با خبر كرد. آن آقا تكان خورد و تعجب كرد و با اينكه خودش را خيلى بالا مى دانست تواضع به خرج داد، لذا به ملا فتح على گفت : به ما چيزى بفرماييد تا استفاده كنيم . فرمود: شما كه خود از علما و بزرگانيد. اصرار كرد.

مرحوم ملا فتح على فرمود: به سه چيز مداومت داشته باشيد:

1. نماز اول ماه

2. زيارت عاشورا در هر روز

3. هر شب دو ركعت نماز وحشت بخوانيد و به مؤ منين و مؤ مناتى كه كسى را ندارند و از دنيا رفته اند، هديه كنيد.

[منبع: كتاب نكته هاى ناب : 148]








 

مباهله سند حقانيت اهل بيت عليهم السلام

( به بهانه 24 ذي الحجه سالروز مباهله )

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ

                                           سوره آل‏ عمران: آيه 61

 

ترجمه:

هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:" بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

 

 

شان نزول:

گفته‏ اند كه اين آيه و آيات قبل از آن در باره هيات نجرانى مركب از عاقب و سيد و گروهى كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر  رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديده‏اى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه" إِنَّ مَثَلَ عِيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ ..." نازل شد و هنگامى كه پيامبر ص آنها را به مباهله  دعوت كرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به‏ شخصيتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:" شما فردا به محمد نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر  آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب  را گرفته بود و حسن و حسين در پيش روى او راه مى‏رفتند و فاطمه پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه  است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك‏ترين افراد به قلب او است ...

سيد به اسقف گفت:" براى مباهله قدم پيش گذار".

گفت: نه، من مردى را مى‏بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مى‏كند و من مى‏ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمى‏گذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.

اسقف به پيامبر اسلام ص عرض كرد:" اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمى‏كنيم بلكه مصالحه مى‏كنيم، با ما مصالحه كن، پيامبر ص با آنها مصالحه كرد كه دو هزار حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حد اقل قيمت هر حله‏اى چهل درهم باشد، و عاريت دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئه‏اى براى مسلمانان رخ دهد، و پيامبر  ضامن اين عاريتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامه‏اى در اين زمينه نوشته شد.

و در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت:" من صورتهايى را مى‏بينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوه‏ها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند

منبع:تفسير نمونه؛ جلد ‏2،صفحه  580

 " قاضى نور الله شوشترى" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صفحه 46 چنين مى‏گويد:

" مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه" ابناءنا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين  و" نساءنا" اشاره به فاطمه  و" انفسنا" اشاره به على  است.

سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از" بزرگان اهل سنت" ذكر شده‏اند كه تصريح نموده‏اند آيه مباهله درباره اهل بيت  نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است

روايتي عجيب از كتاب " جهاد با نفس"

يكي از كتابهايي كه مطالعه آن براي همه جزء ضروريات است كتاب" جهاد با نفس " مي باشد،كه ترجمه شده ي يكي از 30 جلد كتاب نفيس " وسائل الشيعه " است

آيت الله بهجت درباره ي مطالعه كتاب "جهاد با نفس " مي فرمايند:« هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب "جهاد النفس"  وسایل الشیعه  را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید. بعد از یک سال خواهید دید که حتما عوض شده اید مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می کند»

در قسمتي از اين كتاب ،روايتي زيبا از امام صادق عليه السلام آمده است:

عبيد بن زراره گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به گناهان كبيره پرسيدم، فرمود: آنها در كتاب على عليه السّلام هفت است:

1- كفر بخدا. 2- آدم كشى. 3- نافرمانى پدر و مادر. 4- خوردن ربا بعد از دانستن. 5- خوردن مال يتيم بناحق. 6- فرار از جهاد. 7- تعرب بعد از هجرت(مرتد شدن)

 عرض كردم: اينها بزرگترين گناهانند؟ فرمود: آرى، عرض كردم: گناه خوردن يك درهم از مال يتيم بناحق بزرگتر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز، عرض كردم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى؟

فرمود: نخستين چيزى كه به تو گفتم چه بود؟ عرض كردم: كفر،

 فرمود: تارك نماز كافر است، يعنى بدون علت و عذر

منبع: كتاب جهاد با نفس صفحه 196








                       

اسلام ناب آمريكايي

يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً (سوره نساء- آيه 150)

و مى‏گويند: «به بعضى ايمان مى‏آوريم، و بعضى را انكار مى كنيم» و مى‏خواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند

بسياري تلاش مي كنند اسلام ما را تركيه اي كنند و همانطور كه اسلام را در كشورهاي مختلف به التقاط كشاندند، ما را همگرفتار كنند ،آنان نيمي از اسلام مي گيرند و نيمي از غير اسلام . اين نوع اسلام ، اسلام التقاطي است يا بهتر بگوييم اسلام سكولار است يا همان اسلام آمريكايي

به عنوان مثال:

هم نماز مي خواند .................... هم رشوه مي گيرد

هم براي امام حسين روضه مي گيرد....................  هم كنار درياهاي امارات و تايلند و ... مي رود

هم حرم مي رود .................... هم بدترين حجاب را دارد

هم صبحهاي جمعه در دعاي ندبه يابن الحسن مي گويد....................هم شبهاي جمعه در عروسي مختلط و پارتي شركت مي كند؛

و .............. (مثالهاي بيشتر اينجا )

شوخي:

اگر انسان نيمي از دين را انجام دهد و  نيمي را انجام ندهد ، خدا هم مي تواند نيمي از دعاهاي ما را اجابت كند و نيمي را رها كند مثلا ما  در دعا مي گوييم "خدايا ، داماد خر پولي را نصيب ما كن " خدا هم دامادي به ما ميدهد كه خر هست اما پول ندارد  

 








                       

خودبيني و خودبرتر بيني

 

 امام صادق علیه السلام: ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛

هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود خواه باشد، مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.[وسایل الشیعه جلد 15 صفحه 380]

برخي از انسانها صفت خودخواهي در آنان وجود دارد و بسيار شديد است اما خود به اين امر دقت ندارند

مثلا:

·  بيرون شهر مي رود و كباب درست ميكند، در حالي كه بوي كباب به مشام همه ميرسد و بسياري نمي توانند كباب تهيه كنند

·  در خيابان با همسر و فرزندش راه مي رود و بستني مي خورد در صورتي كه شايد بچه اي ببيند و پدرش نتواند براي او بخرد

·  درخانه اش كارگر ، كار ميكند ؛ خودش و خانواده اش غذاي مفصل مي خورند و به او غذاي ساده مي دهند

·   مغازه اش آتش گرفته ؛ مي گويد كاش مغازه ديگران ميسوخت و مغازه ام سالم مي ماند

·  صبح 10 دقيقه دير بيدار شده ، و سرويس مدرسه رفته؛ آرزو مي كند كاش سرويس خراب شده باشد و 10 دقيقه ديرتر راه افتاده باشد (به ضرر ديگران راضي مي شود ، چون كار خودش راه بيفتد)

·   كتاب خوبي پيدا كرده ؛ به هيچ كس نمي گويد چنين كتابي وجود دارد ؛ مي خواهد فقط خودش داشته باشد

·  حديث زيبايي ديده ؛ به هيچ كس نمي گويد ؛ مي گويد فقط خودم

·   اگر حرم امام رضا برود ، دوست دارد خلوت باشد ومردم براي زيارت نيامده باشند تا خودش راحت زيارت كند

·  به ضريح امام رضا چسبيده و حاضر نيست ديگران هم ضريح را لمس كنند

·  چون ديرش شده ، جلوي پاركينك و يا جلوي كوچه پارك مي كند و ميرود

·  و ...


                                                      







                   

رسوم غلط در ازدواج

(به بهانه اول ذي الحجه ،سالروز ازدواج مقدس حضرت علي و حضرت زهرا عليهماالسلام)

عموم مردم درمسائل ازدواج ، رسومي دارند كه برگرفته از اسلام نيست و در بعضي از موارد ،كاملا ضد اسلام است

به عنوان نمونه : اگر يكي از نزديكان خانواده دختر يا پسر از دنيا بروند، عروسي به هم مي خورد و دختر و پسر بايد تا يكسال و اگر مرحوم فاميل دورتر باشد، تا 40 روز صبر كنند

حال ببينيم اينكار مورد تاييد اسلام است يا خير ؟

بنابر روایت امام صادق (عليه السلام):

 تَزَوَّجَ عَلِيٌّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ بَنَى بِهَا فِي ذِي الْحِجَّةِ مِنَ السَّنَةِ الثَّانِيَةِ مِنَ الْهِجْرَة

عقد على و فاطمه (عليهماالسلام) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى الحجّه سال دوم هجرى بوده است    [كشف الغمة، جلد 1، صفحه 364 و بحارالانوار 43 صفحه 136]

از عقد اين 2 بزرگوار در ماه رمضان ، چند پيام به دست مي آيد

1.عقد در رمضان بود و پيامبر نفرمود ماه رمضان وقت اين كارها نيست

2.بلافاصله بعد از چند بدر بود و پيامبر تازه از جنگ برگشته بود  [ترجمه الكامل ابن الأثير ،جلد ‏7،صفحه :131]

3. فقط 15 روز از مرگ رقيه دخترِ بزرگِ پيامبر مي گذشت [ترجمه الطبقات الكبرى ،جلد ‏2،صفحه :16]

نمونه اي ديگر از رسوم مردم، كه مورد تاييد اسلام نيست، مهريه ي زياد است . مردم ،مهريه زياد را ضامن خوشبختي مي دانند ؛

در حالي كه حضرت علي عليه السلام مهريه زياد را باعث دشمني مي دانند : لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَكُونَ عَدَاوَةً. [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 253 حديث 12]

و نيز امام صادق عليه السلام مهريه زياد زن را، نشانه شومي او مي دانند و مي فرمايند :فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا  [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 250 حديث 1]

و در مقابل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، زناني كه خوش رو اند و مهریه شان سبک است را برترین زنان امت خويش معرفی كرده اند: أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً. [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 252 ،حديث 9]









                     

عقوبت گوش دادن به موسيقي

(به بهانه شهادت امام جواد عليه السلام)

وَ قَالَ الامام الجواد عليه السلام:

‏ مَنْ‏ أَصْغَى‏ إِلَى‏ نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ.

امام جواد «عليه السلام»مي فرمايند :

 هر كس به سخن سخنرانى گوش دهد، او را پرستش كرده است. پس اگر او از خدا سخن بگويد خدا را پرستيده است، و اگر از زبان ابليس سخن بگويد ابليس را عبادت كرده است. [تحف العقول، صفحه: 456]

يكي از مهمترين مصاديق گوش دادن به سخن ابليس ، گوش دادن به خواننده و موسيقي و غناست كه از گناهان كبيره و بسيار بسيار بزرگ است كه پيامبر مكرم اسلام نيز در مذمت گوش دادن به غنا مي فرمايند: الْغِنَاءُ رُقْيَةُ الزِّنَى؛    غنا، طلسم زناست [مستدرك الوسائل ؛ جلد‏13 ؛ صفحه  214؛حديث 15154]

داستانك:

فردی به نام ‌هارون بن مسلم از مسعود بن زیاد روایت نموده است که گفت: من در نزد امام صادق (علیه السلام) بودم؛ شخصی وارد شد و به حضرت گفت: پدر و مادرم فدای تو، در همسایگی ما اشخاصی زندگی می‌کنند که کنیزان آوازه خوان دارند، و اغلب در خانه شان بساط ساز و آواز برپاست. دستشویی خانه‌ی ما نیز طوری قرار گرفته که صدای ساز و آواز آنها به گوش می‌رسد و چه بسیار می‌شود که من نشستن در دستشویی را طول می‌دهم تا آواز آنها را بشنوماین عمل (از نظر شرعی) چه طور است؟

حضرت فرمود: این کار را مکن.

عرض کرد: به خدا قسم من هرگز به سراغ آنها نرفته‌ام و نمی‌روم، بلکه فقط صدای ایشان را می‌شنوم!

حضرت فرمود: مگر کلام خدا را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولاً»

یعنی همه‌ی شما روزی درباره‌ی گوش و چشم و دل خود مورد بازخواست قرار خواهید گرفت و نسبت به آنچه شنیده‌اید و دیده‌اید و یا نسبت به آن دل بسته‌اید باید حساب پس دهید!

آن فرد ‌گفت: به خدا سوگند مثل این که تاکنون این آیه را از کتاب خدا نشنیده بودم نه از عجم و نه از عرب.

به حضرت گفت انشاء الله من دیگر چنین عملی را تکرار نمی‌کنم و نسبت به گذشته هم استغفار می‌کنم.

امام فرمود: این کافی نیست برخیز و غسل کن و هر چه قدر می‌توانی نماز بخوان چون تاکنون به گناه بزرگی اشتغال داشته‌ای و اگر با همین حال و بدون توبه ميمردی وضع بسیار بدی داشتی.

خدا را شکر می‌کنم که متوجه شدی و از او درخواست می‌کنم که از هر بدی که از تو دیده صرف نظر کند. آری! خداوند فقط از کارهای زشت و قبیح کراهت دارد. پس تو نیز کارهای زشت و گناهان را برای اهلش بگذار چون هر چیزی در این عالم اهلی دارد. [وسائل الشيعة ؛ جلد ‏3 ؛ صفحه 331 ]

 
                                                      

نظر وهابيت درباره انقلاب اسلامي ايران

(به بهانه 8 شوال ، سالروز تخريب بقيع به دست وهابيت جنايتكار)

دكتر عبدالله محمد غريب از وهابي‌هاي مصر است،‌ كتابي نوشته  به نام «جاء دور المجوس»، در صفحه ۳۵۷ و 374 از اين كتاب صراحتا مي‌گويد كه:

إن ثورة الخمينية، مجوسية ‌و ليست اسلامية، أعجمية و ليست عربية،كسرويه‌ و ليست بمحمدية، ، ... ، نعلم أن  حكام طهران، أشد خطرا علي الإسلام من اليهود؛

انقلاب خميني در ايران، يك انقلاب مجوسي است نه اسلامي، به طرف شاهنهشاهي و كسروي دعوت مي‌كنند نه به طرف رسول اكرم ، اينها دنبال نژادپرستي هستند نه دنبال اسلام، ... ، خطر حكام تهران از خطر حكام يهود بر اسلام بيشتر است

 دكتر ناصر الدين قفاري ـ از اساتيد دانشگاه‌هاي رياض ـ در كتاب «أصول مذهب الشيعة الإماميّه» كه رساله دكتراي نمونه تاريخ عربستان سعودي شمرده شده و الأن هم در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه بين المللي مدينه در 3 سال، تدريس مي‌شود در جلد 3، صفحه 1392 به صراحت مي نويسد:

أدخل الخميني إسمه في أذان الصلوات و قدّم إسمه حتّي علي إسم النبيّ الكريم، فأذان الصلوات في ايران بعد إستلام الخميني للحكم و في كلّ جوامعها كما يلي: اللّه أكبر، اللّه اكبر، خميني رهبر، أي الخميني هو القائد، ثمّ أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه.

 خميني، نام خود را در اذان نمازها داخل كرده و حتّي نام خود را بر نام پيامبر نيز مقدّم نموده است. در ايران، اذان در نمازها بعد از اعلام [امام] خميني به عنوان حاكم ايران و حاكم همه جوامع [مسلمانان] چنين است: اللّه‏ اكبر، اللّه‏ اكبر، خميني رهبر، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه!

جهت اطلاع از برخي از فتاواي مضحك وهابيت اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

معجزه اي در جنگ 33 روزه

(به بهانه 22 مرداد سالروز پيروزي تاريخي حزب الله لبنان بر رژيم غاصب صهيونيستي در جنگ 33 روزه)

این داستان درتلوزیون اسرائیل و درروزنامه هاآرتص صهیونیستها منعکس شد وخواننده ی گرامی می تواند وارد سایت انگلیسی روزنامه مزبورشود و مطالب بیشتری ازاین دست را درآنجا پیداکند.

کانالهای تلویزیونی اسرائیل ازیکدیگر پیشی می گرفتند جهت دعوت از سربازان و افسران نخبه تا در استودیو بیایند و میهمان برنامه ی آنان شوند و ازفاجعه ای که برایشان رخ داد آشنا و ازماجرا مطلع شوند.

یکی ازافسران لشکر «غولانی» که نامش «ایثان آیخنر» و یکی ازدستانش قطع شده بود، دربرنامه حضور داشت. مجری برنامه از او پرسید چه شد که دستت درجنگ قطع شد؟ او هم پاسخی داد که همگان را به تعجب و شگفتی واداشت.

ایثان گفت : جنگ بسیار سختی را تجربه کردیم، درحالی که وارد حومه ی شهر بنت جبل می شدیم و تعدادمان هم بسیار زیاد بود. من پشت یک درخت موضع گرفتم تا سربازان لشکر را پوشش دهم و درعین حال با دوربین تفنگم، برخی خانه ها را زیرنظر داشتم تا هرگونه تحرک و جابجایی نیروهای حزب الله را رصد کنم. این بود که سه تن ازرزمنده های مقاومت اسلامی را دیدم که آرام و آهسته داشتند به سوی ما نفوذ می کردند تا سربازانمان را غافلگیر کنند.

در وهله اول به نظرم آمد که آنان هدفهای بسیار آسانی هستند، لذا همین که خواستم هدفگیری کنم و بطرف آنان تیراندازی نمایم، ناگهان با مردی سوار بر اسب و شمشیر به دست مواجه شدم که ضربتی به من وارد کرد و از نظر دورشد، من خیلی آشفته و وحشت زده شده بودم!

