چرا به  همسران پيامبر « ام المومنين » مي گويند

چرا به  همسران پيامبر « ام المومنين » مي گويند :

خداوند در قرآن كريم به صراحت همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله را مادران مؤمنان معرفى كرده است، آن جا كه مى‌فرمايد: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. الأحزاب/6.

«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان‏] محسوب مى‏شوند.»

اين كه همسران رسول خدا مادران مؤمنان هستند، امرى است قطعى و از ويژگى‌هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله است؛ اما سؤالى كه اين جا پيش مى‌آيد اين است كه «ام المؤمنين» بودن به چه معنا است و چه احكامى بر آن مترتب مى‌شود؟

بديهى است كه تشبيه آنان به مادران مؤمنين، تشبيه به برخى از آثار مادرى است و شامل همه آثار آن نشده و تمام احكام، حقوق و ضوابطى كه بر مادر واقعى هر فرد حكمفرما و جارى است، شامل آنان نمى‌شود؛ از جمله محرميت طرفينى، ارث بردن از يكديگر، ازدواج با دخترى كه از همسر قبلى دارد و...

واضح است كه كسى نمى‌تواند ادعا كند كه همسران پيامبر با همه مؤمنان محرم هستند و تمام احكام و آثار محرميت بين آن‌ها برقرار است و نيز نمى‌تواند ادعا كند كه مؤمنان از همسران پيامبر ارث مى‌برند و آن‌ها نيز از تمام مؤمنان ارث خواهند برد و...

تنها اثرى كه با روايات و شواهد تاريخى قطعى ثابت شده است، حرمت ازدواج با خود آن‌ها بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله است و بيشتر از آن از آيه استفاده نمى‌شود.

به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اگر چه «ام المؤمنين» بودن مقام رفيع و دست نيافتنى براى ديگران است؛ ولى سبب نمى‌شود كه از ديگر گناهان آن‌ها چشم پوشى شود؛ بلكه مسؤوليت آن‌ها را دو برابر مى‌كند و اگر خداى نخواسته گناهى از آن‌ها سر بزند، عذابشان نيز دو برابر خواهد بود؛ چنانچه خداوند در اين باره مى‌فرمايد:

يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً. الأحزاب/30.

اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است.

و برخي، كه مي گويند لقب « ام المومنين » فضيلت است ، بايد به اين روايت توجه كنند ، و متوجه شوند كه كسي كه با حضرت علي عليه السلام ؛ بجنگد ، از درجه ي ام المومنين بودن ساقط مي شود:

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ فَأَيَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِي بِالْخُرُوجِ عَلَيْكَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِي الْأَزْوَاجِ وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِين.

 یعنی : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند : ای ابالحسن همانا شرف " ام المومنین " برای زنان من باقی است تا زمانی که اطاعت خدا را کنند . پس هرکدام از آن ها که خدارا به واسطه ی خروج بر تو عصیان کرد او را طلاق بده و از شرافت " ام المومنین " بودن ساقط کن .

[منابع : سفینة البحار / شیخ عباس قمی  ج2 ص 93و ج9ص277 ، المناقب / ابن شهر آشوب ج1ص331، الدرجات الرفیعة علی خان ص 303، شرح اصول کافی / المازندرانی ج6ص368، البحار الانوار ج 52 ص 83 ]








وضوي امام با قوري

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله) :

الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ‏ صَاعٌ‏ وَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ‏ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِي وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِي مَعِي فِي حَظِيرَةِ الْقُدْس‏

 رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

آب وضو يك مدّ است(750 گرم)  و آب غسل يك صاع (3 ليتر (2 بطري نوشابه ي خانواده)) و در آتيه نزديك پس از من گروههائى خواهند آمد كه اين مقدار آب را اندك شمارند و آن جماعت بر خلاف سنّت من هستند و هر كه استوار و پا بر جا بر سنّت من است در حظيره قدس (بهشت) با من خواهد بود. [من لا يحضره الفقيه، جلد ‏1 ،صفحه  35]

 داستانك 1 :

روزى حسن بصرى خدمت امير المؤ منين (عليه السلام ) كنار شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشاميد بقيه آنرا روى زمين ريخت . على (عليه السلام ) فرمود در اين كار اسراف نمودى زيرا آب را بر زمين ريختى و بر روى آب نريختى...

داستانك2:

همان شبی که قرار بود فردایش امام مورد عمل جراحی قرار گیرد برای وضو آب خواستند ایشان نمی‌توانستند حرکت کنند چون سرم به دست‌شان بود.

یک پارچ آب آوردیم و یک طشتی که وقتی وضو می‌گیرند جایی خیس نشود. امام قوری خواستند چون پارچ بزرگ بود و وقتی آب روی دست‌شان می‌ریختند، مقداری بیش از نیاز می‌ریخت. امام با قوری وضو می‌گرفتند تا آب اسراف نشود.  [كتاب ،  و آنگاه عرش خدا می لرزد...  به نقل از آقاي محمد شریفی]








ثوابي كه كسي قدرش را نمي داند "3"

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ يَعْلَمُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ فِيهَا لَضَرَبُوا عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛ ...  3.  وَ الصَّفُّ الْأَوَّلُ

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:

سه چيز است كه اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست يافتن به آن، قرعه كشي مي كردند (و يا به سوى هم تير اندازى مى‏كردند):

...  3.  قرار گرفتن در صف اول نماز جماعت             [بحار الأنوار ،جلد ‏86، صفحه: 197]

قال علي عليه السلام :

اَفْضَلُ الصُّفُوفِ اَوَّلُها وَ هُوَ صَفُّ الْمَلائِكَةِ وَ اَفْضَلُ الْمُقَدَّمِ مَيامِنُ الاْمامِ.

حضرت علي عليه السلام فرمودند:

بهترين صفهاي نماز جماعت، صف اول است و آن صف ملائكه است و بهترين جاي صف اول سمت راست امام جماعت است. [ بحار الانوار، ج 88، ص 18]

قال الصادق عليه السلام :

من صَلّي مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الاْوَّلِ كانَ كَمَنْ خَلْفَ رَسُولِ اللّه

حضرت صادق عليه السلام فرمودند:

كسي كه در صف اول نماز جماعت شركت نمايد، مانند آن است كه پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نماز خوانده باشد.  [ وسايل الشيعه، ج 5، ص 381]

داستانك:

حكايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد شركت در صف اول نماز جماعت فرمود: «خدا و فرشتگان بر پيش‏گامان در اين صف درود مى‏فرستند.» و به دنبال اين تأكيد، برخى گروه‏ها تصميم گرفتند خانه‏هاى خود را بفروشند و نزديك مسجد پيامبر خانه تهيه كنند، تا به صف اول جماعت برسند. و عده‏اي گفتند ما خانه هايمان را ‏رها مي كنيم و در مسجد زندگي مي كنيم ،تا به صف اول برسيم‏.

بعد از اين جريان آيه 24 سوره حجر نازل شد " وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا المْسْتَخِرِين "

و به آنها گوشزد کرد که خدا نیات شما را مى داند ؛ چون تصمیم بر این دارید که در صف اول باشید، پاداش نیت خود را خواهید داشت  ، حتى اگر در صف آخر قرار گیرید [تفسیر نمونه ؛ جلد : 11  صفحه : 64 با اندگي تصرف ]

بخش اول روايت

بخش دوم روايت








                                

سخن چيني

(كليك روي عكس)

وَ لَا تُطِعْ كلُ‏َّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاءِ  بِنَمِيمٍ [قلم آيات 10 و 11 ]

و از كسى كه بسيار سوگند ياد مى‏كند و پست است اطاعت مكن، كسى كه بسيار عيبجوست و براي سخن چينى رفت و آمد مى‏كند،

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:

عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِه‏

عذاب قبر از چند چيز است ؛ كه يكي از آنان سخن چيني است [بحار الأنوار ؛ ج‏6، ص: 222]

داستانك:

 شهيد ثانى در كتاب الغيبه روايت كرده:

هنگامى كه قحطى قوم بنى اسرائيل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات كرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و كسانى كه با تو هستند اجابت نمى‏كنم. چون در ميان شما سخن چيني هست كه كارش هميشه سخن چينى است. موسى عرض كرد:

خداوندا، آن شخص كيست؟ معرفى كن تا از ميان خود بيرون كنيم.

خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى‏شود من شما را از سخن چينى منع كنم و خودم سخن چين باشم؟ پس بگو همه اينهايى كه در مصلا هستند توبه كنند، تا من با باران آنها را سيراب كنم    [الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ،ص160]

نكته:

از آن طرف هم دقت كنيم ؛ اگر سخن چين براي ما خبري آورد، سريع تصميم نگيريم .تحقيق كنيم ، بعد تصميم بگيريم . خداوند مي فرمايد: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ... اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد ... [حجرات آيه 6]








آخرين كلام پيامبر و امام صادق چه بود ؟

مردم نوعاً علاقه‌مندند كه آخرين سخن و گفتار پاياني شخصيت‌هاي بزرگ و انسان‌هاي قدّيس را بدانند و كدام شخصيت همانند رسول خداست و چه كسي به پايه‌ي كمالات آن بزرگوار مي‌رسد و چه كسي است‌كه نخواهد آخرين‌كلام پيامبراكرم وسخن پاياني حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله را بداند و بفهمد؟

جابر بن عبدالله مي‌گويد: كعب الاحبار از عمر پرسش‌كرد: «آخرين سخن پيامبر چه بود؟» او گفت: «از علي عليه السلام بپرس!» كعب به نزد حضرت علي عليه السلام آمد و همين پرسش را از آن حضرت نمود. علي عليه السلام فرمود:

اسندت رسول الله الي صدري فوضع رأسه علي منكبي فقال: الصلاة الصلاة

رسول خدا را به سينه خود گرفتم پس سر مباركش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز.

منبع: فضائل الخمسة من الصحاح الستة ؛جلد ‏3  صفحه  38 

آخرين توصيه امام صادق نيز نماز است

قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ عليه السلام:‏ لَمَّا حَضَرَ أَبِيَ الْوَفَاةُ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا يَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.

 امام كاظم عليه السلام مي فرمايند:پدرم در هنگام مرگ وصيت كرد ما را و فرمود:شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي رسد

منبع: وسائل الشيعه،جلد 4 ، صفحه 24

داستانك:

داماد حضرت امام خميني(ره) مي گويد: حضرت امام ، روايتي از امام جعفر صادق عليه السلام نقل مي كردند كه (اگر كسي نمازش را سبك بشمارد، از شفاعتشان محروم مي شود.) من يك بار به ايشان عرض كردم: (سبك شمردن نماز شايد به اين معني باشد كه شخص نمازش را يك وقت نخواند و يك وقت نخواند.) گفتند نه اين كه خلاف شرع است. منظور امام صادق عليه السلام اين بوده است كه وقتي ظهر مي شود و فرد در اول وقت نماز نمي خواند، در واقع به چيز ديگري رجحان داده است.

منبع: هزارو يك نكته درباره نماز حكايت 727

 

            








 
                                                

خيلي خري!

قال اميرالمومنين (عليه السلام)

مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ وَ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ قَذِرَةٌ وَ هُوَ بَيْنَ ذَلِكَ يَحْمِلُ الْعَذَرَةَ

تعجب است از بچه ي آدم ؛ كه اولش نطفه اي گنديده ؛ آخرش لاشه اي پوسيده ؛ و در بين آن هم حمل كننده نجاست است  [ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ صفحه  308 ]

يكي خصلتهايي كه انسان را جهنمي مي كند تكبر و غرور است

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:

لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ‏ ذَرَّةٍ مِنْ‏ كِبْرٍ.

 داخل بهشت نمي شود ، كسي كه در قلبش ذره اي از كبر و غرور باشد [وسائل الشيعة ؛ جلد ‏15 ، صفحه  375]

به عنوان مثال :

چون ماشين مدل بالا داريم ؛ هميشه حق را به خود مي دهيم

چون مغازه اي در بالا شهر داريم ؛ ديگران را تحقير مي كنيم

چون خانه اي در كوچه اي پهن داريم ، خاستگاري كه منزلش ، كوچه اي باريكتر است را رد مي كنيم

چون مدرك بالايي داريم ؛ كم سوادها را به چشم حقارت مي بينيم

چون نماز شب مي خوانيم ؛ خود را از ديگران بهتر مي دانيم و  ...

لطيفه :

شخصي متكبر  كه براي خود جايگاه مهمي ميديد ، در حرم حضرت رضا (عليه السلام) به فكر فرو رفت كه من در پيشگاه حضرت چه مقامي دارم،

با خود گفت: اولين كلمه‏اي كه يك نفر به من بگويد، نشان دهنده مقام من باشد.

همين طور كه ايستاده بودم زني از كنارم عبور كرد به خيال اين كه همسر خود من است، گفتم بايست با هم برويم خانه، زن برگشت و به من گفت: خيلي خري. باز شك كردم كه همين كلمه نشان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شك نكن، خيلي خري!








 

بي حجابي و مزدور بيگانه

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

امام علي (عليه السلام):

غَايَةُ الدِّينِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَر ...

قله دين امر به معروف و نهي از منكر است ...

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 185]

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... هُمُ الَّذِينَ ... يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ

گروهى هستند كه نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان كه به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مى‏خوردند. [مظمون روايت]

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 182]

امام علي (عليه السلام):

فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي‏

تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!    

[وسائل الشيعة ، جلد ‏16 ،صفحه 134 ]

بايد همه امر به معروف كنند ؛ كه يكي از مصاديق امر به معروف ، همين بي حجابي است . بعضي از اين بي حجابها دست نشانده ي استكبارند

 خاطره: ( توجه : اين خاطره به دليل مسائلي ، بسيار خلاصه شده است)

دختر خانمي در مسجد به من گفت:

مي خواهم توبه كنم‌ .آيا خداوند توبه ي مرا قبول مي كند؟

من گفتم : قطعا ؛ انسان اگر توبه كند؛ قطعا خداوند او را مي بخشد ...

