نماز دست انسان را خواهد گرفت

... إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ... [عنكبوت : 45]

 نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مى‏دارد

نماز بالاخره دست انسان را خواهد گرفت ؛ انشاء الله

داستانك 1:

جواني از انصار نمازش را با پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي خواند ولي گناه و محرمات را نيز انجام مي داد.

جريان را به پيامبر (صلي الله عليه و آله) گفتند. پيامبر (صلي الله عليه و آله)  فرمود: بالاخره نمازش روزي او را از بدي و زشتي باز مي دارد.

 طولي نکشيد که ديدند آن جوان توبه کرد و دست از کارهاي بد و زشتش برداشت. [ميزان الحکمه، ج5، ص371، ح 10254]

داستانك 2:

یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.

آن عالم می گوید : من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد

آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم

لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:

این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم

من به رئیس دزدها گفتم: اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟

گفت:  درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم

و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.

پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:مرا می شناسی؟

گفتم: آری!

گفت: چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام.   [كتاب پاداشها و كیفرها]









مهلت به بدهكار

وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ  [بقره/280]

و اگر (بدهكار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى، مهلت دهيد! (و در صورتى كه براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشيد بهتر است اگر (منافع اين كار را) بدانيد!

داستانك:

صاحب کتاب نورالعین از تفسر کاشفی نقل می کند:

 مردی صالحی بیست هزار درهم مقروض بود و هیچ وسیله ای برای پرداخت آن نداشت.

 روزی طلبکاری با شدّت هر چه تمام تر قرض خود را مطالبه کرد و آ ن قدر سخت گرفت که مرد مقروض، گریان و افسرده به خانه رفت. این مرد همسایه ای یهودی داشت. درب منزل او رفت و درخواست پول كرد ...

یهودی داخل منزل خود شد و بیست هزار درهم برایش آورد و گفت: اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولی همسایه ی یکدیگریم، شایسته نیست همسایه ی من به رنج قرض گرفتار باشد.

او نیز آن پول را برداشت و نزد طلبکار آورد. طلبکار از این سرعت در پرداخت تعجب كرد و پرسید: از کجا تهیه کردی؟

او نیز جریان را برایش نقل کرد، در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکاری او را آورد و گفت: من از یک یهودی کمتر نیستم، سندت را بگیر، من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد.

طلبکار همان شب در خواب دید قیامت برپا شده و نامه های اعمال در حرکت است، بعضی نامه ی عملشان به دست راست و برخی به دست چپ قرار می گیرد، در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و به او اجازه دادند بدون حساب وارد بهشت شود. پرسید: چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم؟

گفتند: وقتی تو جوانمردی کردی و سند آن مرد صالح را پس دادی، ما چگونه نامه ی عملت را ندهیم با این که رحمان و رحیم هستیم، همان طور که از حساب او گذشتی ما هم از حساب تو می گذریم.









منشأ دروغگويي

يكى از علل دروغگويى فرزندان ، تحميلِ تكاليفِ سنگين بر آنها و توقع بيش از طاقت از آنان داشتن است

سخت گيرى هاى اولياى طفل و توقعات نادرستى كه فوق طاقت كودكان است آنان را به راه دروغگويى مى كشاند و اين خلق ناپسند را در وجود آنان بيدار مى كند.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله)مي فرمايند:در تعليم و تربيت مدارا كنيد و سختگيري نكنيد


داستانك:

((ريموند بيچ )) مى گويد: دختر جوانى را مى شناسم كه اكنون يك دروغگوى درمان ناپذير است . او هنگامى كه هفت سال داشت هر روز به كلاس درس مى رفت

پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد و در پايان درس نيز خودش عقب او مى رفت . خلاصه اين زن مسئول تربيت اين كودك بود.

در آن زمان ، شاگردان كلاس هر روز بر حسب نمره هاى امتحانات كتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و... معين مى شد.

دخترك هر روز همين كه كيف به دست از كلاس خارج مى شد، با پرسش ‍ يكنواخت و حريصانه پرستارش كه مى گفت : ((چند شدى ؟)) رو به رو مى شد. هرگاه او مى توانست بگويد: ((اول يا دوم )) كار درست بود. اما يكبار اتفاق افتاد كه سه نوبت پى در پى ، اين بچه ، شاگرد سوم شد و بايد گفت كه رتبه سوم ميان بيست و پنج نوآموز به راستى جاى تحسين دارد.

پرستارِ او ، دو بار اول بردبارى كرد، اما بار سوم ديگر نتوانست خوددارى كند. در حاليكه بچه از وحشت دچار بهت شده بود، فرياد زد: ((پس اين شاگرد سومى تو پايان ندارد؟ فردا بايد اول شوى ! مى شنوى ؟! اول ! بايد شاگرد اول بشوى !))

اين امر سخت و جدى در تمام آن روز فكر دخترك را به خود مشغول كرد و فردا هم در مدرسه دچار همين غم و وحشت بود. تمام دقت و توجهش را آن روز در انجام تكاليف و دروسش به كار برد.

اما او  آن روز ، بار ديگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز ديگر اين مصيبت و بلاى عظيمى بود!

هنگامى كه زنگ آخر را زدند، پرستار دم در كلاس در كمين اين طفلك ايستاده بود. همين كه چشمش به او افتاد فرياد زد: ((چه خبر؟)) دخترك كه دل گفتن حقيقت را در خودش نديد، پاسخ داد: ((اول شدم !)) و به اين گونه دروغگويى او آغاز شد!

چقدر از پدرها و مادرها كه به همين گونه رفتار مى كنند و به اين ترتيب بار سنگين گناهكارى و مسووليت دروغگويى فرزندان را به دوش ‍ مى گيرند!     [كودك از نظر وراثت و تربيت اثر آيت الله فلسفي، جلد  2، صفحه 43]









وضوي امام با قوري

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله) :

الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ‏ صَاعٌ‏ وَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ‏ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِي وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِي مَعِي فِي حَظِيرَةِ الْقُدْس‏

 رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

آب وضو يك مدّ است(750 گرم)  و آب غسل يك صاع (3 ليتر (2 بطري نوشابه ي خانواده)) و در آتيه نزديك پس از من گروههائى خواهند آمد كه اين مقدار آب را اندك شمارند و آن جماعت بر خلاف سنّت من هستند و هر كه استوار و پا بر جا بر سنّت من است در حظيره قدس (بهشت) با من خواهد بود. [من لا يحضره الفقيه، جلد ‏1 ،صفحه  35]

 داستانك 1 :

روزى حسن بصرى خدمت امير المؤ منين (عليه السلام ) كنار شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشاميد بقيه آنرا روى زمين ريخت . على (عليه السلام ) فرمود در اين كار اسراف نمودى زيرا آب را بر زمين ريختى و بر روى آب نريختى...

داستانك2:

همان شبی که قرار بود فردایش امام مورد عمل جراحی قرار گیرد برای وضو آب خواستند ایشان نمی‌توانستند حرکت کنند چون سرم به دست‌شان بود.

یک پارچ آب آوردیم و یک طشتی که وقتی وضو می‌گیرند جایی خیس نشود. امام قوری خواستند چون پارچ بزرگ بود و وقتی آب روی دست‌شان می‌ریختند، مقداری بیش از نیاز می‌ریخت. امام با قوری وضو می‌گرفتند تا آب اسراف نشود.  [كتاب ،  و آنگاه عرش خدا می لرزد...  به نقل از آقاي محمد شریفی]








چرا آمريكا باران مي بارد اما اينجا نه !

سوال:

در روايت داريم كه اگر زكات داده نشود؛ باران نمي آيد پس چگونه كشورهايي مثل آمريكا و كانادا كه اصلا زكات نمي دهند اينقدر باران مي آيد

و يا مي گويند اگر كسي نماز نخواند زندگي مادي اش ، فلج مي شود ؛ اما ما بسياري را مي شناسيم كه نماز نمي خوانند و زندگيشان بسيار مرفه است ؟

پاسخ:

شما در حال خوردن یک استکان چای هستید، ناگهان عطسه تان می گیرد و لکه های چای به عینک و لباس شما و فرش می پاشد.

شما عینک را سریع پاک می کنید و بعد لباس را می شویید ولی شستن فرش را برای عید می گذارید. پس اول عینک، بعد لباس و شب عید، فرش را می شویید.

 خدا می فرماید که بعضی انسان ها مثل بلور هستند که تا خلاف بکنند خداوند آنها راگوشمالی می دهد. خدا می فرماید: اگر مصیبت به تو رسید بخاطر اشتباهی است که کرده ای. پس زکات ندادید ، خدا باران را قطع کرد زیرا شما انسان خوبی هستید.

بعضی ها کارهای اشتباه می کنند ولی خدا به آنها کاری ندارد. مثل شاه که خدا به او کاری نداشت. خدا می فرماید: قرار دادیم برای هلاک موعدی را . بعضی ها خدا تا آخر عمر به آنها کاری ندارد مثل صدام. خدا می فرماید: به بعضی از مجرمین کاری نداریم و آنرا برای آخر کار می گذاریم.

گاهی خدا به شما کاری ندارد و نتیجه را برای ثلث آخر گذاشته است.

فردی خانم زیبایی را دید و به دنبال او رفت و ناگهان صورتش به دیوار خورد و خراشیده شد و برگشت. امام صادق(ع) علت خونی شدن صورتش را پرسید و او توضیح داد. امام فرمود :چون خدا تو را دوست داشت، سریع تو را برگرداند. عده ای می گویند که چرا کانادا که مردم زکات نمی دهند باران می بارد؟ اگر مومن زکات ندهد باران نمی آید

ولی کار کانادا به آخر می افتند که کار سخت تر است. وقتی می خواهیم عینک را تمیز کنیم با دستمال کاغذی تمیز می کنیم ،وقتی می خواهیم لباس را تمیز کنیم باید آنرا فشار دهیم ولی وقتی می خواهیم فرش را تمیز کنیم باید با بیل و ... بشویم که کار سخت تر است.

روایت داریم که بعضی از انسان های مومن، بد جان می دهند تا گناهان کوچک شان بخشیده شود. بعضی جنایت کارها هم راحت می میرند زیرا کارهای خوبی داشته اند و خدا می خواهد مزد کارهای خوب شان را در همین دنیا بدهد که در آخرت به آنها بدهکار نباشد. اگر ما اسراف کردیم و خدا به ما کاری نداشت یا نماز نخواندیم و خدا به ما کار نداشت ،علتش این است، که خدا حساب ما را برای آخر کار گذاشته است.    [28/8/92 -حجت الاسلام والمسلمین قرائتی]








خاطراتي از اسوه اخلاق

(به بهانه 23 ربيع الاول ؛ سالروز ارتحال اسوه اخلاق ، حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني)

حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تهرابي ،ويژگيهاي منحصر به فردي داشتند كه بسيار است

يكي از اين ويژگيهاي ايشان زهد و دوري از شهرت بود

داستانك 1:

در يكي از چاپهاي كتاب آيين زندگي، كسي كه آن را چاپ كرده بود ، روي جلد كتاب نام ايشان را آيت الله تهراني نوشته بود.

موقعي كه يك نسخه از اين كتاب به دست ايشان رسيد، با ديدن لفظ آيت الله ناراحت شدند؛ به من گفتند: هرجا كتاب مرا ديدي ، روي آيت الله خط بكش...

داستانك2:

هنگامي كه ايشان جبهه رفته بودند، يك روز براي تهيه فيلم و خبر آمده و شروع كرده بودند به فيلمبرداري از جاهاي مختلف تا رسيده بودند به مرحوم ميرزا جواد آقا تهراني.