خانم مجری با شگفتی ازاو سؤال کرد: واقعاً آنها با شمشیر و اسب می جنگیدند؟! افسر اسرائیلی (ایثان) جواب داد: بله، حتی بعضی ازسربازان به من گزارش دادند تک سواری با اسبی تندرو آنها را دنبال می کرد و آنچنان سریع می گذشت که نمی توانستیم اورا هدف قرار دهیم.

منبع : كتاب « معجزات و كرامات نبرد صادق الوعد» صفحه 28

جهت تمايل به مطالعه مطالب بيشتر از جنگ 33 روزه اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چرا امروزه رویت هلال ماه اینقدر سخت شده ؟

(به بهانه نزديكي به عيد فطر)

سوال :

چرا در زمان قدیم رویت ماه اول رمضان و آخر آن ساده بود و این حرفها که امروزه درست شده است را نداشت ؟

پاسخ این پرسش را در کلامی از حضرت علی علیه السلام میابیم

حضرت  علي عليه السلام فرمود:

زماني بر مردم خواهد آمد كه چند گناه بزرگ و عمل زشت در بين آنها پديد مي آيد .

1- كارهاي زشت آشكار مي گردد و معمولي مي شود .

2- پرده هاي عفت و شرم پاره مي گردد .

3- زنا كاري و تجاوزهاي ناموسي علني مي شود .

4- مالهاي يتيمان را حلال مي شمارند و مي خورند .

5- رباخواري شيوع پيدا مي كند .

6- در كيل و وزنها ، كم و كاست مي كنند .

7- شراب را به اسم نبيذ حلال شمرده و مي خورند .

8- رشوه را به عنوان هديه و شيريني مي گيرند .

9- به نام امانت داري خيانت مي نمايند .

10-مردها خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها درمي آورند.

11- به احكام و دستورات نماز بي اعتنائي مي كنند .

12- حج خانه خدا را براي غير خدا (براي ريا و يا تجارت ( بجا مي آوردند .

سپس ادامه داد: كيفراين زشتي ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مي كند، تا جائي كه ماه (شوال) براي آنها مخفي مي شود به طوري كه گاهي دو شبه ديده مي شود (كه معلوم مي شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اينكه روزه آن حرام بوده است) و زماني شب اول رمضان مخفي مي شود، كه دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مي خورند و روزعيد فطر را به خيال آخر ماه رمضان روزه مي گيرند .

در اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند به طور ناگهاني آنها را كيفر كند (مانند زلزله و طوفان و سيل ).

چرا كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مي گيرد، تا جائي كه كساني صبح سالم هستند ولي شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهي شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.

وقتي چنين روزگاري پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائي بر او فرود آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان دارد هميشه با وضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهاني برسد، لذا خوب است با وضو باشد كه روح با طهارت خدا را ملاقات نمايد. من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم،اگر آگاه گرديد و شما را پند دادم چنانچه پند گيريد پس در پنهاني و آشكار، از خدا بترسيد و نبايد كسي از شما بميرد، مگر اينكه مسلمان باشد،زيرا هر كس به جزاسلام آئيني داشته باشد ازاو پذيرفته نيست و در آخرت زيان كاراست.

منبع :بحارالانوار؛  جلد 96 ؛ صفحه 303  ؛ باب 37  ؛ ما يثبت به الهلال و أن شهر رمضان ينقص أم لا و حكم صوم يوم الشك

جهت نیاز به متن عربی به ادامه منبرک رجوع فرمایید


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ادامه نوشته

چرا مراجع در رويت ماه اختلاف دارند

(به بهانه نزديكي به عيد فطر)

در روزهاي نزديك به عيد فطر سوالهاي زيادي براي مردم در خصوص اختلاف مراجع در رويت هلال ماه پيش مي آيد

به عنوان مثال:

آيا مراجع همديگر را قبول ندارند ؟

آيا مراجع به گفته هم يقين نمي كنند ؟

مگر مي شود مرجعي از يك كشور ديگر ماه را ببيند ؟

و ...

 پاسخ به اين سوالات بسيار راحت است . مراجع همديگر را كاملا قبول دارند اما مبناي اين بزرگواران در رويت هلال متفاوت است

 ما در اینجا به بیان برخي از نظریاتی می پردازیم که مشهور تر است

1-  بعضي از مراجع عظيم الشأن فعلي، رؤيت هلال با چشم مسلح را در ثبوت اول ماه کافي مي دانند

2- اما گروهی دیگر از این بزرگواران فقط رؤيت با چشم غير مسلح را درست مي دانند

3- مبناي برخي دیگر  از آنان در ثبوت اول ماه، اشتراک در شب (به اين معني که در لحظه رؤيت هلال در نقطه اي از زمين، ماه جديد براي ساير نقاطي هم که در شب قرار گرفته اند، ثابت مي شود)

4- مینای عده ای دیگر اشتراک آفاق است (به اين معني که در هر کجاي زمين هلال ديده شود، اول ماه براي تمام نقاط زمين شروع مي گردد)

5- اما جمع ديگري از مراجع بزرگوار نيز هستند که هم قائل به اختلاف آفاق هستند و هم بر رؤيت با چشم غير مسلح تأکيد دارند

6- نظر دیگری که هست این است که اگر منطقه ای  که در آن منطقه ماه دیده شده در شرق منطقه شما قرار داشته باشد برای منطقه شما هم حجت است

به هر حال این اختلاف امري بسيار طبيعي است مثل اختلاف در بقيه ابواب فقه . و  وظیفه ما هم تقليد از اعلم است


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

راهپيمايي در قرآن

(به بهانه نزديكي به روز قدس)

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّدا ... [فتح 29]

محمّد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنان را در حال ركوع و سجود مى‏بينى

نكته:

ياران پيامبر قبل از آنكه اهل نماز و ركوع و سجود باشند ، اهل برخورد با دشمن هستند

اگر ما خود را مطيع پيامبر مي دانيم ، بايد همراه با نماز ، اهل مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل باشيم

و درباره حركت دسته جمعي بر ضد دشمن (راهپيمايي )  خدا وند مي فرمايد :

ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار ... الّا كُتب لهم به عَملٌ صالح  [توبه، 120]

هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمى‏گيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت مى‏شود.

آرى، راهپيمايى ‏هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

.

چگونه دعا كنيم تا مستجاب شود؟

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام  قَالَ قُلْتُ آيَتَانِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا قَالَ وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَةً قَالَ أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَمِمَّ ذَلِكَ قُلْتُ لَا أَدْرِي قَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَةِ الدُّعَاءِ قَالَ:

تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَاءِ

به امام صادق (عليه السلام) گفته شد :  . . . قول خدا ي عز و جل كه " ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم": «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»،  اما ما او را مى‏خوانيم و اجابتى دريافت نمى‏كنيم،

فرمود: به نظر تو خداوند وعده خلافى مى‏كند؟

گفتم: نه، فرمود: پس اين از چه راه است؟ گفتم: نمى‏دانم،

فرمود: ولى من به تو خبر مى‏دهم، هر كه خدا عز و جل را اطاعت كند در آنچه به او فرمان داده است و سپس او را از جهت دعا بخواند، خدا اجابت كند،

گفتم: جهت دعا چيست؟

فرمود: راه دعا اين است كه

1.خدا را سپاسگزارى و حمد كنى و نعمتى كه به تو داده است ياد آور شوى

2. او را شكر گزارى

3.سپس صلوات فرستى بر محمد (ص) و آلش

4.سپس گناهان خود را ياد كنى و بدان‏ها اعتراف نمائى

5.سپس از آنها به خدا پناه برى،

اين راه دعا است،

منبع : اصول كافى ، ترجمه كمره‏اى، جلد ‏6، صفحه : 69


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

همه چيز در شب قدر

(به بهانه شب قدر )

عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله قَالَ: قَالَ مُوسَى‏ إِلَهِي أُرِيدُ قُرْبَكَ قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ- قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رَحْمَتَكَ قَالَ رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ- قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ- قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَيْلَةَ الْقَدْرِ- قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَةً فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ- قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ ذَلِكَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ- قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رِضَاكَ قَالَ رِضَايَ لِمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ.

 

در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم كه حضرت موسى عليه السلام به خدا عرض كرد:

خدايا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: قرب من، در بيدارى شب قدر است.

عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: رحمت من در ترحّم بر مساكين در شب قدر است.

گفت: خدايا، جواز عبور از صراط مى‏خواهم. پاسخ آمد: رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است.

عرض كرد: خدايا بهشت و نعمت‏هاى آن را مى‏طلبم. پاسخ آمد: دستيابى به آن، در گرو تسبيح گفتن در شب قدر است.

عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.

در پايان گفت: خدايا رضاى تو را مى‏طلبم. پاسخ آمد: كسى مشمول رضاى من است كه در شب قدر، نماز بگذارد.

منبع:وسائل الشيعة،جلد  ‏8 ،صفحه 20


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

وساطت ائمه در قيامت براي امام خميني

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ  * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

هر كس به اندازه ذره‏ اى كار نيك كرده باشد پاداش آن را خواهد ديد

و هر كس به اندازه ذره‏ اى كار بد كرده باشد كيفر آن را خواهد ديد.

سوره زلزله آيه ي 7 و 8

داستانك 1:

مردى خدمت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله  آمد عرض كرد: علمنى مما علمك اللَّه:" از آنچه خداوند به تو تعليم داده به من بياموز".

پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله  او را به مردى از يارانش سپرد، تا قرآن به او تعليم كند، و او سوره "إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ" را تا به آخر به او تعليم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همين مرا كافى است (و در روايت ديگرى آمده تكفينى هذه الاية:" همين يك آيه مرا كفايت مى‏كند")!

 پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله  فرمود: او را به حال خود بگذار كه مرد فقيهى شد! (و طبق روايتى فرمود رجع فقيها: او فقيه شد و بازگشت!)

منبع: تفسير نمونه جلد ‏27، صفحه: 232

 

داستانك 2:

آيت الله شبيري زنجاني مي فرمودند:

من از نزديكان حاج احمد آقا فرزند امام شنيدم كه ايشان حضرت امام خميني را در خواب ديده اند .

از ايشان مي پرسند كه به شما چه گذشت؟

ايشان دست خود را بلند مي كنند و پايين مي آورند و مي گويند : بدان ،حركتي مانند اين حركت دستِ من در اينجا حساب دارد .

حاج احمد آقا مي پرسند: عبور از برزخ چه گذشت ؟!

امام مي فرمايند:

با وساطت اولياء الهي به خوبي گذشت.

منبع: كتاب حميم جلد 2 صفحه 215 - به نقل از كتاب روزنه هايي از عالم غيب صفحه 401


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آيا واقعا مختار خوب بود؟

(به بهانه 14 رمضان ، سالروز شهادت جناب مختار)


عبدالله بن شريك مي گويد:

 روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد.

مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟

مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم.

 امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد.

فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم.

 حضرت پرسيدند: مگر درباره پدرت چه گفته اند؟

حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است!

امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

منبع:بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

امان از چادر؛ انسان را ياد چه خاطراتي كه نمي اندازد

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

 

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

يادم مي آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حمله شديدی صورت گرفته بود. به طوري که از بيمارستان هاي صحرايي هم مجروحين زيادي را به بيمارستان ما منتقل مي کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود. در بين همه آنها، وضع يکيشان خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و با اين که سعي کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولي خونريزي شديدي داشت. مجروحين را يکي يکي به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدي را داخل ببريم.

وقتي که دکتر اتاق عمل اين مجروح را ديد، به من گفت که بياورمش داخل اتاق عمل و براي جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد مي شدم تا بروم توي اتاق و چادرم را دربياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری. ما براي اين چادر داريم مي رويم... چادرم در مشتش بود که شهيد شد

از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم 


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مادران شهدا؛ گريه كنيد

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن

زمان تشیيع و تدفینم گریه نکن

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن

فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند

و زنان ما عفت را وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت

مادرم گریه کن...!!! که اسلام در خطر است .....


.

.

.

قسمتي از وصيت نامه شهید سعید زقاقی


مادران شهدا ، قبل از آنكه از عزيزانتان شرمنده باشيم از شما شرمنده ايم!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

شباهت زن بي حجاب با اتوبوس

(به بهانه 28 شعبان ، سالروز ارتحال زبان گوياي اسلام آيت الله فلسفي)

داستانك 1:

مرحوم فلسفی به همراه همسرش از جایی می‌گذشتند.

زن بی حجابی با طعنه‌ گفت: بدبخت! زنش را گونی‌پیچ کرده.

مرحوم فلسفی رو به زن گفت: چرا کسی روی اتوبوس‌های کنار خیابان چادر نمی‌کشد؟

زن گفت: چون وسیله نقلیه عمومی هستند و ارزشی ندارند.باز پرسید:چرا همه روی خودروهای خودشان چادر می‌کشند؟

گفت:چون وسیله شخصی است و باارزش است.

مرحوم فلسفی گفت: زن من جزء لوازم شخصی من است و ارزشمند،نه مثل وسیله نقلیه عمومی !!!

داستانك 2:

مرحوم آيت الله فلسفي ميفرمود:

در قبل از انقلاب در يكي از شهرستانهايي كه شيعه و سنّي در كنار يكديگر زندگي ميكردند سخنراني داشتم. ديدم در آن شهرستان فحشا و منكرات زياد است و اين بر اثر نبودن مجالس موعظه و امر به معروف و نهي از منكر است.

يك روز كه علماي اهل سنّت به ديدنم آمده بودند، آنان را مورد عتاب قرار دادم كه چرا شما علماي عامّه، امر به معروف نميكنيد و مجالس موعظه نداريد؟

 پس از پايان سخنانم يكي از علماي سنّي برخاست و اجازه خواست كه پاسخ مرا بدهد. به او اجازه دادم. آن عالم سنّي گفت : آقاي فلسفي خداا سايهي امام حسين عليهالسلام را از سر شما علماي شيعه كم نكند، چون ما حسين عليهالسلام نداريم و مجلس روضه نداريم. امام حسين عليهالسلام يك محبوبيتي به شما علماي شيعه داده است كه تا نام او را ميبريد و صحبت روضهي امام حسين ع ميشود، همه اقشار گرد شما جمع ميشوند و شما در زير سايهي خيمه عزاي حسيني هم به مردم اخلاق ميآموزيد، هم معارف را بيان ميكنيد و هم تبيين احكام ميكنيد و شيعيان به بركت عزاي امام حسين ع تربيت ميشوند و اين رمز موفقيّت روحانيت شيعه است،

 مرحوم فلسفي ميفرمودند: من برخاستم و او را بوسيدم و به او گفتم؛ خوب فهميدي، رمز محبوبيت و موفقيّت شيعه، امام حسين ع است.

                        منبع : ره توشه (محرم) سال 79


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

اگر چند روز امام زمان را نبينيم چه مي كنيم؟؟؟

عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند

روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم .

آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم

داستان 1:بغل كردن امام زمان

روزی امام زمان در مغازه عبدالکریم کفاش نشسته بودن که رو میکنند به عبدالکریم و میگویند:

عبدالکریم کفش های منو ببین نیاز به وصله دارن

عبدالکریم جواب میدن:آقا به روی چشم اما اجازه بدهید اول سفارش های مردم رو تموم کنم بعد به کفش های شما برسم.(البته چون آقا امر نكرده بودند اين جواب را داد)

امام زمان برای بار دوم می فرمایند:عبدالکریم کفش های من نیاز به وصله دارن برام بدوزش.

بازم هم عبدالکریم همان پاسخ را میدهند.

برای بار سوم امام زمان می فرمایند عبدالکریم کفش های منو برام بدوز.

این بار عبدالکریم کفاش از جایش برمیخیزد و به جلوی آقا میره و آقا رو بغل میکنه و محکم فشار میده و میگه آقاجان قربونت برم من که گفتم چشم اما اگه بار دیگه بگین همینجوری که تو بغلم گرفتمت داد میزنم آی مردم بیاین که امام زمان اینجاست.

امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) می فرمایند عبدالکریم اگه اینطوری نبودی هرگز به سراغت نمی اومدیم...

داستان 2 : آقا جان شما كه مستاجر نيستيد

مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد.

وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.

در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش.

عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.

منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

امام زمان : نماز اول وقت را فراموش نكن


صدای اذان از رادیو ماشین به گوش رسید، جوانی كه در كنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقای راننده! می خواهم نماز بخوانم.

راننده با بی تفاوتی و بی خیالی گفت: برو بابا حالا كی نماز می خواند! بعدش هم توجهی به این مطلب نكرد، ولی جوان با جدیت گفت: به تو می گویم نگهدار!...

راننده فهمید كه او بسیار جدی است، گفت: اینجا كه جای نماز خواندن نیست، وسط بیابان، بگذار به یك قهوه خانه یا شهری برسیم، بعد نگه می دارم.

خلاصه بحث بالا گرفت راننده چاره ای جز نگه داشتن نداشت. بالاخره ماشین را در كنار جاده نگه داشت، جوان پیاده شد و نمازش را با آرامش و طمأنینه خواند، من هم به تأسی از وی نماز خواندم. پس از نماز وقتی در كنار هم نشستیم و ماشین حركت كرد از او پرسیدم: چه چیز باعث شده كه نمازتان را اول وقت خواندید؟

گفت: من به امام زمانم، حضرت ولی عصر(عج) تعهد داده ام كه نماز را اول وقت بخوانم.