بعد او گفت : من و امثال من فضاي جامعه را به لجن كشانديم .گناه من اين بود كه پول مي گرفتم تا با وضع زننده اي در دانشگاه راه بروم و فضاي دانشگاه را به سمت بي حجابي و بي حيايي سوق دهم و امثال من ، باز هم در اين دانشگاه هستند ...








 

چرا جبرئيل آرزو داشت ، انسان باشد؟!

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام)

قَالَ الْبَاقِرُ (عليه السلام): ثَلاثٌ كَفَّارَاتٌ ... الْمُحَافَظَةُ عَلَي الْجَمَاعَاتِ[خصال صدوق، ج 1، ص 83.]

امام‏ باقر (عليه السلام) مي‏فرمايند:

3 چيز كفاره گناهان است ؛ [كه يكي از آنها] " شركت در نماز جماعت‏ است"

نماز جماعت خيرات زيادي در زندگي دنيوي و اخروي انسان دارد

نماز جماعت اينقدر پرفضيلت است كه در روايتي، پيامبر مكرم اسلام مي فرمايند : هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه ملک الموت ندا سر می دهد و می گوید:ای اهل قبور ، امروز غبطه و حسرت چه کسانی را می خورید ، در حالیکه مرگ را معاینه کردید و از اسرار با خبر شدید.در جواب ، مردگان می گویند:ما غبطه ی مؤمنین را می خوریم که در مساجد هستند ، زیرا آنان نماز می خوانند و ما نمی خوانیم ...[ارشاد القلوب جلد 1صفحه 146]


و در جايي ديگر خطاب به حضرت علي مي فرمايند:اى على! جبرئيل براى هفت عمل آرزو كرد كه از بنى آدم باشد: [كه اولين آن] نماز جماعت است. [نصايح، صفحه: 269]

 








                      

رسوم غلط در ازدواج

(به بهانه اول ذي الحجه ،سالروز ازدواج مقدس حضرت علي و حضرت زهرا عليهماالسلام)

عموم مردم درمسائل ازدواج ، رسومي دارند كه برگرفته از اسلام نيست و در بعضي از موارد ،كاملا ضد اسلام است

به عنوان نمونه : اگر يكي از نزديكان خانواده دختر يا پسر از دنيا بروند، عروسي به هم مي خورد و دختر و پسر بايد تا يكسال و اگر مرحوم فاميل دورتر باشد، تا 40 روز صبر كنند

حال ببينيم اينكار مورد تاييد اسلام است يا خير ؟

بنابر روایت امام صادق (عليه السلام):

 تَزَوَّجَ عَلِيٌّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ بَنَى بِهَا فِي ذِي الْحِجَّةِ مِنَ السَّنَةِ الثَّانِيَةِ مِنَ الْهِجْرَة

عقد على و فاطمه (عليهماالسلام) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى الحجّه سال دوم هجرى بوده است    [كشف الغمة، جلد 1، صفحه 364 و بحارالانوار 43 صفحه 136]

از عقد اين 2 بزرگوار در ماه رمضان ، چند پيام به دست مي آيد

1.عقد در رمضان بود و پيامبر نفرمود ماه رمضان وقت اين كارها نيست

2.بلافاصله بعد از چند بدر بود و پيامبر تازه از جنگ برگشته بود  [ترجمه الكامل ابن الأثير ،جلد ‏7،صفحه :131]

3. فقط 15 روز از مرگ رقيه دخترِ بزرگِ پيامبر مي گذشت [ترجمه الطبقات الكبرى ،جلد ‏2،صفحه :16]

نمونه اي ديگر از رسوم مردم، كه مورد تاييد اسلام نيست، مهريه ي زياد است . مردم ،مهريه زياد را ضامن خوشبختي مي دانند ؛

در حالي كه حضرت علي عليه السلام مهريه زياد را باعث دشمني مي دانند : لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَكُونَ عَدَاوَةً. [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 253 حديث 12]

و نيز امام صادق عليه السلام مهريه زياد زن را، نشانه شومي او مي دانند و مي فرمايند :فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا  [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 250 حديث 1]

و در مقابل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، زناني كه خوش رو اند و مهریه شان سبک است را برترین زنان امت خويش معرفی كرده اند: أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً. [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 252 ،حديث 9]









                     

فضيلت روزه ؛ روز دحوالارض

(به بهانه نزديكي به  25ذي القعده ، روز دحوالارض)

چهار روز در سال وجود دارد كه روزه اش ممتاز است و هيچ روزي مثل اين چهار روز نيست

1.روز ولادت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

2. روز مبعث

3. روز عيد غدير

4. روز دحوالارض   [برگرفته از كتاب رساله أربعة أیّام ؛ مرحوم میرداماد]

در روايتى روزه‏ روز دحوالارض  مثل روزه هفتاد سال است

 و در روايت ديگر كفاره هفتاد سال است

 و هر كه اين روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود و از براى روزه‏ دار اين روز هر چه در ميان آسمان و زمين است استغفار كند و اين روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر گرديده و از براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى است

   منبع : مفاتيح الجنان، اعمال ماه ذي القعده









                     

چرا در برزخ شيخ عباس قمي در عذاب بود ؟!

الامام علي «عليه السلام»: جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقه

امام على «عليه السلام»:

 خداى متعال، رعايت حقوق بندگانش را مقدمه‏اى براى رعايت حقوق خودش قرار داد

منبع:الحياة ، جلد ‏1   صفحه  663

زماني كه به برخي از مردم گفته مي شود كارهايي كه مي كنيد ، حق الناس است ؛ مي گويند: مگر آدم كشته ايم، مگر از ديوار مردم بالا رفته ايم .

بايد از آنان پرسيد مگر حق الناس فقط اينهاست :

مگر سيگار كشيدن در جمع ، حق الناس نيست

مگر بي حجابي حق الناس نيست

مگر اسراف كردن ،حق الناس نيست

مگر آشغال ريختن در خيابان ، حق الناس نيست

مگر با موتور خلاف رفتن، حق الناس نيست

مگر گذشتن از چراغ قرمز ،حق الناس نيست

مگر پارك كردن در پياده رو ،حق الناس نيست

و مگر ، مگر ، مگر ...

داستانك:

مرحوم حاج شیخ عباس قمی – صاحب مفاتیح الجنان – کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش می دهد تا به صاحبش بدهد .

شب در عالم خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: « کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی ؟»

روز بعد برادرش می پرسد:« با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام ».

برادرش می گوید :« هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد». بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند. روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند :آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است ؟

 گفتند : آري

طلبه مي گويد : شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد.

منبع:داستانها و حکایتها،سیّد مهدی شمس الدین،صفحه 78 .









                      

نظمي شگفت

 زماني كه حضرت علي عليه السلام توسط ابن ملجم ملعون ضربت خورد در آخرين وصاياي خود مي آورند:

أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُم‏

شما دو تن (حسن و حسين) و همه فرزندانم و كسانم و آن را كه نامه من به آنان مي رسد، سفارش مى‏كنم به ترس از خدا و نظم در كارها...

منبع : نهج البلاغه نامه  47

يكي از مواردي كه دين مبين اسلام به آن سفارش موكد دارد نظم است . ما بايد اهل نظم و انظباط باشيم

داستانك:

يكي از بزرگان از قول حاج احمد آقا خميني ، براي من تعريف كرد كه:

روزي ديدم امام با قاشق ، غذا را جابه جا مي كنند و از جلوي ظرف به عقب ظرف و از عقب ظرف به جلوي ظرف مي ريزند .

از ايشان دليل اين كار را سوال كردم ، فرمودند:

پزشك به من گفته بايد قرص را وسط غذا بخوري و من دارم  وسط غذا را مشخص مي كنم تا دقيقا قرص را وسط غذا بخورم ، نه زودتر و نه ديرتر 








دانلود فایل با لینک مستقیم                                                  

خلاصه چهار كتاب آسماني « 4. قرآن»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الْفُرْقَانِ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 4.از قرآن اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس به خدا توكل كند ، خدا او را كفايت مي كند"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستانك:

این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین‌شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار انسان فقیری بود. شبی از شدت تهی دستی و گرفتاری به این فکر میوفتد که بالاخره چه باید کرد؟ آیا به مراجع تقلید وقت روی آورم؟ یا نامه‌ای به شاه نوشته و از او کمک بخواهم؟ یا ...

سرانجام شب را تا نزدیک سپیده در فکر سپری میکند و به این نتیجه میرسد که نباید به انسانها مراجعه کنم و تنها راه این است که نامه‌ای به خدا بنویسم و خواسته های خود را بصورت کتبی از او بخواهم.

به همین جهت خالصانه و در اوج اعتماد و امید به خدا، نامه‌ای به درگاه خدای متعال نوشت که نامه او در موزه گلستان تهران تحت عنوان "نامه‌ای به خدا" نگهداری میشود.

مضمون نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا!

سلام علیکم

اینجانب بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:

"و ما من دابه فی الارض الا علي الله رزقها" هیچ موجود زنده‌ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است

من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما در روی زمین. و در جای دیگر قرآن فرموده‌اید:

"ان الله لا یخلف المیعاد"  مسلما خدا خلف وعده نمیکند

بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:

1- خانه‌ای وسیع

2- همسری زیبا و متدین

3- یک خادم

4- یک کالسکه و سورچی

5- یک باغ

6- مقداری پول برای تجارت

لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید.

مدرسه مروی - حجره شماره 16 - نظرعلی طالقانی

 نظر علی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر میکند که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در سوراخی در دیوار مسجد قایم می‌کند

فردای آن روز، ناصرالدین شاه با درباری‌ها میخواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد میگذشت. ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی را روی پای ناصر الدین‌شاه می‌اندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و شکار را کنسل کرده دستور میدهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی می‌فرستد و نظرعلی را به کاخ فرا‌می‌خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و می‌گوید: "نامه‌ای را برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم" و دستور میدهد همه خواسته‌های نظرعلی یک به یک اجرا شود.


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد









دانلود فایل با لینک مستقیم

خلاصه چهار كتاب آسماني « 3. زبور»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الزَّبُورِ مَنْ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ سَلِمَ من الْآفَاتِ...

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 3.از زبور اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس از شهوات دوري كند ، از آفات سالم مي ماند"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

در روايتي در جلد ‏71  بحار الأنوار  صفحه  185 آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَة . شهوات انواع دارد

بعضي شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمايل به خواب دارند

بعضي شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست مي آورند ،طمعشان بيشتر مي شود

بعضي شهوت رياست دارند؛ براي به  دست آوردن مقام ، از هر طريقي وارد مي شوند

بعضي شهوت زيبايي دارند؛ هر چند ماه يكبار  جايي از صورتش را عمل مي كند

بعضي شهوت جنسي دارند؛ واز هر راهي براي تخليه شهوت  استفاده مي كنند

بعضي شهوت تنوع طلبي دارند ؛ بايد وسايلشان را زود زود عوض كنند

مانند:

تنوع طلبي در تلفن همراه ؛ كه هر  ماه گوشي اش را عوض مي كند

تنوع طلبي در ماشين ؛ بايد تند تند ماشين عوض كند

تنوع طلبي در همسر؛بعد از چند ماه كه با اين يكي بود ؛ دلش را ميزند و سراغ ديگري مي رود

تنوع طلبي در لباس؛ براي هر مهماني يك مدل جديد لباس تهيه مي كند.

تنوع طلبي در دكوراسيون منزل؛ بايد مبل و پرده و ... را هر سال عوض كند

تنوع طلبي در دكوراسيون اداره ؛ (از آنجا كه پول ،مال خودش نيست )، رنگ و سنگ فرش و قاب وميز و ... اداره بايد چند ماه يكبار عوض شود

و ...


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

خلاصه چهار كتاب آسماني « 2. انجيل»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الْإِنْجِيلِ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ...

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 2.از انجيل اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس قناعت داشته باشد زندگي راحتي دارد"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستانك 1 :

روزی (شبلی) به مسجد رفت تا نماز بخواند ، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان میخور دند .

دو کودک ، نزدیک شبلی نشسته بودند ، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .

پسر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک ، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواست .

پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد .!

پسر ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد ..

شبلی به آنها نگاه میکرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟

گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد

داستانك 2:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد.

دوست من گفت: اگر در اين نمك سعتر هم بود بهتر بود. سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سعتر گرفت و آورد.

وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد (و با قناعت غذا خورديم) سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

خلاصه چهار كتاب آسماني « 1. تورات »

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً مِنَ التَّوْرَاةِ مَنْ صَمَتَ نَجَا . . .

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 1.از تورات اين جمله را انتخاب كردم : "هر كه سكوت اختيار كند نجات يابد"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستانك:

آيت الله سيد محمد حسيني همداني صاحب تفسير «انوار درخشان» مي فرمود:

در مدرسه قوام حجره داشتم، مطلع شدم مرحوم آقاي قاضي تبريزي در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکي اختيار کرده است

روزي تصادفاً به نکته اي برخوردم که بسيار توجه مرا جلب کرد و آن هم اين بود که داخل دهان مرحوم قاضي کبود رنگ بود، از استاد پرسيدم علت چيست؟ ايشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خيلي اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعليم مي پرسم و قصد ديگري ندارم،باز به من چيزي نفرمود تا اينکه روزي در جلسه خلوتي فرمودند:

 آقا سيد محمد! براي طي مسير طولاني سير وسلوک، سختي هاي فراواني را بايد تحمل کرد و از مطالب زيادي نيز بايد گذشت؛آقا سيد محمد! من در آغاز اين راه در دوران جواني براي اينکه جلوي افسار گسيختگي زبانم را بگيرم و توانائي بازداري آن را داشته باشم 26 سال ريگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسايي خودداري کنم، اينها اثرات آن دوران است!