شناخته بودند كه ايشان چه شخصيتي است و مي‌خواستند بهتر و بيشتر فيلمبرداري كنند، ولي تا دوربين فيلمبرداري به ايشان مي‌رسد، ايشان عمامه را از سر برمي‌دارند تا شناخته نشوند، كه موجب شهرت و آوازه ايشان شود.

 بعد از فوت ايشان، نامه‌اي در يادداشت‌هاي شخصي شان پيدا شد كه از ايشان خواسته بودند تا در برنامه‌اي به معرفي خود تحت عنوان يكي از شخصيت‌هاي اسلامي اين مرز و بوم بپردازند.

ايشان در زير جملاتي كه از ايشان به عنوان شخصيت اسلامي در نامه ياد شده بود، با خودكار قرمز خطي كشيده بودند و در حاشيه آن دو جمله نوشته بودند يكي:

 "رب شهرة لا اصل لها؛ اي بسا شهرتي كه هيچ اصل و اساسي نداشته باشد. "

و حديث شريفي بدين مضمون آمده بود: "رحم الله امره عرف قدره و لم يتعد طوره؛ خداوند رحمت كند شخصي را كه قدر و اندازه خود را بشناسد و پايش را از گليمش دراز نكند. " [كتاب خاطراتي از آيينه اخلاق صفحه32 و 35]

جهت مطالعه 20 داستانك از آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني اينجا را كليك كنيد]

 








ثوابي كه كسي قدرش را نمي داند "3"

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ يَعْلَمُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ فِيهَا لَضَرَبُوا عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛ ...  3.  وَ الصَّفُّ الْأَوَّلُ

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:

سه چيز است كه اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست يافتن به آن، قرعه كشي مي كردند (و يا به سوى هم تير اندازى مى‏كردند):

...  3.  قرار گرفتن در صف اول نماز جماعت             [بحار الأنوار ،جلد ‏86، صفحه: 197]

قال علي عليه السلام :

اَفْضَلُ الصُّفُوفِ اَوَّلُها وَ هُوَ صَفُّ الْمَلائِكَةِ وَ اَفْضَلُ الْمُقَدَّمِ مَيامِنُ الاْمامِ.

حضرت علي عليه السلام فرمودند:

بهترين صفهاي نماز جماعت، صف اول است و آن صف ملائكه است و بهترين جاي صف اول سمت راست امام جماعت است. [ بحار الانوار، ج 88، ص 18]

قال الصادق عليه السلام :

من صَلّي مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الاْوَّلِ كانَ كَمَنْ خَلْفَ رَسُولِ اللّه

حضرت صادق عليه السلام فرمودند:

كسي كه در صف اول نماز جماعت شركت نمايد، مانند آن است كه پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نماز خوانده باشد.  [ وسايل الشيعه، ج 5، ص 381]

داستانك:

حكايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد شركت در صف اول نماز جماعت فرمود: «خدا و فرشتگان بر پيش‏گامان در اين صف درود مى‏فرستند.» و به دنبال اين تأكيد، برخى گروه‏ها تصميم گرفتند خانه‏هاى خود را بفروشند و نزديك مسجد پيامبر خانه تهيه كنند، تا به صف اول جماعت برسند. و عده‏اي گفتند ما خانه هايمان را ‏رها مي كنيم و در مسجد زندگي مي كنيم ،تا به صف اول برسيم‏.

بعد از اين جريان آيه 24 سوره حجر نازل شد " وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا المْسْتَخِرِين "

و به آنها گوشزد کرد که خدا نیات شما را مى داند ؛ چون تصمیم بر این دارید که در صف اول باشید، پاداش نیت خود را خواهید داشت  ، حتى اگر در صف آخر قرار گیرید [تفسیر نمونه ؛ جلد : 11  صفحه : 64 با اندگي تصرف ]

بخش اول روايت

بخش دوم روايت








                                

ثوابي كه كسي قدرش را نمي داند "2"

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ يَعْلَمُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ فِيهَا لَضَرَبُوا عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛ ...  2.  وَ الْغُدُوُّ إِلَى يَوْمِ الْجُمُعَةِ  ...

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:

سه چيز است كه اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست يافتن به آن، قرعه كشي مي كردند (و يا به سوى هم تير اندازى مى‏كردند):

...   2.   زود رفتن به نماز جمعه ...            [بحار الأنوار ،جلد ‏86، صفحه: 197]

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

مَنْ تَرَكَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُناً بِهَا طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ

هر كس 3 جمعه ، نماز جمعه را ترك كند، خدا بر قلب او مُهر ميزند  [وسائل الشيعة، ج‏7، ص: 301]

داستانك :

خشک سالی و قحطی شهر مدینه را فرا گرفته بود . احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و نایاب شده بود که مردم ، روزگار را به سختی می گذراندند . تنها هنگامی که قافله ای تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از ته دل خوشحال می شدند . صدای طبل شادی و هلهله ی مردم بر می خاست ، مردم سراسیمه به قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان تر از همیشه می خریدند .

ظهر جمعه بود . مردم مدینه در مسجد مدینه جمع شده بودند . پیامبر مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود

در این هنگام ، ناگهان صدای هلهله از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد .

لحظه ای نگذشته بود که خبر به نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه رسیده و با خود مواد غذایی آورده است .

این خبر، صف های نماز جمعه را به هم ریخت . نمازگزاران مسجد که هفته های سختی را گذرانده بودند ، بی اختیار به پا خاستند و به سرعت به سوی قافله حرکت کردند .

پس از مدتی ، مسجد از همهمه ای که ایجاد شده بود نجات یافت . سکوت سنگینی بر مسجد نشست . پیامبر به صف های نماز که بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت .

 فقط 8 نفر در مسجد مانده اند (يا 12 نفر) ، كه از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند ، از جای خود تکان نخوردند .

پیامبر با آرامشی خاص گفت :

سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، از آسمان بر سر همه سنگ می بارید .

در اين هنگام آياتي از سوره جمعه نازل شد :

وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ

 هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مى‏شوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مى‏كنند؛ بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزى‏دهندگان است[جمعه / 11]          [منبع :تفسير نمونه جلد  24  صفحه   125  با اندكي تصرف ]

بخش اول روايت

بخش سوم روايت








ثوابي كه كسي قدرش را نمي داند "1"

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ يَعْلَمُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ فِيهَا لَضَرَبُوا عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛  1.  الْأَذَانُ ...

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:

سه چيز است كه اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست يافتن به آن، قرعه كشي مي كردند (و يا به سوى هم تير اندازى مى‏كردند):

1.  اذان گفتن ...            [بحار الأنوار ،جلد ‏86، صفحه: 197]

متاسفانه الآن در مساجد ما اذان پلاستيكي پخش مي شود (راديويي ) در حالي كه بايد اذان حلقومي باشد

حال، اگر ما نمي توانيم به هر دليلي در مسجد اذان بگوييم ؛ هنگام نماز فرادي براي خودمان كه مي توانيم اذان و اقامه بگوييم

" مفضّل بن عمر از قول امام صادق عليه السلام مي گويد ،كه امام فرمودند:

هر كس با اذان و اقامه نماز بخواند ، دو صف از فرشتگان ، پشت سر او نماز مى خوانند و هر كس با اقامه و بدون گفتن اذان نماز بگزارد ، پشت سر او تنها يك صف به نماز مى ايستند

مفضّل بن عمر مي گويد به امام عرض كردم : اندازه هر صف ، چه قدر است؟

امام فرمود : كمترينِ آن ، از مشرق تا مغرب ، و بيشترينش از آسمان تا زمين است . "

مگر اذان و اقامه چقدر طول مي كشد كه بسياري از آن فراري اند ؟ آيا بيش از 30 ثانيه وقت مي گيرد؟!!!

بخش دوم روايت

بخش سوم روايت








عفو و گذشت

(به بهانه 17 ربيع الاول ، روز ولادت پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله)

وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ [ نور 22]

 بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمى‏داريد خداوند شما را ببخشد؟!

انسان بايد ديگران را ببخشد

مگر ما ادعاي پيروي از پيامبر مكرم اسلام را نداريم ؛ مگر پيامبر را اذيت نمي كردند؛ مگر به پيامبر نگفتند:

تو مجنوني  :  وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ  [الدخان : 14]

تو ساحري دروغگويي : هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ [ص : 4 ]

تو شاعرِ مجنوني:  لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ [الصافات : 36]

تو پيامبر نيستي :  لَسْتَ مُرْسَلاً [الرعد : 43]

تو پيامبر نيستي چون غذا مي خوري:  ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ [الفرقان : 7 ]

تو پيامبر نيستي چون در بازار راه ميروي: وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ [الفرقان : 7]

گروهي اين قرآن را به تو املا كرده اند: اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى‏ عَلَيْهِ [الفرقان : 5]

تيمي به تو در اين قرآن كمك مي كنند : أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ [الفرقان : 4]

و . . .

با اينهمه توهين و اذيت هاي مختلف ؛ فتح مكه صورت گرفت : تمام اينها اسير پيامبرند . يكي از مسلمانان بالاي كوه مي رود و مي گويد : اليوم يوم الملحمه «امروز روز انتقام است »

پيامبر او را توبيخ مي كند و مي فرمايد: اليوم يوم المرحمه « امروز روز رحمت است »

پس چگونه است كه ما حتي برخي از نزديكانمان را هم نمي بخشيم








خانمها بخوانند " آيا همنشيني با حضرت زهرا را مي خواهيد؟"

يكي از سنتهاي پدرها و مادرهاي قديمي اين بود كه وقتي دخترشان را به خانه بخت مي فرستادند، او را نصيحت مي كردند

يكي از نصايحي كه والدين مي توانند به دختر خود داشته باشند اين روايت عالي از پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله است

و قال رسول الله صلّى اللّه عليه و آله:

ثلاثة نساء يرفع اللّه عنهنّ عذاب القبر، و حشرهنّ مع فاطمة عليها السّلام:

امرأة صبرت على عسر زوجها، و امرأة صبرت على سوء خلق زوجها، و امرأة وهبت صداقها.

 خداوند سه زن را از عذاب قبر ايمن دارد و با فاطمه‏ ى زهرا- عليها السّلام- محشور فرمايد:

1.  زنى كه به هنگام تنگدستى شوهر صبر كند

2.  زنى كه با بد اخلاقى شوهر بسازد

3. زنى كه مهرش را (به شوهر بى‏بضاعتش) ببخشد.          [تحرير المواعظ العددية ، صفحه 244 ]

البته مشكل اساسي اين است كه خودِ والدين ، بايد به اين مسائل دقت داشته باشند . نه اينكه همه چيز را در مهريه بدانند ، بعد ، چگونه ميتوانند بگويند؛ دخترم مهريه را ببخش

 نكته اي با خواهران عزيز:

اگر كسي به ياد مرگ باشد بر اين موارد مراقبت مي كند ؛ خصوصا 2 مورد اول

 

 








سخن چيني

(كليك روي عكس)

وَ لَا تُطِعْ كلُ‏َّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاءِ  بِنَمِيمٍ [قلم آيات 10 و 11 ]

و از كسى كه بسيار سوگند ياد مى‏كند و پست است اطاعت مكن، كسى كه بسيار عيبجوست و براي سخن چينى رفت و آمد مى‏كند،

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:

عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِه‏

عذاب قبر از چند چيز است ؛ كه يكي از آنان سخن چيني است [بحار الأنوار ؛ ج‏6، ص: 222]

داستانك:

 شهيد ثانى در كتاب الغيبه روايت كرده:

هنگامى كه قحطى قوم بنى اسرائيل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات كرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و كسانى كه با تو هستند اجابت نمى‏كنم. چون در ميان شما سخن چيني هست كه كارش هميشه سخن چينى است. موسى عرض كرد:

خداوندا، آن شخص كيست؟ معرفى كن تا از ميان خود بيرون كنيم.

خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى‏شود من شما را از سخن چينى منع كنم و خودم سخن چين باشم؟ پس بگو همه اينهايى كه در مصلا هستند توبه كنند، تا من با باران آنها را سيراب كنم    [الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ،ص160]

نكته:

از آن طرف هم دقت كنيم ؛ اگر سخن چين براي ما خبري آورد، سريع تصميم نگيريم .تحقيق كنيم ، بعد تصميم بگيريم . خداوند مي فرمايد: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ... اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد ... [حجرات آيه 6]








دلسوزِ  ديگران

امام صادق و يا امام باقر عليهما السّلام در روايتي كه سعدي نيز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نيز نصب است ؛ (بني آدم اعضاي يك پيكرند) مي فرماييند :

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ  وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ ...

مؤمن برادر مؤمن است، مانند يك پيكر؛  كه هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء ديگر هم احساس درد كنند...        [الكافي ؛ جلد ‏2 ؛ صفحه 166]

بايد ما دلسوز ديگران باشيم

مثلا :

چادر خانمي از موتور آويزان است . بوقي بزنيم و اطلاع دهيم ( نه آنكه سريع موبايلمان را در بياوريم و از صحنه ي افتادن، فيلم بگيريم)

ماشينمان جا دارد ،چرا پيرزن و يا پير مردي را سوار نكنيم

اگر پوست موزي ديدم . آن را با پا به كناري بزنيم

اگر سنگ در مقابل راه بود آن را كنار بگذاريم

از كنار بيمارستان عبور مي كنيم ، براي سلامتي همه ي بيماران سوره ي حمدي بخوانيم

از مقابل قبرستان عبور مي كنيم ؛ فاتحه بخوانيم

اگر كاري از دستمان بر نمي آيد ؛ لااقل غصه بخوريم

مانند غصه ،براي مردم مستضعف و يا مردم مظلوم عراق ، فلسطين ، افغانستان و ...

پيامبر آنقدر براي كفار دلسوزي مي كرد كه خداوند مي فرمايد: لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ  ؛ نزديك است جان خود را براي آنان تباه كني !

داستانك 1:

حجت الاسلام قرائتي مي فرمودند:

آيت الله العظمى گلپايگانى‏ سر درس بود. من نشسته بودم.

مى‏گفت: گاهى كه متوجه مى‏شوم ،طلبه‏ها كم درس مى‏خوانند، از غصه تب‏ مى‏كنم.

گفتم: اگر بچه‏هاى من مردود بشوند، داد مى‏زنم ولى تب‏ نمى‏كنم.

 آيت الله گلپايگانى‏ براى پسر مردم تب مى‏كند، ولى من براى بچه‏هاى خودم تب نمى‏كنم. از اين پيدا است كه او چه سوزى دارد

داستانك 2:

شخصي تعريف مي كرد : در تاكسي نشسته بودم . ناگهان موتوري با سرعتي عجيب ، از كنارمان گذشت

با خود گفتم : الان مغزش متلاشي مي شود و عبرتي خواهد شد براي ديگران

ديدم سريع راننده تاكسي پولي را در آورد و داخل قلك صدقه گذاشت .

متوجه شدم، براي سلامتي آن موتور سوار اين كار را كرد و فهميدم ،چقدر دلسوز ديگران است

 









هركه به خدا و قيامت ايمان دارد، بايد ... " 3 "

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ :

جَاءَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) تَشْكُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) كُرَيْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِي مَا فِيهَا فَإِذَا فِيهَا

... " مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ لِيَسْكُت‏" ‏

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

فاطمه (عليها السلام )براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا  (صلي الله عليه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جزوه‏اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بياموز، و (اين 3 جمله) در آن بود:

3. هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد حرف خوب بگويد يا خموش باشد.

[ الكافي    جلد‏2   صفحه  667    باب حق الجوار ]

داستانك :

سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد

جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت

سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد

او عرض کرد :هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم  , آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم

قسمت اول روايت

قسمت دوم روايت








 

هركه به خدا و قيامت ايمان دارد، بايد ... " 2 "

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ :

جَاءَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) تَشْكُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) كُرَيْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِي مَا فِيهَا فَإِذَا فِيهَا

 ... " مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ " ...

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

فاطمه (عليها السلام )براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا  (صلي الله عليه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جزوه‏اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بياموز، و (اين 3 جمله) در آن بود:

2. هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد مهمان خود را گرامى دارد،

 [ الكافي    جلد‏2   صفحه  667    باب حق الجوار ]

حداقل احترام به مهمان اين است كه او را تا درب منزل همراهي كنيم ؛ حضرت على بن موسى الرضا (عليهماالسلام) از پدران خود ،تاحضرت على (عليهم السلام) روايت فرموده اند ، كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند: حق مهمان اينست كه او را تا درب خانه مشايعت كنى .[ عيون أخبار الرضا ،ج‏2،ص  305]

يكي ديگر از حداقل احترامها به مهمان اين است كه او را از جاي خود بلند نكنيم

متاسفانه امروزه به تقليد از فرهنگ غرب ، مهمان را براي غذا از جايش بلند مي كنند و او را به وسط سالن براي برداشتن غذا راهنمايي مي كنندكه اين كار اوج بي احترامي به مهمان است (اين عمل ، عمل چهارپايان است)

خداوند در قرآن هنگام بيان داستان مهماني حضرت ابراهيم مي فرمايد: فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ ... پس غذا را نزديك مهمانان گذارد، [ذاريات 27]

حضرت ابراهيم حتي غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود ، بلكه آن را كنار دست مهمان گذاشت . حال ما چگونه مهمان را از جايش بلند مي كنيم؟

داستانك:

روزی امام رضا (علیه السلام) میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.

پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.

سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:

ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و (از جايش بلند كنيم) و او را به زحمت بیندازیم.  [کافی جلد 6 صفحه ی 283]

قسمت اول روايت

قسمت سوم روايت









 

هركه به خدا و قيامت ايمان دارد، بايد ... " 1 "


عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ :

جَاءَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) تَشْكُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) كُرَيْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِي مَا فِيهَا فَإِذَا فِيهَا

"مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤْذِي جَارَهُ " ...

 حضرت صادق عليه السلام فرمود:

فاطمه (عليها السلام )براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا  (صلي الله عليه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جزوه‏اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بياموز، و (اين 3 جمله) در آن بود:

1. هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد همسايه را نيازارد ...

 [ الكافي    جلد‏2   صفحه  667    باب حق الجوار ]

در اهميت همسايه همين بس كه رسول رحمت صلي الله عليه و آله مي فرمايند: حرمة الجار على الانسان كحرمة أمّه. حرمت همسايه بر آدمى همچون حرمت مادر است.[ الحياة،ج1،ص 416]

برخي همسايه داري خوبي ندارند:به عنوان مثال :درب منزل را نيمه شب محكم به هم مي زند

از منزلش صداي آهنگ يا مداحي بلند است . اول صبح براي صدازدن اعضاي خانه از داخل كوچه بوق مي زند .

مهماني دير وقت مي گيرد و ...

داستانك :

يكى از مسلمين از اهالى مدينه ، همسايه بدى داشت كه از آزار او در امان نبود، او به حضور رسول خدا (ص ) آمد و از همسايه اش شكايت كرد و گفت :"من همسايه اى دارم كه نه تنها خيرى از او به من نمى رسد، بلكه از شرّ و آزار او، آسوده نيستم ."

پيامبر(ص ) به على (ع ) و ابوذر و سلمان و يك نفر ديگر (كه راوى مى گويد بگمانم مقداد بود) فرمود: به مسجد برويد و با صداى بلند فرياد بزنيد:لاايمان لمن لايا من جاره بوائقه "هر كه همسايه اش از آزار او آسوده نباشد ايمان ندارد."

آنها به مسجد رفته ، سه بار با صداى بلند، اين دستور پيامبر (ص ) را به سمع مردم رساندند. امام صادق (ع ) پس از نقل اين داستان ، با دست خود اشاره به اطراف كرد و فرمود: تا چهل خانه در چهار طرف ، همسايه به حساب مى آيند.

نكته ي مهم اينجاست كه :

خوب همسايه داري فقط اين نيست كه ما به همسايه آزار نرسانيم . امام كاظم عليه السلام  مي فرمايند:خوش همسايگى تنها اين نيست كه آزار نرسانى، بلكه خوش همسايگى اين است كه در برابر آزار و اذيت همسايه صبر داشته باشى.[تحف العقول ص 409]

قسمت دوم روايت

قسمت سوم روايت








 

خوش بين باشيم

بايد ديدمان را به زندگي عوض كنيم

...  عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ ... [بقره 216]

  ...چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است...

خداوند در اين آيه همين بحث را مطرح مي فرمايد "عوض كردن ديد"

برخي فقط  گله مي كنند كه چرا كشور اينگونه است و نظام اين كرده و ... چرا برخي مثل مگس هستند؛ فقط روي زخم مي نشينند

  داستانك:

كارخانه ي توليد كفش،  2 بازارياب را به جزيره  اي فرستاد

بازارياب اول با كاخانه تماس گرفت و گفت : اين چه جايست مرا فرستاده ايد ؛ اينجا كه همه پا برهنه اند و كسي كفش نمي خواهد

بازارياب دوم تماس گرفت و گفت ، بهترين جاي دنيا آمده ام . همه پا برهنه اند و من مي توانم هزاران كفش بفروشم

لطيفه اي تكراري :

كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد .آن شخص سريع شروع كرد به شكر كردن .

شخصي سوال كرد : لباست پر از آلودگي شده و شكر مي كني

گفت : براي اين شكر مي كنم كه ، اگر گاو پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .

__________________

چه بسيار انسانهاي ناشكري هستند كه مي گويين : بدشانس ترين انسان منم . چون تصادف كردم و ماشينم از بين رفت. و كسي نيست به آنها بگويد :شما خوش شانس ترين انساني ، چون تصادف كردي و خودت نرفتي

لطيفه :

شخصي به دوستش گفت : بدبخت ترين انسان منم چون گرسنه ام و امشب غذا ندارم

دوستش گفت : بدبخت تر از تو منم كه هم گرسنه ام هم غذا ندارم و هم امشب مهمان دارم








 

در امان ماندن از آفات

حضرت امام باقر(عليه السلام) فـرمودند:

هر کس صبح کند و در دست راست او انگشتر عقـيقى باشد و قبل از اين که کسى را ملاقات کند و ببيند، نگين خود را به طرف کف دست بچرخاند و سوره  " انا انزلناه في ليلة القدر"  را تا به آخر تلاوت کند و بگويد :

آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاشريكَ لَهُ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَ آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلانِيَتِهِمْ وَ ظاهِرِهِمْ وَ باطِنِهِمْ وَ اَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ

خداوند او را در آن روز از شرِّ آنچه از آسمان نازل مى شود و به سوى آسمان بالا مى رود و همچنين از شرّ آنچه در زمبن فرو مى رود و از آن خارج مى شود حفـظ مى کند و در محافـظت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به سر مى برد تا صبح را به شب برساند                     

 [مفاتيح ؛ بخش باقيات الصالحالت؛ باب ششم، خواص انگشتر عقيق]

  

رمز نجات از فتنه هاي آخرالزمان

 شيخ صدوق روايت كرده از عبد الله بن سنان كه گفت :

حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: در آينده شبهات به سوي شما هجوم مي آورند [ و گناهان زياد مي شود‌(مانند گناهان چشم و گوش و زبان و ...)] و شما بدون نشانه و راهنما و پيشواى هدايت كننده مي مانيد  و نجات نمى‏يابد در آن شبهه مگر كسى كه بخواند دعاى غريق را

گفتم :چگونه است دعاى غريق

فرمود : مى‏گويى

 يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ

منبع :مفاتيح الجنان ؛ بعد از زيارت وارث و قبل از زيارت حضرت عباس

 








 

ثوابي كه باور كردني نيست !!!