تعجب من بیشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چیز تعهد دادید؟

گفت: من قضیه و داستانی دارم كه برایتان بازگو می كنم، من در یكی از كشورهای اروپایی برای ادامه تحصیلاتم درس می خواندم، چند سالی بود كه آنجا بودم، محل سكونتم در یك بخش كوچک بود و تا شهر كه دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زیادی بود كه اكثر اوقات با ماشین این مسیر را طی می كردم. ضمناً در این بخش، یک اتوبوس بیشتر نبود كه مسافران را به شهر می برد و بر می گشت.

برای فارغ التحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را می دادم، پس از سال ها رنج و سختی و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسید، درس هایم را خوب خوانده بودم، آماده بودم برای آخرین امتحان سوار  اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه، اتوبوس در حالی كه پر از مسافر بود راه افتاد، من هم كتاب جلویم باز بود و می خواندم، نیمی از راه آمده بودیم كه یكباره اتوبوس خاموش شد، راننده پایین رفت و كاپوت ماشین را بالا زد، مقداری موتور ماشین را نگاه كرد و دستكاری نمود، آمد استارت زد، ماشین روشن نشد، دوباره و چندین بار همین كار را كرد، اما فایده ای نداشت، (این وضعیت) طولانی شد و مسافران آمده بودند كنار جاده نشسته و بچه های شان بازی می كردند و من هم دلم برای امتحان شور می زد و ناراحت بودم، چیزی دیگر به موقع امتحان نمانده بود، وسیله نقلیه دیگری هم از جاده عبور نمی كرد كه با آن بروم، نمی دانستم چه كنم، در اضطراب و نگرانی و ناامیدی به سر می بردم، تا شهر هم راه زیادی بود كه نمی شد پیاده بروم، پیوسته قدم می زدم و به ماشین و جاده نگاه می كردم كه همه تلاش های چندساله‌ام از بین می رود و خیلی نگران بودم.

یكباره جرقه ای در مغزم زد كه ما وقتی در ایران بودیم در سختی ها متوسل به امام زمان(عج) می شدیم و وقتی كارها به بن بست می رسید از او كمک و یاری می خواستیم، این بود كه دلم شكست و اشكم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیة اللَّه! اگر امروز كمكم كنی تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می شوم كه تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم.

پس از چند دقیقه آقایی از آن دورها آمد و رو كرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف می زد). راننده گفت: نمی دانم هر كار می كنم روشن نمی شود. مقداری ماشین را دست كاری كرد و كاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن!

چند استارت كه زد ماشین روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشین گشتند و من امیدی در دلم زد و امیدوار شدم، همین كه اتوبوس می خواست راه بیفتد، دیدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت:

«تعهدی كه به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت!»

و بعد پیاده شد و رفت و من او را ندیدم. فهمیدم كه حضرت بقیة اللَّه امام عصر(عج) بوده، همین طور اشك می‌ریختم كه چقدر من در غفلت بودم. این بود سرگذشت نماز اول وقت من

 منبع: نماز و عبادت امام زمان(عج)، عباس عزیزی، صفحه 85


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

چه كنيم تا امام زمان را ببينيم؟

(به بهانه ميلاد امام زمان عجل الله فرجه)

داستانك:

پریشان و سراسیمه بودم. لحظاتی چند فقط به چیزی که شنیده بودم، می‌اندیشیدم.

« اگر طالب دیدار امام زمانت هستی به فلان شهر برو. حضرت بقیة الله در بازار آهنگران در مغازه  قفل‌سازی نشسته بلند شو و خدمت ایشان برس»

بعد از مدت‌ها چله‌نشینی و دعا و توسل به علوم غریبه بالاخره کورسویی از امید به رویم تابیدن گرفت. به سرعت بلند شدم و وسائل سفر را آماده کردم. سفر راحتی نبود. اما حاضر بودم چند برابر این سختی را تحمل کنم تا بتوانم به آرزویم برسم. شور و اشتیاقی که از وجودم زبانه می‌کشید مرا به حرکت وا می‌داشت.

خودم را به بازار آهنگران رساندم آن قدر هیجان زده بودم که چشم‌هایم هیچ چیز را نمی‌دید. فقط مغازه پیر قفل‌ساز را جستجو می‌کردم. لحظه به لحظه که می‌گذشت شوق و شورم بیشتر می‌شد. وقتی وارد مغازه پیرمرد قفل‌ساز شدم در همان نگاه اول امام را شناختم. دستم را روی سینه گذاشته و با ادب سلام دادم. در آن لحظه همه چیز به جز وجود امام را فراموش کرده بودم. حضرت جوابم را داد و با دست مرا به سکوت فرا خواند.

پیرمرد در حال وارسی چند قفل بود. در این لحظه پیرزنی وارد مغازه شد لباس‌های کهنه‌ای به تن داشت و عصایی به دست. در دستان فرتوت و لرزانش قفلی به چشم می‌خورد. پیرزن آن را به قفل ساز نشان داد و گفت: برادر برای رضای خدا این قفل را سه شاهی از من بخرید. به پولش نیاز دارم.

پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسی کرد. قفل سالم بود پس رو به زن کرد و گفت: ... خواهرم تو مسلمانی و من هم مسلمان. چرا مال مسلمان را ارزان بخرم من نمی‌خواهم تو ضرر کنی. این قفل هشت شاهی ارزش دارد و من اگر بخواهم در معامله سودی ببرم آن را به قیمت هفت شاهی می‌خرم چون در این معامله بیشتر از یک شاهی سود بردن بی‌انصافی است.

پیرزن با ناباوری قفل ساز را نگاه کرد و بعد از این که سخنان پیرمرد تمام شد گفت: من تمام این بازار را زیر پا گذاشتم و این قفل را به هر که نشان دادم گفتند بیشتر از دو شاهی آن را نمی‌خرند من هم به این دلیل به آنها نفروختم که به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد گفت: اگر آن را می‌فروشی من هفت شاهی می‌خرم و سپس هشت شاهی به پیرزن داد. پیرزن راضی و خوشحال عصا زنان دور شد.

آن گاه امام رو به من کرد و فرمود: مشاهده کردی؟ شما هم این طور باشید تا ما خود به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست و توسل به علوم غریبه فایده‌ای ندارد. عمل درست داشته باشید و مسلمان باشید. از تمام این شهر من این پیرمرد را برای مصاحبت انتخاب کرده‌ام چون دین‌دار است و خدا را می‌شناسد این هم از امتحانی که داد. او با اطلاع از نیاز زن به پول قفل را به قیمت واقعی‌اش از او خرید. این گونه است که من هر هفته به سراغش می‌آیم و احوالش را می‌پرسم.

پس از تمام شدن سخنان امام سرم را پایین انداختم و به فکر فرو رفتم.

منبع:عنايات حضرت وليعصر ؛بخش اول ، صفحه 86 ، تشرف 31    (با تلخيص و تصرف)


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

اين انقلاب امانت است

(به بهانه نزديكي به انتخابات)
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء/ 58)

 بدرستى كه خدا به شما امر مى‏كند ،كه امانات را به اهلش بدهيد

دختر انسان امانت است؛ بايد دقت كنيم كه دخترمان را به چه كسي مي دهيم

فرزند ما امانت است ؛ او را كدام مدرسه مي گذاريم

چشم ما امانت است ؛ در چه راهي خسته اش مي كنيم

گوش ما امانت است ؛ چه گوش مي دهيم

زبان ما امانت است ؛ چه ميگوييم

و...

اما يكي از مهمترين امانات؛ انقلاب و خون شهداست ؛

 اين انقلاب را به دست كه مي دهيم ؟

يكي از وظايف ما اين است كه سكان اجرايي كشور را به دست اصلح بدهيم و اگر در انتخابات شركت نكنيم يا خداي نكرده كوتاهي كنيم مصداق اين جمله حضرت امام خميني رحمت الله عليه مي شويم : "چه بسا که در برخي مقاطع حضور نيافتن در انتخابات يا مسامحه در آن، گناهي باشد که در راس گناهان کبيره است "


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

فرازي از وصيتنامه امام خميني (2)

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازي از وصيت نامه امام

من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات الله و سلامه عليهما- مى‏باشند. ... در صورتى كه [مردم ما ] نه در محضر مبارك رسول اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله عليه. ... و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم

منبع: صحيفه امام ، جلد  ‏21، صفحه : 411

حال بیاییم این فراز را بر آیات قرآن عرضه کنیم! و ببينيم آيا اين حرف مبناي قرآني هم دارد؟

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ [مائده-54]

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هر كه از شما از دينش بازگردد چه باك زودا كه خدا مردمى را بياورد كه دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر كافران سركش در راه خدا جهاد مى‏كنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند. اين فضل خداست كه به هر كس كه خواهد ارزانى دارد، و خداوند بخشاينده و داناست.    

بعد از نزول اين آيه مردم باتعجب پرسيدند:

 اى رسول خدا اين قوم چه كسانى هستند كه اگر ما پشت به دين كنيم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مى‏گذارد؟

 فضرب بيده على عاتق سلمان- فقال: هذا و ذووه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به شانه سلمان زد و فرمود: اين و قوم اين مرد است،

سپس فرمود: لو كان الدين معلقا بالثريا- لتناوله رجال من أبناء فارس.به خدايى كه جانم به دست او است، اگر ايمان به خدا را در ثريا آويزان كرده باشند، بالأخره مردمى از فارس آن را به دست مى‏آورند

منبع: الميزان في تفسير القرآن ، جلد 5 ،  صفحه : 388


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

دستم بشكند ، اگر رأي بدهم!!!

...وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ [غافر : 44 ]

من كار خود را به خدا واگذارم كه خداوند نسبت به بندگانش بيناست!

پيام آيه ي فوق اين مي شود : ما مأمور به وظيفه ايم ؛ نه مأمور به نتيجه

و در جاهاي ديگر قرآن اين آيه زياد به چشم مي خورد كه:

ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ ...[المائدة : 99]

پيامبر وظيفه‏اى جز رسانيدن پيام ندارد

گاه انسانها بيشتر از آنكه به وظيفه فكر كنند به نتيجه مي انديشند و اگر نتيجه آن طور كه دوست داشتند ، نشد ، كار را به كلي كنار مي گذارند

به عنوان مثال:

دختر خانمي را براي ازدواج به خانواده ي پسري معرفي مي كنيم آنها تحقيق مي كنند و ازدواج صورت مي گيرد؛ از قضا از هم جدا مي شوند .........ما مي گوييم ديگر كار خير نمي كنم

يا شخصي را براي گرفتن وام به جايي معرفي مي كنيم ؛ آنها تحقيق مي كنند و وام مي دهند؛ و آن وام گيرنده فرار مي كند .........ما مي گوييم ؛ لال شوم اگر ديگر از اينكارها كردم

يا براي انتخابات تحقيق كرديم و به نتيجه رسيديم و براي كانديدايي تبليغ كرديم ، نذر كرديم ، روزه گرفتيم و... ؛ بعد از مدتي او عوض شد .........ما مي گوييم ديگر براي كسي كار نمي كنم و ديگر رأي نمي دهم

و ...

در تمام اينها بايد گفت:

ما مأمور به وظيفه ايم ؛ نه مأمور به نتيجه ؛ ما وظيفه ي خود را انجام مي دهيم ، نتيجه با خداست


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

شيعه واقعي

(به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها)

مردی همسرش را به نزد حضرت فاطمه(سلام الله عليها) فرستاد تا از ایشان سووال کند که آیا او از پیروان و شیعیان آن حضرت محسوب می شود یا نه که حضرت فاطمه(سلام الله عليها) در پاسخ فرمودند: به شوهرت بگو اگر به آنچه خواسته و هدف ماست عمل می کنی و از آنچه ما نهی می کنیم، بیزاری می جویی، بدان که از شیعیان ما خواهی بود. در غیر این صورت از شیعیان ما نخواهی بود.

زن جواب را به اطلاع شوهر خود رساند. مرد از این پیام بسیار ناراحت شد و فهمید که مسوولیت شیعه بسیار حساس و سنگین است.

مرد سپس با خود گفت: وای بر من! در امان ماندن از گناه بسیار مشکل است. پس من اهل جهنم هستم و همیشه در آن خواهم ماند.

آن زن جریان اندوه شوهر خود را برای فاطمه زهرا(سلام الله عليها) تعریف کرد و آن حضرت فرمودند: به او بگو آن طور که تو فکر می کنی نیست. زیرا پیروان ما بهترین اهل بهشت هستند اما هر کسی که ما و دوستان ما را دوست داشته و با دشمنان ما دشمن باشد و قلب و زبانش نیز با ما همراه باشد، ولی امر ما را اطاعت نکند و از آنچه نهی نموده ایم پرهیز نکند، جزو رهروان ما محسوب نمی شود.

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در ادامه فرمودند: اما بعد از اينكه از گناهان پاك شوند و گرفتار انواع مصيبت‏ها و مشكلات شوند و يا در قيامت با انواع سختيها گرفتار گردند، و يا در طبقه اول جهنم معذب شوند و بعد ما آنها را نجات مى‏ دهيم و بطرف خود مى‏ آوري

منبع: بحار الأنوار ، جلد ‏65، صفحه : 155


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

از غصب حق حضرت زهرا ، تا غصب حق فرزند زهرا

حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيِّ بْنُ أَبِي الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ عَنْ أَبِيهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ وَرَدَ عَلَيَّ تَوْقِيعٌ مِنَ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ ابْتِدَاءً لَمْ يَتَقَدَّمْهُ سُؤَالٌ

بسم الله الرحمن الرحيم لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ عَلَى مَنِ اسْتَحَلَّ مِنْ مَالِنَا دِرْهَما

حضرت مهدي (روحي و ارواح العالمين) در توقيع مي نويسند :

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى كه از مال ما [خمس] يك درهم بر خود حلال شمارد

منبع :كمال الدين و تمام النعمة- جلد ‏2   صفحه  522   

گاهى وقتها برخى شعار مى‏دهند؟ ولى در عمل جور ديگر عمل مي كنند

به عنوان مثال:

چقدر تا حالا ما گريه كرده‏ايم كه: حق حضرت زهرا را ندادند؟ فدك را به زهرا ندادند.

اين آقايى كه چند ليتر تا حالا گريه كرده كه چرا حق حضرت زهرا را ندادند، خودش هم خمس‏ نمى‏دهد! چه فرقى مى‏كند كه حق زهرا را ندهيم يا حق فرزند زهرا را ندهيم؟

خمس مال امام زمان است. كه توسط مرجع تقليد خرج محرومين مى‏شود، يا خرج نظام بشود. يا خرج هر چه مصلحت است بشود. آن آقايى كه گريه مى‏كند براى حضرت زهرا و حق زهرا را نمى‏دهد معلوم نيست كه اگر در زمان حضرت زهرا زندگى مى‏كرد وضعش چگونه بود! چون افرادى حق زهرا را ندارند اين آقا هم حق فرزند زهرا را نداد.

اگر كسى به يك معصوم تير اندازى كرد ، به معصوم ديگر هم تير اندازى مي كند.

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

چرا بايد خمس بدهيم ؟

سَهْلٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْمُثَنَّى قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زَيْدٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ كَتَبَ رَجُلٌ مِنْ تُجَّارِ فَارِسَ مِنْ بَعْضِ مَوَالِي أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَسْأَلُهُ الْإِذْنَ فِي الْخُمُسِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ ضَمِنَ عَلَى الْعَمَلِ الثَّوَابَ- وَ عَلَى الضِّيقِ الْهَمَّ- لَا يَحِلُّ مَالٌ إِلَّا مِنْ وَجْهٍ أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا وَ عَلَى عِيَالاتِنَا وَ عَلَى مَوَالِينَا وَ مَا نَبْذُلُهُ وَ نَشْتَرِي مِنْ أَعْرَاضِنَا مِمَّنْ نَخَافُ سَطْوَتَهُ فَلَا تَزْوُوهُ عَنَّا وَ لَا تَحْرِمُوا أَنْفُسَكُمْ دُعَاءَنَا مَا قَدَرْتُمْ عَلَيْهِ فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِكُمْ وَ تَمْحِيصُ ذُنُوبِكُمْ وَ مَا تَمْهَدُونَ لِأَنْفُسِكُمْ لِيَوْمِ فَاقَتِكُمْ وَ الْمُسْلِمُ مَنْ يَفِي لِلَّهِ بِمَا عَهِدَ إِلَيْهِ وَ لَيْسَ الْمُسْلِمُ مَنْ أَجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالْقَلْبِ وَ السَّلَام‏

 محمد بن زيد طبرى گويد: مردى از بازرگانان فارس كه از پيروان امام رضا (عليه السلام) بود، به آن حضرت نامه‏اى نوشت و در باره خمس، اجازه خواست، در پاسخ او نوشت كه:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به راستى خدا واسع است و كريم، بر هر كارى ضامن ثواب است و بر تنگ نظرى غم و اندوه، هيچ مالى حلال نيست مگر از راهى كه خدايش حلال كرده است و به راستى، خمس كمك ما است بر دين ما و بر عيالات ما و بر دوستان ما و وسيله بذل و بخشش ما است و حفظ آبروى ما از كسى كه از او بيم داريم، آن را از ما دريغ نداريد و خود را از دعاى ما محروم‏ نسازيد تا آنجا كه مى‏توانيد، زيرا پرداخت خمس، كليد روزى شما است و مايه پاك شدن گناهان شما و ذخيره‏اى است كه براى روز بى‏نوائى خود پس انداز كنيد، مسلمان كسى است كه براى خدا بدان چه او را عهده‏دار كرده وفا كند و بر عهده خود بپايد، مسلمان نيست كسى كه به زبان پذيرا است و به دل مخالف است، و السلام‏

منبع : اصول كافى-ترجمه كمره‏اى    جلد ‏3   صفحه 633   

پس به فرموده امام رضا عليه السلام خمس براي خود انسان 4 فايده دارد

1. باعث دعاي امام براي انسان مي شود

2. با پرداخت خمس ؛ روزي انسان تضمين مي شود

3. باعث پاك شدن گناهان است

4. ذخيره براي قيامت است

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

اسلام آمريكايي

يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً (سوره نساء- آيه 150)

و مى‏گويند: «به بعضى ايمان مى‏آوريم، و بعضى را انكار مى كنيم» و مى‏خواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند

متاسفانه جامعه ي اسلامي مدتهاست دچار بيماري التقاط شده است يعني نيمي از اسلام مي گيرد و نيمي از غير اسلام . اين نوع اسلام ، اسلام التقاطي است يا بهتر بگوييم اسلام سكولار است يا همان اسلام آمريكايي

به عنوان مثال:

هم نماز مي خواند .................... هم رشوه مي گيرد

هم روزه مي گيرد....................  هم مال مردم مي خورد

هم براي امام حسين روضه مي گيرد....................  هم كنار درياهاي امارات و تايلند و ... مي رود

هم در نماز جماعت شركت مي كند....................  هم ماهواره مي بيند

هم افطاري مي دهد....................  هم ربا مي خورد

هم حرم مي رود .................... هم بدترين حجاب را دارد

هم ريش مي گذارد .................... هم غيبت مي كند

هم مداحي مي كند ....................  هم خوانندگي حرام

هم سينه مي زند ....................  هم شراب مي خورد

هم صبحهاي جمعه در دعاي ندبه يابن الحسن مي گويد....................هم شبهاي جمعه در عروسي مختلط و پارتي شركت مي كند؛

و ..............