منبع :كتاب چشمه توحيد صفحه 219

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد







دانلود فایل با لینک مستقیم

چرا امروزه رویت هلال ماه اینقدر سخت شده ؟

(به بهانه نزديكي به عيد فطر)

سوال :

چرا در زمان قدیم رویت ماه اول رمضان و آخر آن ساده بود و این حرفها که امروزه درست شده است را نداشت ؟

پاسخ این پرسش را در کلامی از حضرت علی علیه السلام میابیم

حضرت  علي عليه السلام فرمود:

زماني بر مردم خواهد آمد كه چند گناه بزرگ و عمل زشت در بين آنها پديد مي آيد .

1- كارهاي زشت آشكار مي گردد و معمولي مي شود .

2- پرده هاي عفت و شرم پاره مي گردد .

3- زنا كاري و تجاوزهاي ناموسي علني مي شود .

4- مالهاي يتيمان را حلال مي شمارند و مي خورند .

5- رباخواري شيوع پيدا مي كند .

6- در كيل و وزنها ، كم و كاست مي كنند .

7- شراب را به اسم نبيذ حلال شمرده و مي خورند .

8- رشوه را به عنوان هديه و شيريني مي گيرند .

9- به نام امانت داري خيانت مي نمايند .

10-مردها خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها درمي آورند.

11- به احكام و دستورات نماز بي اعتنائي مي كنند .

12- حج خانه خدا را براي غير خدا (براي ريا و يا تجارت ( بجا مي آوردند .

سپس ادامه داد: كيفراين زشتي ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مي كند، تا جائي كه ماه (شوال) براي آنها مخفي مي شود به طوري كه گاهي دو شبه ديده مي شود (كه معلوم مي شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اينكه روزه آن حرام بوده است) و زماني شب اول رمضان مخفي مي شود، كه دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مي خورند و روزعيد فطر را به خيال آخر ماه رمضان روزه مي گيرند .

در اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند به طور ناگهاني آنها را كيفر كند (مانند زلزله و طوفان و سيل ).

چرا كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مي گيرد، تا جائي كه كساني صبح سالم هستند ولي شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهي شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.

وقتي چنين روزگاري پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائي بر او فرود آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان دارد هميشه با وضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهاني برسد، لذا خوب است با وضو باشد كه روح با طهارت خدا را ملاقات نمايد. من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم،اگر آگاه گرديد و شما را پند دادم چنانچه پند گيريد پس در پنهاني و آشكار، از خدا بترسيد و نبايد كسي از شما بميرد، مگر اينكه مسلمان باشد،زيرا هر كس به جزاسلام آئيني داشته باشد ازاو پذيرفته نيست و در آخرت زيان كاراست.

منبع :بحارالانوار؛  جلد 96 ؛ صفحه 303  ؛ باب 37  ؛ ما يثبت به الهلال و أن شهر رمضان ينقص أم لا و حكم صوم يوم الشك

جهت نیاز به متن عربی به ادامه منبرک رجوع فرمایید


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ادامه نوشته

آيا شب 23 رمضان شب قدر است ؟

(به بهانه شب 23 ماه رمضان)

حضرت علی علیه السلام می فرمایند :

پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »

منبع:مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد‏7 ؛صفحه   470

 قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إن الجهني أتى إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه إن لي إبلا و غنما و غلمة فاحب أن تأمرني ليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان. فدعاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فساره في اذنه، قال: فكان الجهني إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين دخل بإبله و غنمه و أهله و ولده و غلمته، فكان تلك الليلة ليلة ثلاث و عشرين بالمدينة فإذا أصبح خرج بأهله و غنمه و إبله إلى مكانه، و اسم الجهني عبد الرحمن بن أنيس الأنصاري.

راوى گفت: از امام باقر عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود: جهنى پيش رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:

يا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى‏خواهم دستور بفرماييد شبى در ماه مبارك رمضان داخل مدينه شوم و در نماز جماعت شما حضور يابم، حضرت او را نزديكتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بيست و سوم [ماه مبارك رمضان‏] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدينه مى‏شد صبحگاهان از مدينه خارج مى‏شد و به محل خود مى‏رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انيس انصارى است

منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛  جلد ‏7؛ صفحه   470

عَنْ جَمِيلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِيداً فَلَمَّا كَانَ‏ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ أَمَرَ مَوَالِيَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَكَانَ فِيهِ لَيْلَتَهُ.

به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ،  به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود

منبع: بحار الأنوار؛ جلد  ‏95 ؛صفحه  169

و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:

اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است

منبع : زاد المعاد؛ صفحه 187


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

كجا با اين عجله ؛ بسم الله يادت نره

             

  (جهت چاپ روي عكس كليد نماييد) 

 وَ عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ‏:

 إِنَ‏ اسْمَ‏ اللَّهِ‏ فَاتِقٌ لِلرُّتُوقِ وَ خَائِطٌ لِلْخُرُوقِ وَ مُسَهِّلٌ لِلْوُعُورِ وَ جُنَّةٌ عَنِ الشُرُورِ وَ حِصْنٌ مِنْ مِحَنِ الدُّهُورِ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي‏ الصُّدُورِ وَ أَمَانٌ يَوْمَ النُّشُور


از اميرالمومنين (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند:
(بسم الله ) گفتن فوايدي دارد

1.  بازكننده گره ها
2.  ترميم كننده ي فاصله ها

3.آسان كننده هر دشواري

4. امان از شر اشرار

5.محافظ انسان در فتنه هاي روزگار

6. شفاء دردها

7. امان در روز قيامت

منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل    جلد ‏5   صفحه  304   

داستانك :

روزى حضرت داود در مناجاتش از خداوند خواست همنشين او را در بهشت به وى معرفى كند، از جانب خداوند ندا رسيد كه فردا از دروازه شهر بيرون برو، اولين كسى كه با او برخورد نمايى همنشين تو در بهشت مى باشد
روز بعد، حضرت داود به اتفاق پسرش سليمان  از شهر خارج شد، پيرمردى را ديد كه پشته هيزمى از كوه پائين آورده تا بفروشد. پير مرد كه متى نام داشت ، كنار دروازه فرياد زد كيست كه هيزم بخواهد؟ يك نفر پيدا شد و هيزمش را خريد.
حضرت داود پيش او رفت و سلام كرد و گفت : آيا ممكن است ، امروز ما را مهمان كنى ؟
پير مرد پاسخ داد :مهمان حبيب خداست ، بفرمائيد
سپس پير مرد با پولى كه از فروش هيزم بدست آورده بود مقدارى گندم خريد، وقتى به خانه رسيدند پير مرد گندم را آرد كرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلوى مهمانانش گذاشت .
وقتى شروع به خوردن كردند، پير مرد هر لقمه اى كه به دهان مى برد، ابتدا "بسم الله"  و در انتها " الحمدلله"  مى گفت ، وقتى ناهار مختصر آنها به پايان رسيد، دستش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت :خداوندا، هيزمى كه فروختم ، درختش را تو كاشتى ، آنها را تو خشك كردى ، نيروى كندن هيزم را تو به من دادى ، مشترى را تو فرستادى كه هيزمها را بخرد و گندمى را كه خورديم ، بذرش را تو كاشتى ، وسايل آرد كردن و نان پختن را نيز تو به من دادى ، در برابر اين همه نعمت من چه كرده ام ؟
پيرمرد اين حرفها را مى زد و گريه مى كرد. داود نگاه معنى دارى به پسرشكرد، يعنى همين است علت اين كه او با پيامبران محشور مى شود.

منبع :سراى ديگر؛ صفحه  446

نكته : بعد از آنكه 2 روز در مسجد درباره فضيلت بسم الله الرحمن الرحيم صحبت شد ؛ برگه اي  بين نمازگزاران پخش شد ؛ كه ياد آور گفتن بسم الله بود و قرار شد در منزل و محل كارشان نصب شود ( نمونه ي آن ؛ همان تصوير بالاست ؛ كه با كليك روي آن ، تصوير را باكيفيت چاپ ببينيد )

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آداب غذا خوردن

( به بهانه هفته سلامت )

در روايات براي غذا خوردن آداب بسياري آمده است كه بنده فقط تيتر آنان را مي آورم .

1.شستن دستها قبل و بعد از غذا

2. گذاشتن سبزي بر سر سفره

3. درآوردن كفشها هنگام غذا خوردن

4. برزبان آوردن نام خدا

5. خوردن با دست راست

6. آغاز كردن غذا و به پايان بردن آن ، با نمك

7. خوردن غذا به هنگام گرسنگي و اشتها

8. آغاز كردن با سَبُك ترين غذا

9. خوردن غذاي گرم قبل از سرد شدن

10. برداشتن لقمه هاي كوچك و جويدن كامل غذا

 11. دست كشيدن از غذا قبل از سيري كامل

12. دست كشيدن بر چهره و دعا كردن پس از شستن دستان

13. به پشت دراز كشيدن بعد از خوردن نهار

14. پرهيز از زياده روي در خوردن

15. پرهيز از دميدن(فوت كردن) در غذا

16. پرهيز از خوردن با دست چپ

17. پرهيز از خوردن پس از سيري

18. پرهيز از خوردن غذلي داغ

19. پرهيز از خوردن در حالت جنابت ، مگر با وضو

20. پرهيز از خفتن ، بلافاصله پس از خوردن غذا  

در صورت نياز به متن روايات به كتاب دانش نامه احاديث پزشكي اثر حضرت آيت الله ري شهري مراجعه فرماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

آداب آب خوردن

( به بهانه هفته سلامت )

1.خوردن آب با 3 نفس

پيامبر اكرم (ص) : اگر كسي آب بنوشد و در ميان آن سه نفس بكشد از بيماري ناشي از يكجا سر كشيدن در امان است

2. ايستاده آب خوردن در روز و نشسته در شب

امام صادق (ع) : ايستاده آشاميدن آب در روز ؛ غذا را گوارامي سازد و ايستاده آشاميدن در شب ؛ زرد آب مي آورد

3. فوت نكردن در آب

پيامبر خدا ؛ از اينكه كسي بازدم خويش را به ظرف برگرداند يا د رآن بدمد ، نهي فرمود

4. پرهيز از خوردن نوشيدني داغ

از پيامبر خداروايت شده كه از آشاميدن " حميم " (يعني آبي كه به غايت ،داغ است ) ،نهي فرمود .

5.پرهيز از خوردن آب روي غذا

امام رضا (ع) هر كس مي خواهد معده اش اورا آزار ندهد برروي غذا آب نخورد تا هنگامي كه غذا خوردنت را به پايان مي برد . هر كس چنين كند ، بدنش به رطوبت مي گرايد ، معده اش ضعيف مي شود و رگهايش نيروي غذا رابه خود نمي گيرند؛ زيرا اگر پشت سر هم روي غذا آب ريخته شود ، آن غذا در معده نارس و بد گوارش مي گردد .

 

6. عدم آب خوردن از مكان شكسته ظرف

امام علي (ع) : از لبه شكسته ظرف و از كنار دسته آن آب نخوريد ؛ چرا كه شيطا ن بر دسته شكسته مي نشيند .

7. عدم خوردن آب روي شيريني و چيز گرم

امام رضا (ع) : آشاميدن آب سرد ،پس از خوردن چيز گرم و پس از خوردن شيريني ، دندان ها را از بين مي برد .

منبع تمام روايات: كتاب دانش نامه احاديث پزشكي – آيت الله ري شهري


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

به اين 4 تا عمل كن ؛ به پزشك نياز نخواهي داشت

(به بهانه نزدیکی به 18 فروردین روز جهانی بهداشت)

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیهما السلام)  لِلْحَسَنِ ابْنِهِ (علیه السلام) يَا بُنَيَّ أَ لَا أُعَلِّمُكَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِي بِهَا عَنِ الطِّبِّ فَقَالَ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ لَا تَجْلِسْ عَلَى الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِيهِ وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ وَ إِذَا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى الْخَلَاءِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذَا اسْتَغْنَيْتَ عَنِ الطِّب‏

 امير مؤمنان على بن ابى طالب (علیه السلام) بفرزندش حسن فرمود:

 پسر جانم چند خصلت به تو ياد ندهم كه بواسطه آنها از طب بى‏نياز شوى؟

عرض كرد چرا يا امير المؤمنين ؛ فرمود:

1. تا گرسنه نباشى دست به خوراك دراز مكن،

2. تا هنوز رغبت به خوردن دارى دست از غذا بکش ،

3.  هر چه مي خورى خوب بجو،

4. چون خواستى بخوابى قضاى حاجت كن،

چون اين چهار را بكار بستى از طب بى‏نياز مي شوى.

منبع :خصال-ترجمه كمره‏اى- جلد ‏1- صفحه  215

داستانك:

طبيبي از كشوري ديگر به قم آمد و از خادم آيت الله بروجردي درخواست كرد از آيت الله بخواهيد تا ساعاتي را در كنار ايشان باشم ، زيرا من در حال تحقيقم كه چرا عمر مراجع تقليد اينقدر بالاست

خادم از آقا وقت گرفت و ايشان از هنگام نهار به بعد را اجازه دادند

هنوز غذاي آقا تمام نشده بود كه طبيب بلند شد و بيرون آمد

خادم گفت : مگر نمي خواستي تحقيق كني

طبيب گفت : چرا ، تحقيقم تمام شد .

خادم گفت : چطور؟

طبيب پاسخ داد: راز طول عمر ايشان اين است كه غذا را زياد مي خوند . من غذايم تمام شد و ايشان هنوز در حال جويدن لقمه ي دوم بودند


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

استفاده از فرصت ها

وَ قَالَ اميرالمومنين عليه السلام:

 إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّه

ضايع كردن فرصتها غصه دار است

بسياري از بزرگان از كمترين فرصتها ، بيشترين استفاده را مي كردند

مثلا : كتاب مهم" لمعه" كه طلاب در سال چهارم مي خوانند  توسط "شهيد اول" در  زندان نوشته ‏است

و يا آيت الله رى شهرى زمانى كه وزير اطلاعات بودند فاصله ي بين  خانه‏ تا وزارتخانه را كه حدوديكساعت طول مي كشيد ، قرآن حفظ مي كردند؛و در همين زمان ايشان كل قرآن را حفظ مي كنند.