قال رسول الله - صلى الله علیه وآله  :

صلاه الرجل فى جماعه خیر من صلاته فى بیته اربعین سنه . قیل : یا رسول الله !صلوه یوم ؟ فقال : صلوه واحده ؛

نماز خواندن انسان در جماعت بهتر است از نمازى كه چهل سال در خانه خوانده شود. عرض كردند: یا رسول الله ! نماز یك روز؟ حضرت فرمود: بلكه یك نماز.

[وسائل الشیعه ، جلد 5، صفحه 374]

داستانك :

 عبداللّه ابن مسعود روزى به تكبير اوّل نماز جماعت نرسيد و براى جبران ‏ثواب آن يك بنده آزاد كرد، خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كرد:

يا رسول الله من به ‏تكبير اوّل نماز جماعت نرسيدم و جهت جبران آن يك بنده آزاد كردم. آيا با اين كار آن‏ ثواب را درك خواهم كرد؟

حضرت فرمود: خير،

ابن مسعود گفت: يك بنده‏ ديگر آزاد خواهم كرد آيا به ثواب خواهم رسيد؟

حضرت فرمودند:

فَقالَ: لا يَابْنَ‏ مَسْعُودٍ! وَ لَوْ اَنْفَقْتُ ما فِى الْاَرْضِ جَميعاً لَمْ تَكُنْ مُدْرِكَ فَضْلِها؛

خير، اى‏ ابن مسعود اگر آنچه در زمين است در راه خدا انفاق كني ثوابي كه از دست داده اي را درك‏ نخواهى كرد.

[ منبع:مستدرک الوسائل؛  جلد  1 ؛ صفحه 488]


 







 
                                                

بوي بهشت بر اين 3 گروه حرام است (3)

قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله:

ثلاثة لا يجدون ريح الجنة و إنّ ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام:

 ...  3.  العاقّ للوالدين

 با اينكه عطر بهشت از مسافت پانصد سال راه به مشام مى‏رسد، سه كس آنرا درك نكند:

...     3.  عاق والدين

[تحرير المواعظ العددية ، صفحه 245]

داستانك :

روزی حضرت علی علیه‌السلام با امام حسین علیه‌السلام به طواف خانه‌ی خدا رفته بودند صدای ناله‌ای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشته‌ی خود در حال توبه کردن بود. حضرت علی علیه‌السلام جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.

از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. جوان ادامه داد : پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده می‌گذشت و هر چه او مرا نصیحت می‌نمود نمی‌پذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت می‌کردم و دشنام می‌دادم.

روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانه‌ی خدا می‌روم و تو را نفرین می‌کنم.

پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانه‌ی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پرده‌ی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد.

بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش می‌طلبیدم اما او رد می‌کرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.

امیرالمؤمنین دعایی از پیامبر به او تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، درد و مرض فقر و تنگدستی از او برطرف شد و گناهانش آمرزیده می‌شود.

این دعا همان دعای مشلول معروف است که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است

                        مهج الدعوات و منهج العبادات، صفحه: 151

 








 

بوي بهشت بر اين 3 گروه حرام است (2)

قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله:

ثلاثة لا يجدون ريح الجنة و إنّ ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام:

...   2.  مدمن الخمر، ...

 با اينكه عطر بهشت از مسافت پانصد سال راه به مشام مى‏رسد، سه كس آنرا درك نكند:

...    2.  شرابخوار ...

[تحرير المواعظ العددية ، صفحه 245]

 

داستانك :

پيامبر صلّي الله عليه و آله فرمود:

يكي از پادشاهان بني اسرائيل، مردي را ناگزير كرد كه به انتخاب و اختيار خويش بايد يكي از اين اعمال: شرابخواري قتل، زنا، يا خوردن گوشت خوك را انجام دهد وگرنه او را خواهد كشت.

 آن مرد، شرابخواري را برگزيد و چون مست شد، همه ي كارهاي ديگر را نيز انجام داد  [الغدير جلد 6 ، صفحه  257]

 








 
                   
                                                

بوي بهشت بر اين 3 گروه حرام است (1)

قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله:

ثلاثة لا يجدون ريح الجنة و إنّ ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام:

1. البخيل المنّان ...

 با اينكه عطر بهشت از مسافت پانصد سال راه به مشام مى‏رسد، سه كس آنرا درك نكند:

1.بخيل منت گذار  

[تحرير المواعظ العددية ، صفحه 245]

 

داستانك :

يحيي بن زكريّا (عليهماالسلام) ابليس را به صورت اصلي وي ديد و به او گفت: اي ابليس به من خبر بده محبوب ترين و مبغوض ترين مردم در نظرت كيست؟

 گفت: محبوب ترين مردم در نزد من مؤمن بخيل است و مبغوض ترين مردم در نزد من فاسق بخشنده است.

يحيي از شيطان پرسيد چرا؟

گفت: براي اين كه بخل بخيل براي من كافي است ولي مي ترسم كه خدا به فاسق بخشنده بر اثر بخشندگي اش توجّه كند و او را ببخشايد، آن گاه روي برگرداند در حالي كه مي گفت: اگر تو يحيي نبودي به تو خبر نمي دادم.

 

 








 
                                                

دعوايي كه آيت الله مرعشي نجفي راه انداخت

(به بهانه 7 صفر ، سالروز ارتحال حضرت آيت الله مرعشي نجفي)

آیت الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود:

روزی در حال عبور از قیصریه نجف ، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است . من هم رفتم جلو، دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است . (علما در آن زمان زیاد بودند، کسی که فوت می کرد بازماندگانش می آمدند آنجا کتاب ها را می فروختند.) یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده ي کنسول انگلیس در بغداد است .

به فکر افتادم ما مسلمان و شیعه هستیم و اینها مسیحی و کافرند منظورشان از خریداری و جمع آوری کتاب ها چیست؟ شاید اغراضی پشت این قضیه باشد و آن از دو حال خارج نیست : یا قصد از بین بردن آنها را دارند و یا می خواهند منابع دست اول شیعی را که در اختیار برخی از علما بوده جمع آوری کنند تا ما به آنها دسترسی نداشته باشیم نظیر کتاب مدینة العلم شیخ صدوق که ایشان در حدیث نوشته و بسیار مفصل بوده . اگر این کتاب الان در دسترس ما بود شاید نیازی به دیگر کتب اربعه شیعه نبود ناسخ کتب اربعه شیعه می شد. ولی قریب 400__500 سال است که دیگر رد پایی از آن در دست نیست»

و بعد از آن شب‌ها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند

ايشان حتی یک روز بر سر خرید یک نسخه ي خطی با کاظم دلال درگیر می شوند و به خاطر همین ، ایشان را یک شب در نجف به زندان می اندازند که با وساطت مراجع آن زمان آزاد می شوند.

اينك كتابخانه ي آيت الله مرعشي نجفي در قم ، جزء بزرگترين كتابخانه هاي خطي جهان است

در اول بسياري از كتب خطي دستخطي از آيت الله مرعشي نجفي به چشم مي خورد كه نوع خريد آن بيان شده است .

به عنوان مثال : « اين كتاب را از پول يكسال نماز قضا كه براي مرحوم .... خواندم خريدم»

و يا « اين كتاب را از پول يكسال روزه ي استيجاري براي مرحوم .... خريداري كردم»

و يا « اين كتاب را از پول حمالي در مغازه ...... خريدم »

مراجع بزرگ تقليد ،  اينگونه كتب مهم خطي شيعه را نگهباني و نگهداري كردند كه امروزه به آساني در دست ماست

روحشان گرامي

تشرفات آيت الله مرعشي نجفي به محضر امام زمان









 
                                                

علیکم بالمتون ، لا بالحواشی

(به بهانه  7 صفر سالروز شهادت امام حسن عليه السلام)

الامام الحسن عليه السلام  : أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا

امام حسن  عليه السلام: هر گاه مستحب به واجب زيان برساند، آن را ترك كن.

منبع:الحياة با ترجمه احمد آرام،جلد  1،صفحه : 553

توضیح : مانند برخی که        

*         صدقه مستحبی می دهند , خمس و زکات نمی دهند

*         کربلا و سوریه می روند , حج واجب را ترک می کنند

*         شب ها تا سحر سینه می زند, نماز صبح نمی خواند

*         سالها نماز صبح قضا دارد و نمی خواند , قضاي نماز غفيله مي خواند

امام در اين روايت مي فرمايند به اصل بپردازيد نه به فرع ؛ در اينجا بد نيست نگاهى به وضع جهان در اين روزها بيفكنيم تا ببينيم اين كشورهاي غربي به ظاهر متمدن ، چگونه با پرداخت به فرعيات به سمت سقوط مي روند و آيا راه نجاتى جز پناه بردن به اصل يعني راه خدا و رسول داريم؟

*         امروزه بازيها جدّى گرفته شده و جدّيها بازى.

*         ابزار تأمين پيشرفت كرده ولى امنيت عقب رفته است.

*         تجمّلات اصل و معنويات فرع

*         درآمدها بالاتر رفته، اخلاقيات پايين.

*         آسايش بيشتر، لبخند كمتر.

*         علم رشد كرده ولى عاطفه تنزل.

*         تحصيلات بالاتر، احساسات كمتر

*         خانه‏ ها بزرگتر، خانواده ‏ها كوچك‏تر.

*         در راهِ رفتن به كره ماه هستيم،اما از رفتن به خانه همسايه غافليم.

*         بر كميت افزوده ‏ايم، از كيفيت كاسته شده.










 
                                                

دانشگاهِ خودسازي

(به بهانه 16 آذر ؛ روز دانشجو)

دانشگاه بايد مكان خودسازي باشد .

يعني دانشجو بايد هنگام خروجش از دانشگاه ؛ از زمان ورودش به دانشگاه، مؤمن تر شده باشد

مانند دانشگاه اصلي ،يعني جبهه ،كه كساني كه در اين دانشگاه فارق شدند ؛ راهي را رفتند كه بسياري از بزرگان نتوانستند طي كنند

شهدا اهل همت بودند، اهل مجاهدت بودند، اهل سرعت بودند، اهل سبقت بودند، اهل وصال بودند.

داستانك:

شهیدی بود كه همیشه ذکرش این بود:

یابن الزهرا

یا بیا یک نگاهی به من کن

یا به دستت ما در کفن کن .

از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) علاقه داشته است.

بعد به دوست  روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی

آن روحاني می گوید ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند پیش پدر و مادر آمدم گفتم این شهید چنین وصیتی کرده است آيا من مي توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟

آنان اجازه دادند

در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است

یا بن الزهرا

یا بیا یک نگاهی به من کن

یا به دستت مرا در کفن کن

 وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع كرد فرياد زدن . وقتي آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاي شب به من گفتند يكي از شهدا فردا بايد تشييع شود و چون پشت جبهه شهيد شده است بايد او را غسل دهي

 وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

 من رفتم . در وسط راه با خود گفتم اين شخص كه بود و چرا  مرا بيرون كرد .

با عجله برگشتم و ديدم اين شهيد كفن شده و تمام فضای این ساختمان غسال خانه بوی عطر گرفته بود.