فقط انسان مي تواند بگويد :يابن الحسن ، چاهت كجاست

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


روايت 75 روز براي شهادت حضرت زهرا صحيح تر است يا 95 روز

(به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها)

برخي در حال تحقيق هستند كه آخر شهادت حضرت زهرا دقيقا چه تاريخي است . 75 روز بعد از رحلت پيامبر يا 95 روز بعد از رحلت؟!!!

داستان 1 :

آيت الله مقتدايي در درس خارج فقه خود در تاريخ 7/2/89 فرمودند:

سال 1345 شمسی در مكه شیخ علی کاشف الغطاء نوه شيخ جعفر كاشف الغطاء را ديدم ... و او خاطره اي را برايم گفت : كه ، جد ما مرحوم کاشف الغطاء با خود گفت مردم در احکام الهی از ما متابعت می‌کنند و ما فتوی می‌دهیم و آنها عمل می‌کنند در مورد شهادت حضرت زهرا هم اگر ما اعلام بکنیم که شهادت حضرت زهرا روی 75 روز است یا روی 95 روز است مردم متابعت می‌کنند و دو دستگاه و دو موقع عزاداری برپا نمی‌شود و تصمیم گرفت در این مورد مطالعه کند

 لذا کتب مربوطه از شیعه و سنی را جمع کرد تا با یک بررسی عمیق تحقیق کند و حکم نهایی را صادر کند آن بزرگوار (شیخ جعفر کبیر) مادر پیری داشت متجهده و اهل عبادت بود شب در عالم خواب فاطمه زهرا(سلام الله عليها ) را در خواب می‌بیند که با حال غضب (با این تعبیر) فرمودند که این چه کاری است پسرتان می‌خواهد بکند و می‌خواهد وفات یا شهادت مرا کم کند

 این زن که روحش از تصمیم پسرش خبر نداشت از اتاق می‌آید بیرون نصف شب می‌بیند که چراغ اتاق پسرش روشن است معلوم است که بیدار است می‌آید درب اتاق شیخ را باز می‌کند وارد می‌شود می‌بیند اینقدر کتاب دور شیخ جمع شده است که اصلا خود شیخ پیدا نیست گویا پشت کتاب مخفی شده باشد می‌رود جلو صدا می‌زند پسر چه می‌کنی که فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بر تو غضبناک است

مرحوم شیخ فکری می‌کند می‌پرسد چه شده است؟

مادر می‌گوید فاطمه زهرا(سلام الله عليها) فرمودند می‌خواهد ایام شهادت مرا کم کند.

مرحوم شیخ می‌فهمد اقدامی که می‌خواست بکند مورد نظر حضرت زهرا (سلام الله عليها) نیست خود حضرت می‌خواهند که دو برنامه دو تشکیلات دو وقت جلسات گرفته بشود. مرحوم شیخ بساط را جمع می‌کند و می‌گوید همانطور که روال بوده برای حضرت زهرا دو دفعه عزاداری و مجالس منعقد بشود.

داستان 2 :

حجه الاسلام اديب يزدي مي فرمايند:

"یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب [حضرت آيت الله خامنه اي] بودم یکی از آقایان سوال کرد:

"درباره شهادت حضرت فاطمه(سلام الله عليها) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟"

رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: "برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند."


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها


(به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها)

سوال 1:

بين تمام احتمالات براي شهادت حضرت زهرا ؛ 2 روز معروفتر است و آن 75 روز و 95 روز است .

چرا در متون روايي نمي توانيم از اين دو روز يكي را انتخاب كنيم؟

پاسخ:

75 به عربي خامس و سبعون نوشته مي شود و 95 خامس و تسعون .

با توجه به آنكه در زمانهاي قديم معمولا براي نوشته ها نقطه نمي گذاشتند ؛ حال اگر نقطه هاي سبعون و تسعون را برداريم عين هم نوشته مي شوند

بنابر اين يكي از دلايلي كه نمي توان بين 75 و 95 در كتب قديم  تفاوتي قايل شد همين است .

جدا از اين ، شهادت براي ما مشخص نيست تا مانند شب قدر (كه بايد چند شب را قدر بدانيم ، به اميد آنكه يكي شب قدر است) چند شب به ياد آن شهيده مظلومه باشيم

  سوال 2:

چرا معمولا براي حضرت زهرا 2 روز بعد از شهادت هم مراسم مي گيرند ؟ آيا به خاطر اين است كه مي خواهند تا سوم شهادت مراسم داشته باشند؟

پاسخ :

شايد يكي از دلايل همين باشد ، اما دليل اصلي اين است كه در روايات ، براي شهادت حضرت زهرا روزي مشخص نشده و تمام روايات ، شهادت را از روز رحلت پيامبر با الفاظي مانند 75 روز و يا 95 روز و... مشخص كرده اند؛

از آنجا كه براي ما مشخص نيست كه درآن سال ماه ها 29 روزه بوده ويا 30 روز ، هر دو را حساب مي كنيم.

 پس با اين تعبير سه روز احتمال شهادت است ؛ 3 ، 4 و 5 جمادي الثاني.


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مختار

 (به بهانه 14 ربيع الثاني سالروز قيام جناب مختار عليه السلام)

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام خون ما را گرفت.»

 حسين نفس مطمئنه،  صفحه  39

زماني كه سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

«كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.»

طبقات الكبري، جلد 5   صفحه  285

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را مختار بن ابي عبيد مي‌گويند.»                                                                     بحار الانوار جلد 10 صفحه 280

حضرت ابا عبدالله عليه‌السّلام هم پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ایراد نمودند، مي‌فرمايند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»                  بحارالانوار، جلد 45، صفحه 340

عبدالله بن شريك مي گويد روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد. مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم. امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد. فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم. حضرت پرسيدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است! امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

توكل و استفاده از وسايل

استفاده از اسباب و علل ، منافاتي با توكل ندارد ؛ اما ما فكر مي كنيم توكل يعني اينكه از وسايل استفاده نكنيم به عنوان مثال:

ماشينش را بيمه نمي كند و مي گويد بيمه حضرت اباالفضل

منزلش را قفل نمي كند مي گويد آيه الكرسي خواندم

كار نمي كند مي گويد اميدم به خداست

و ...

داستان :

عربى وارد مسجد پيغمبر شد حضرت به او فرمود: شترت را بستى؟

 عرض كرد :نه توكل بر خدا كردم

حضرت فرمود : اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه‏ (شتر را ببند و توكل بر خدا هم بكن‏)

منبع: إرشاد القلوب إلى الصواب- جلد‏1 - صفحه121 

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خداترسي شهيد نواب صفوي

(به بهانه 27 دي سالروز شهادت شهيد نواب صفوي )

عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ :

مَنْ خَافَ اللَّهَ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

از امام صادق (عليه السلام) كه مى‏فرمود:

هر كس از خدا ترسد، خدا هر چيز را از او بترساند؛ و هر كه از خدا نترسد، خدا او را از هر چيز بترساند

منبع: اصول الكافي / ترجمه كمره‏اى، جلد ‏4، صفحه : 211

دليل آنكه برخي از بزرگان از قدرتهاي مادي ترسي ندارند ؛ اين است كه خدا برايشان بزرگ است

يكي از اين مردان بزرگ شهيد نواب صفوي است او در آخرين لحظات عمر شريفش با كمال شجاعت  بعد از آنكه سرهنگ از او  پرسيد: «اگر خواسته اي داريد بگوييد؟»

و او تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر ميكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر ميشود »

رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت:

«خليلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام فاطمه زهرا (سلام الله عليها) منتظر ماست.»

 

 پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه ميكردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود.

جهت نياز به مطالعه 20 خاطره ي كوتاه از شهيد نواب صفوي  اينجا را كليك فرماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چه كنيم محبوب شويم؟

وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء  [آل‏ عمران :  26]

عزت و ذلت دست خداست

اگر اينگونه است پس چرا بعضي از ما اينقدر به فكر راضي كردن مردميم ، تا عزيز شويم

چرا اينقدر ريا مي كنيم تا عزيز شويم

اگر خدا بخواهد انسان عزيز مي شود و اگر نخواهد ذليل.

داستان:

سركه فروش با اخلاصي بود در تهران .

روزي به فرزندانش گفت : دوست دارم روزي كه مُردم ، تهران تعطيل شود و به تشييع جنازه ي من بيايند.

فرزندانش خنديدند ...

روز شهادت امام كاظم ، روز تشيع جنازه ي اين سركه فروش بود . تمام تهران تعطيل .

از خياباني تشييع شروع شد كه دسته هاي عزاداريِ تهران از آنجا مراسم خود را شروع مي كردند.

آنجنان تشييع جنازه باشكوه بود كه كسي باورش نمي شد .

اما در مقابل ، داستان روحاني نماي بي اخلاصي هم بود كه براي خودش رساله اي چاپ و به 5 زبان ترجمه كرده و فكر مي كرد اگر بميرد ، تمام مردم ايران در تشييع جنازه اش شركت مي كنند .

در روزي مُرد كه قُم بُمباران مي شد و كسي به جز 17 نفر براي تشييع جنازه اش نيامدند

در همين فتنه سال 88 تمام دنيا خواستند اقتدار رهبر ايران را كم كنند اما خدا چيز ديگري خواست .

حال اقتدار رهبر كم شده يا بيشتر ؟


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

همه تقصيرها با نظام است

قال اميرالمومنين عليه السلام:

اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏

حق را بشناس و افراد را با حق بسنج

منبع: إرشاد القلوب إلى الصواب-جلد ‏2 صفحه296

برخي از افراد هستند كه كوچكترين عمل انسانها را به پاي اسلام و انقلاب مي گذارند

مي گويد : اسلام به درد نمي خورد . مي گوييم چرا ؟ . مي گويد چون فلان ريش دار ربا مي گيرد !!!

خاطره :

شخصي به من گفت : از انقلاب دلسرد شده ام

گفتم :چرا؟

گفت : پدرم را پيش پزشك برده ام ، و او زير ميزي خواسته است . اين چه نظامي است كه پزشكانش اينگونه اند

--------

بايد توجه كنيم كه ريش دار و روحاني و چادري و ... هر كار كردند ملاك حق نيست . اگر كارشان اسلامي بود حق است و اگر نبود ، نيستند


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ايرانيان ، سربازان اسلام

(به بهانه 8 صفر سالروز وفات جناب سلمان فارسي)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (54)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هر كه از شما از دينش بازگردد چه باك زودا كه خدا مردمى را بياورد كه دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر كافران سركش در راه خدا جهاد مى‏كنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند. اين فضل خداست كه به هر كس كه خواهد ارزانى دارد، و خداوند بخشاينده و داناست . [سوره مائده آیه54]

و روي: أن النبي (صلی الله علیه و آله) سئل عن هذه الآية- فضرب بيده على عاتق سلمان- فقال: هذا و ذووه، ثم قال: لو كان الدين معلقا بالثريا- لتناوله رجال من أبناء فارس.

مردم پرسيدند: اى رسول خدا اين قوم چه كسانى هستند كه اگر ما پشت به دين كنيم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مى‏گذارد؟

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به شانه سلمان زد و فرمود: اين و قوم اين مرد است، به خدايى كه جانم به دست او است، اگر ايمان به خدا را در ثريا آويزان كرده باشند، بالأخره مردمى از فارس آن را به دست مى‏آورند

منبع:الميزان في تفسير القرآن، جلد 5  صفحه : 388

رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : إنّ إبراهيمَ هَمَّ أن يَدعُوَ على أهلِ العِراقِ ، فَأوحَى اللّه ُ تعالى إلَيهِ : لا تَفعَلْ ، إنّي جَعَلتُ خَزائنَ عِلمِي فيهِم و أسكَنتُ الرَّحمَةَ قُلوبَهُم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ابراهيم عليه السلام خواست عراقيان (منظور عجمهاست) را نفرين كند. خداوند متعال به او وحى فرمود: اين كار را نكن؛ [زيرا] من گنجينه هاى دانش خود را در ميان آنان نهاده ام و رحمت (مهربانى) را در دلهاى ايشان جاى داده ام.

منبع: ميزان الحكمه جلد 10 صفحه 4570 حديث 15767


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

انشاء الله


وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ‏ءٍ إِنىّ‏ِ فَاعِلٌ ذَالِكَ غَدًا *اِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ  (سوره كهف آيات 23 و 24)

درباره‏ى هيچ چيز و هيچ كار، مگو كه من آن را فردا انجام مى‏دهم،مگر آنكه (بگويى:) اگر خدا بخواهد

داستان:

جمعى از سران قريش، دو نفر از ياران خود را براى تحقيق در باره دعوت پيامبر اسلام به سوى دانشمندان يهود در مدينه فرستادند، تا ببينند آيا در كتب پيشين چيزى در اين زمينه يافت مى‏شود؟

 آنها به مدينه آمدند و با علماى يهود تماس گرفتند و گفتار قريش را بازگو كردند...

آنان 3 سوال از پيامبر پرسيدند...

پيامبر فرمود فردا به شما پاسخ خواهم گفت- ولى انشاء اللَّه نفرمود- پانزده شبانه روز گذشت كه وحى از ناحيه خدا بر پيامبر نازل نشد، و جبرئيل به سراغش نيامد،...

سرانجام جبرئيل فرا رسيد و سوره كهف را از سوى خداوند آورد كه پاسخ  به سوالات آنان در او بود

پيامبر به جبرئيل فرمود چرا اينقدر تاخير كردى؟ گفت من جز به فرمان پروردگارت نازل نميشوم.

منبع:

تفسير نمونه

جلد ‏12،

 صفحه:353

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

توفيق توبه براي حر

حر ؛ چه كرده بود كه خدا به او توفيق توبه داد؟

به نظر بنده او 3 كار انجام داده بود

1.بعد از آنكه امام حسين خواستند وجدان حر را بيدار كنند به او فرمودند : "مادرت به عزايت بنشيند " و او عرض كرد :"اگر كسي ديگر نام مادرم را مي برد  پاسخش را ميدادم ؛ اما چه كنم كه مادرتان فاطمه است"  [تاريخ طبري صفحه 402]

2.هنگامي كه حر مقابل سپاه امام را گرفت ... ظهر فرارسيد؛ امام حسين به حر فرمود آيا همراه ما نماز مى‏گزارى يا تو با ياران خودت و من با ياران خودم نماز بگزاريم؟

حر گفت : شما باشيد و ما جاي ديگر نماز بگذاريم ؟!، همگان با تو نماز مي خوانيم  [ ترجمه اخبار الطوال صفحه 296]

3.حر فرزند دار نميشد ؛ خدا به او پسري داد . كه باوجود قرار داشتن در خفقان دوران معاويه ؛ نام فرزندش را علي گذاشت .كه او هم در كربلا به شهادت رسيد [ موسوعه  الامام الحسين جلد 15 صفحه 962]


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


چگونه صداي رقيه به يزيد رسيد؟

(به بهانه ماه محرم )

چند روز پيش شخصي شبهه اي را در نظرات وبلاگ گذاشته بود

شبهه:

شما آخوندها ميگوييد: در خرابه شام رقيه ياد پدرش را كرد و همه به گريه افتادند و صداي آنان به يزيد رسيد .

حال سوال اينجاست كه چگونه صدا ، از داخل خرابه به قصر رسيده است؟ آيا اين دروغ نيست ؟

پاسخ

معاويه در حال ساخت قصري به نام كاخ خضري بود ، براي همين خانه هايي را خريد تا قصر را بنا كند

يكي از اين خانه ها متعلق به پير زني بود كه حاضر به فروش خانه ي خود نبود و مي گفت مي خواهم در همين جا زندگي كنم و بعد از مرگم نيز قبرم درون خانه ام باشد.