 و يا آزادگانى كه در زندانهاى عراق قرآن و نهج البلاغه و ... حفظ كرده ‏اند

داستان :

مرحوم حاج شيخ نوالدين اشتي هم مباحثه مخصوص امام مي گفت:

[حضرت امام ما و تعدادي از طلاب را به نهار دعوت كردند و ما پيشنهاد كرديم به جاي خوش آب و هوايي برويم  و رفتيم ] به دليجان كه رسيديم ، ماشين خراب شد و ما پياده شديم . راننده و كمك راننده دست به كار شدند تا ماشين را درست كنند .

امام براي تجديد وضو رفتند ؛ در اين فاصله براي سرگرمي عمامه هاي خود را باز مي كرديم و مي بستيم.

ايشان از اين كار بسيار ناراحت شد . يكي از دوستان گفت: آقا ، نه دعوت شما را مي خواهيم ، نه اين ناراحتي را .

امام فرمودند: دلم به حال شما مي سوزد كه چرا اين فرصتها را اينگونه از دست مي دهيد ، ميتوانستيد به جاي اين كار بي ثمر يك فرع فقهي مطرح كنيد و با يكديگر بحث كنيد .

منبع : كتاب اوقات فراغت در اسلام صفحه 128به نقل از جلوه هاي معلمي امام خميني صفحه 33


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مهره مار (راه عزيز شدن)

وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ

عزت و ذلت دست خداست [ آل عمران 26]

داستان:

در هنگام صلح حديبيه زماني كه مى‏خواستند صلح نامه را بنويسند، پيامبر صلي الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: بنويس..." اين صلحنامه‏اى است كه محمد رسول اللَّه ..."

مشركان قريش گفتند: اگر تو رسول خدا بودى و ما با تو جنگ مى‏كرديم و راه خانه خدا را بر تو مى‏بستيم، بسيار ستمكار بوديم (دعوا در همين رسالت تو است) و لكن بنويس اين صلحنامه محمد بن عبد اللَّه است! ...

در اين هنگام ياران پيامبر برآشفتند و گفتند: اجازه بده ما با اينها پيكار كنيم، پيامبر فرمود: نه، همانگونه كه اينها مى‏خواهند بنويس، [و رسول الله را حذف كرد] منبع:تفسير نمونه، ج‏10، ص: 221

پيامبر به خاطر اسلام از اين احترام گذشت اما آيه آمد : "محمدٌ رسولُ الله"

پيامبر نام خود را از يك برگه ي بي ارزش حذف كرد ، خدا نامش را در جايي آورد كه 1400 سال است هر كه قرآن مي خواند مي گويد : محمد ؛ رسول الله است

يعني اگر كسي خود را براي خدا كوچك كند خدا او را بزرگ مي كند


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مختار

 (به بهانه 14 ربيع الثاني سالروز قيام جناب مختار عليه السلام)

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام خون ما را گرفت.»

 حسين نفس مطمئنه،  صفحه  39

زماني كه سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

«كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.»

طبقات الكبري، جلد 5   صفحه  285

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را مختار بن ابي عبيد مي‌گويند.»                                                                     بحار الانوار جلد 10 صفحه 280

حضرت ابا عبدالله عليه‌السّلام هم پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ایراد نمودند، مي‌فرمايند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»                  بحارالانوار، جلد 45، صفحه 340

عبدالله بن شريك مي گويد روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد. مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم. امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد. فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم. حضرت پرسيدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است! امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خلاصه چهار كتاب آسماني « 4.توكل»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الْفُرْقَانِ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 4.از قرآن اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس به خدا توكل كند ، خدا او را كفايت مي كند"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستان:

این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین‌شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار انسان فقیری بود. شبی از شدت تهی دستی و گرفتاری به این فکر میوفتد که بالاخره چه باید کرد؟ آیا به مراجع تقلید وقت روی آورم؟ یا نامه‌ای به شاه نوشته و از او کمک بخواهم؟ یا ...

سرانجام شب را تا نزدیک سپیده در فکر سپری میکند و به این نتیجه میرسد که نباید به انسانها مراجعه کنم و تنها راه این است که نامه‌ای به خدا بنویسم و خواسته های خود را بصورت کتبی از او بخواهم.

به همین جهت خالصانه و در اوج اعتماد و امید به خدا، نامه‌ای به درگاه خدای متعال نوشت که نامه او در موزه گلستان تهران تحت عنوان "نامه‌ای به خدا" نگهداری میشود.

مضمون نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا!

سلام علیکم

اینجانب بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:

"و ما من دایه فی الارض الا الله رزقنا"  هیچ موجود زنده‌ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است

من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما در روی زمین. و در جای دیگر قرآن فرموده‌اید:

"ان الله لا یخلف المیعاد"  مسلما خدا خلف وعده نمیکند

بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:

1- خانه‌ای وسیع

2- همسری زیبا و متدین

3- یک خادم

4- یک کالسکه و سورچی

5- یک باغ

6- مقداری پول برای تجارت

لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید.

مدرسه مروی - حجره شماره 16 - نظرعلی طالقانی

 نظر علی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر میکند که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در سوراخی در دیوار مسجد قایم می‌کند

فردای آن روز، ناصرالدین شاه با درباری‌ها میخواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد میگذشت. ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی را روی پای ناصر الدین‌شاه می‌اندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و شکار را کنسل کرده دستور میدهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی می‌فرستد و نظرعلی را به کاخ فرا‌می‌خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و می‌گوید: "نامه‌ای را برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم" و دستور میدهد همه خواسته‌های نظرعلی یک به یک اجرا شود.


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خلاصه چهار كتاب آسماني « 3. ترك شهوت»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الزَّبُورِ مَنْ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ سَلِمَ من الْآفَاتِ ...

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 3.از زبور اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس از شهوات دوري كند ، از آفات سالم مي ماند"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

شهوت انواع دارد مانند

شهوت جنسي

شهوت خواب

شهوت مال

شهوت رياست

شهوت تنوع طلبي ( در كوتاه مدت وسايل زندگي ؛ماشين؛تلفن همراه ؛ لباس و... را عوض مي كنند) 


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خلاصه چهار كتاب آسماني « 2. قناعت»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الْإِنْجِيلِ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ...

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 2.از انجيل اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس قناعت داشته باشد زندگي راحتي دارد"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستان 1 :

گويند شغالي، چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روي خويش را آراست و به ميان طاووسان درآمد. طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند. شغال از ميان آنان گريخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نيز او را به جمع خود راه ندادند و روي خود را از او برمي گرداندند. شغالي نرمخوي و جهانديده، نزد شغال خودخواه و فريبكار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودي و داشتي قناعت مي كردي، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود مي آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر مي انگيختي. آن باش كه هستي و خويشتن را بهتر و زيباتر و مطبوع تر از آنچه هستي، نشان مده كه به اندازه ي بود، بايد نمود» 

داستان 2:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد. دوست من گفت: اگر در اين نمك سعتر هم بود بهتر بود. سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سعتر گرفت و آورد. وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد (و با قناعت غذا خورديم ) سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

خلاصه چهار كتاب آسماني « 1. سكوت »

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً مِنَ التَّوْرَاةِ مَنْ صَمَتَ نَجَا . . .

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 1.از تورات اين جمله را انتخاب كردم : "هر كه سكوت اختيار كند نجات يابد"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستان:

لقمان حکیم به پسر ش گفت:

"امروز طعام مخور و روزه بگير ، و موقع افطار  هر چه از صبح بر زبان آوردي، بنویس . شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را باز كن و طعام خور"

"شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند.  دیروقت شد و فرصت افطار گذشت و نتوانست طعام بخورد.

روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام  نخورد.

روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر پدر خواند، دير شد و او نتوانست طعامي بخورد.

روز چهارم، هیچ نگفت .

شب، پدر از او خواست که کاغذها را بیاورد و نوشته‏ ها را بخواند.

پسر گفت: امروز هیچ نگفته ‏ام تا بخوانم.

لقمان گفت: “پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته‏ اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مگر امام نگفت آب و برق مجاني است پس كو ؟


به ادامه منبرك رجوع فرماييد



جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ادامه نوشته

بشارت ياران روح الله

(به بهانه دهه فجر )

بشا، بشارة المصطفى‏ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ ضُرَيْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ وَ ابْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

 أَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَيْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَيْهِمُ النَّبِيُّ ص فَجَلَسَ إِلَيْهِمْ‏ فَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَى بِنَعْلِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَنْ يَمِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِيَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِينَ دُونَهُمْ قَالَ أَبُو بَكْرٍ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَكَتَ فَقَالَ الزُّبَيْرُ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَكَتَ فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَكَتَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَيْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِكَ شِيعَتُكَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ يَا عَلِيُ‏

 

عبد اللَّه بن شريك از حضرت باقر عليه السّلام فرمود

 ابو بكر و عمر و زبير و عبد الرحمن بن عوف در صحن خانه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نشسته بودند حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هم (از حجره خويش) بيرون آمد و در جمع آنها نشست، ناگاه بند كفش آن جناب كنده شد حضرت كفش خود را به على بن ابى طالب عليه السّلام داد تا اصلاح كند و فرمود:

همانا از جانب راست خداوند عزّ و جل يا از جانب راست عرش، مردمى از ما بر كرسى‏هائى از نور هستند كه صورتهاشان از نور و لباسهايشان از نور، نور آنها چشمهاى بينندگان از غير آنها را پر كند،

ابو بكر گفت آنها چه كسانى هستند يا رسول اللَّه؟ حضرت سكوت فرمود

زبير پرسيد يا رسول اللَّه آنها كيانند؟ سكوت فرمود

عبد الرّحمن پرسيد باز چيزى نفرمود،

 تا حضرت على عليه السّلام سؤال كرد، فرمود آنها كسانى هستند كه به واسطه روح الله با هم دوستى كنند و دوستيشان بر پايه نژاد و مال نيست، يا على آنها شيعيان تو هستند و تو امام آنهايي

منبع : بحارالانوار جلد 68 (در برخي از چاپها جلد65) صفحه 139

 

عالم بزرگ مرحوم آيت الله شيخ عباسعلى اديب اصفهانى در توضيح اين حديث مى گويد: (كلمه روح الله, اينجا ـ در اين روايت شريف ـ اسم است. روح الله نامى كه مردم مطيع او هستند و بدون هيچگونه چشمداشتى او را يارى مى كنند. از ابتدإ تا حالا ما ميان علمإ ((روح الله)) نداشتيم و اگر هم داشتيم با اين خصوصيات نبوده است. مسلما مراد حضرت امام است. اين روايت شإن مردم را هم مشخص مى كند. شإن شهدا و ميدان دارها را, كسانى كه واقعا در اين زمان جهت يارى خدا زحمت مى كشند و خدمت مى كنند, قرينه اى ديگر هست كه مى رساند مراد ((روح الله)) در اين روايت اسم شخص است)

منبع:مقاله  (قم, كانون قيام) از حجه الاسلام والمسلمين محمد حسن رحيميان


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مردي از قم

(به بهانه ورود امام به ميهن )

قَالَ امير المومنين :

رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏


مردى از اهل قم مردم را بحق می خواند  و با گروهى چون پاره‏هاى آهن بپاخيزند كه بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توكل دارند و سرانجام از آن پرهيزكاران است

 

منبع :

بحار الأنوار

جلد ‏57   

صفحه216  

   باب 36  الممدوح من البلدان و المذموم منها و غرائبها .....

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ثواب اطاعت از علما و مراجع

وَ قَالَ اميرالمومنين عليه السلام:

‏ مَنْ أَجَابَ الْمُؤَذِّنَ وَ أَجَابَ الْعُلَمَاءَ كَانَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَحْتَ لِوَائِي وَ يَكُونُ فِي الْجَنَّةِ فِي جِوَارِي وَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ سِتِّينَ شَهِيدا

حضرت علي عليه السلام فرمودند:

 هر كه اجابت كند مؤذن را و اجابت كند عالمان را باشد روز قيامت در سايه علم من و باشد در بهشت همسايه من ؛ و براي اوست ثواب  شصت‏ شهيد

منبع: جامع الأخبار(للشعيري) ؛ ؛ صفحه 68

داستان:

مرحوم مقدس اردبیلی شبی رسول خدا را در خواب دید درحالیکه حضـرت مـوسی کـلیم الـله در خـدمـت آن بزرگوار بود

حضرت موسی سوال کرد این مرد کیست؟ حضرت فرمود از خودش بپرس، حضرت موسی از مقدس سوال کرد تو کیستی؟

مقدس گفت من احمد پسر محمد از اهل اردبیل و ساكن نجف هستم .در فلان محله وفلان کوچه مسکن من است

حضرت موسی فرمود من فقط اسم تورا خواستم این همه تفصیل برای چه؟

 مقدس جواب داد خدای متعال از تو سوال کرد این چیست در دست تو " وَ مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَمُوسىَ‏" تو چرا آن همه تفصیل داده و گفتی " هِىَ عَصَاىَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيهْا وَ أَهُشُّ بهِا عَلىَ‏ غَنَمِى وَ لىِ‏َ فِيهَا مَارِبُ أُخْرَى" " این عصای من است که به او تکیه می کنم وبرای گوسفندانم با آن علوفه جمع می کنم ونیازهای دیگری به آن دارم "

حضرت موسی به پیغمبر اسلام عرض کرد:واقعا همانگونه است  كه شما فرمودی كه " علمای امت من از انبیاء بنی اسرائیل برترند ".


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

همه تقصيرها با نظام است

قال اميرالمومنين عليه السلام:

اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏

حق را بشناس و افراد را با حق بسنج

منبع: إرشاد القلوب إلى الصواب-جلد ‏2 صفحه296

برخي از افراد هستند كه كوچكترين عمل انسانها را به پاي اسلام و انقلاب مي گذارند

مي گويد : اسلام به درد نمي خورد . مي گوييم چرا ؟ . مي گويد چون فلان ريش دار ربا مي گيرد !!!