 از ديشب نمي دانستم رمز اين جريان چه بود و آن آقا كه بود ؛ اما حالا فهميدم


  








 
                                                

آخرين كلام پيامبر و امام صادق چه بود ؟

مردم نوعاً علاقه‌مندند كه آخرين سخن و گفتار پاياني شخصيت‌هاي بزرگ و انسان‌هاي قدّيس را بدانند و كدام شخصيت همانند رسول خداست و چه كسي به پايه‌ي كمالات آن بزرگوار مي‌رسد و چه كسي است‌كه نخواهد آخرين‌كلام پيامبراكرم وسخن پاياني حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله را بداند و بفهمد؟

جابر بن عبدالله مي‌گويد: كعب الاحبار از عمر پرسش‌كرد: «آخرين سخن پيامبر چه بود؟» او گفت: «از علي عليه السلام بپرس!» كعب به نزد حضرت علي عليه السلام آمد و همين پرسش را از آن حضرت نمود. علي عليه السلام فرمود:

اسندت رسول الله الي صدري فوضع رأسه علي منكبي فقال: الصلاة الصلاة

رسول خدا را به سينه خود گرفتم پس سر مباركش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز.

منبع: فضائل الخمسة من الصحاح الستة ؛جلد ‏3  صفحه  38 

آخرين توصيه امام صادق نيز نماز است

قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ عليه السلام:‏ لَمَّا حَضَرَ أَبِيَ الْوَفَاةُ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا يَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.

 امام كاظم عليه السلام مي فرمايند:پدرم در هنگام مرگ وصيت كرد ما را و فرمود:شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي رسد

منبع: وسائل الشيعه،جلد 4 ، صفحه 24

داستانك:

داماد حضرت امام خميني(ره) مي گويد: حضرت امام ، روايتي از امام جعفر صادق عليه السلام نقل مي كردند كه (اگر كسي نمازش را سبك بشمارد، از شفاعتشان محروم مي شود.) من يك بار به ايشان عرض كردم: (سبك شمردن نماز شايد به اين معني باشد كه شخص نمازش را يك وقت نخواند و يك وقت نخواند.) گفتند نه اين كه خلاف شرع است. منظور امام صادق عليه السلام اين بوده است كه وقتي ظهر مي شود و فرد در اول وقت نماز نمي خواند، در واقع به چيز ديگري رجحان داده است.

منبع: هزارو يك نكته درباره نماز حكايت 727

 

            








 
                                                

دستورالعملي عجيب، براي كنترل چشم چراني

فردی نزد آیت‌الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمد و گفت:

 آقا! قبل از ازدواج، گاهی چشمم خطا می‌کرد، گفتم: ازدواج می‌کنم الحمدلله راحت می‌شوم، امّا هنوز هم خطا می‌کنم و یک موقعی چشمم به ناموس دیگران می‌افتد، استغفار می‌کنم، امّا چه کنم؟! گرفتارم، یک نسخه بدهید؟!

فرمود: قانع نیستی. اگر به آن چه که داری قناعت داشته باشی، اعضاء و جوارحت این قناعت را لمس می‌کنند و این‌طور نمی‌شود.

اولیاء خدا یک نسخه داده اند که هر کس حتّی اگر تمکن مالی دارد، باید عمل کند و اتّفاقاً از لحاظ بهداشتی هم به دردمان می‌خورد.

می‌گویند: اوّلاً گرسنه شو و بعد سراغ غذا برو. بعد هم موقعی که گرسنه هستی و سر غذا نشستی، یک مقدار که خوردی، دیدی همچنان می خواهی، بگو: نمی‌خواهم!

اگر می‌خواهی قانع بشوی، حتی موقعی که ولو تمکن مالی داری، کمتر بخور، به تعبیر عامیانه دائم پرس روی پرس می‌خوری که چه؟!

می‌گویند: اگر می‌خواهید قناعت‌پیشگی را یاد بگیرید اوّل از لقمه شروع کنید (این نسخه اولیاء است که بیان می‌کنم)، اگر توانستی این شکم بی‌هنر را کنترل کنی، چیزهای دیگر را هم کنترل می‌کنی. آن‌وقت معلوم است دیگر، کسی که به حلالش مراقبت کند و کم بخورد، دیگر دستش به طرف شبهه‌ناک و حرام نمی‌رود.

لذا آیت‌الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمود: تو قانع نیستی! یعنی چه؟ اگر ما باشیم می‌گوییم که تو کنترل چشم نداری، شهوت داری، امّا ایشان گفتند: تو قانع نیستی، یعنی در حقیقت سرچشمه را به او نشان داد.

اولیاء خدا می‌گویند: اگر یک قدم به نفست جواب دادی، قدم دوم هم می‌خواهد. اگر یک‌بار گفتی: بیا، این شربت به ظاهر گوارای دنیا را بگیر، باز هم می‌خواهد، چرا که حریص و سیری ناپذیر است، تو را می‌کشد، امّا سیر نمی‌شود، لذا باید خیلی مواظب باشیم


  







 
   
                                                

ثروتمند عياش

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ ...  وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَى فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْمَوْتَى قَالَ كُلُّ غَنِيٍّ مُتْرَفٍ.

چهار چيز دل را مى‏ميراند:

4. و همنشينى مردگان؛ پرسيدند: اى رسول اللّه! مردگان كيانند؟ فرمود:ثروتمندان عياش

منبع: بحار الأنوار، جلد ‏2، صفحه: 128

پولدارها در جامعه بيشترين تاثير را دارند

هر كاري كه يك ثروتمند انجام دهد مورد تشويق ديگران قرار مي گرد ؛ حتي اگر بادگلو باشد، مردم به به مي كنند

حال اگر اين ثروتمندان ، عياش و گنه كار باشند جامعه را به انحراف شديد مي كشانند

در مقابل تمام پيامبران، اين گروه قرار داشتند و مهمترين مانع دعوت پيامبران مي شدند .

به عنوان مثال، همين ثروتمدان عياش در مقابل حضرت نوح قرار داشتند و او را به سُخره مي گرفتند " وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْه"

اين گروه نه تنها در مقابل پيامبران ، بلكه در مقابل امامان هم قرار گرفتند .اينها به جنگ با امام حسين آمدند و واقعه كربلا را شكل دادند

همين گروه در مقابل امام زمان عجل الله فرجه نيز قرار خواهند گرفت  

خداوند به حضرت عيسي مي فرمايد: يا عيسي!.. انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ- وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَك‏

اي عيسي ! [در مسائل مادي] به پايين تر از خود بنگر، نه به بالاتر از خود 

منبع: الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ؛صفحه 207؛الباب العاشر









 

جدال با احمق

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ ... وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ يَقُولُ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَى خَيْرٍ ...

چهار چيز دل را مى‏ميراند:

 3. مجادله با احمق؛ او بگويد و تو بگويى به جايى هم نرسد...

منبع: بحار الأنوار، جلد ‏2، صفحه: 128

بعضي از انسانها هستند كه حق پذير نيستند ؛ مجادله و بحث با اين افراد دل را از بين مي برد

خداوند در قرآن مي فرمايند : وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (فرقان/63)

و هر گاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.

گاه انسان احمقي به انسان فحش و ناسزا مي گويد ؛ انسان اگر با او يكي به دو كند دلش از بين مي رود

حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

وَ اتْرُكِ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّا  .      جدل را ترك كن ؛ حتي اگر حق با توست

منبع :من لا يحضره الفقيه؛جلد ‏2 ؛ صفحه 62








 

چند كلمه مي توان با نامحرم صحبت كرد؟

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ ... وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ ...

چهار چيز دل را مى‏ميراند

2. گفتگوى زياد با زنان...                         

منبع: بحار الأنوار، جلد ‏2، صفحه: 128

منظور از گفتگوي زياد يعني چقدر ؟

وَ نَهَى أَنْ تَتَكَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَيْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا أَكْثَرَ مِنْ خَمْسِ كَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه‏ [من لا يحضره الفقيه؛جلد ‏4  ؛صفحه 6 ]

امام صادق عليه السلام مي فرمايند : پيامبر نهى فرمود كه زن نزد غير همسرش يا خويشان محرمش بيش از پنج كلمه صحبت كند ، آن هم در صورت ضرورت

اين روايت براي صحبت كردن معمولي بود ، خدا نكند كسي با نا محرم شوخي كند كه در روايتي از پيامبر اسلام آمده است :

 هر كس با نامحرم شوخى كند، براى هر كلمه‏اى كه در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى مى‏كنند. [ثواب الاعمال وعقاب الاعمال -ترجمه انصارى،صفحه 567 ]

داستانك:

یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،

امام باقر علیه السلام فرمود: آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.

[منبع:بحار الأنوار ، جلد ‏46، صفحه: 247]








 

چقدر گناه ؟!


عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ ...

چهار چيز دل را مى‏ميراند:

1. گناه پى ‏درپى، ...  

 منبع: بحار الأنوار، جلد ‏2، صفحه: 128

خداوند در قرآن مي فرمايد : وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا  ؛ يعني : بر گناه خود اصرار نورزيد

فكر كنيم در روز چقدر گناه مي شود

چقدر دروغ ؛ چقدر غيبت ؛ چقدر تهمت ؛ چقدر بد حجابي ؛ چقدر چشم چراني ؛ چقدر تقلب ؛ چقدر رشوه ؛ چقدر ربا ؛ چقدر ارتباط با نامحرم ؛ چقدر مشاهده فيلم و عكس مبتذل ؛ چقدر  چقدر  چقدر

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند :

إِيَّاكَ وَ الْإِصْرَارَ فَإِنَّهُ مِنْ أَكْبَرِ الْكَبَائِرِ وَ أَعْظَمِ الْجَرَائِمِ  [تصنيف غرر الحكم و درر الكلم  صفحه 187]

بپرهيزيد از اصرار كردن در گناه ؛ كه همانا اصرار در گناه بزرگترين گناهان است و عظيم ترين جرمها








 

خيلي خري!

قال اميرالمومنين (عليه السلام)

مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ وَ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ قَذِرَةٌ وَ هُوَ بَيْنَ ذَلِكَ يَحْمِلُ الْعَذَرَةَ

تعجب است از بچه ي آدم ؛ كه اولش نطفه اي گنديده ؛ آخرش لاشه اي پوسيده ؛ و در بين آن هم حمل كننده نجاست است  [ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ صفحه  308 ]

يكي خصلتهايي كه انسان را جهنمي مي كند تكبر و غرور است

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:

لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ‏ ذَرَّةٍ مِنْ‏ كِبْرٍ.

 داخل بهشت نمي شود ، كسي كه در قلبش ذره اي از كبر و غرور باشد [وسائل الشيعة ؛ جلد ‏15 ، صفحه  375]

به عنوان مثال :

چون ماشين مدل بالا داريم ؛ هميشه حق را به خود مي دهيم

چون مغازه اي در بالا شهر داريم ؛ ديگران را تحقير مي كنيم

چون خانه اي در كوچه اي پهن داريم ، خاستگاري كه منزلش ، كوچه اي باريكتر است را رد مي كنيم

چون مدرك بالايي داريم ؛ كم سوادها را به چشم حقارت مي بينيم

چون نماز شب مي خوانيم ؛ خود را از ديگران بهتر مي دانيم و  ...

لطيفه :

شخصي متكبر  كه براي خود جايگاه مهمي ميديد ، در حرم حضرت رضا (عليه السلام) به فكر فرو رفت كه من در پيشگاه حضرت چه مقامي دارم،

با خود گفت: اولين كلمه‏اي كه يك نفر به من بگويد، نشان دهنده مقام من باشد.

همين طور كه ايستاده بودم زني از كنارم عبور كرد به خيال اين كه همسر خود من است، گفتم بايست با هم برويم خانه، زن برگشت و به من گفت: خيلي خري. باز شك كردم كه همين كلمه نشان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شك نكن، خيلي خري!