معاويه دستور داد خانه را خراب كنيد ، اما عمرو عاص مخالفت كرد و گفت :

"عرب هميشه در آرزوي حاكمي عادل بوده و تو مي تواني از اين فرصت استفاده تبليغاتي كني ؛ به اين صورت كه قصر را بسازي و آن خانه را خراب نكني . آنوقت هركه از درب قصر وارد شود اولين سوالي كه برايش پيش مي آيد اين است كه اين خانه ي خرابه در وسط قصر چه مي كند و ما به او پاسخ مي دهيم كه عدالت ما به ما اجازه ي خراب كردن خانه ي پير زن را نمي دهد "

اين جريان اتفاق مي افتد و بعد از مدتي پير زن از دنيا مي رود و معاويه باز هم آن خانه را خراب نمي كند .

در زمان يزيد با وجودي كه اين خانه به خرابه تبديل شده  باز هم اين نيرنگ ادامه پيدا مي كند

زماني كه اسرا را به شام مي آورند ، در آن خرابه قرار مي دهند و آن خرابه داخل حياط  قصر بوده است 

منبع:

كتاب ريحانه كربلا

نوشته عبدالحسن نيشابوري

صفحه101

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

بي حجابان عاشق حسين نخوانند  

(به بهانه محرم حسيني)

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسيني ربوده شد

هنگامي كه فاطمه صغري (كه احتمالا همان رقيه است) بعد از شهادت پدر و سيلي خوردن از دست شمر و اصابت كعب ني به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زينب را مي بيند ؛ از هيچكدام از اينها شكايت نمي كند.

شكايت فاطمه صغري به عمه اش اين است كه مي گويد  :

" يا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسي عن أعين النظار "

اي عمه جان آيا پارچه اي هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم

و عمه ي مظلومه اش جواب مي دهد :

" فقالت يا بنتاه و عمتك مثلك "

اي  عزيز برادرم عمه ات هم مانند توست

منبع :

بحارالانوار

جلد 45

صفحه 61

بقية الباب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه‏

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

عقوبت ذخيره كردن مال و غذا و كسب وكار در روز عاشورا

( به بهانه نزديكي به روز عاشوراي حسيني )

  حسن بن على بن فضال از حضرت رضا (عليه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمود :

هر كس در روز عاشورا كارهاى خود را ترك كند و شغل خود را واگذارد حقتعالى حاجتهاى دنيا و آخرت او را برآورد و كسى كه روز عاشورا روز مصيبت و حزن و گريه او باشد حقتعالى روز قيامت را روز فرح و سرور او گرداند و در باغهاى بهشت چشم او بوجود ما روشن شود و هر كس روز عاشورا را روز بركت نامد و در آن روز چيزى در منزل‏ خود ذخيره كند آن ذخيره از براى او مبارك نباشد و حقتعالى در روز قيامت او را با يزيد و عبيد الله زياد و عمر بن سعد در اسفل دركات جهنم محشور گرداند

منبع:

عيون أخبار الرضا -ترجمه آقا نجفى  

جلد‏1  

صفحه 225

باب بيست و هشتم در ذكر آنچه از آن جناب وارد شده است از اخبار متفرقه

شمر امروز  

(به بهانه آغاز محرم و حمله اسرائيل به غزه )

شهيد مطهري مي فرمايد :

واللهِ و باللهِ ما در برابر اين قضيه [قضيه فلسطين] مسؤوليم. به خدا قسم مسؤوليت داريم. به خدا قسم ما غافل هستيم.

واللَّهِ قضيه‏اى كه دل پيغمبر اكرم را امروز خون كرده است، اين قضيه است. داستانى كه دل حسين بن على را خون كرده، اين قضيه است. اگر مى‏خواهيم به خودمان ارزش بدهيم، اگر مى‏خواهيم به عزادارى حسين بن على ارزش‏ بدهيم، بايد فكر كنيم كه اگر حسين بن على امروز بود و خودش مى‏گفت براى من عزادارى كنيد، مى‏گفت چه شعارى بدهيد؟

... اگر حسين بن على بود مى‏گفت: اگر مى‏خواهى براى من عزادارى كنى، براى من سينه و زنجير بزنى، شعار امروز  تو بايد فلسطين باشد. شمرِ امروز موشه دايان [نخست وزير وقت اسرائيل] است.

شمرِ هزار و سيصد سال پيش مُرد، شمرِ امروز را بشناس.

امروز بايد در و ديوار اين شهر با شعار فلسطين تكان مى‏خورد. مرتّب دروغ در مغز ما كردند كه اين يك مسأله داخلى است، مربوط به عرب و اسرائيل است. باز به قول عبدالرحمن فرامرزى اگر مربوط به اينهاست و مذهبى نيست، چرا يهوديان ديگر دنيا مرتب براى اينها پول مى‏فرستند؟.

ما چه جوابى در مقابل اسلام و پيغمبر خدا داريم؟

منبع :

مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى،

 جلد ‏17،(حماسه حسيني)

 صفحه : 291

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

زيارت عاشورا

(به بهانه آغاز محرم)

مرحوم حجة الاسلام دکتر امینی فرزند علامه اميني چنین می نویسد:

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال 1394 هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.

جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:

پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟

گفتند: چه می گویی؟

مجددا" عرض کردم:

آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟

کتاب الغدیر ... یا سایر تألیفات .... یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟

پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی. قدری واضح تر و روشن تر بگو!

گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:

 فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.

عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟

فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.

سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.

 مرتبا" زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد ...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مباهله سند حقانيت اهل بيت عليهم السلام

( به بهانه 24 ذي الحجه سالروز مباهله )

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ

                                           سوره آل‏ عمران: آيه 61

 

ترجمه:

هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:" بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

 

 

شان نزول:

گفته‏ اند كه اين آيه و آيات قبل از آن در باره هيات نجرانى مركب از عاقب و سيد و گروهى كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر  رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديده‏اى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه" إِنَّ مَثَلَ عِيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ ..." نازل شد و هنگامى كه پيامبر ص آنها را به مباهله  دعوت كرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به‏ شخصيتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت:" شما فردا به محمد نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانواده‏اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر  آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب  را گرفته بود و حسن و حسين در پيش روى او راه مى‏رفتند و فاطمه پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوب‏ترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه  است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديك‏ترين افراد به قلب او است ...

سيد به اسقف گفت:" براى مباهله قدم پيش گذار".

گفت: نه، من مردى را مى‏بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مى‏كند و من مى‏ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمى‏گذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد.

اسقف به پيامبر اسلام ص عرض كرد:" اى ابو القاسم! ما با تو مباهله نمى‏كنيم بلكه مصالحه مى‏كنيم، با ما مصالحه كن، پيامبر ص با آنها مصالحه كرد كه دو هزار حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حد اقل قيمت هر حله‏اى چهل درهم باشد، و عاريت دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئه‏اى براى مسلمانان رخ دهد، و پيامبر  ضامن اين عاريتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد نامه‏اى در اين زمينه نوشته شد.

و در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت:" من صورتهايى را مى‏بينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوه‏ها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند

منبع:

 تفسير نمونه

جلد ‏2

 صفحه  580

 

" قاضى نور اللَّه شوشترى" در جلد سوم از كتاب نفيس" احقاق الحق" طبع جديد صفحه 46 چنين مى‏گويد:

" مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه" ابناءنا" در آيه فوق اشاره به حسن و حسين  و" نساءنا" اشاره به فاطمه  و" انفسنا" اشاره به على  است.

سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از" بزرگان اهل سنت" ذكر شده‏اند كه تصريح نموده‏اند آيه مباهله درباره اهل بيت  نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است

احترام به سادات

(به بهانه عيد سعيد غدير ؛عيد سادات )

(بني الزهرا ؛ عیدتون سبز .... مثل شالتون؛ روي دشمنتون سياه ... مثل عمامتون)

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مَن رأي اولادي ولم يَقمُ بين يَدَيه فقد جَفاني و من جفاني فَهُوَ مُنافق؛

 هر كس يكي از اولاد مرا ببيند و به احترام او از جاي برنخيزد، هر آينه به من جفا كرده است و هر كه به من جفا كند، منافق است

و در كلام ديگري فرمود: من رأيَ اولادي و لايَقوم قياماً تاماً إبتلاهُ الله تعالي ببلاءٍ لا دواءَ لَه؛

 هر كه اولاد مرا ببيند و تمام قامت به پيش پايش برنخيزد، خداوند او را به درد بي درماني گرفتار سازد

منبع هر 2 روايت :

كتاب فضائل السادات

تاليف : العلامه المحدث السيد محمد اشرف ؛فرزند آيه الله محقق داماد

صفحه 41

داستان 1:

از آیت الله سیبویه سؤال کردند به چه علت با کهولت سن ، چشم و گوش شما ضعیف نشده است؟

 ایشان در جواب گفتند : در اعوان جوانی حدیثی در خصوص اکرام و احترام به سادات و ذراری حضرت فاطمه ( س ) خواندم که در آن حدیث از قول رسول اکرم ( ص ) آمده بود که هر کس فرزندی از فرزندان مرا دید تمام قد پیش روی او بایستد و صلوات بفرستد ، من هم از آن زمان تا به حال با دیدن یکی از ذراری آن حضرت و سادات تمام قامت در پیش روی او می ایستم و صلوات می فرستم . به این علت است که به ضعف چشم و گوش دچار نگشته ام .

 

داستان 2:

در احوالات مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرا ني آمده است:

همسر ايشان از سادات علويه بود علاوه بر احترام زيادي كه آقا براي ايشان قائل بودند، هر وقت كه در خانه فرصت ياري مي‌نمود، يار و كمك كار ايشان بودند؛ اساساً ايشان به كسي زحمت نمي‌داد مخصوصا امور شخصي خويش را تا آنجايي كه مي‌توانستند و قدرت و توان داشتند خودشان انجام مي‌دادند، تا آنجا كه از همسر خود نمي‌خواستند كه مثلا لباس‌هايشان را بشويند، بلكه اين همسرشان بودند كه با توجه به اخلاق مرحوم آقا از ايشان مي‌خواستند كه لباس‌هايشان را براي شستن در اختيار ايشان بگذارند و باز هم به سادگي حاضر نمي شدند گاه نيز ديده مي شد كه جارو به دست گرفته و حياط منزل را جارو مي زنند و اين در حالي بود كه حتي راه رفتن با عصا برايشان مشكل بود

و نيز نقل شده ايشان هيچگاه در طول عمرشان، پايشان را در هنگام خوابيدن به طرف همسر سيده شان دراز نكرده بودند؛ البته ايشان آنقدر كمال اخلاق و ادب و لطافت روحي داشتند و مؤدب بودند كه پايشان را جلوي كسي ولو از اهل خانه، دراز نمي كردند

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 


سكوت در برابر استدلال ؛در باب امامت

(به بهانه نزديكي به عيد سعيد غدير خم )

براي انجام وظيفه اش وارد پاکستان شد

خبر ورودش به سرعت در تمامي مجامع علمي پيچيد

.....

اصرار می کردند برای ضیافت شام ؛  همگی از علماي اهل سنت بودند

نمی پذیرفت

بازهم اصرار

بالاخره گفت باشد

..

نشسته بودند و در تلاش بر اينكه شیعه را ضایع کنند!!

در نهايت کسی گفت:

برای تبرک هرکدام حدیثی بخوانیم

نوبت به او رسید

گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان اعتراف کنید

گفتند: باشد

گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه" هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است

از تک تک پرسید قبول است؟

گفتند: آری اين صحيح ترين فرمایش نقل شده از رسول خداست

گفت: آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!

اگر می گفتند نمی شناخت -العیاذ بالله-  سیدة نساء العالمین به مرگ جاهلیت مرده است!!

و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر خودشان درحالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!

و باز برطبق منابع خودشان تنها كسی را كه حضرت زهرا (س) به عنوان امام زمان خود انتخاب و اختیار كرده و در مقام حمایت و دفاع ار او جانبازی كرده بود علي بن ابي طالب (ع) بود و بس.

سکوت کردند..

مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند.

 خاطره اي از علامه امینی عالم بزرگ تشیع، صاحب کتاب الغدیر و ... 

نثار روحش صلوات

منبع :

وبلاگ وهابيت پژوهي

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

عبادت يا عبوديت ؟ مسأله اين است

عبادت مهم تر است يا عبوديت ؟

بسياري عبادت را مشروط ميكنند وميگويند : تا دليلش را ندانيم انجام نميدهيم !!!

مثلا : تا ندانيم چرا تراشيدن ريش حرام است ...

 و يا تا ندانيم چرا شستن دستها در وضو از بالا به پايين است ...

و يا ما كه بعد از جنابت حمام مي رويم ؛چرا بايد به اين ترتيب غسل كنيم

 و ...

اما اگر كسي عبوديت داشت "چرا"  نمي گويد

 

روايتي فوق العاده مهم و كارگشا :

قال الإمام الصادق – علیه السلام – :أمر الله إبلیس بالسجود لآدم، فقال: یا رب وعزتک إن أعفیتنی من السجود لآدم لأعبدنک عبادة ما عبدک أحد قط مثلها، قال الله جل جلاله: إنی احب أن اطاع من حیث ارید.

امام صادق – علیه السلام – فرمودند: خداوند به ابلیس دستور داد بر آدم سجده کند. او گفت: پروردگارا! سوگند به عزتت که اگر مرا از سجده بر آدم معاف داری تو را چنان پرستشی کنم که هرگز کسی مانند آن تو را نپرستیده باشد. خداوند جل جلاله فرمودند: من دوست دارم آن گونه که اراده می کنم اطاعت شوم.

منبع:

بحار الأنوار،

 جلد ۶۳،

 صفحه  ۲۵۰

 داستان :

مفضل بن عمر مي گويد :من و عبدالله بن ابى يعفور خدمت امام رسيديم . امام براى پذيرايى از ما ميوه آورد، اما عبدالله به ايشان عرضه داشت كه براى ناراحتى معده اش نمى تواند چيزى بخورد.

سپس عبدالله به امام گفت ((اى امام بزرگوار، شما مى دانيد كه من همواره از شما اطاعت كرده ام و هر چه گفته ايد نه نگفته ام ، اگر اين انار را نصف كنيد و بگوييد اين نيمه حرام است و نيمه ديگر حلال است من بدون چون و چرا قبول مى كنم ، چون حرف شما حجت است )).

امام به او فرمود ((خدا رحمتش را شامل حالت گرداند)). سپس عبدالله بيمارى اش و درمان آن را كه پزشك گفته بايد شراب بخورد را به امام گفت و پرسيد :حال چه مى فرماييد

امام صادق (عليه السلام ) به او فرمود:شراب حرام است ، هرگز شراب ننوش ، اين شيطان است كه تو را وسوسه مى كند و مى خواهد به بهانه شفاى دردت ، شراب به تو بنوشاند، اگر از شيطان نافرمانى كنى ؛ او نيز ماءيوس مى شود و دست از تو برمى دارد

از اين سخن امام ، عبدالله خوشحال شد و دلش آرام گرفت . از امام خداحافظى كرديم و بازگشتيم . روز به روز حال عبدالله بدتر شد، اقوامش ‍ شراب آوردند تا او بنوشد، اما او نخورد.

مفضل ، من شنيده ام اگر براى معالجه باشد اشكالى ندارد.

اگر اشكال نمى داشت امام صادق او را منع نمى كرد... به هر حال ، روزهاى آخر عمرش را در بستر گذراند، پسر عمويش به او گفته بود ((بيچاره ، بخور اگر شراب ننوشى مى ميرى )). عبدالله نيز در جوابش گفته بود ((به خدا قسم يك قطره هم نخواهم نوشيد)). چند روزى در بستر ماند و درد را تحمل كرد. خداى متعال هم او را براى هميشه شفا داد.

منبع :

رجال كشى ،

 صفحه 247 249.

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

عنايت ويژه ي امام رضا به زائران

(به بهانه 23 ذي القعده ، روز زيارتي امام رضا عليه السلام)

حجه الاسلام قرائتي مي فرمودند:

یک خانمی بود فکرش کج بود. عقیده‌ای به زیارت و توسل و عبادت و اینها نداشت. اهل حجاب و... اصلاً طور دیگری بود. ولی شوهرش مذهبی بود و خودش نبود. به شوهرش گفت: من می‌خواهم مشهد بروم ولی من را دور و اطراف حرم نبر. من را هتل‌هایی ببر که دور از حرم است، تو هر چه می‌خواهی برو دو لیتر گریه کن. من حال حرم ندارم! من مشهد را می‌خواهم، ولی نه برای حرمش!

شوهر هم گفت: بسیار خوب، زنش را برد و آن هتل را گرفت و خودش هم حرم می‌رفت و زن هم حرم نمی‌رفت. روز آخر که در ماشین نشستند بیایند، این خانم گنبد را دید. گفت: یا امام رضا، ما حرم نیامدیم اما به ما خوش گذشت. سفر خوشی بود ولو ما زیارت نیامدیم، این را گفت و حرکت کردند. در ماشین این خانم خوابش برد.

خواب دید که امام رضا فرمود: همین که در شهر من به شما خوش گذشت من راضی هستم. ما دوست داریم که کسانی که می‌آیند به آنها بد نگذرد.

 

بايد خيلي توجه كنيم ؛كه امام رضا با اينگونه افراد اينچنين برخورد مي كند . حال با زائران واقعي خود چه رفتاري را خواهد كرد ؟

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

شیعیان ما ،به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند

مرحوم فشندی تهرانی مي گويد:

«در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده ،به همراه همسرم بر می گشتم .در راه ،آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده ،قصد دارند به طرف مسجد بروند.