خاطره :

شخصي به من گفت : از انقلاب دلسرد شده ام

گفتم :چرا؟

گفت : پدرم را پيش پزشك برده ام ، و او زير ميزي خواسته است . اين چه نظامي است كه پزشكانش اينگونه اند

--------

بايد توجه كنيم كه ريش دار و روحاني و چادري و ... هر كار كردند ملاك حق نيست . اگر كارشان اسلامي بود حق است و اگر نبود ، نيستند


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

استفاده از فرصت ها



( به بهانه 5 صفر سالروز شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها)

حضرت رقيه با وجود سن كم انقلاب درست كرد و با همان لحظات كوتاه عمر به اندازه صد ها و هزاران انسان خدمت كرد

ما نيز بايد به اندازه خود از لحظه لحظه ي عمر استفاده كنيم

حضرت علي عليه السلام می‌فرمايند: ضایع کردن فرصت باعث اندوه و غم خواهد شد

به عنوان مثال :

عالمى را براى نماز ميت دعوت كرده بودند.

پرسيد: ميت زن است يا مرد؟ گفتند: مرد. دستور داد بندهاى كفن را باز كردند، آنگاه رو كرد به بستگان و آشنايان و گفت: خوب نگاه كنيد! چشم‏هاى او نمى‏بيند، شما كه چشمتان مى‏بيند خيانت نكنيد. ببينيد زبانش بسته است، شما كه مى‏توانيد حرف بزنيد ناحق نگوئيد. گوشهاى او نمى‏شنود، شما كه مى‏توانيد بشنويد صداي حرام گوش نكنيد آرى آن چند لحظه موعظه، از ساعت‏ها پند روى منبر اثرش بيشتر بود.


  طلبه‏ ها سال چهارم يك كتابى مى‏خوانند به نام " لمعه" نويسنده اين كتاب كه معروف به "شهيد" است ؛ در زندان اين كتاب را نوشته ‏است 


آقاى رى شهرى زمانى كه وزير اطلاعات بود مى‏گفت: من از خانه‏ ام تا وزارتخانه بروم و برگردم 40- 30 دقيقه مى‏رفتم 40- 30 دقيقه برمى گشتم روزى يك ساعت و نيم در ماشين هستم. شروع كردم چند سالى كه وزير بودم در راه قرآن حفظ مى‏كنم و كل قرآن را ايشان در راه حفظ كرد.


ما كتابى داريم به نام 5 دقيقه‏ هاى قبل از غذا ايشان يك تذكر خوبى داده گفته است


 آزادگانى كه در زندانهاى عراق قرآن حفظ كرده ‏اند

منبع مثال اول :

خاطرات حجت الاسلام قرائتى

جلد ‏2

صفحه : 63

 

منبع بقيه ي مثالها :

برنامه درسهايى از قرآن سال 71

با موضوع  نعمت‏هاى‏خدا  16،

[26/ 12/ 71]


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

هديه ؛ يكي از شيوه هاي امر به معروف و نهي از منكر

قَالَ اميرالمومنين عليه السلام:

غَايَةُ الدِّينِ‏ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ:

امام علي (عليه السلام) :

 قله دين امر به معروف و نهي از منكر است.

منبع:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛

 جلد ‏12 ؛

 صفحه 185

يكي از مهمترين نكات در امر به معروف و نهي از منكر ؛ محبت ؛ خصوصا هديه دادن است

چه ايرادي دارد مغازه دار به خاطر حجاب ؛ تخفيف بيشتري دهد و ...

داستان:

در زمان طاغوت دوستى در قم داشتم كه مى‏گفت: وقتى مى‏خواهم به مسافرت بروم، مقدارى سوهان‏ و شيرينى مى‏خرم و همين كه وارد اتوبوس شدم به راننده‏ و شاگرد راننده تعارف مى‏كنم.

در بين راه يا موسيقى روشن نمى‏كند و يا اگر روشن كرد با تذكّر من خاموش مى‏كند.

منبع:

خاطرات حجت الاسلام قرائتى

جلد 2

صفحه: 25


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

سوره هل اتي ،گواهي بزرگ بر فضيلت اهل بيت عليهم السلام

( به بهانه 25 و 26 ذي الحجه روز نزول سوره هل اتي )

إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (5) عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً (6) يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً (7) وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (8) إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (9) إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً (10) فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (11)        

سوره انسان يا هل اتي آيات 5 تا 11

ترجمه:

5- ابرار (نيكان) از جامى مى‏نوشند كه با عطر خوشى آميخته است.

6- از چشمه‏اى كه بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند! 7- آنها به نذر خود وفا مى‏كنند، و از روزى كه عذابش گسترده است مى‏ترسند.

8- و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير مى‏دهند.

9- (و مى‏گويند:) ما شما را براى خدا اطعام مى‏كنيم و، هيچ پاداش و تشكرى شما نمى‏خواهيم.

10- ما از پروردگارمان خائفيم در آن روز كه عبوس و شديد است.

11- از اين رو خداوند آنها را از شر آن روز نگه مى‏دارد و از آنها استقبال مى‏كند در حالى كه شادمان و مسرورند.

 

شان نزول:

ابن عباس مى‏گويد حسن و حسين بيمار شدند پيامبر  با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند، و به على ع گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏كردى، على ع و فاطمه ع و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند (طبق بعضى از روايات حسن و حسين ع نيز گفتند ما هم نذر مى‏كنيم روزه بگيريم).

چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذايى دست خالى بودند على ع سه من جو قرض نمود، و فاطمه س يك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: السلام عليكم اهل بيت محمد ص" سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذايى به من بدهيد خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند، آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.

روز دوم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذا را آماده كرده بودند (همان نان جوين) يتيمى بر در خانه آمد آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد نيز روزه گرفتند).

در سومين روز اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد على ع دست حسن ع و حسين ع را گرفته بود و خدمت پيامبر ص آمدند هنگامى كه پيامبر ص آنها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود! اين حالى را كه در شما مى‏بينم براى من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد هنگامى كه وارد خانه فاطمه س شد ديد در محراب عبادت ايستاده، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده، و چشمهايش به گودى نشسته، پيامبر ص ناراحت شد.

در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مى‏گويد، سپس سوره" هل اتى" را بر او خواند (بعضى گفته‏اند كه از آيه" ان الْأَبْرارَ" تا آيه كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً كه مجموعا هيجده آيه است در اين موقع نازل گشت).


منبع:

تفسير نمونه

جلد ‏25

صفحه 344

 

 " الغدير" جلد 3 صفحه 107 تا 111 و در كتاب" احقاق الحق" در جلد 3 صفحه 157 تا 171 حديث فوق از 36 نفر از دانشمندان و علماى اهل سنت با ذكر ماخذ نقل شده است

 

نكته :

به گفته جمعى از دانشمندان اسلامى از جمله" آلوسى" مفسر معروف اهل سنت بسيارى از نعمتهاى بهشتى در اين سوره بر شمرده شده است ولى از" حور العين" كه غالبا در قرآن مجيد در عداد نعمتهاى بهشتى آمده مطلقا سخنى مطرح نيست، ممكن است اين امر به خاطر نزول اين سوره در باره فاطمه زهرا و همسر و فرزندانش مى‏باشد كه به احترام بانوى اسلام" حضرت فاطمه" ذكرى از" حور" به ميان نيامده!

منبع:

روح المعانى

 جلد 29

صفحه 158

احترام به سادات

(به بهانه عيد سعيد غدير ؛عيد سادات )

(بني الزهرا ؛ عیدتون سبز .... مثل شالتون؛ روي دشمنتون سياه ... مثل عمامتون)

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مَن رأي اولادي ولم يَقمُ بين يَدَيه فقد جَفاني و من جفاني فَهُوَ مُنافق؛

 هر كس يكي از اولاد مرا ببيند و به احترام او از جاي برنخيزد، هر آينه به من جفا كرده است و هر كه به من جفا كند، منافق است

و در كلام ديگري فرمود: من رأيَ اولادي و لايَقوم قياماً تاماً إبتلاهُ الله تعالي ببلاءٍ لا دواءَ لَه؛

 هر كه اولاد مرا ببيند و تمام قامت به پيش پايش برنخيزد، خداوند او را به درد بي درماني گرفتار سازد

منبع هر 2 روايت :

كتاب فضائل السادات

تاليف : العلامه المحدث السيد محمد اشرف ؛فرزند آيه الله محقق داماد

صفحه 41

داستان 1:

از آیت الله سیبویه سؤال کردند به چه علت با کهولت سن ، چشم و گوش شما ضعیف نشده است؟

 ایشان در جواب گفتند : در اعوان جوانی حدیثی در خصوص اکرام و احترام به سادات و ذراری حضرت فاطمه ( س ) خواندم که در آن حدیث از قول رسول اکرم ( ص ) آمده بود که هر کس فرزندی از فرزندان مرا دید تمام قد پیش روی او بایستد و صلوات بفرستد ، من هم از آن زمان تا به حال با دیدن یکی از ذراری آن حضرت و سادات تمام قامت در پیش روی او می ایستم و صلوات می فرستم . به این علت است که به ضعف چشم و گوش دچار نگشته ام .

 

داستان 2:

در احوالات مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرا ني آمده است:

همسر ايشان از سادات علويه بود علاوه بر احترام زيادي كه آقا براي ايشان قائل بودند، هر وقت كه در خانه فرصت ياري مي‌نمود، يار و كمك كار ايشان بودند؛ اساساً ايشان به كسي زحمت نمي‌داد مخصوصا امور شخصي خويش را تا آنجايي كه مي‌توانستند و قدرت و توان داشتند خودشان انجام مي‌دادند، تا آنجا كه از همسر خود نمي‌خواستند كه مثلا لباس‌هايشان را بشويند، بلكه اين همسرشان بودند كه با توجه به اخلاق مرحوم آقا از ايشان مي‌خواستند كه لباس‌هايشان را براي شستن در اختيار ايشان بگذارند و باز هم به سادگي حاضر نمي شدند گاه نيز ديده مي شد كه جارو به دست گرفته و حياط منزل را جارو مي زنند و اين در حالي بود كه حتي راه رفتن با عصا برايشان مشكل بود

و نيز نقل شده ايشان هيچگاه در طول عمرشان، پايشان را در هنگام خوابيدن به طرف همسر سيده شان دراز نكرده بودند؛ البته ايشان آنقدر كمال اخلاق و ادب و لطافت روحي داشتند و مؤدب بودند كه پايشان را جلوي كسي ولو از اهل خانه، دراز نمي كردند

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 


گناه آشكار

إِيَّاكَ وَ الْمُجَاهَرَةَ بِالْفُجُورِ فَإِنَّهَا مِنْ أَشَدِّ الْمَآثِم‏

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند :

بپرهيزيد از انجام دادن گناه به صورت علني ؛ كه آن بزرگترين گناهان است

منبع:

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم

صفحه   462

يكي از چيزهايي كه گناه را به بالاترين حد مجازات مي رساند, انجام دادن گناه به صورت آشكار است

به عنوان مثال:

خانمي كه آرايش مي كند و علناً در خيابان به اين صورت راه مي رود

شخصي كه علناً رشوه مي گيرد

كسي كه علناً ربا مي گيرد

فردي كه علناً روزه خواري مي كند

و ...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

آيا واجب است اينقدر قرض كنيم؟

وَ قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام

 إِيَّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَإِنَّهُ مَذَلَّةٌ بِالنَّهَارِ وَ مَهَمَّةٌ بِاللَّيْلِ وَ قَضَاءٌ فِي الدُّنْيَا وَ قَضَاءٌ فِي الْآخِرَة

حضرت علي عليه السلام فرمودند:

بپرهيزيد و دورى گزينيد از زير بار قرض رفتن كه خواركننده انسان در روز است، و موجب اندوه و رنج بردن او در شب، و يك بار گرفتارى پرداختش در اين دنيا، و يك بار گرفتارى دير پرداختن، و يا نپرداختن آن، در آخرت را باعث مى‏شود.

منبع:

 من لا يحضره الفقيه

جلد‏3   

صفحه  182

باب الدين و القرض

معمولا انسانها به خاطر مسائل كم ارزش قرض مي كنند

به عنوان مثال:

عادت دارد سالي يكبار مبلهايش را عوض كند

يخچالش را

فرشش را

پرده هايش را

گوشي همراهش را

ماشينش را

و ...

آيا اينها ارزش دارد كه انسان هميشه زير بار قرض باشد؟!!!

و گاهي به خاطر مسائل كوچكتر از اينها خود را مقروض مي كنند

به عنوان مثال:

ماست مي خرد ......... مي گويد پولش را بعداً مي آورم

ميوه مي خرد ......... مي گويد پولش را بعداً مي آورم

سبزي مي خرد ......... مي گويد پولش را بعداً مي آورم

پارچه مي خرد ......... مي گويد پولش را بعداً مي آورم

و لباس و ...