 

بي حجابان عاشق حسين ؛ نخوانند. خواهشاً

(به بهانه محرم حسيني)

بنده اول هشدار بدهم ؛ كساني كه بي حجابند و چند ليتر براي اهل بيت امام حسين گريه مي كنند و آقاياني كه لعن يزيد مي گويند و حجاب همسرانشان بد است ، نخوانند ؛ وگرنه آن دنيا به امام حسين چه جوابي مي دهند. حال هي بگويند: دلت پاك باشد

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسيني ربوده شد

هنگامي كه فاطمه صغري (كه احتمالا همان رقيه است) بعد از شهادت پدر و سيلي خوردن از دست شمر و اصابت كعب ني به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زينب را مي بيند ؛ از هيچكدام از اينها شكايت نمي كند.

شكايت فاطمه صغري به عمه اش اين است كه مي گويد  :

" يا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسي عن أعين النظار "

اي عمه جان آيا پارچه اي هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم

 [منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 61 ؛ بقية الباب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه‏]

 و حضرت زينب سلام الله عليها در اولين جمله خطبه ي آتشين خود به يزيد مي فرمايد:

أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ- تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ- وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا- قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ...

اى پسر آزادشدگان! آيا از عدالت تو است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پيامبر اسلام را به اسيرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ايشان را برداشتى، صورتهاى آنان را باز نمودى‏

[منبع :بحارالانوار؛جلد 45؛صفحه 134  ؛ باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة ...]

برادرم ! باور كن حتي يزيد به حجاب زنانش حساس بود ...









 

بوسيدن صورت ريش تراش ؛ توسط يك مرجع

( به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر )

يكي از شيوه هاي موثر در امر به معروف و نهي از منكر , اخلاق نيكوست

خداوند به پيامبر مي فرمايد :

 وَ لَوْ كُنْتَ‏ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏

و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏ شدند   (آل عمران 159)

داستانك 1:

مردى مسيحي به امام باقر گفت :تو بقر هستى . فرمود: نه من باقرم

 گفت فرزند زنى آشپزى, فرمود: اين شغل او بوده.

 گفت :تو فرزند يك سياه حبشى بد زباني؟

فرمود: اگر راست ميگوئى خدا مادرم را بيامرزد؛ اگر دروغ ميگوئى خدا از تو بگذرد،

 نصرانى مسلمان شد.

 منبع:بحار الأنوار،جلد ‏46، صفحه: 289

 داستانك 2:

يك نفر ريش تراشيده خدمت حاج شيخ عبدالكريم حائري مي‌آيد، حاج شيخ عبدالكريم جاي آن تيغ‌ها را مي‌بوسد و مي‌گويد خواهش دارم جاي بوسه من را ديگر تيغ نزن . او قبول مي‌كند

منبع:خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد ‏2، صفحه : 115


                                                     

هديه اي كوچك اما بزرگ

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

يكي از مهمترين نكات در امر به معروف و نهي از منكر ؛ محبت ؛ خصوصا هديه دادن است

چه ايرادي دارد مغازه دار به خاطر حجاب ؛ تخفيف بيشتري دهد

و يا ما به كودكاني كه حجاب دارند ، كتابي هديه دهيم و...

داستانك:

در زمان طاغوت دوستى در قم داشتم كه مى‏گفت: وقتى مى‏خواهم به مسافرت بروم، مقدارى سوهان‏ و شيرينى مى‏خرم و همين كه وارد اتوبوس شدم به راننده‏ و شاگرد راننده تعارف مى‏كنم.

در بين راه يا موسيقى روشن نمى‏كند و يا اگر روشن كرد با تذكّر من خاموش مى‏كند.

منبع:خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد 2،صفحه: 25



 

ترك مكان ؛يكي از  شيوه هاي امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‏ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم‏

هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را مسخره مى‏كنند، از آنها روى بگردان‏   [سوره انعام آيه 68]

بعضي از مردم در مجالس حرام مي نشينند و وقتي از آنان سوال مي شود چرا نشسته ايد مي گويند ما راضي نيستيم و در گناه آنان شركت نمي كنيم ؛ در حالي كه اين كاملا اشتباه است و بايد مكان را ترك كنند 

داستانك 1 :

امام صادق (عليه السلام) در مهمانى شركت كردند.

 يكى از مهمانها از صاحبخانه با اشاره آب طلبيد. او هم شرابى آورد.

حضرت به محض آنكه متوجه شد، مجلس را ترك كرد و فرمود: «جلسه‏اى كه در آن شراب بنوشند، نه تنها نبايد خورد كه بايد آن جلسه را ترك كرد تا ديگران بفهمند كه شراب‏خوارى كارى زشت است.»

[منبع: بحارالانوار – جلد 79 – صفحه 141]

داستانك 2 :

«يكى از نمايندگان مجلس در قبل از انقلاب اسلامى، خدمت امام امت (ره) رسيد و گفت: قانونى مى‏خواست تصويب شود كه ضد اسلام بود من رأى ندادم.

 امام با عصبانيت فرمودند: كافى نبود. بايد داد و فرياد به راه مى‏انداختى و مجلس را ترك مى‏كردى.»

[كتاب امر به معروف و نهى از منكر، نوشته حجه الاسلام قرائتي صفحه : 24]








 

عواقب ترك امر به معروف

(به بهانه هفته امر به معروف و نهي از منكر)

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر ...  [آل عمران آيه 110]

شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده‏اند ؛ چون امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد...

خداوند بهترين امت بودنِ ما را ، مشروط به امر به معروف ونهي از منكر مي كند. البته امر به معروف و نهي از منكر هميشه سخت بوده است و حال بيشتر

و قال حذيفة اليماني: يأتي على الناس زمان لئن يكون فيهم جيفة حمار أحب إليهم من مؤمن يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر.

حذيفه گويد: زمانى آيد كه مردار يك الاغ براى مردم آسانتر و بهتر است از وجود يك مؤمنى كه ايشان را امر بمعروف و نهى از منكر نمايد.

[ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن    جلد ‏4  صفحه   194   ذيل آيه 104 سوره آل عمران ]

داستانك:

امام باقر «عليه السلام»: خدا به شعيب پيغمبر «عليه السلام» وحى كرد كه «صد هزار تن از قوم تو را عذاب خواهم كرد، چهل هزار از بدان، و شصت هزار از نيكان»

شعيب گفت: پروردگارا! اشرار درست، اخيار چرا؟ خداى بزرگ به او وحى كرد: «چون با اهل معاصى سازگارى كردند و براى خشم من خشم نگرفتند».«داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي».

[ الحياة با ترجمه احمد آرام، جلد ‏1، صفحه : 415]








 

بي حجابي و مزدور بيگانه

(به بهانه هفته ي امر به معروف و نهي از منكر)

امام علي (عليه السلام):

غَايَةُ الدِّينِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَر ...

قله دين امر به معروف و نهي از منكر است ...

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 185]

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... هُمُ الَّذِينَ ... يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ

گروهى هستند كه نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان كه به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مى‏خوردند. [مظمون روايت]

[مستدرك الوسائل ؛ جلد‏12 ؛ صفحه 182]

امام علي (عليه السلام):

فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي‏

تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!    

[وسائل الشيعة ، جلد ‏16 ،صفحه 134 ]

بايد همه امر به معروف كنند ؛ كه يكي از مصاديق امر به معروف ، همين بي حجابي است . بعضي از اين بي حجابها دست نشانده ي استكبارند

 خاطره: ( توجه : اين خاطره به دليل مسائلي ، بسيار خلاصه شده است)

دختر خانمي در مسجد به من گفت:

مي خواهم توبه كنم‌ .آيا خداوند توبه ي مرا قبول مي كند؟

من گفتم : قطعا ؛ انسان اگر توبه كند؛ قطعا خداوند او را مي بخشد ...

بعد او گفت : من و امثال من فضاي جامعه را به لجن كشانديم .گناه من اين بود كه پول مي گرفتم تا با وضع زننده اي در دانشگاه راه بروم و فضاي دانشگاه را به سمت بي حجابي و بي حيايي سوق دهم و امثال من ، باز هم در اين دانشگاه هستند ...








 

3 رهنمود مهم از زبان آيت الله بهجت

( به بهانه آغاز ماه محرم )

حضرت آيت الله بهجت فرمودند:

شخصى از علماى اصفهان ، اهل معقول و منقول بود كه به مرحوم ميرزاى شيرازى اشكالاتى داشت ، لذا مطالبى نوشت نامه را علماى اصفهان امضا كردند و به نجف رفت تا نامه را به ميرزاى شيرازى بدهد. قبل از آن ، به خدمت مرحوم ملا فتح على سلطان آبادى رسيد و ايشان از مضمون نامه اى كه در جيب آن عالم اصفهانى بود، او را با خبر كرد. آن آقا تكان خورد و تعجب كرد و با اينكه خودش را خيلى بالا مى دانست تواضع به خرج داد، لذا به ملا فتح على گفت : به ما چيزى بفرماييد تا استفاده كنيم . فرمود: شما كه خود از علما و بزرگانيد. اصرار كرد.

مرحوم ملا فتح على فرمود: به سه چيز مداومت داشته باشيد:

1. نماز اول ماه

2. زيارت عاشورا در هر روز

3. هر شب دو ركعت نماز وحشت بخوانيد و به مؤ منين و مؤ مناتى كه كسى را ندارند و از دنيا رفته اند، هديه كنيد.

[منبع: كتاب نكته هاى ناب : 148]








 

برداشته شدن عذاب از قبرستان

( به بهانه نزديكي به ماه محرم)

در مفاتیح الجنان بعد از زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمةالله علیه حکایتی را نقل می کند :

 مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است :

در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.

در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوذدند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری،‌بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند،‌دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.

از او پرسیدم:‌آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟

با تعجب گفت: این چه سوالی است؟!

 از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟

 استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید،‌انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است. 

[ منبع: مفاتيح الجنان؛ بعد از زيارت عاشورا و قبل از زيارت عاشوراي غير معروفه]

 








 

امام رضا ، لواشك مي خوام

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُ‏ مَعَالِيَ‏ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا الْحَدِيثَ.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

خداوند همتهاي بلند و شريف را دوست دارد و از چيزهاى پست بيزار است

منبع:وسائل الشيعة ؛ جلد‏17 ،صفحه 73 ؛ باب 25

داستانك:

روزی حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند. آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی از خداوند درخواست می‌كنم تو را به آرزویت نائل نماید.

عرض كرد: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد كه اسباب و لوازم زندگی‌ام را بر آن حمل نمایم و چند گوسفند كه از شیر آنها استفاده كنم، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه می‌خواست برایش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: ای كاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و از ما می‌خواست كه خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم.

عرض كردند: ‌داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است،

آن جناب فرمود: هنگامی كه حضرت موسی خواست با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود ...از هر كس جویای محل قبر یوسف شد اظهار بی‌اطلاعی می‌نمود به آن جناب اطلاع دادند كه پیرزنی است ادعا دارد من قبر یوسف را می‌دانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند... عجوزه گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»، من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان كرده‌ام، در صورتی برای شما اظهار می‌كنم كه سه حاجت از برای من برآوری. حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت:

اوّل آنكه جوان شوم؛

دوّم: به ازدواج شما درآیم؛

سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.

حضرت موسی از بلند همتی این زن كه با خواسته‌خود جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌كرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.

منبع: كتاب داستانها و پندها ، آیت الله محمد محمدی اشتهاردی ، جلد چهارم صفحه 57

لطيفه:

شخصي برايم تعريف كرد كه:  روزي با بچه ي كوچكم به حرم امام رضا رفتم .