با خود گفتم :این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و [حتماً]تشنه است.به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم . [سید ظرف آب را گرفت و نوشید ]و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم :آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود!

آقا فرمودند :«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند. اگر بخواهند ،دعا می کنند و فرج ما می رسد».

این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالي فرجه)را زیارت کرده ام و حضرتش ،امر به دعا کرده است»

منبع:

شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

نوشته :احمد قاضی زاهدی

جلد 1

صفحه 155

 واقعا شنیدن این مطلب از مولایمان بسیار دردناک است که ایشان فرمودند که ما ایشان را حتی به اندازه ی آب خوردن هم نمی خواهیم..

درست است ؛ مي دانيم كه ما منتظر واقعي نبوديم ؛ اما  این را می دانم که هر صبح جمعه در دعاي ندبه با چشمان گريان ميگوييم:

مَتی نَنتَقِعُ مِن عَذبِ مآئِکَ فَقَد طالَ الصَّدی

آری مولای مهربانم ، کی از چشمه ی آب زلال تو بهره مند می شویم که تشنگی به درازا کشید...


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

نماز جماعتِ اول وقت

(به بهانه 7 مهر سالگرد شهادت شهيد هاشمي نژاد)

حضرت حجة الاسلام و المسلمين شهيد هاشمي نژاد فرمودند:

يك پيرمرد مسنّي  ماه مبارك رمضان « مسجد لاله زار» مي آمد خيلي آدم موفقي بود هميشه قبل از اذان توي مسجد بود.

به او گفتم حاج آقا شما خيلي موفّق هستيد من هر روز كه مسجد مي آيم مي بينم شما زودتر از ما آمده ايد جا بگيريد.

 گفت: نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. بعد گفت: من در نوجواني به مشهد رفتم.

مرحوم « حاج شيخ حسن علي نخودكي» باغچه اي در  نجودك داشت به آنجا رفتم و ايشان را پيدا كردم و به ايشان گفتم: من سه حاجت مهم دارم دلم مي خواهد هر سه تا را خدا توي جواني به من بدهد. يك چيزي يادم بدهيد.

فرمودند: چي مي خواهي؟

گفتم: يكي دلم مي خواهد در جواني به حج مشرّف شوم. چون حج در جواني يك لذّت ديگري دارد.

 فرمودند: نماز اوّل وقت به جماعت بخوان.

 گفتم: دوّمين حاجتم اين است كه دلم مي خواهد يك همسر خوب خدا به من عنايت كند.

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

 سوم اينكه خدا يك كسب آبرومندي به من عنايت فرمايد.

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

 اين عملي را كه ايشان فرمودند من شروع كردم و توي فاصله ي سه سال هم به حج مشرّف شدم هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنايت كرد.

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


آيا تارك الصلاه ملعون است ؟

قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله من قول الله عزوجل:

 تارك الصّلاة ملعون في التّوراة ملعون في الإنجيل ملعون في الزّبور ملعون في القرآن ملعون في لسان جبرئيل ملعون في لسان ميكائيل ملعون في لسان اسرافيل ملعون في لسان محمّد

رسول خدا صلي الله عليه و آله از قول خداوند مي فرمايند:

ترك‏كننده نماز، ملعون است در تورات

و ملعون است در انجيل

و ملعون است در زبور

و ملعون است در  قرآن

و ملعون است به زبان جبرئيل

و ملعون است به زبان ميكائيل

و ملعون است به زبان اسرافيل

و ملعون است به زبان محمّد

منبع :

انوار الهداية

صفحه 197

  جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

بي نمازان و نزديكانشان نخوانند

قَالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله:

 مَنْ أَعَانَ عَلَى تَارِكِ الصَّلَاةِ بِلُقْمَةٍ أَوْ كِسْوَةٍ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ سَبْعِينَ نَبِيّاً أَوَّلُهُمْ آدَمُ وَ آخِرُهُمْ مُحَمَّد

 پيغمبر صلّى الله عليه و آله:

 هر كه تارك نماز را به يك لقمه ناني و يا لباسي ياري كند، مانند آن است كه هفتاد پيامبر را كشته كه اول آنها آدم و آخرين آنان محمد است 

 منبع:

جامع الأخبار

صفحه  74

الفصل الرابع و الثلاثون في تارك الصلاة

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

نظر وهابيت درباره انقلاب اسلامي - 2

( به بهانه 8 شوال سالروز تخريب بقيع به دست وهابيت خبيث)

دكتر ناصر الدين قفاري ـ از اساتيد دانشگاه‌هاي رياض ـ در كتاب أصول مذهب الشيعة الإماميّه ـ كه رساله دكتراي نمونه تاريخ عربستان سعودي شمرده شده و الأن هم در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه بين المللي مدينه در 3 سال، تدريس مي‌شود در جلد 3، صفحه 1392 به صراحت مي نويسد:

 

أدخل الخميني إسمه في أذان الصلوات و قدّم إسمه حتّي علي إسم النبيّ الكريم، فأذان الصلوات في ايران بعد إستلام الخميني للحكم و في كلّ جوامعها كما يلي: اللّه أكبر، اللّه اكبر، خميني رهبر، أي الخميني هو القائد، ثمّ أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه.

 

خميني، نام خود را در اذان نمازها داخل كرده و حتّي نام خود را بر نام پيامبر نيز مقدّم نموده است. در ايران، اذان در نمازها بعد از اعلام  خميني به عنوان حاكم ايران و حاكم همه جوامع [مسلمانان] چنين است: اللّه‏ اكبر، اللّه‏ اكبر، خميني رهبر، سپس اشهد ان محمدا رسول الله

جهت اطلاع از برخي از فتاواي مضحك وهابيت اينجا را كليك نماييد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


نظر وهابيت درباره انقلاب اسلامي - 1

( به بهانه 8 شوال سالروز تخريب بقيع به دست وهابيت خبيث)

دكتر عبدالله محمد غريب كه از وهابي‌هاي مصر است،‌ در كتاب خود به نام جاء دور المجوس، مي آورد:

إن ثورة الخمينية، ثورة مجوسية ‌و ليست اسلامية، شطروية‌ و ليست بمحمدية، أعجمية و ليست بعربية، ... ، نحن والله نعلم أن حكام طهران أشد خطرا على الإسلام من اليهود، ولا ننتظر خيرا منهم، وندرك جيدا أنهم سيتعاونون مع اليهود في حرب المسلمين

نهضت خميني در ايران، يك انقلاب مجوسي است نه اسلامي، به طرف شاهنهشاهي و كسروي دعوت مي‌كنند نه به طرف رسول الله ، اينها دنبال نژادپرستي هستند نه دنبال اسلام، ... ، خطر حكام تهران از خطر حكام يهود بر اسلام بيشتر است و از آنان اميد هيچ خيري نميرود؛ چرا كه آنان به زودي با يهود همدست شده و به جنگ مسلمانان خواهند آمد

 منبع:

كتاب"وجاء دور المجوس"

بخش اول صفحه 357

وبخش دوم صفحه 374

جهت اطلاع از برخي از فتاواي مضحك وهابيت اينجا را كليك نماييد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

چرا دعاهاي ما مستجاب نمي شود

از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسيدند: چرا دعاى ما مستجاب نمى‏شود با اينكه خداوند فرموده: مرا بخوانيد تا اجابت كنم؟ فرمود: ده چيز دلهاى شما را ميرانده:

1-       با اينكه خدا را شناختيد وظيفه‏ ى بندگى را انجام نداديد.

2-      قرآن را خوانديد و به كار نبستيد.

3-      دعوى دوستى پيغمبر كرديد و با فرزندانش دشمنى كرديد.

4-      ادعاى عداوت شيطان كرديد و از او پيروى نموديد.

5-      گفتيد بهشت را دوست داريم و عملى انجام نداديد.

6-       گفتيد از دوزخ مى‏ترسيم و بدنهاى خويش را در آن افكنديد.

7-      به عيب مردم پرداختيد و از عيوب خود غافل شديد.

8-      لاف دشمنى دنيا زديد و به جمع اموال پرداختيد.

9-      به مرگ اقرار كرديد و آماده‏ى آن نشديد.

10-    مردگان را به خاك سپرديد و عبرت نگرفتيد، به اين مناسبات دعاى شما مستجاب نمى‏شود

 منبع :

 تحرير المواعظ العددية،

 صفحه : 515

و نصايح

 صفحه : 311

جهت نياز به متن عربي به ادامه منبرك رجوع فرماييد

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

ادامه نوشته

گناه آشكار

إِيَّاكَ وَ الْمُجَاهَرَةَ بِالْفُجُورِ فَإِنَّهَا مِنْ أَشَدِّ الْمَآثِم‏

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند :

بپرهيزيد از انجام دادن گناه به صورت علني ؛ كه آن بزرگترين گناهان است

منبع:

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم

صفحه   462

يكي از چيزهايي كه گناه را به بالاترين حد مجازات مي رساند, انجام دادن گناه به صورت آشكار است

به عنوان مثال:

خانمي كه آرايش مي كند و علناً در خيابان به اين صورت راه مي رود

شخصي كه علناً رشوه مي گيرد

كسي كه علناً ربا مي گيرد

فردي كه علناً روزه خواري مي كند

و ...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

چرا نماز ،دوست دارم نوع ديگري خدا را عبادت كنم

سوال1:

چرا عبادت كنيم ؟

اگر شخصي به انسان محبت كند ، ما از او تشكر مي كنيم ؛ آيا خدا به ما محبت نكرده است ؟

تشكر خدا همان عبادت است

سوال 2:

قبول ، بايد از خدا تشكر كرد ؛ اما چرا نماز؟ من به قول آن نويسنده " ترجيح ميدهم در خيابان روي كفشهايم راه بروم و به خدا بينديشم ؛ تا آنكه در مسجد باشم و به فكر كفشهايم باشم"

 پاسخ:

اگر ما اصل پزشك رفتن را قبول كرديم ، چگونگي مصرف دارو با پزشك است . اگر بگويد هر 6 ساعت يك قرص ؛ ما نميتوانيم بگوييم ، نه ، من مي خواهم هر 12 ساعت 2 تا بخورم

پس اگر ما اصل عبادت را قبول كرديم ، چگونگي عبادت با خداست ، هر چند ما كار ديگري را براي رسيدن به خدا بهتر بدانيم

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

خواندن دعاي غريق ، رمز نجات از فتنه هاي آخرالزمان


 شيخ صدوق عطر الله مرقده روايت كرده از عبد الله بن سنان كه گفت

حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: زود است مى‏رسد به شما شبهه پس ميمانيد بدون نشانه و راهنما و پيشواى هدايت كننده و نجات نمى‏يابد در آن شبهه مگر كسى كه بخواند دعاى غريق را

گفتم :چگونه است دعاى غريق

فرمود مى‏گويى

 يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ


منبع :

مفاتيح الجنان

بعد از زيارت وارث و قبل از زيارت حضرت عباس

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

فقط آنچه در قرآن است قبول داريم !!!

گاه ميشود كه انسان يك مساله ي شرعي را به مردم مي گويد و آنان سريع مي گويند : "كجاي قرآن نوشته" و اگر بگويي اين در رساله ي مراجع آمده است مي گويند : ما فقط قرآن را قبول داريم

حال سوال اينجاست كه آيا اين جمله برايتان آشنا نيست ؟

بيش از 1400 سال پيش ؛ در يكروز دوشنبه اي؛ پيامبر اسلام اكرم در بستر قرار گرفته بودند ؛ در آخرين لحظات فرمودند : براي من قلم . كاغذي بياوريد تا شما را راهنمايي كنم تا گمراه نشويد ؛ در آن لحظه خليفه دوم گفت :  إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ حَسْبُكُمْ كِتَابَ اللَّه‏ (نهج الحق و كشف الصدق صفحه333) اين مرد هزيان مي گويد!!! قرآن براي ما كافيست

حال سوال اينجاست كه فرق بين گفته ي خليفه دوم و اين افراد در چيست ؟ هر دو كه يك حرف را مي زنند !!!

پس چرا مي گويند اينها در دين بدعت گذاشتند و تمام بدبختي ما از آن است كه نگذاشتند پيامبر وصيت كند؟!!!

اما اتفاقا اطاعت از مراجع تقليد در قرآن آمده است

خداوند در سوره مباركه نساء مي فرمايد :

 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (نساء 59)

اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا و رسول و اولي الامري كه از آنان هستند اطاعت كنيد

پس اطاعت از اولي الامر كه ائمه ي اطهار هستند؛ مانند اطاعت از رسول و خدا واجب است

امام حسن عسكري عليه السلام كه يكي از اولي الامر هستند ،مي فرمايند:

فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏ ( وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 131 )

هر كس از فقيهان كه نفس خود را پاس دارد، و دين خود را حفظ كند، و به مخالفت با هواهاى خويش برخيزد، و فرمان خداى را اطاعت كند، پس عوام بايد از آنان تقليد كنند

وجود نازنين حجه بن الحسن مي فرمايند:

أمّا الحوادث الواقعة، فارجعوا فيها الى رواة حديثنا، فإنّهم حجّتي عليكم، و أنا حجّة اللَّه عليهم.

در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، كه آنان حجت من بر شمايند، و من حجت خدا برآنانم (وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 140)

پس كاملا مشخص شد

"اطاعت از مراجع كامللا مطابق اطاعت از دستورات قرآن و معصومان است"

 

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد


ازدواج نكن ، از درس مي افتي

(به بهانه روز ميلاد حضرت علي اكبر عليه السلام و روز جوان )

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 يَلْزَمُ الْوَالِدَيْنِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِمَا- إِذَا كَانَ الْوَلَدُ صَالِحاً- مَا يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

همان طور كه فرزند عاق پدر و مادر مى‏شود پدر و مادر نيز عاق فرزند شايسته ميشوند.

 

يكي از جاهايي كه شايد فرزند بتواند والدين را عاق كند در اين بحث است كه :

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 مَن بَلَغَ وَلدُهُ النِّكاحَ وعِندَهُ ما يُنكِحُهُ فلَم يُنكِحْهُ ثُمّ أحدَثَ حَدَثا فالإثمُ علَيهِ . 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

هر كه فرزندش به سنّ ازدواج برسد و توانايى مالى داشته باشد كه او را همسر دهد و ندهد و از آن فرزند خطايى سر زند، گناهش به گردن اوست.

 

خاطره :

« دانشجويي بعد از كلاس كنارم آمد و گفت : بسيار از لحاظ جنسي در فشار است و مي ترسد به گناه بيفتد

از او سوال كردم : آيا پدر و مادرت مذهبي هستند ؟

گفت : بله ، بسيار زياد ؛ نماز شبش ترك نميشود

گفتم اين كه مشكلي نيست . به پدر و مادرت بگو دارم به گناه مي افتم

او رفت و چند روز بعد برگشت و گفت به پدرم گفتم و او اين جواب را داد

-تو برو و هر گناهي كه كردي پاي من ، فقط داماد نشو چون از درس مي افتي »

و افسوس و افسوس و افسوس از اينگونه تفكر

منبع روايت اول :

بحار الأنوار

جلد ‏71

صفحه70 

منبع روايت دوم :

ميزان الحكمه

روايت 22713


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

عبادت به جز خدمت خلق ...

برخي از انسانها به جاي آنكه كارهاي خود را منطبق بر قرآن و روايات كنند؛ بر اشعار و ضرب المثلها منطبق مي كنند

بسياري از اشعار و ضرب المثلهاي ما خوب و عاليست ؛ اما برخي از آنها به هر دليلي از جمله خاطر مبالغه در شعر، با آيات و روايات ما سازكاري ندارد .

از آن جمله مي توان به اين مصرع از شعر اشاره كرد " عبادت به جز خدمت خلق نيست "

اين اشتباه است ، بله ، يكي از مهمترين مصاديق عبادت ، خدمت به خلق است

زماني كه به بعضي از كسبه و يا ... مي گوييم چرا به مسجد نمي آييد فورا اين مصرع را مي خوانند " عبادت به جز خدمت خلق نيست " يعني ما داريم به مردم خدمت مي كنيم كه اين مهمتر از نماز است !!!

داستان:

امام باقر عليه السلام فرمود:

در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى از مؤمنين به نام سعد بسيار در فقر و نادارى بسر مى‏برد و هميشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترك نمى‏شد. غريبى و تهيدستى او رسول خدا را سخت ناراحت مى‏كرد ...

خداوند وقتى كه رسولش را اين گونه غمگين يافت، جبرئيل را به سوى او فرستاد. جبرئيل كه دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض كرد: اى رسول خدا ، خداوند اندوه ترا به خاطر سعد دريافت،  اين دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده كه با آن‏ تجارت كند.

پيامبر آن دو درهم را به سعد داد و به او فرمود: با اين دو درهم تجارت كن و روزى خدا را بدست بياور.

سعد برخاست و كمر همت بست و به تجارت مشغول شد، به قدرى آن دو درهم بركت داشت كه هر كالايى با آن مى‏خريد سود فراوان مى‏كرد، دنيا به او رو آورد و اموال و ثروتش زياد گرديد، و تجارتش رونق بسيار گرفت. در كنار مسجد، محلى را براى كسب و كار خود انتخاب كرد و به خريد و فروش، مشغول گرديد.

كم‏كم رسول خدا ديد وقت نماز اعلام شده ولى هنوز سعد سرگرم خريد و فروش است، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مى‏شود. پيامبر  وقتى او را به اين وضع ديد، به او فرمود:

«اى سعد! دنيا تو را از نماز بازداشت.»