داستان :

روزى امير المؤمنين عليه السّلام از جلوي دكان قصّابى مى‏گذشت و قصاب گوشت فربهى داشت،

عرض كرد: يا امير المومنين  گوشت خوبى دارم مقدارى از آن خريدارى كن؟

امام عليه السّلام فرمود: پول آماده‏اى ندارم،

 عرض كرد: من صبر مى‏كنم، تا هر وقت داشتيد بهاى آن را بدهيد؟

 فرمود: من بر خوردن گوشت صبر مى‏كنم‏

منبع:

ارشاد القلوب

 جلد ‏1  

صفحه  311   

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

روايتي فوق العاده از مضرات زياد صحبت كردن

قال علي عليه السلام:

مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ

                       وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ

 وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ

                                                                              وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ

                                      وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّار

 

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:

 هر كه زياد صحبت كند ، زياد خطا مي كند،

 و آن كه بسيار خطا كرد شرم او كم مي شود،

 و آن كه شرمش كم شد ، پارسايى‏ اش اندك مي شود،

و آن كه پارسايى ‏اش اندك شد، دلش ميميرد،

و آن كه دلش مرد ، جايگاهش جهنم است

منبع :

نهج البلاغة

حكمت  349

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

 

مرگ راه درمان حرص

اَصبغ بن نباته حدیث مشروحى از امیر مؤمنان على - علیه السلام - نقل كرده كه در بخشى از آن چنین آمده است:

ذو القرنین از حكماء و دانشمندان شنیده بود، در زمین منطقه‏اى به نام «ظلمات» وجود دارد، كه هیچ كس از پیامبران و غیر آنها به آن جا راه نیافته است، تصمیم گرفت به سوى آن منطقه سفر كرده و آن جا را نیز كشف كند. او با سپاهى مجهز با صدها نفر حكیم و دانشمند به راه افتاد، و سرانجام به آن منطقه رسید، و در همین منطقه چهل شبانه روز به حركت خود ادامه داد، و چیزهاى عجیبى دید... تا این كه ناگاه شخصى را به صورت جوان زیبا، با لباس سفید مشاهده كرد كه به آسمان مى‏نگریست و دستش را بر دهانش نهاده بود، او وقتى صداى خش خش حركت ذو القرنین را شنید، گفت كیستى؟

ذو القرنین گفت: من ذو القرنین هستم

او گفت: یا ذا القرنین اَما كَفافُ ما وراك حتى و صَلْتَ اِلى؟ اى ذو القرنین! آیا آن چه از پشت سرت را فتح كردى برایت كافى نبود تا این كه خود را نزد من رسانده‏اى؟

ذو القرنین گفت: تو كیستى؟ و چرا دست بر دهانت نهاده‏اى؟

او گفت: من صاحب صور[اسرافيل] هستم، روز قیامت نزدیك شده و من منتظرم كه فرمان دمیدن صور از جانب خدا به من داده شود و صور را بدمم.

سپس سنگى را به طرف ذو القرنین انداخت، و گفت: اى ذو القرنین این سنگ را بگیر اگر سیر شد تو نیز سیر مى‏شوى و اگر گرسنه شد تو نیز گرسنه مى‏گردى

ذو القرنین آن سنگ را برداشت و از همان جا به سوى لشكر و یاران خود بازگشت،و دستور داد ترازویى آوردند، آن سنگ را در یك كفه ترازو نهاد، و سنگى مشابه و هم وزن آن در كفه دیگر. این سنگ سنگینى كرد، سنگ دیگر در كنار سنگ هم وزن نهاد، باز این سنگ سنگینى كرد، و به این ترتیب تا هزار سنگ در یك كفه ترازو نهادند، و آن سنگ صاحب صور را در كفه دیگر، باز همین كفه پایین آمد و خود را نسبت به هزار سنگ مشابه خود سنگینتر نشان داد.

حاضران حیران و شگفت زده شدند، و گفتند: اى سرور ما! ما به راز و مفهوم پیام همراه آن آگاهى نداريم
حضرت خضر - علیه السلام - كه در آن جا حاضر بود به ذو القرنین گفت: اى سرور ما! تو از كسانى كه آگاهى ندارند، سؤال مى‏كنى، من به راز این سنگ آگاهى دارم از من بپرس.

ذو القرنین گفت: تو به ما خبر بده، و راز و اسرار این سنگ را براى ما بیان كن.

خضر ترازو را به پیش كشید، و آن سنگ را از ذو القرنین گرفت و در میان یك كفه ترازو نهاد، سپس سنگى هموزن و مشابه آن در كفه دیگر ترازو نهاد، سنگ ذو القرنین مثل سابق سنگینتر بود، خضر مقدارى خاك روى سنگ ذو القرنین ریخت، با این كه این مقدار خاك موجب سنگینى بیشتر مى‏شد، در عین حال وقتى كه ترازو را بلند كرد، دید دو كفه ترازو مساوى و یكنواخت شد.

همه حاضران شگفت زده شدند، و به ذو القرنین گفتند: «ما راز این موضوع را ندانستیم و مى‏دانیم كه خضر جادوگر نیست، پس چرا ما كه هزار سنگ در كفه دیگر نهادیم باز سنگ شما سنگینتر بود، اما خضر با این كه مقدارى خاك بر سر سنگ شما ریخت، و با یك سنگ سنجید، دو كفه ترازو مساوى و یكنواخت شدند؟!

ذو القرنین به خضر گفت: علت و راز این موضوع را براى ما شرح بده

خضر گفت: اى ذو القرنین! این سنگ یك مثال است كه صاحب صور (اسرافیل) براى تو زده است، در حقیقت صاحب صور چنین گفته: «مَثَل انسانها همانند این سنگ است كه اگر هزار سنگ دیگر را با او بسنجند، باز این سنگ سنگینتر است. ولى وقتى كه خاك بر سر آن ریختى، سیر (معتدل) مى‏شود و به حال واقعى خود بر مى‏گردد، مَثَل تو نیز همین گونه است، خداوند آن همه ملك در اختیار تو نهاده به آنها راضى نشدى تا این كه چیزى را طلب كردى كه هیچ كس قبل از تو آن را طلب نكرده است، و به منطقه‏اى وارد شده‏اى كه هیچ انسان و جنى به آن وارد نشده است.

 صاحب صور مى‏خواهد این نصیحت را به تو كند كه: «اِبن آدم لا یشبع حتى بْحثى علیه التراب؛ انسانها سیر نمى‏شوند مگر وقتى كه خاك (گور) بر سر آنها بریزد.»

ذو القرنین از این مثال، سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گریه شدیدى كرد و گفت: اى خضر! راست گفتى، صاحب صور براى من این مثَل را زد، و پس از این پیشروى، دیگر فرصتى براى من نخواهد بود تا باز به پیشروى دیگر دست بزنم

سپس ذو القرنین از آن منطقه بازگشت و به سرزمین دَومة الجندل (واقع در سرزمین مرزى بین سوریه و عراق) كه خانه‏اش بود، مراجعت نمود، و در همان جا بود تا مرگش فرا رسید

منبع:

تفسیر نور الثقلین،

 جلد 3،

 صفحه 299 تا 305

با كمي تلخيص

چرا امام علي نام فرزندانشان را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟

اهل سنت برای اینکه رابطه خوبی بین اهل بیت پیامبر به ویژه حضرت علی (عليه السلام) با خلفا راشدین درست کنند دلایل مختلفی می آورند از جمله نام گذاری فرزندان حضرت علی به نام خلفا راشدین می باشد که این را بهانه ای کردند برای اینکه حضرت علی با خلفا، رابطه خوبی داشته است. حال به بررسی این موضوع می پردازیم که ببینیم که اینگونه بوده است؟

 

نام گذاري به نام عمر

يکي از فرزندان امام علي عليه السلام که اسمش عمر بوده است ، بسياري از تاريخ نويسان نوشته اند که خود عمر اين نام را بر روي فرزند امام علي عليه السلام گذاشته است :

وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه . أنساب الاشراف، البلاذري ، ج 2، ص 413، تحقيق سهيل زكّار، سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 4، ص 134، تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلاني ، ج 7، ص 427 و تهذيب الكمال،المزي ، ج 21، ص 467.

در واقع عمر با قدرت حکومتی که داشته است به اجبار این کار را انجام داده و خود او به نحوی خواسته است که رابطه حضرت علی با خود را حفظ کند.

ثانياً : عمر بن الخطاب ، اسم افراد ديگري را نيز در تاريخ تغيير داده است ؛ از جمله :

إبراهيم بن الحارث بـن عبد الرحمن. أسد الغابة، ج 3، ص 284، الإصابة، ج 5، ص 23..

طحيل بن رباح بـن خالد بن رباح. هامش المصنف، ج 1، ص 61

الأجدع أبى مسروق بـن  عبد الرحمن . الطبقات الكبرى، ج 6، ص 76.

ابن حجر در كتاب الاصابة نام  21 نفر از صحابه را نام مى برد كه اسمشان عمر بوده. الاصابة، ج 4، ص 483.

آيا همگي آن ها به خاطر علاقه به خليفه دوم ، اسمشان را عمر گذاشته اند ؟ شايد بسياري از اين افراد از خود عمر بن الخطاب ، بزرگتر هم بوده اند .

 

نام گذاري به نام ابوبکر

أوّلا: ابوبكر كنيه فرزند علي (عليه السلام) است و انتخاب كنيه بر روى افراد در انحصار پدر فرزند نمى باشد و چه بسا افراد ديگر و يا به مناسبتها و وقايع گوناگون كنيه مناسب روى افراد گذاشته مى شود

 ثانياً: بنا بر قولى كه نام وى عبد اللّه باشد، در كربلا 25 سال داشت كه ابو الفرج اصفهانى مى نويسد: قتل عبد اللّه بن علي بن أبي طالب وهو ابن خمس وعشرين سنة .

بنا براين سال ولادت اين فرزند در اوائل خلافت حضرت على (عليه السلام)بوده كه حضرت در آن دوره بدترين و تندترين انتقاد را از خلفاى گذشته دارد  که خطبه 3 نهج البلاغه(شقشقیه) بارزترین آن است و اقایانی که مدعی هستند که حضرت علی با خلفا رابطه خوبی داشته است بد نیست که این خطبه را بخوانند که ببینند حضرت علی با چه شدت تندی روش خلفا گذشته را به باد انتقاد می گیرد .

 

نام گذاري به نام عثمان

امام علي عليه السلام صراحت دارد که :

به خاطر علاقه ام به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كردم .

إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون .  مقاتل الطالبيين، ص 55، تقريب المعارف ص 294 .

 

منبع :

سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله فرجه

 

آداب ناخن گرفتن 2

 ( به بهانه هفته ي سلامت )

در حديث معتبر وارد شده است كه:

 در ناخن گرفتن ابتدا از انگشت كوچك از دست چپ شروع به گرفتن كنيد وبه انگشت كوچك دست راست ختم كند.

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه :

هر كه در روز جمعه ناخن بگيرد، ريشه كردن بن ناخن ها از او بر طرف شود.


از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه

... در وقت ناخن گرفتن بگويد بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ


در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه

حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم امرفرمود، ما را كه چهار چيز را در خاك پنهان كنيم ، مو و ناخن و دندان و خون .

منبع:

كتاب حليه المتقين

صفحه 125

فصل هشتم :در فضيلت ناخن گرفتن



راه تندرستي و بينيازي از پزشك

و قال عليه السّلام لابنه الحسن عليه السّلام: ألا اعلّمك أربع خصال تستغني بها عن الطبّ؟ فقال:بلى يا أمير المؤمنين، فقال:

لا تجلس على الطّعام إلّا و أنت جائع،

 و لا تقم عن الطّعام إلّا و أنت تشتهيه،

 و جوّد المضغ،

 و إذا نمت فاعرض نفسك على الخلاء،  فاذا استعملت هذه استغنيت.

 

حضرت علي عليه السلام به فرزندش امام حسن- عليه السّلام- فرمود: مى‏خواهى چهار عمل به تو بياموزم كه از پزشك بى‏نياز شوى؟ عرض كرد: آرى يا امير المومنين. فرمود:

1.هنگامي غذا بخور كه گرسنه اي،

2.از سفره بر نخيز جز زمانيكه هنوز ميل به غذا داري،

3.غذايت را خوب بجو،

 4. پيش از خواب قضاى حاجت كن؛

با رعايت اين چهار دستور احتياجى به طبيب پيدا نخواهى كرد

منبع :

تحرير المواعظ العددية آيت الله مشكيني

صفحه 340

الفصل الثالث مما روته الخاصة عن أمير المؤمنين عليه السلام

استفاده از فرصت ها

( به بهانه 5 صفر سالروز شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها)

حضرت رقيه با وجود سن كم انقلاب درست كرد و با همان لحظات كوتاه عمر به اندازه صد ها و هزاران انسان خدمت كرد

ما نيز بايد به اندازه خود از لحظه لحظه ي عمر استفاده كنيم

حضرت علي عليه السلام می‌فرمايند: ضایع کردن فرصت باعث اندوه و غم خواهد شد

به عنوان مثال :

عالمى را براى نماز ميت دعوت كرده بودند.

پرسيد: ميت زن است يا مرد؟ گفتند: مرد. دستور داد بندهاى كفن را باز كردند، آنگاه رو كرد به بستگان و آشنايان و گفت: خوب نگاه كنيد! چشم‏هاى او نمى‏بيند، شما كه چشمتان مى‏بيند خيانت نكنيد. ببينيد زبانش بسته است، شما كه مى‏توانيد حرف بزنيد ناحق نگوئيد. گوشهاى او نمى‏شنود، شما كه مى‏توانيد بشنويد صداي حرام گوش نكنيد آرى آن چند لحظه موعظه، از ساعت‏ها پند روى منبر اثرش بيشتر بود.


  طلبه‏ ها سال چهارم يك كتابى مى‏خوانند به نام " لمعه" نويسنده اين كتاب كه معروف به "شهيد" است ؛ در زندان اين كتاب را نوشته ‏است 


آقاى رى شهرى زمانى كه وزير اطلاعات بود مى‏گفت: من از خانه‏ ام تا وزارتخانه بروم و برگردم 40- 30 دقيقه مى‏رفتم 40- 30 دقيقه برمى گشتم روزى يك ساعت و نيم در ماشين هستم. شروع كردم چند سالى كه وزير بودم در راه قرآن حفظ مى‏كنم و كل قرآن را ايشان در راه حفظ كرد.