او را روي شانه ام گذاشتم و با سختي خود را به ضريح چسباندم و گفتم هر چه مي خواهي از امام رضا بخواه

فرزندم هم با صداي بلند گفت: امام رضا لواشك مي خوام

به راستي همت برخي در دعا كردن اينگونه است








 

رمز ماندگاري مفاتيح الجنان

(به بهانه 23 ذي الحجه ، سالروز وفات صاحب مفاتيح؛ شيخ عباس قمي )

انسان گاهي با خود فكر مي كند كه چرا بين اين همه كتب " كتاب مفاتيح الجنان" اينقدر ماندگار شده است ؟

دلايل زيادي دارد ، به عنوان نمونه به اين 2 داستانك دقت فرماييد :

داستانك 1: (عمل به گفته ها)

به مرحوم شيخ عباس‏ قمى‏ گفتند: اين همه دعا كه در كتاب مفاتيح آورده‏اى خودت خوانده‏اى؟ گفت: هر دعايى كه آورده‏ام لااقل يكبار خوانده ‏ام تا از كسانى نباشم كه امر مى‏كنند، امّا عمل نمى‏كنند. [خاطرات حجت الاسلام قرائتى؛جلد‏2؛ صفحه 51 ]

داستانك 2: (اخلاص)

مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه:

وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.

مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب "منازل الاخره"كه از تاليفات من بود را مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.

روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.

چند بار خواستم بگویم پدرجان! این كتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.








                       

روايتي عجيب از كتاب " جهاد با نفس"

يكي از كتابهايي كه مطالعه آن براي همه جزء ضروريات است كتاب" جهاد با نفس " مي باشد،كه ترجمه شده ي يكي از 30 جلد كتاب نفيس " وسائل الشيعه " است

آيت الله بهجت درباره ي مطالعه كتاب "جهاد با نفس " مي فرمايند:« هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب "جهاد النفس"  وسایل الشیعه  را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید. بعد از یک سال خواهید دید که حتما عوض شده اید مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می کند»

در قسمتي از اين كتاب ،روايتي زيبا از امام صادق عليه السلام آمده است:

عبيد بن زراره گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به گناهان كبيره پرسيدم، فرمود: آنها در كتاب على عليه السّلام هفت است:

1- كفر بخدا. 2- آدم كشى. 3- نافرمانى پدر و مادر. 4- خوردن ربا بعد از دانستن. 5- خوردن مال يتيم بناحق. 6- فرار از جهاد. 7- تعرب بعد از هجرت(مرتد شدن)

 عرض كردم: اينها بزرگترين گناهانند؟ فرمود: آرى، عرض كردم: گناه خوردن يك درهم از مال يتيم بناحق بزرگتر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز، عرض كردم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى؟

فرمود: نخستين چيزى كه به تو گفتم چه بود؟ عرض كردم: كفر،

 فرمود: تارك نماز كافر است، يعنى بدون علت و عذر

منبع: كتاب جهاد با نفس صفحه 196








                       

تاثير عجيب موسيقي

داستانك:

مسعودى در مروج الذهب مى‏نويسد كه در زمان عبدالملك يا يكى ديگر از خلفاى بنى اميه كه لهو و موسيقى خيلى رايج شده بود  به خليفه خبر دادند كه فلان كس خواننده است و كنيز زيبايى دارد كه او هم خواننده است و تمام جوانهاى مدينه را فاسد كرده و اگر به كار او نرسيد، اين زن تمام مدينه را فاسد مى‏كند. خليفه دستور داد كه غُل به گردن آن مرد انداختند و آنها را به شام بردند. وقتى در حضور خليفه نشستند، آن مرد گفت: معلوم نيست كه آنچه او مى‏خواند غنا باشد، و از خليفه خواست كه خودش امتحان كند. خليفه دستور داد كه كنيز بخواند. او شروع به خواندن كرد. كمى كه خواند ديد سر خليفه تكان مى‏ خورد. كم كم كار به جايى رسيد كه خود خليفه شروع كرد به چهار دست و پا راه رفتن، و مى‏گفت: بيا جانم به اين مركوب خودت سوار شو.

واقعاً موسيقى قدرت عظيم و فوق العاده‏اى مخصوصاً از جهت پاره كردن پرده تقوا و عفت دارد.

منبع: مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى جلد ‏22 (تعليم و تربيت در اسلام) صفحه562

 








                       

سنگي كه پس از 13 هزار سال به ته جهنم رسيد

از پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) روایت شده که فرمود:

روزی جبرئیل امین برای ادای وحی به نزد من آمد.

هنوز تمامش را نخوانده بود که ناگهان آوازی سخت و صدایی هولناک به گوش رسید؛

به گونه ای که چهره  فرشته وحی تغییر کرد.

پرسیدم این چه صدایی بود؟

گفت:ای پيامبر!خدای تبارک و تعالی در دوزخ چاهی قرار داده،سنگ سیاهی در آن انداختند،اکنون بعد از سیزده هزار سال آن سنگ به ته چاه رسید.

پرسیدم:آن چاه جایگاه چه کسانی است؟

 گفت:

« جایگاه بی نمازان و شرابخواران»

منبع:اسرار الصلاه شيخ عبدالحسين تهراني؛ صفحه : 31








                       

پست ترين اخلاق چيست؟

(به بهانه ميلاد امام هادي عليه السلام)

امام هادي عليه السلام مي فرمايند

الْبُخْلُ أَذَمُّ الْأَخْلَاق‏

بخل ، پست  ترين اخلاق هاست  [بحار الأنوار؛جلد ‏69؛صفحه: 199]

به عنوان مثال:

بسياري از مردم خانه هاي وسيعي دارند و در مقابل افرادي هستند كه خانه هايشان كوچك است ونيز پول گرفتن تالار براي عروسيشان را ندارند ، چه مي شود عروسي در آن خانه هاي بزرگ گرفته شود

بسياري در انبار منزل و مغازه يشان بخاري ، يخچال ، فريزر و ... دارند و در مقابل بسياري از داشتن اينها محرومند

بسياري كتاب مي نويسند ؛ اما اجازه نمي دهند كسي از آن استفاده كند

بسياري مغازه اي پيدا مي كنند كه اجناس را ارزان مي فروشد ، اما به ديگران نمي گويند

به راستي چرا برخي از ما اينقدر بخيل هستيم؟؟؟

داستانك:

تاجرى تهرانى منشى متدينى داشت.

ساعت‏هاى آخر عمر تاجر رسيده بود. منشى از روى دلسوزى حضرت آيت ‏اللّه العظمى خوانسارى را بر بالين تاجر آورد تا بلكه نفسش اثر كند و خوش عاقبت بميرد.

آيت ‏اللّه خوانسارى هرچه پيرمرد را موعظه كرد و فرمود: در آستانه مرگ هستى اين همه سرمايه دارى، اين همه فقير و محروم چشم انتظارند، كارى براى خودت بكن. تاجر گفت: آقا هركارى مى‏كنم نمى ‏توانم ازپول ، دل بكنم.

آيت‏ اللّه خوانسارى هنوز از منزل آن شخص بيرون نرفته بود كه تاجر مُرد.[خاطرات حجت الاسلام قرائتى؛جلد ‏2 ، صفحه : 61]

لطيفه :

از بخیلی پرسیدند،براي اين آيه خاطره اي هم داري ؟ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً  ؛با هر سختي گشايش است ؛

گفت : این‌که مهمانی ناگهان سر سفره برسد، اما روزه باشد








                       

مشكلات را با چه چيزي شكلات كنيم؟!

وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة [بقره 43]

كمك بگيريد از صبر و نماز

خداوند كه خالق ما است و از اسرار درون ما آگاه، مي داند در مشكلات ،ما بايد چه كنيم ؛ مي فرمايد از صبر و  نماز كمك بگيريد

داستانك:

ابو على سينا، حكيم ايرانى ، كه باعث افتخار مشرق زمين است ، در اين باره نيز چنين گفته است :

هر گاه در مسئله اى از مسائل ، به مشكلى برخورد مى كردم و در حل آن حيران مى شدم ، وضو مى گرفتم و به مسجد جامع شهر مى رفتم ، دو ركعت نماز به جا مى آوردم و از خالق بى همتاى دانا و توانا استمداد مى كردم ، پس ‍ از نماز و بيرون آمدن از مسجد به نحوى به من الهام مى شد و آن مشكل به آسانى برايم حل مى گرديد.

همچنين درباره ملا صداراى شيرازى ، آن عارف و فيلسوف اسلامى (صاحب اسفار) گفته شده است : زمانى كه ايشان در كهك قم مشغول مطالعه و نوشتن فلسفه بود اگر مشكل و معمايى برايش پيش مى آمد فورا به شهر مقدس قم حركت كرده و در حرم حضرت معصومه عليها السلام بعد از زيارت آن بانو، دو ركعت نماز مى خواند و به واسطه آن ، مشكل خود را حل مى كرد و همان نماز كليد حل مشكل او مى شد.[منبع: سجاده عشق ؛ نوشته نعمت الله صالحي حاجي آبادي ؛ بخش هفتم]

شوخي :

اما بعضي از مردم در مشكلات مي گويند : استعينوا بالموسيقي و السيگار

در مشكلات به جاي آنكه از نماز و صبر كمك بگيرند از موسيقي و سيگار و ... براي آرامش و ديگر مسايل كمك مي گيرند








                       

اسلام ناب آمريكايي

يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً (سوره نساء- آيه 150)

و مى‏گويند: «به بعضى ايمان مى‏آوريم، و بعضى را انكار مى كنيم» و مى‏خواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند

بسياري تلاش مي كنند اسلام ما را تركيه اي كنند و همانطور كه اسلام را در كشورهاي مختلف به التقاط كشاندند، ما را همگرفتار كنند ،آنان نيمي از اسلام مي گيرند و نيمي از غير اسلام . اين نوع اسلام ، اسلام التقاطي است يا بهتر بگوييم اسلام سكولار است يا همان اسلام آمريكايي

به عنوان مثال:

هم نماز مي خواند .................... هم رشوه مي گيرد

هم براي امام حسين روضه مي گيرد....................  هم كنار درياهاي امارات و تايلند و ... مي رود

هم حرم مي رود .................... هم بدترين حجاب را دارد

هم صبحهاي جمعه در دعاي ندبه يابن الحسن مي گويد....................هم شبهاي جمعه در عروسي مختلط و پارتي شركت مي كند؛

و .............. (مثالهاي بيشتر اينجا )

شوخي:

اگر انسان نيمي از دين را انجام دهد و  نيمي را انجام ندهد ، خدا هم مي تواند نيمي از دعاهاي ما را اجابت كند و نيمي را رها كند مثلا ما  در دعا مي گوييم "خدايا ، داماد خر پولي را نصيب ما كن " خدا هم دامادي به ما ميدهد كه خر هست اما پول ندارد  

 








                       

فضيلت شب و روز عرفه

(به بهانه نزديكي به شب و روز عرفه)

شب نهم ذي الحجه از ليالى متبركه و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است و كسى كه آن شب را به عبادت بسرآورد اجر صد و هفتاد سال عبادت داشته باشد [مفاتيح؛ اعمال روز عرفه]

و روايت شده كه: حضرت امام زين العابدين عليه السلام شنيد در روز عرفه صداى سائلى را كه از مردم درخواست كمك مى‏نمود .فرمود: واى بر تو آيا از غير خدا سؤال مى‏كنى در اين روز و حال آنكه اميد مى‏رود در اين روز براى بچه ‏هاى در شكم آنكه فضل خدا شامل آنها شود و سعيد شوند. [مفاتيح؛ اعمال روز عرفه]


اهميت دعا در روز عرفه به اندازه‏اى است كه روزه ي اين روز را براى كسى كه روزه، باعث ضعف او هنگام دعا مى‏شود ممنوع كرده‏اند، با اين كه در روايات صحيحه آمده است كه روزه آن كفاره نود سال مى‏باشد.[المراقبات ؛ اعمال روز عرفه؛ صفحه 428]








                       

شما انصاف دهيد ؛ آيا اينها حيا دارند؟!!!