 او در پاسخ چنين توجيه ‏كرد و ‏گفت: 

«چه كار كنم؟ ثروتم را تلف كنم؟دارم به مردم خدمت مي كنم ،به اين مرد متاعى فروخته‏ام، مى‏خواهم پولش را بستانم و از اين مرد متاعى خريده‏ام مى‏خواهم قيمتش را بپردازم. (آيا با اين وضع مى‏توانم در نماز شركت كنم؟).»

پيامبر ناراحت و غمگين شد . جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرض كرد : آن دو درهم را كه به او قرض داده بودى از او بگير كه در اين صورت، وضع او به حالت اول بر مى‏گردد.

رسول خدا به سعد فرمود: آيا نمى‏خواهى دو درهم مرا بدهى؟.

 سعد گفت: بجاى آن دويست درهم مى‏دهم.

پيامبر فرمود: همان دو درهم مرا بده،

سعد دو درهم آن حضرت‏ را داد. از آن پس دنيا به سعد پشت كرد و تمام اموالش كم‏كم از دستش رفت و زندگيش به حالت اول بازگشت.

منبع :

وسائل الشيعه

جلد  12 

صفحات 297- 298

با كمي تلخيص

جهت دانلود مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حق الناس + مصاديق و داستان و روايت


عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ قَالَ:

 قَنْطَرَةٌ عَلَى الصِّرَاطِ لَا يَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةٍ.

غالب بن محمد از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه در رابطه با مفهوم اين كلام خداوند متعال «براستى كه پروردگار تو در كمينگاه است»، فرمود:

 كمينگاه گذرگاهى است بر پل صراط كه هيچ بنده ستمگرى از آن نخواهد گذشت.

منبع:

وسائل الشيعه

جلد 16

صفحه47

اگر مردم آنقدري كه براي نجس و پاكي وسواس دارند كمي هم به حق الناس اهميت مي دادند، مشكلاتشان كم مي شد. در حالي كه اسلام ، طهارت و نجاست را آسان گرفته و مردم بر خود سخت مي گيرند ؛ اما به حق الناس ، يسيار اهميت داده ، ولي مردم آنها را ساده مي گيرند

معمولا مردم گمان مي کنند حق الناس فقط از ديوار مردم بالا رفتن يا دست در جيب مردم کردن است، غافل از آنکه حق الناس بسيار ريز است مانند:

·         ماشينش را جايي پارک مي کند که مزاحمت براي مردم است

·         جلوي ماشينها ميپيچد

·         بدون دليل بوق مي زند

·         دزدگير ماشينش را شبها  حالتي مي گزارد که اگر پرنده اي هم روي آن نشست صدا کند

·         پول کالا را به بيشتر رند مي کند مثلا شده هزار و نهصد تومان مي گويد دو هزار تومان

·         عابر پياده از چراغ قرمز مي گذرد

·         از پله هاي آپارتمان چنان مي دود که همسايه ها اذيت مي شوند

·         در منزل را طوري مي بندد که همه از خواب بيدارشوند

·         دم در مسجد کفشها را مي گزارد که باعث مي شود مردم پايشان را از زمين بيشتر بلد کنند تا کفش ها لگد نشود

·         کالاي تاريخ گذشته يا بي کيفيت مي فروشد

·         امام جماعتي که دير مي آيد

·         صداي آهنگ يا حتي مداحي و قرآنش از مغازه يا منزل بلند است و ديگران را اذيت مي کند

·         در کتابخانه صحبت مي کند و باعث آزار ديگران مي شود

·         در اداره از وقت مردم مي زند و نماز مستحبي يا کتاب يا ... مي خواند

 ·         حرفي مي زند كه باعث ناراحتي ديگران مي شود

اينها بسيار ظريف است . اگر اين مسائل كوچك را دقت نكنيم كم كم، تخم مرغ دزد ، 3 هزار ميليارد شتر اختلاس مي كند

 

داستان:

روزی در نجف اشرف حضرت امام خمینی می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود. جلو ي اطاق انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود. امام وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید، توقف کرد و از پا گذاشتن بر روی کفش مردم خودداری ورزیده، وقتي مردم كفشها را از سر راه كنار زدند، آن گاه امام وارد اطاق شد.


جهت دريافت اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد


ثواب تشرف به مكه و مدينه و كربلا و كاظمين و سامرا بيشتر است ، يا مشهد؟

(به بهانه ميلاد امام جواد عليه السلام)

محمّد بن سليمان، مى‏گويد:

از حضرت جواد عليه السّلام راجع به مردى كه حجّ بجا مى‏آورد پرسيدم:

وى براى انجام حج تمتّع داخل مكّه شد و خداوند بر انجام حج و عمره كمكش كرد، سپس به مدينه رفت و بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سلام داد  و آن جناب را زيارت كرد

پس از آن به زيارت شما آمد در حالى كه به حق شما عارف بوده و مى‏داند كه شما حجت خدا بر خلائق هستيد.و توجّه دارد كه شما همان بابى هستيد كه شخص براى توجّه الى اللَّه بايد از آن باب وارد شود و به شما سلام داده و زيارتتان مى‏كند،

 سپس به زيارت حضرت ابا عبد اللَّه الحسين سلام اللَّه عليه رفته و به آن حضرت سلام مى‏دهد

 آن گاه به بغداد رفته و بر حضرت ابى الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام سلام مى‏دهد و بعد به شهر خودش مراجعت مى‏كند، و پس از رسيدن موسم حج خداوند متعال حج را روزى او مى‏كند حال بفرمائيد كداميك از اين دو افضل و برتر هستند؟

حجة الاسلامى كه بجا آورد و برگشت و دوباره حجّ روزى او شده يا به خراسان رود و پدر بزرگوارتان حضرت على بن موسى عليه السّلام را سلام داده و زيارت كند؟

حضرت در جواب فرمودند: بلكه افضل آن است كه به خراسان رود و بر پدرم حضرت ابى الحسن الرضا سلام داده و آن جناب را زيارت كند و شايسته است كه اين زيارت را در ماه رجب انجام دهد...

 

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ رَجُلٍ حَجَّ حِجَّةَ الْإِسْلَامِ- فَدَخَلَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَأَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى حَجِّهِ وَ عَلَى عُمْرَتِهِ ثُمَّ أَتَى الْمَدِينَةَ فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ أَتَاكَ عَارِفاً بِحَقِّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَسَلَّمَ عَلَيْكَ ثُمَّ أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ عليه السلام فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ أَتَى بَغْدَادَ فَسَلَّمَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى بِلَادِهِ فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ الْحَجِّ رَزَقَهُ اللَّهُ مَا يَحُجُّ بِهِ فَأَيُّهُمَا أَفْضَلُ لِهَذَا الَّذِي قَدْ حَجَّ حِجَّةَ الْإِسْلَامِ يَرْجِعُ فَيَحُجُّ أَيْضاً أَوْ يَخْرُجُ إِلَى خُرَاسَانَ إِلَى أَبِيكَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عليه السلام فَيُسَلِّمُ عَلَيْهِ قَالَ بَلْ يَأْتِي‏ خُرَاسَانَ فَيُسَلِّمُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ أَفْضَلُ ...

منبع :

كامل الزيارات

صفحه  924 

باب صد و يكم ثواب زيارت حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام در طوس‏

 

جهت دريافت اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

توهين به امام هادي ؟ چرا !!!

(به بهانه هَجمه چند ساله به امام هادي عليه السلام )

چند سالي است كه صفحه اي در فيس بوك با عنوان "ياد آوري امام نقي به شيعيان"زاييده شده ؛ كه سراسر توهين به امام مظلوم و بزرگ ما شيعيان است .

علاوه بر ناسزا گويي , روايات بسياري به دروغ به آن امام عزيز نسبت داده شده است

اخيرا نيز ملعوني به نام "شاهين نجفي " (كه با تايپ نام نجسش بايد كيبوردم را آب بكشم) در آهنگي ،الفاظي ركيك را خطاب به امام دهم ما شيعيان به كار برده است.

حال سوال اينجاست كه چرا از همه جا امام هادي ؟

اما پاسخ :

1.در بين فرقه هاي ملحق به شيعه آخرين فرقه ، فرقه ي واقفيه است كه در امامت امام كاظم توقف كرده اند . پس بنا بر اين هر كه امام رضا عليه السلام را قبول دارد ، 12 اماميست.

لذا اگر بنا بر توهين باشد، 5 امام باقي مي مانند از امام رضا تا حضرت مهدي (روحي و ارواح العالمين فداهم)

اما توهين به امام رضا و حضرت مهدي براي توهين كنندگان گران تمام مي شود ، زيرا نه تنها برادران اهل سنت ، بلكه برخي از مسيحيان و يهوديان نيز به اين دو امام علاقه دارند؛ و اما توهين به فرزند و پدرِ مستقيمِ اين دو امام نيز تبعات دارد، زيرا كسي كه شخصي را دوست بدارد فرزند و پدر او را نيز دوست دارد. پس امام جواد فرزند امام رضا و امام عسكري پدر حضرت مهدي هم از دور خارج مي شوند و مي ماند امام مظلوم و مقتدرمان ؛ نورعالم امكان ؛حضرت هادي (عليه السلام).    

2. مقبره امام هادي در منطقه اي در عراق است كه بيشترين سني را دارد .لذا وقتي مي خواهند بمبي در جايي بگذارند كه گنبد و گلدسته ها راتخريب كند ؛ سامرا را انتخاب مي كنند تا بين شيعه و سني اختلاف شروع شود.

3.  مهر ماه 1384 عبد الكريم سروش ،نامه اي به حجت الاسلام والمسلمين بهمن پور( از اساتید حوزه علمیه قم)  نوشت كه در آن با تشکیک در ولایت معصومین(عليهم السلام)، گفت: "زیارت جامعه کبیره مرام نامه شیعیان افراطی و غالی است."

بسيار روشن است ؛زيارتي كه مخصوص افراطيون باشد ، نويسنده ي آن نيز از افراطيون چند آتيشه است.

و از آنجا كه زيارت عاليه المضامين جامعه كبيره ، از امام هادي عليه السلام است ، توهين به امام هادي به عنوان يك رهبرِ افراطيِ شيعه ي افراطي، بسيار مناسب به نظر مي رسد .

 

لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً


 جهت دريافت اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چرا امام علي نام فرزندانشان را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟

اهل سنت برای اینکه رابطه خوبی بین اهل بیت پیامبر به ویژه حضرت علی (عليه السلام) با خلفا راشدین درست کنند دلایل مختلفی می آورند از جمله نام گذاری فرزندان حضرت علی به نام خلفا راشدین می باشد که این را بهانه ای کردند برای اینکه حضرت علی با خلفا، رابطه خوبی داشته است. حال به بررسی این موضوع می پردازیم که ببینیم که اینگونه بوده است؟

 

نام گذاري به نام عمر

يکي از فرزندان امام علي عليه السلام که اسمش عمر بوده است ، بسياري از تاريخ نويسان نوشته اند که خود عمر اين نام را بر روي فرزند امام علي عليه السلام گذاشته است :

وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه . أنساب الاشراف، البلاذري ، ج 2، ص 413، تحقيق سهيل زكّار، سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 4، ص 134، تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلاني ، ج 7، ص 427 و تهذيب الكمال،المزي ، ج 21، ص 467.

در واقع عمر با قدرت حکومتی که داشته است به اجبار این کار را انجام داده و خود او به نحوی خواسته است که رابطه حضرت علی با خود را حفظ کند.

ثانياً : عمر بن الخطاب ، اسم افراد ديگري را نيز در تاريخ تغيير داده است ؛ از جمله :

إبراهيم بن الحارث بـن عبد الرحمن. أسد الغابة، ج 3، ص 284، الإصابة، ج 5، ص 23..

طحيل بن رباح بـن خالد بن رباح. هامش المصنف، ج 1، ص 61

الأجدع أبى مسروق بـن  عبد الرحمن . الطبقات الكبرى، ج 6، ص 76.

ابن حجر در كتاب الاصابة نام  21 نفر از صحابه را نام مى برد كه اسمشان عمر بوده. الاصابة، ج 4، ص 483.

آيا همگي آن ها به خاطر علاقه به خليفه دوم ، اسمشان را عمر گذاشته اند ؟ شايد بسياري از اين افراد از خود عمر بن الخطاب ، بزرگتر هم بوده اند .

 

نام گذاري به نام ابوبکر

أوّلا: ابوبكر كنيه فرزند علي (عليه السلام) است و انتخاب كنيه بر روى افراد در انحصار پدر فرزند نمى باشد و چه بسا افراد ديگر و يا به مناسبتها و وقايع گوناگون كنيه مناسب روى افراد گذاشته مى شود

 ثانياً: بنا بر قولى كه نام وى عبد اللّه باشد، در كربلا 25 سال داشت كه ابو الفرج اصفهانى مى نويسد: قتل عبد اللّه بن علي بن أبي طالب وهو ابن خمس وعشرين سنة .

بنا براين سال ولادت اين فرزند در اوائل خلافت حضرت على (عليه السلام)بوده كه حضرت در آن دوره بدترين و تندترين انتقاد را از خلفاى گذشته دارد  که خطبه 3 نهج البلاغه(شقشقیه) بارزترین آن است و اقایانی که مدعی هستند که حضرت علی با خلفا رابطه خوبی داشته است بد نیست که این خطبه را بخوانند که ببینند حضرت علی با چه شدت تندی روش خلفا گذشته را به باد انتقاد می گیرد .

 

نام گذاري به نام عثمان

امام علي عليه السلام صراحت دارد که :

به خاطر علاقه ام به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كردم .

إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون .  مقاتل الطالبيين، ص 55، تقريب المعارف ص 294 .

 

منبع :

سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله فرجه

 

شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها

(به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها)

سوال 1:

بين تمام احتمالات براي شهادت حضرت زهرا ؛ 2 روز معروفتر است و آن 75 روز و 95 روز است .

چرا در متون روايي نمي توانيم از اين دو روز يكي را انتخاب كنيم؟

پاسخ:

75 به عربي خامس و سبعون نوشته مي شود و 95 خامس و تسعون .

با توجه به آنكه در زمانهاي قديم معمولا براي نوشته ها نقطه نمي گذاشتند ؛ حال اگر نقطه هاي سبعون و تسعون را برداريم عين هم نوشته مي شوند

بنابر اين يكي از دلايلي كه نمي توان بين 75 و 95 در كتب قديم  تفاوتي قايل شد همين است .

جدا از اين ، شهادت براي ما مشخص نيست تا مانند شب قدر (كه بايد چند شب را قدر بدانيم ، به اميد آنكه يكي شب قدر است) چند شب به ياد آن شهيده مظلومه باشيم

 

 

سوال 2:

چرا معمولا براي حضرت زهرا 2 روز بعد از شهادت هم مراسم مي گيرند ؟ آيا به خاطر اين است كه مي خواهند تا سوم شهادت مراسم داشته باشند؟

پاسخ :

شايد يكي از دلايل همين باشد ، اما دليل اصلي اين است كه در روايات ، براي شهادت حضرت زهرا روزي مشخص نشده و تمام روايات ، شهادت را از روز رحلت پيامبر با الفاظي مانند 75 روز و يا 95 روز و... مشخص كرده اند؛

از آنجا كه براي ما مشخص نيست كه درآن سال ماه ها 29 روزه بوده ويا 30 روز ، هر دو را حساب مي كنيم.

 پس با اين تعبير سه روز احتمال شهادت است ؛ 3 ، 4 و 5 جمادي الثاني.


از غصب حق حضرت زهرا ، تا غصب حق فرزند زهرا

(به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها به روايت 75روز)

گاهى وقتها برخى شعار مى‏دهند؟ ولى در عمل جور ديگر عمل مي كنند

به عنوان مثال:

چقدر تا حالا ما گريه كرده‏ايم كه: حق حضرت زهرا را ندادند؟ فدك را به زهرا ندادند.

اين آقايى كه چند ليتر تا حالا گريه كرده كه چرا حق حضرت زهرا را ندادند، خودش هم خمس‏ نمى‏دهد! چه فرقى مى‏كند كه حق زهرا را ندهيم يا حق فرزند زهرا را ندهيم؟

خمس مال امام زمان است. كه توسط مرجع تقليد خرج محرومين مى‏شود، يا خرج نظام بشود. يا خرج هر چه مصلحت است بشود. آن آقايى كه گريه مى‏كند براى حضرت زهرا و حق زهرا را نمى‏دهد معلوم نيست كه اگر در زمان حضرت زهرا زندگى مى‏كرد وضعش چگونه بود! چون افرادى حق زهرا را ندارند اين آقا هم حق فرزند زهرا را نداد. اگر كسى به يك امامزاده تير اندازى كرد معلوم نيست كه به امام تير اندازى نكند.

 

داستان

كسى پهلوى يك نفر آمد، گفت: آقا مى‏شود پرده‏ى كعبه‏ را بريد؟

 گفت: نه! وقف است. حرام است. خوب كه گفت: حرام است.

گفت: آقا ببخشيد حالا يا حلال است يا حرام؟ ما يك تيغ‏ دستمان بود يك خرده‏اش را بريديم.

گفت: راست مى‏گويى؟ ببينم! يك خرده‏اش را به من بده!