ما كتابى داريم به نام 5 دقيقه‏ هاى قبل از غذا ايشان يك تذكر خوبى داده گفته است


 آزادگانى كه در زندانهاى عراق قرآن حفظ كرده ‏اند

منبع مثال اول :

خاطرات حجت الاسلام قرائتى

جلد ‏2

صفحه : 63

 

منبع بقيه ي مثالها :

برنامه درسهايى از قرآن سال 71

با موضوع  نعمت‏هاى‏خدا  16،

[26/ 12/ 71]


دعايي معادل 1000 ركعت نماز

عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله‏: أَنَّهُ قَالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام مَا فَعَلْتَ الْبَارِحَةَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عليه السلام صَلَّيْتُ أَلْفَ رَكْعَةٍ قَبْلَ أَنْ أَنَامَ فَقَالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله‏: وَ كَيْفَ ذَلِكَ فَقَالَ عَلِيٌّ عليه السلام سَمِعْتُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ مَنْ قَالَ عِنْدَ مَنَامِهِ ثَلَاثاً          

"يَفْعَلُ‏ اللَّهُ‏ مَا يَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ‏ وَ يَحْكُمُ‏ مَا يُرِيدُ بِعِزَّتِهِ‏ "    

       فَقَدْ صَلَّى أَلْفَ رَكْعَةٍ ‏

 

پيامبر صلي الله عليه و آله‏ از حضرت علي عليه السلام سوال فرمود:

يا علي ديشب چه اعمالي قبل از خواب انجام داده اي ؟

حضرت علي عرضه داشتند: 1000 ركعت نماز خواندم

پيامبر فرمودند : هر كس قبل از خواب سه مرتبه بگويد :

 "يَفْعَلُ‏ اللَّهُ‏ مَا يَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ‏ وَ يَحْكُمُ‏ مَا يُرِيدُ بِعِزَّتِهِ‏ " 

مانند آن است كه 1000 ركعت نماز خوانده است        

 

ترجمه اين دعا: " انجام مي دهد خدا آنچه بخواهد با قدرتش و حكم مي كند خدا هر چه اراده كند با عزتش" 

منبع:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل

جلد  ‏5   

صفحه  49    

باب 10   استحباب الدعاء بالمأثور عند النوم و إذا انقلب

 

تضمين بهشت براي 6 گروه

 

و قال أمير المؤمنين عليه السّلام:

ضمنت لستّة الجنّة: رجل خرج بصدقة فمات فله الجنّة، و رجل خرج يعود مريضا فمات فله الجنّة، و رجل خرج مجاهدا في سبيل اللّه فمات فله الجنّة، و رجل خرج حاجّا فمات فله الجنّة، و رجل خرج إلى الجمعة فمات فله الجنّة، و رجل خرج إلى جنازة مسلم فمات فله الجنّة.

 

امير المؤمنين- عليه السّلام- مي فرمايند:

من بهشت را براى شش كس عهده دارم:

1. كسى كه در راه صدقه دادن بميرد،

2. كسى كه در راه عيادت مريض بميرد ،

3. كسى كه در راه جهاد براي خدا بميرد ،

 4. كسى كه در راه حج گذاردن بميرد ،

5. كسى كه در راه نماز جمعه  بميرد،

6. كسى كه در راه تشييع جنازه بميرد.


منبع:

نصايح

صفحه 255   

فصل ششم احاديث ساير ائمه«عليهم السلام» و بزرگان

 

عذاب واقع سزاي دشمن علي عليه السلام

( به بهانه 20 ذي الحجه سالروز نزول آيه ي اول سوره معارج )

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ

درخواست كننده اي درخواست عذاب كرد . پس بر او نازل كرديم

سوره معارج آيه ي 1

" هنگامى كه رسول خدا  حضرت على را در روز" غدير خم" به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه" هر كس من مولى و ولى او هستم على مولى و ولى او است" چيزى نگذشت كه اين مساله در بلاد و شهرها منتشر شد" نعمان بن حارث فهرى" خدمت پيامبر ص آمد و عرض كرد تو به ما دستور دادى شهادت به يگانگى خدا و اينكه تو فرستاده او هستى دهيم ما هم شهادت داديم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادى ما همه اينها را نيز پذيرفتيم، اما با اينها راضى نشدى تا اينكه اين جوان (اشاره به على ع است) را به جانشينى خود منصوب كردى، و گفتى: من كنت مولاه فعلى مولاه، آيا اين سخنى است كه از ناحيه خودت يا از سوى خدا؟! پيامبر ص فرمود:" قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از ناحيه خدا است".

" نعمان" روى بر گرداند در حالى كه مى‏گفت اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ:" خداوندا! اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران"! اينجا بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت، همين جا آيه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ نازل گشت".

 

منبع:

مجمع البيان

 جلد 10

صفحه 352

 

اين جريان علاوه بر اعتقاد شيعه به آن، جمعى از علماى اهل سنت آنرا در كتب تفسير و حديث ثبت و ضبط نموده‏اند. جهت نياز به نام و كتب آنان به كتاب شريف الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، جلد1 ، صفحه: 461 رجوع فرماييد

دعا جهت تقویت حافظه

بعد از هر نماز اين دعا را كه پيغمبر صلى الله عليه و آله تعليم امير المؤمنين عليه السلام نموده براى حافظه بخوانيد

سُبْحَانَ مَنْ لا يَعْتَدِي عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لا يَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي قَلْبِي نُورا وَ بَصَرا وَ فَهْما وَ عِلْما إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِير

 

 

 منبع :

مفاتيح الجنان

فصل اول

تعقيبات مشتركه

فضيلت تسبيحات اربعه ؛ خصوصا در عيد قربان

( به بهانه روز عيد قربان)

قال رسول الله صلي الله عليه و آله :

زَيِّنوا العيدَينِ بِالتَّهليلِ و التَكبيرِ و التحميدِ و التكبير

عيد فطر و قربان را با جملات لااله الا الله و الله اكبر و الحمد لله و سبحان الله زينت كنيد

منبع:

ميزان الحكمه

جلد9

صفحه 4204

ذيل قسمت "عيد"

 

مالك بن انس از امام جعفر صادق از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت كرده كه فرمود:

 فقرا خدمت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمدند، و عرض كردند ثروتمندان مالى دارند كه بآن بندگان آزاد كنند و ما نداريم، و از براى آنان وسيله حجّ فراهم است ولى براى ما نيست، و از براى آنها مالى هست كه صدقه بدهند و از براى ما نيست، و از براى آنها وسيله جهاد فراهم است، ولى ما اموالى نداريم كه با آن اين عبادات را انجام دهيم، پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرمود:

هر كس (از شما) صد مرتبه «اللَّه أكبر» بگويد فضيلت آن از صد بنده آزاد كردن بيشتر است،

و هر كس صد مرتبه «سبحان اللَّه» بگويد أفضل است از بردن صد قربانى در حجّ،

و هر كس صد مرتبه «الحمد للَّه» بگويد افضلست از فرستادن صد اسب زين دار، دهنه دار، ركاب دار، در راه حق،

و هر كس صد مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» بگويد عمل او در آن روز از تمام مردم افضل است مگر كسى كه زيادتر گفته باشد، آنگاه امام فرمود: اين بيانات به گوش ثروتمندان رسيد، آنان نيز اين اعمال را بجا آوردند پس فقرا بار ديگر نزد پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمدند، و گفتند يا رسول اللَّه آنچه را در ثواب اين اذكار فرموديد بگوش اغنيا رسيد، و آنان اين ذكرها را گفتند، حضرت فرمود: اين ثوابها فضل و عطاى الهى است، و به هر كس كه بخواهد عنايت ميفرمايد و خداوند صاحب فضل و رحمت بزرگى است   

منبع:

ثواب الاعمال-ترجمه غفارى،

 صفحه : 30


بخل

وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ

 كسانى كه بخل مى‏ورزند، و آنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده، انفاق نمى‏كنند، گمان نكنند اين كار به سود آنها است؛ بلكه براى آنها شر است؛ بزودى در روز قيامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزيدند، همانند طوقى به گردنشان مى‏افكنند. و ميراث آسمانها و زمين، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است.

سوره آل عمران(180)

حضرت علي عليه السلام نيز در حكمت  378 نهج البلاغه مي فرمايند :

الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوء

بخل همه بديها را فراهم گرداند و مهارى است كه به سوى هر بدى كشاند.

به عنوان مثال:

بسياري از مردم خانه هاي وسيعي دارند و در مقابل افرادي هستند كه خانه هايشان كوچك است ونيز پول گرفتن تالار براي عروسيشان را ندارند ، چه مي شود عروسي در آن خانه هاي بزرگ گرفته شود

بسياري در انبار منزل و مغازه يشان بخاري ، يخچال ، فريزر و ... دارند و در مقابل بسياري از داشتن اينها محرومند

به راستي چرا برخي از ما اينقدر بخيل هستيم؟؟؟

ماجرایی عجیب از قطع رحم

 

وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً

(و نيز) (از قطع رابطه با) خويشاوندان خود، پرهيز كنيد! زيرا خداوند، مراقب شماست.   سوره نساء آیه 1

 

ماجرایی شنیدنی

مرحوم شیخ محقق روحانی که از طرف مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بروجردی برای تبلیغ به آلمان منتقل شده بود نقل می کند:

روزی یک پرفسور ریاضیدان به من گفت : کار من با اعداد و ریاضیات است . اگر از رهبران اسلام خود عددی بیاورید که اگر آن را بر 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 9 ، 10  تقسیم نمایید قابل قسمت باشد من مسلمان می شوم !

   گفتم: اتفاقاً اين سوال را شخصي از امام اول شيعيان امام علی ع در حالي كه آن حضرت در حال سوار شدن بر اسب بود پرسيد و حضرت فوراً فرمودند: عدد روزهاي سال قمري(360 روز) را در عدد ايام هفته (7 روز ) ضرب كن عدد مورد نظر ( یعنی عدد 2520 )  بدست مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد. آن پروفسور قبول كرد و پس از چند روز رفت وآمد و مطالعه و سوال بیشتر رسما مسلمان شد. و مرتب با ما ارتباط داشت.

 او بعد از مدتي مريض شد و من براي عيادتش به بيمارستان رفتم. ديدم خيلي نگران است از علت نگرانيش پرسيدم گفت: پزشكان معالج من تشخيص داده‌اند تا سه روز ديگر خواهم مرد، ولي امروزوقتی پسرم  آمد و از مسئله خبردارشد پشت به من كرد و بدون خداحافظي و اظهار نگراني رفت!

 من به او دلداري دادم و  گفتم ما همه برادر تو و فرزندان ما فرزندان تو هستند. پس از سه روز اين دانشمند آلماني از دنيا رفت و ما طبق آيين اسلامي او را غسل داديم و به خاك سپرديم. ناگاه پسر اين مرد  آلماني پيدا شد و با اعتراض شديد به ما گفت: به چه مجوزي جسد ا و را به خاك سپرده‌ايد؟ من جسد را به 60 مارك فروخته‌ام. ما فوراً 60 مارك را به او داديم و او هم با كمال بي رحمي مارك ها را شمرد و رفت و حتی نپرسيد قبر پدرش كجاست؟

 

 

منبع :

کتاب صله ارحام در اسلام

محمود ارگانی حائری

صفحه 259  

 

 

غسل جمعه

پيامبر صلي الله عليه وآله به حضرت علي عليه السّلام فرمودند:

يا علي هر هفت روز يك بار خود را بشوي و غسل كن در هر جمعه حتي اگر لازم شد براي تهيه آب ، غذاي روزانه ات را بفروشي اين كار را بكن . زيرا هيچ عمل مستحبي بهتر از غسل جمعه نيست

منبع:

بحار الأنوار

جلد ‏86

صفحه  353

 

 اصبغ بن نباته، مى‏گويد: هر گاه امير المؤمنين عليه السّلام كسى را مى‏خواستند توبيخ كنند به او مى‏فرمودند: تو از كسى كه تارك غسل جمعه است ناتوان‏تر هستى،

منبع :

علل الشرائع

جلد ‏1   

صفحه 285  

 

 امام صادق عليه السّلام فرمود:

هر كس غسل جمعه كند و اين دعا را بخواند:

«أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحده لا شريك له و أنّ محمّدا عبده و رسوله، اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد و اجعلني من التّوابين، و اجعلني من المتطهرين»

 همين دعا موجب پاكسازى او از آن جمعه تا جمعه ديگر است.

منبع:

من لا يحضره الفقيه

 جلد ‏1  

صفحه 147   

جهت نياز به متن عربي روايات به ادامه منبرك رجوع نماييد

ادامه نوشته

عذر پذيري

قال علي عليه السلام

اقْبَلْ عُذْرَ أَخِيكَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ عُذْرٌ فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْرا

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:

 عذر برادرت را بپذير و اگر عذرى نداشت عذرى برايش بتراش.

منبع:

تحف العقول 

صفحه 181 

آدابى كه حضرت على عليه السلام به اصحاب خود آموخت

 

 

اما بعضي ها امثال من ؛ نه تنها وقتي كسي از آنان عذرخواهي مي كنند نمي پذيرد ؛ بلكه به دنبال پيدا كردن نقطه ضعفي از دوستشاند كه وقتي كدورتي پيدا شد آن را علم كنند   



اهمیت شب بیست و سوم رمضان

(به بهانه نزدیکی به شب 23 ماه رمضان)

 

قال علی علیه السلام:

 أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  كَانَ‏ يَطْوِي‏ فِرَاشَهُ‏ وَ يَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ كَانَ يُوقِظُ أَهْلَهُ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ كَانَ يَرُشُّ وُجُوهَ النِّيَامِ بِالْمَاءِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ  كَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها  لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا يَنَامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ تُدَاوِيهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا

 

حضرت علی علیه السلام می فرمایند :

پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »

 

منبع:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل  

جلد    ‏7 

صفحه   470

23 باب تعيين ليلة القدر و أنها في كل سنة و تأكد استحباب الغسل فيها و...

 

 

 قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إن الجهني أتى إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه إن لي إبلا و غنما و غلمة فاحب أن تأمرني ليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان. فدعاه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فساره في اذنه، قال: فكان الجهني إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين دخل بإبله و غنمه و أهله و ولده و غلمته، فكان تلك الليلة ليلة ثلاث و عشرين بالمدينة فإذا أصبح خرج بأهله و غنمه و إبله إلى مكانه، و اسم الجهني عبد الرحمن بن أنيس الأنصاري.