گفت:! تا حالا كه مى‏گفتى حرام است؟ گفت: حالا كه حرام است با هم بخوريم. اول گفت: پرده‏ى كعبه را نمى‏شود بريد. ولى گفت: وقتى گفتم گفت: با هم بخوريم. اول مى‏گوييم: حق زهرا را نمى‏شود خورد. بعد مى‏گوييم: سهم امام را با هم بخوريم. چه فرقى مى‏كند؟

به نقل از حجه الاسلام والمسلمين قرائتي

در برنامه درسهايي از قرآن



 

يكي از راههاي دور شدن جامعه از شهوات  

يكي از مشكلات جامعه ي ما تبعيت از شهوات است . حال قرآن چه دارويي براي اين درد بشر داده است ؟

پاسخ :

خداوند در آيه ي 59 سوره ي مباركه مريم مي فرمايد:

" أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات‏"

آنان نماز را ضايع كردند ،در نتيجه از شهوات پيروي نمودند

در نتيجه اگر جامعه اي بخواهد از اين نوع آسيب دور باشد بايد نماز را در جامعه به عنوان يك بازوي بازدانده از فساد ؛ اولويت خود قرار دهد  

شايد در رأس ضايع كردن نماز دوري از "نماز جماعت" باشد زيرا قرآن معمولا براي نماز لفظ "اقامه" به كار مي برد ، نه خواندن

فرزند ناباب يكي ديگر  از عوامل ريزش خواص


قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعْتُ شَيْخَنَا مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَرْوِي أَنَّ الصَّادِقَ عليه السلام قَالَ

مَا زَالَ الزُّبَيْرُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى أَدْرَكَ فَرْخُهُ فَنَهَاهُ عَنْ رَأْيِه‏

مصنف اين كتاب  (شيخ صدوق )مى‏گويد: از استادم محمد بن حسن شنيدم كه از امام صادق (عليه السلام) روايت مى‏كرد كه:

 زبير از خاندان ما بود تا اينكه جوجه‏اش بزرگ شد و او را از رأى خود برگردانيد. (منظور از جوجه ي زبير، پسرش عبد الله است.)

منبع:

خصال-ترجمه جعفرى

جلد 1

صفحه 235   

مقام زبير در پيشگاه ائمه آنقدر بالاست كه او را از اهل بيت مي دانند

جالب اينجاست كه ائمه ي بزرگوار فقط 2 نفر را از اهل بيت دانسته اند

1 . جناب سلمان فارسي

2. جناب زبير

جناب زبير با آنهمه سابقه (كه در نوشته ي قبل ذكر شد) مطابق اين روايت به خاطر فرزندش عبدالله خط خود را از امام علي عليه السلام جدا كرد  و در صف دشمنان حضرت در آمد

حتي هنگامي كه زبير قصد كناره گيري از جنگ را داشت ، مورد سرزنش فرزندش عبدالله واقع شد



 

دنيا طلبي يكي از عوامل ريزش خواص

( به بهانه 10 جمادی الاول سالروز آغاز جنگ جمل)

 

این جنگ که در سال 36 هجری به و قوع پیوست اولین جنگ بین دو گروه مسلمانان بود که آغاز گران این جنگ همه از سابقه داران در اسلام و از خواص بودند که مهمترین آنان زبیر بن عوام بود

حال باید دانست زبیر آیا خدماتی را به اسلام کرده یا نه

به مختصری از این خدمات اشاره می شود

 

ü       پسر عمه پیامبر

ü        برادر زاده خدیجه

ü        بین 12 تا 16 سالگی مسلمان شد

ü       پنجمین نفری که مسلمان شد

ü        عمویش با دود شکنجه اش می داد

ü       دو بارهجرت کرد 1. حبشه 2. مدینه

ü       حضوردر اغلب جنگها و تمام غزوات

ü       ملقب به فارس الاسلام

ü                     هفت  هزار  نفر از اصحاب پیامبر اورا وصی خود کردند

ü       جزء 4 نفری که به مدافعان اسلام معروف بودند.علی,سلمان,ابودجانه

ü       جزء 4 نفری که بعد از رحلت پیامبربا علی بیعت کردند

ü       متحسن در خانه امام علی در هنگام تعیین خلیفه اول

ü       شمشیرکشیدن بر روی سران سقیفه

ü       تنها نفری که در شورای 6 نفره به علی رای داد

ü       اولین نفری که بعد از عثمان با علی بیعت کرد

ü       يكي از 2 شاهد بر وصيت حضرت زهرا

ü       شرکت در دفن حضرت زهرا

ü       پیامبر: لکل نبی حواری و حواریی الزبیر

 

اما او در زمان خلیفه دوم و سوم به ثروتهای عجیب دست یافت

خانه ای در بصره ,کوفه , مصر, اسکندریه

جمع دارایی های او  52 میلیون درهم  (در صورتی که امام علی سقف مال حلال  را از 4هزار درهم فراتر نمی دانستند)

  او  1000 کنیز  و  1000  اسب داشت

 

ریزش او جزء مهمترین ریزشهای اسلام است

 

دستورالعمل راحت زندگي كردن و راحت خوابيدن

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْوَسْوَاسَ فَقَالَ :

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اذْكُرْ تَقَطُّعَ أَوْصَالِكَ فِي قَبْرِكَ وَ رُجُوعَ أَحِبَّائِكَ عَنْكَ إِذَا دَفَنُوكَ فِي حُفْرَتِكَ وَ خُرُوجَ بَنَاتِ الْمَاءِ مِنْ مَنْخِرَيْكَ وَ أَكْلَ الدُّودِ لَحْمَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُسَلِّي عَنْكَ مَا أَنْتَ فِيهِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَوَ اللَّهِ مَا ذَكَرْتُهُ إِلَّا سَلَّا عَنِّي مَا أَنَا فِيهِ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا.


از ابى بصير روايت شده كه گفت به حضرت صادق عليه السّلام از وسواس (يعنى همّ و غم دنيا) شكايت نمودم فرمود:

اى ابا محمد! [3 چيز را به ياد آور ]

1. بياد آور جدا شدن مفصل‏هاى خود را در قبر

2.  مراجعت نمودن دوستانت از سر قبرت هنگامى كه تو را در گودالت دفن نمودند

3. بيرون آمدن كرمهاى كوچك از بينيت، و خوردن  گوشتت توسط اينها

پس اينها (امورى است كه) تو را از آنچه در آن هستى (و موجب وسواس تو شده) تسلى ميدهد (و غم و غصه‏ات رفع نمايد و راحت زندگي مي كني)

ابو بصير گويد: به خدا سوگند متذكر اين امور نشدم مگر آنكه غصه‏اى كه از جهت دنيا در خود ميديدم از من برطرف نمود

 

منبع:

وسائل الشيعة

جلد ‏2،

صفحه : 435

نظر مراجع درباره ي شركت در انتخابات

(به بهانه نزديكي به انتخابات )

حضرت امام خميني(رحمه الله عليه):

چه بسا که در برخي مقاطع حضور نيافتن در انتخابات يا مسامحه در آن، گناهي باشد که در راس گناهان کبيره است، پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد کرد و الا کار از دست همه خارج خواهد شد. اين وظيفه اي است شرعي و ملي و انساني، که همه بايد به آن عمل کنيم و همه ما بايد در انتخابات شرکت کنيم

 

مقام معظم رهبري :

برای كسانی كه شرایط را دارند و امكان شركت در انتخابات برای آنها وجود دارد؛ واجب است.

به نقل از حجت الاسلام و المسلمین 'فلاح زاده'


آیت الله العظمی مكارم شیرازی':

 ترك شركت در انتخابات، بدون عذر شرعی جایز نیست.


آیت الله العظمی 'سیستانی' :

شرکت در انتخابات واجب شرعي و عدم شرکت در آن امري نابخشودني است. اگر کسي نتواند نماز بخواند يا روزه بگيرد مي تواند قضاي آن را ادا کند اما شرکت نکردن در انتخابات امري است که قضاي آ ن ادا نمي شود.                    

 خراسان - مورخ سه‌شنبه 1390/12/02 شماره انتشار 18060


آیت الله العظمی 'صافی گلپایگانی' :

 همه صحنه‌هایی كه مردم حضور دارند، برای آن است كه می‌خواهند دین را نگه دارند و در برابر دشمنان اسلام صف آرایی كنند و اجتماعاتی با این شكوه و عظمت، با انگیزه‌ای جز حفظ دین فراهم نمی‌شود.


آیت الله العظمی 'فاضل لنكرانی' :

 در پاسخ به سوالی مبنی بر این كه اگر شوهری همسر خود را از شركت در انتخابات و خروج از منزل برای این كار منع كند، آیا زن می تواند بدون اذن او از منزل خارج شده و در انتخابات شركت كند؟ می فرمايند :

 در واجب عینی، اذن شوهر به هیچ وجه دخالت ندارد.

 

انواع وصيت


الف ) وصيت مستحب

ب ) وصيت واجب

اما وصيت مستحب مانند وصيت اخلاقي و نصيحت

مانند وصاياي ائمه كه غالبا وصاياي اخلاقي است مثل وصيت امام علي عليه السلام (الله الله بالقرآن ...) ويا وصيت امام صادق عليه السلام (به شفاعت ما نميرسد كسي كه نماز را سبك بشمارد) و ...

و اما وصيت واجب

وصيت ديون مانند:

مهريه ي زن

حج در صورتي كه استطاعتش را داشته

خمس در صورت بدهكاري

نماز قضاي واجب

روزه ي قضاي واجب

كفاره ي عمد روزه ي رمضان

رد مظالم واجب

نكته ي بسيار مهم : از آنجا كه با مرگ هر كسي سال خمسي او فرا مي رسد ، درآمد سال آخر عمر و آنچه با آن در آمد تهيه نموده است  و موونه نشده است ؛ خمس دارد

پس هر كس بايد در وصيت نامه اش سال خمسي اش و نيز نام مرجع تقليدش را ذكر كند  

چرا امام زمان (عجل الله فرجه) را ابا صالح می نامند؟

سوال :

چرا به حضرت مهدی(عجل الله فرجه) ابا صالح مي گويند ؟ مگر ايشان فرزندي به نام صالح داشتند ؟


کلمه اب در لغت عرب به معنای پدر آمده است . بدین جهت برخی از مردم تصور می کنند که عبارت اباصالح در حالت ترکیبی باید به معنای پدر صالح باشد تا معنی و مفهوم جمله صحیح گردد .

هدف از به کار بردن کنیه «اب » و «ام » برای افراد، اثبات پدر یا مادر بودن آن اشخاص است نسبت به مضاف الیه شان، مانند ابوالحسن (پدر حسن)، ابو جعفر (پدر جعفر)، ام داوود (مادر داوود)، لکن از نظر لغت عرب این طور نیست که کلمات یاد شده (اب و ام) همیشه به معنای پدر و مادر باشد، بلکه گاهی به معنای صاحب و مالک و کنه و اساس شی ء می باشد مانند: ابوالفضل، ابوتراب، ام القری، ام الفساد و امثال آن که به طور یقین هیچ کدام آنها در معنای پدر و مادر به کار نرفته است . چون حضرت ابوالفضل (عليه السلام) پسری به نام فضل نداشته است که ابوالفضل - در این مورد - به معنای پدر فضل باشد . علی (عليه السلام) نیز فرزندی به نام تراب نداشته است که آن حضرت پدر تراب باشد و همچنین است کلمه ام القری که کنیه معروف شهر مکه است، چرا که شهر مکه فرزندی نداشته است که مادر آن باشد .

پس با اين اوصاف مامي توانيم  نام اباصالح را روي فرزندانمان بگذاريم ؛ همان گونه كه ابوالفضل مي گذاريم

 

در بعضی از نوشته ها دو وجه درباره  اباصالح  ذکر شده است :

1. در آیه ٢٧ سوره انبیا (و کُلّاً جَعَلنا صالحین), عنوان صالح به  نبی  اطلاق شده و کنیه  اباصالح  یعنی, پدر نبی و این بیانگر مقام والای حضرت مهدی(عجل الله فرجه) است و چون آن حضرت از هر پیغمبری, خصوصیتی دارد و ویژگی های انبیا در او جمع است   لذا او را پدر انبیا می گویند.

 ٢. در آیه 101 سوره يوسف (الحقنا بالصالحین)  , مراد از صالح حضرت یوسف است. کنیه اباصالح یعنی  پدر یوسف  و این نشانگر زیبایی و نیکی فوق العاده امام مهدی است, یعنی, پدر زیبایی ها

سوال2:

حال آيا لفظ اباصالح در روايات آمده است ؟

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليهما السلام  قَالَ:

إِذَا ضَلَلْتَ فِي الطَّرِيقِ فَنَادِ يَا صَالِحُ يَا بَا صَالِحٍ أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ رَحِمَكُمُ اللَّه‏

امام باقر عليه السّلام مي فرمايند:

چون راه را گم كردى‏ فرياد بزن يا صالح يا ابا صالح راه را به ما نشان دهيد خدايتان رحمت كند

منبع:

بحار الأنوار

جلد‏60 ؛

صفحه 72

 

بشارت پايان ماه صفر

(به بهانه پايان ماه صفر )

قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم:

«من بشّرني بخروج صفر بشّرته بالجنّة»

پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم فرموده‏ اند:

«كسى كه مرا به تمام شدن ماه صفر مژده بدهد، او را به بهشت بشارت مى‏دهم»

منبع :

ترجمه ‏المراقبات

جلد 1    

صفحه 59

 

نكته:

باید دقت کرد که خرافات وارد این جریان نشود ؛مانند اینکه میگویند باید در شب آخر ماه صفر چند مسجد را در زد و يا بوسيد

اگر كسي اعتقادش اين باشد كه اين كار در دين وارد شده ؛ در دين بدعت گذاشته است

نكته 2 :

ظاهرا بعضي از دوستان  سند اين روايت را ضعيف ميدانند؛ بنده درياره روايت تحقيق نكرده ام    الله اعلم

زيان برخي مستحبات ، به واجبات

 (به بهانه شهادت امام حسن عليه السلام)

الامام الحسن عليه السلام  :

أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا

امام حسن  عليه السلام:

هر گاه مستحب به واجب زيان برساند، آن را ترك كن.

منبع:

الحياة با ترجمه احمد آرام،

ج‏لد 1،

صفحه : 553

توضیح : مانند برخی که         

*        صدقه مستحبی می دهند , خمس و زکات نمی دند

*          کربلا و سوریه می روند , حج واجب را ترک می کنند

*         شب ها تا سحر سینه می زند,نماز صبح نمی خواند

*         پوشیه می زند , جوراب پا نمی کند

*         سالها نماز صبح قضا دارد و نمی خواند , واجب میداند  هر شب نماز غفیله بخواند



در بعضي از كتب اين روايت از حضرت علي عليه السلام نقل شده است

علامات مومن و شيعه

(به بهانه اربعين )

و روي عن العسكري عليه السّلام أنّه قال:

علامات المؤمن خمس: صلاة إحدى و خمسين، و زيارة الأربعين، و التختّم في اليمين، و تعفير الجبين‏ ، و الجهر ببسم اللّه الرحمن الرحيم.

 

حضرت امام حسن عسكرى- عليه السّلام- فرمود:

علامت مؤمن(شيعه) پنج چيز است:

1.پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه‏ روز، (17 ركعت يوميه, 11 ركعت نماز شب ,2 ركعت نافله صبح,8 ركعت نافله ظهر , 8 ركعت نافله عصر , 4 ركعت نافله مغرب و دو ركعت نشسته نافله عشا كه يك ركعت ايستاده حساب مي شود)

2.  زيارت اربعين،

3. انگشتر به دست راست كردن،

4.  پيشانى به خاك نهادن،

5. بسم اللّه را در نماز بلند گفتن‏

منبع:

تحرير المواعظ العددية

صفحه407

الفصل السادس مما ورد عن الأئمة الأطهار عليهم السلام

 

ممانعت از نماز ، مستحق عذاب

أَ رَءَيْتَ الَّذِى يَنهَْى‏(9)

عَبْدًا إِذَا صَلىَّ(10)

 آيا ديدى آن شخص را كه نهى مى‏كرد؟  بنده ‏اى را،  هنگامى كه نماز مى‏خواند ؟!!!                    

سوره مباركه علق  آيه 9 و 10

يكي از مواردي كه خداوند در قرآن آن را مورد انتقاد شديد و مستحق عذاب مي داند جلوگيري از نماز است و از روي تعجب به پيامبرش مي فرمايد :" آيا ديدى آن شخص را كه جلوگيري مي كرد؟  بنده ‏اى را , هنگامى كه نماز مى‏خواند؟!!! "

حال آيا اين جريان مخصوص زمان پيامبر است ؟

پُر واضح است كه اين گونه نيست و هر شخص و هر گروهي كه مردم را از نماز بيندازند مصداق اين آيه مي شوند

به عنوان مثال:

* ساعت حركت هواپيما را طوري تنظيم كنند كه مسافرين نمازشان قضا شود

*‌ مسابقات فوتبال و ... را در ساعت اذان برگزار كنندكه هم خود بازيكنان و مربيان و ... ؛ و هم تماشاگران از نماز محروم شوند

* صدا و سيما برنامه هاي جذاب خود را در وقت نماز پخش كند

* سيانسهاي سينما را در ساعت اذان بگذارند

* برنامه ي كلاس مدرسه در ساعت اذان باشد

* مسابقات فوتبال و واليبال و .. مدارس را در لحظات اذان برگزار كنند

* همايشها و سمينارها را در ساعت اذان تعطيل نكنند

* مغازه دار در ساعت اذان جنس بفروشد كه مردم به نماز نروند

* اوستا به شاگردش اجازه رفتن به نماز و تعطيل كردن مغازه را ندهد

 * و ...

البته بسياري از اين موارد انشاء الله كه نيست و بنده به عنوان مثال عرض كردم