راوى گفت: از امام باقر عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود: جهنى پيش رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:

يا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى‏خواهم دستور بفرماييد شبى در ماه مبارك رمضان داخل مدينه شوم و در نماز جماعت شما حضور يابم، حضرت او را نزديكتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. جهنى شب بيست و سوم [ماه مبارك رمضان‏] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدينه مى‏شد صبحگاهان از مدينه خارج مى‏شد و به محل خود مى‏رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انيس انصارى است

منبع:

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل  

جلد    ‏7 

صفحه   470

23 باب تعيين ليلة القدر و أنها في كل سنة و تأكد استحباب الغسل فيها و...

 

عَنْ جَمِيلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِيداً فَلَمَّا كَانَ‏ لَيْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ أَمَرَ مَوَالِيَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَكَانَ فِيهِ لَيْلَتَهُ.

به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ،  به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود

منبع:

بحار الأنوار

جلد  ‏95

صفحه  169

ذكر ما نختار روايته من فضل المهاجرة إلى الحسين صلوات الله عليه في العشر الأواخر من شهر رمضان

 

و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:

اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است

منبع :

زاد المعاد

صفحه 187

 

وصیت نامه امام علی علیه السلام

(به بهانه شهادت حضرت علی علیه السلام )

أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ص يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ‏ذوَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا 6 الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ [أَشْرَارُكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ ثُمَّ قَالَ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ [قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُور


 (وصيّت امام عليه السلام به حسن و حسين عليهما السّلام پس از ضربت ابن ملجم كه لعنت خدا بر او باد مى‏باشد كه در ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر كوفه مطرح فرمود)

 شما را به ترس از خدا سفارش مى‏كنم، به دنيا پرستى روى نياوريد، گر چه به سراغ شما آيد، و بر آنچه از دنيا از دست مى‏دهيد اندوهناك مباشيد، حق را بگوييد، و براى پاداش الهى عمل كنيد و دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد.

شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و كسانى را كه اين وصيّت به آنها مى‏رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ايجاد صلح و آشتى در ميانتان سفارش مى‏كنم، زيرا من از جدّ شما پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه مى‏فرمود: «اصلاح دادن بين مردم از نماز و روزه يك سال برتر است».

خدا را! خدا را! در باره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضايع گردد!

 خدا را! خدا را! در باره همسايگان، حقوقشان را رعايّت كنيد كه وصيّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شماست، همواره به خوشرفتارى با همسايگان سفارش مى‏كرد تا آنجا كه گمان برديم براى آنان ارثى معيّن خواهد كرد.

خدا را! خدا را! در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند.

خدا را! خدا را! در باره نماز، چرا كه ستون دين شماست.

خدا را! خدا را! در باره خانه خدا، تا هستيد آن را خالى مگذاريد، زيرا اگر كعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‏شويد.

خدا را! خدا را! در باره جهاد با اموال و جانها و زبان‏هاى خويش در راه خدا.

بر شما باد به پيوستن با يكديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد. امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى‏گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد! (سپس فرمود).

اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. درست بنگريد! اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده، هر چند سگ ديوانه باشد».

منبع :

نهج البلاغه

نامه 47

مختار

 (به بهانه 14 رمضان روز شهادت جناب مختار عليه السلام)

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام خون ما را گرفت.»

 حسين نفس مطمئنه،  صفحه  39


زماني كه سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند امام فرمودند:

 «كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.»

طبقات الكبري، جلد 5   صفحه  285

 

امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در مورد مختار می فرمایند:

«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را مختار بن ابي عبيد مي‌گويند.»

بحار الانوار جلد 10 صفحه 280

 

حضرت ابا عبدالله عليه‌السّلام هم پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ایراد نمودند، مي‌فرمايند:

«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»

 بحارالانوار، جلد 45، صفحه 340


عبدالله بن شريك مي گويد روز عيد قربان نزد امام محمدباقر(عليه السلام) رفتم و در مجلس ايشان نشسته بودم كه مردي از اهل كوفه وارد شد. مرد كوفي اصرار داشت بر دست امام(عليه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسيار كرد. حضرت از او پرسيدند؛ تو كيستي؟مرد كوفي عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم. امام (عليه السلام) او را در كنار خود نشانيد و تكريم كرد. فرزند مختار گفت؛ اي پسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولي به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرماييد را حق مي دانم. حضرت پرسيدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ مي گويند پدرم كذاب بوده است! امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد كه مهريه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامين شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوك رحم الله ابوك. مختار هيچ حقي از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را كشت و به خونخواهي ما برخواست

بحارالانوار، جلد  45  صفحه  351



چرا امروزه رویت هلال ماه اینقدر سخت شده ؟

(به بهانه ماه رمضان )

سوال :

چرا در زمان قدیم رویت ماه اول رمضان و آخر آن ساده بود و این حرفها که امروزه درست شده است را نداشت ؟

پاسخ این پرسش را در کلامی از حضرت علی علیه السلام میابیم

 

حضرت  علي عليه السلام فرمود:

زماني بر مردم خواهد آمد كه چند گناه بزرگ و عمل زشت در بين آنها پديد مي آيد .

1- كارهاي زشت آشكار مي گردد و معمولي مي شود .

2- پرده هاي عفت و شرم پاره مي گردد .

3- زنا كاري و تجاوزهاي ناموسي علني مي شود .

4- مالهاي يتيمان را حلال مي شمارند و مي خورند .

5- رباخواري شيوع پيدا مي كند .

6- در كيل و وزنها ، كم و كاست مي كنند .

7- شراب را به اسم نبيذ حلال شمرده و مي خورند .

8- رشوه را به عنوان هديه و شيريني مي گيرند .

9- به نام امانت داري خيانت مي نمايند .

10-مردها خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها درمي آورند.

11- به احكام و دستورات نماز بي اعتنائي مي كنند .

12- حج خانه خدا را براي غير خدا (براي ريا و يا تجارت ( بجا مي آوردند .

سپس ادامه داد: كيفراين زشتي ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مي كند، تا جائي كه ماه (شوال( براي آنها مخفي مي شود به طوري كه گاهي دو شبه ديده مي شود )كه معلوم مي شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اينكه روزه آن حرام بوده است( و زماني شب اول رمضان مخفي مي شود، كه دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مي خورند و روزعيد فطر را به خيال آخر ماه رمضان روزه مي گيرند . در اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند به طور ناگهاني آنها را كيفر كند (مانند زلزله و طوفان و سيل ).

چرا كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مي گيرد، تا جائي كه كساني صبح سالم هستند ولي شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهي شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.

وقتي چنين روزگاري پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائي بر او فرود آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان دارد هميشه با وضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهاني برسد، لذا خوب است با وضو باشد كه روح با طهارت خدا را ملاقات نمايد. من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم،اگر آگاه گرديد و شما را پند دادم چنانچه پند گيريد پس در پنهاني و آشكار، از خدا بترسيد و نبايد كسي از شما بميرد، مگر اينكه مسلمان باشد،زيرا "هر كس به جزاسلام آئيني داشته باشد ازاو پذيرفته نيست و در آخرت زيان كاراست"

منبع :

بحارالانوار

جلد 96

صفحه 303

باب 37

ما يثبت به الهلال و أن شهر رمضان ينقص أم لا و حكم صوم يوم الشك

 

جهت نیاز به متن عربی به ادامه منبرک رجوع فرمایید

ادامه نوشته

خلاصه ششصد هزار کلمه در شش کلمه  بخش سوم

و إذا رأيت الناس يشتغلون بكثرة العمل فاشتغل أنت بصفوة العمل.

و إذا رأيت الناس يتوسّلون بالخلق فتوسّل أنت بالخالق.

 

5. زمانى كه ببينى همتها همه در زيادى عمل صرف مى‏شود، تو به اخلاص در عمل همت گمار؛

 

·         مانند :کسی که چند ده سفر به مکه رفته ؛ به او می گویی پول یکبار او رفتن را به دختر پسری در عقد واگذار کن با به منزل خود روند ,می گوید حج به این بزرگی را رها کنم پولش را بدهم به اینها

 

·         یا فکرمیکند در نماز جماعت هر چه بیشتر طول دهد ,ثوابش بیشتر است در حالی که بر عکس است زیرا در توضيح المسائل حضرت امام خمينى؛ مسأله 1485 آمده است مستحب است امام جماعت حال مأمومى را كه از ديگران ضعيف‌تر است رعايت كند  و عجله نكند تا افراد ضعيف به او برسند و نيز مستحب است قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد

      6. هر گاه بندگان به خلق متوسل شدند، تو دست توسل‏ به جانب خدا دراز كن

·         نزدیک سربازیش می شود به فکر پارتی یا کارت فعال می گردد

·         وام می خواهد متوسل به پارتی می شود

 

منبع

تحرير المواعظ العددية  صفحه 431  

و کتاب نصایح صفحه 249

خلاصه ششصد هزار کلمه در شش کلمه  بخش دوم

و إذا رأيت الناس يشتغلون بعيوب الناس فاشتغل أنت بعيوب نفسك.

و إذا رأيت الناس يشتغلون بتزيين الدّنيا فاشتغل أنت بتزيين الآخرة.

 

            3. هنگامى كه مردم را مشغول عيبجويى ديگران بينى، تو در فكر عيوب خود باش

توضیح : مانند برخی که         

·                    اگر ببینند کسی ماشینش را بد جایی پارک کرده , به او بد و بیراه می گویند ؛ اما اینکار را هر روز خود انجام می دهند

·                خود سوار ماشین تک سرنشینند و به دیگر ماشین ها می گوییند تک سرنشین

·                خود مجالس پر خرج می گیرند,بقیه که اینگونه مجالسی می گیرند, ملامت می کنند

·                دائما غیبت می کنند , اما تا بفهمند دیگران یک غیبتی کرده اند , از کوره در میروند

·                حجابشان را رعایت نمی کنند , می گویند چه فسادی در جامعه شده است

·                و . . .

 

            4. وقتى كه ديدى همه سرگرم تزيين دنيا هستند، تو به زينت آخرت پرداز؛

                 مردم به فکر ساختن خانه های دنیایند , ما باید به فکر ساختن خانه آخرت باشیم


منبع: 

تحرير المواعظ العددية  صفحه 431  

و کتاب نصایح صفحه 249

خلاصه ششصد هزار کلمه در شش کلمه  بخش اول

قال النبيّ (صلی الله علیه و آله) : يا عليّ، تريد ستّمائة ألف شاة أو ستمائة ألف دينار أو ستّمائة ألف كلمة، قال: يا رسول اللّه ستّمائة ألف كلمة، فقال صلّى اللّه عليه و آله: اجمع ستمائة ألف كلمة في ستّ كلمات:

يا عليّ، إذا رأيت الناس يشتغلون بالفضائل  فاشتغل أنت بإتمام الفرائض.

و إذا رأيت الناس يشتغلون بعمل الدّنيا فاشتغل أنت بعمل الآخرة


پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: اى على! آيا ششصد هزار گوسفند مى‏خواهى يا ششصد هزار دينار يا ششصد هزار كلمه؟ على (علیه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا! ششصد هزار كلمه. پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: ششصد هزار كلمه را در شش كلمه جمع كن.

            1. یا على! هر گاه ديدى مردم به مستحبّات اشتغال دارند تو به كامل ساختن واجبات بپرداز،

 

توضیح : مانند برخی که         

·                صدقه مستحبی می دهند , خمس و زکات نمی دند

·                کربلا و سوریه می روند , حج واجب را ترک می کنند

·                شب ها تا سحر سینه می زند,نماز صبح نمی خواند

·                پوشیه می زند , چوراب پا نمی کند

·                سالها نماز صبح قضا دارد و نمی خواند , واجب میداند  هر شب غفیله بخواند

 

            2. هر گاه ديدى مردم به كار دنيا مشغولند تو به كار آخرت مشغول شو


منبع: 

تحرير المواعظ العددية  صفحه 431  

و کتاب نصایح صفحه 249

چشم و هم چشمی

حضرت امام صادق علیه السلام در اوضاع آخرالزمان می فرمایند :

وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ يَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُور

و ديدى مردم با هم هم چشمى مى‏كنند و به مردم بد اقتدا مى‏كنند

منبع:

 بهشت كافى-ترجمه روضه كافى

صفحه 71   

داستان:

يكى از قبيله ‏ها شترى را كشت و آبگوشت درست كرد و به مردم داد. يك مقدار هم براى رييس قبيله‏ ی دیگر فرستاد. رييس قبيله گفت: شتر مى‏كشد و براى من آبگوشت مى‏فرستد. يك لگد زد و ظرف غذا را بر زمين ريخت. گفت: حالا كه رييس آن قبيله يك شتر كشته است. شما دو شتر نحر كنيد. همينطور اين دو قبيله چشم و هم چشمى كردند و هر روز تعدادى شتر را كشتند. قصه به آنجا رسيد كه از روى چشم و هم چشمى پنجاه شتر نحر شد. اميرالمؤمنين فرمود: احدى از اين آبگوشت‏ها نخورد. آبگوشتى كه از روى چشم و هم چشمى است، خوردن ندارد. گفتند: پس با اين ديگ‏ها چه كنيم؟ فرمود: دور بريزيد تا شغال‏ها آنها را بخورند

صله رحم رمز نجات قارون از عذاب دنیوی

 

وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحام‏  [ سوره نساء  آیه 1]

از پروردگارتان پروا كنيد، و (نسبت) به ارحام نيز تقوا پيشه كنيد (و قطع رحم نكنيد)

 

از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که :

قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته‏اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد بعد ها که يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را مى‏شنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد، پس فرشته به قارون مهلت داد، قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من گنهكار خاطى، يونس پسر متى هستم، قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت، قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس هلاك شد، قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟ يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است، قارون گفت: افسوس بر آل عمران، از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید

 

منبع:

بحارالأنوار

جلد 14

صفحه 380

باب 26- قصص يونس و أبيه متى .....