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام)

وَ قَالَ الباقرعليه السلام:  الْحَيَاءُ وَ الْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُه‏

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

حيا و ايمان را به يك طناب بسته‏اند، هر كدام برود ديگرى هم بدنبالش مى‏رود   [تحف العقول؛ صفحه:  475]

برخي حيا را رعايت نمي كنند و جالب اينجاست كه خود را با حياترين مي دانند به عنوان مثال:

·         آيا حيا دارد كسي كه ... جلوي مغازه مي نشيند و مزاحم ناموس ديگران مي شود؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... حرف و فحش ركيك مي دهد؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ...در منزل ، مقابل فرزندانش با بدترين وضع راه مي رود؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... به همراه فرزندانش فيلمهاي مبتذل ماهواره اي مي بيند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... ماه رمضان ،در ملأ عام، آبميوه ميخورد و سيگار مي كشد؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... در خوابگاه ، با لباس نامناسب ، مقابل دوستان ظاهر مي شود؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ...با نامحرم زياد صحبت و شوخي مي كند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... جوكهاي زشت را پيامك مي كند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ...خاطرات خصوصي با همسرش را براي دوستانش تعريف مي كند؟!

·         آيا حيا دارد كسي كه ... عكسهايش را براي نظر دادن به اندامش،در فيس بوك مي گذارد

·         آيا حيا دارد كسي كه ... در خيابان با اين وضعي كه امروز شاهديم ، ظاهر مي شود( پسر كمربندش روي باسن و دختر كه هيچ)

شما انصاف دهيد ؛ آيا اينها حيا دارند؟!!!

 








                       

چرا جبرئيل آرزو داشت ، انسان باشد؟!

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام)

قَالَ الْبَاقِرُ (عليه السلام): ثَلاثٌ كَفَّارَاتٌ ... الْمُحَافَظَةُ عَلَي الْجَمَاعَاتِ[خصال صدوق، ج 1، ص 83.]

امام‏ باقر (عليه السلام) مي‏فرمايند:

3 چيز كفاره گناهان است ؛ [كه يكي از آنها] " شركت در نماز جماعت‏ است"

نماز جماعت خيرات زيادي در زندگي دنيوي و اخروي انسان دارد

نماز جماعت اينقدر پرفضيلت است كه در روايتي، پيامبر مكرم اسلام مي فرمايند : هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه ملک الموت ندا سر می دهد و می گوید:ای اهل قبور ، امروز غبطه و حسرت چه کسانی را می خورید ، در حالیکه مرگ را معاینه کردید و از اسرار با خبر شدید.در جواب ، مردگان می گویند:ما غبطه ی مؤمنین را می خوریم که در مساجد هستند ، زیرا آنان نماز می خوانند و ما نمی خوانیم ...[ارشاد القلوب جلد 1صفحه 146]


و در جايي ديگر خطاب به حضرت علي مي فرمايند:اى على! جبرئيل براى هفت عمل آرزو كرد كه از بنى آدم باشد: [كه اولين آن] نماز جماعت است. [نصايح، صفحه: 269]

 








                      

كتابي كه يك شبه، نوشته شد!

وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مخَرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحتَسِب

 

هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند،  و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد  [ طلاق آيه 2 و 3 ]

داستانك:

بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می‌خواند و آنان را به شيعه بدبين ميكرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی‌داد که نسخه‌ای بردارد.

علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد.

آن شخص چون نمی‌خواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: «سوگند یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.»

مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می‌تواند از آن نسخه بردارد.

مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي  گفت : مي خواهم امشب مهمان شما باشم

علامه حلي گفت : بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم

آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود.

وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود:

کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.]

منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر]

 

 



                      

 

خودبيني و خودبرتر بيني

 

 امام صادق علیه السلام: ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛

هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود خواه باشد، مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد.[وسایل الشیعه جلد 15 صفحه 380]

برخي از انسانها صفت خودخواهي در آنان وجود دارد و بسيار شديد است اما خود به اين امر دقت ندارند

مثلا:

·  بيرون شهر مي رود و كباب درست ميكند، در حالي كه بوي كباب به مشام همه ميرسد و بسياري نمي توانند كباب تهيه كنند

·  در خيابان با همسر و فرزندش راه مي رود و بستني مي خورد در صورتي كه شايد بچه اي ببيند و پدرش نتواند براي او بخرد

·  درخانه اش كارگر ، كار ميكند ؛ خودش و خانواده اش غذاي مفصل مي خورند و به او غذاي ساده مي دهند

·   مغازه اش آتش گرفته ؛ مي گويد كاش مغازه ديگران ميسوخت و مغازه ام سالم مي ماند

·  صبح 10 دقيقه دير بيدار شده ، و سرويس مدرسه رفته؛ آرزو مي كند كاش سرويس خراب شده باشد و 10 دقيقه ديرتر راه افتاده باشد (به ضرر ديگران راضي مي شود ، چون كار خودش راه بيفتد)

·   كتاب خوبي پيدا كرده ؛ به هيچ كس نمي گويد چنين كتابي وجود دارد ؛ مي خواهد فقط خودش داشته باشد

·  حديث زيبايي ديده ؛ به هيچ كس نمي گويد ؛ مي گويد فقط خودم

·   اگر حرم امام رضا برود ، دوست دارد خلوت باشد ومردم براي زيارت نيامده باشند تا خودش راحت زيارت كند

·  به ضريح امام رضا چسبيده و حاضر نيست ديگران هم ضريح را لمس كنند

·  چون ديرش شده ، جلوي پاركينك و يا جلوي كوچه پارك مي كند و ميرود

·  و ...


                                                      







                   

رسوم غلط در ازدواج

(به بهانه اول ذي الحجه ،سالروز ازدواج مقدس حضرت علي و حضرت زهرا عليهماالسلام)

عموم مردم درمسائل ازدواج ، رسومي دارند كه برگرفته از اسلام نيست و در بعضي از موارد ،كاملا ضد اسلام است

به عنوان نمونه : اگر يكي از نزديكان خانواده دختر يا پسر از دنيا بروند، عروسي به هم مي خورد و دختر و پسر بايد تا يكسال و اگر مرحوم فاميل دورتر باشد، تا 40 روز صبر كنند

حال ببينيم اينكار مورد تاييد اسلام است يا خير ؟

بنابر روایت امام صادق (عليه السلام):

 تَزَوَّجَ عَلِيٌّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ بَنَى بِهَا فِي ذِي الْحِجَّةِ مِنَ السَّنَةِ الثَّانِيَةِ مِنَ الْهِجْرَة

عقد على و فاطمه (عليهماالسلام) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى الحجّه سال دوم هجرى بوده است    [كشف الغمة، جلد 1، صفحه 364 و بحارالانوار 43 صفحه 136]

از عقد اين 2 بزرگوار در ماه رمضان ، چند پيام به دست مي آيد

1.عقد در رمضان بود و پيامبر نفرمود ماه رمضان وقت اين كارها نيست

2.بلافاصله بعد از چند بدر بود و پيامبر تازه از جنگ برگشته بود  [ترجمه الكامل ابن الأثير ،جلد ‏7،صفحه :131]

3. فقط 15 روز از مرگ رقيه دخترِ بزرگِ پيامبر مي گذشت [ترجمه الطبقات الكبرى ،جلد ‏2،صفحه :16]

نمونه اي ديگر از رسوم مردم، كه مورد تاييد اسلام نيست، مهريه ي زياد است . مردم ،مهريه زياد را ضامن خوشبختي مي دانند ؛

در حالي كه حضرت علي عليه السلام مهريه زياد را باعث دشمني مي دانند : لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَكُونَ عَدَاوَةً. [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 253 حديث 12]

و نيز امام صادق عليه السلام مهريه زياد زن را، نشانه شومي او مي دانند و مي فرمايند :فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا  [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 250 حديث 1]

و در مقابل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، زناني كه خوش رو اند و مهریه شان سبک است را برترین زنان امت خويش معرفی كرده اند: أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً. [وسائل الشيعة، جلد ‏21، صفحه: 252 ،حديث 9]









                     

عقوبت گوش دادن به موسيقي

(به بهانه شهادت امام جواد عليه السلام)

وَ قَالَ الامام الجواد عليه السلام:

‏ مَنْ‏ أَصْغَى‏ إِلَى‏ نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ.

امام جواد «عليه السلام»مي فرمايند :

 هر كس به سخن سخنرانى گوش دهد، او را پرستش كرده است. پس اگر او از خدا سخن بگويد خدا را پرستيده است، و اگر از زبان ابليس سخن بگويد ابليس را عبادت كرده است. [تحف العقول، صفحه: 456]

يكي از مهمترين مصاديق گوش دادن به سخن ابليس ، گوش دادن به خواننده و موسيقي و غناست كه از گناهان كبيره و بسيار بسيار بزرگ است كه پيامبر مكرم اسلام نيز در مذمت گوش دادن به غنا مي فرمايند: الْغِنَاءُ رُقْيَةُ الزِّنَى؛    غنا، طلسم زناست [مستدرك الوسائل ؛ جلد‏13 ؛ صفحه  214؛حديث 15154]

داستانك:

فردی به نام ‌هارون بن مسلم از مسعود بن زیاد روایت نموده است که گفت: من در نزد امام صادق (علیه السلام) بودم؛ شخصی وارد شد و به حضرت گفت: پدر و مادرم فدای تو، در همسایگی ما اشخاصی زندگی می‌کنند که کنیزان آوازه خوان دارند، و اغلب در خانه شان بساط ساز و آواز برپاست. دستشویی خانه‌ی ما نیز طوری قرار گرفته که صدای ساز و آواز آنها به گوش می‌رسد و چه بسیار می‌شود که من نشستن در دستشویی را طول می‌دهم تا آواز آنها را بشنوماین عمل (از نظر شرعی) چه طور است؟

حضرت فرمود: این کار را مکن.

عرض کرد: به خدا قسم من هرگز به سراغ آنها نرفته‌ام و نمی‌روم، بلکه فقط صدای ایشان را می‌شنوم!

حضرت فرمود: مگر کلام خدا را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولاً»

یعنی همه‌ی شما روزی درباره‌ی گوش و چشم و دل خود مورد بازخواست قرار خواهید گرفت و نسبت به آنچه شنیده‌اید و دیده‌اید و یا نسبت به آن دل بسته‌اید باید حساب پس دهید!

آن فرد ‌گفت: به خدا سوگند مثل این که تاکنون این آیه را از کتاب خدا نشنیده بودم نه از عجم و نه از عرب.

به حضرت گفت انشاء الله من دیگر چنین عملی را تکرار نمی‌کنم و نسبت به گذشته هم استغفار می‌کنم.

امام فرمود: این کافی نیست برخیز و غسل کن و هر چه قدر می‌توانی نماز بخوان چون تاکنون به گناه بزرگی اشتغال داشته‌ای و اگر با همین حال و بدون توبه ميمردی وضع بسیار بدی داشتی.

خدا را شکر می‌کنم که متوجه شدی و از او درخواست می‌کنم که از هر بدی که از تو دیده صرف نظر کند. آری! خداوند فقط از کارهای زشت و قبیح کراهت دارد. پس تو نیز کارهای زشت و گناهان را برای اهلش بگذار چون هر چیزی در این عالم اهلی دارد. [وسائل الشيعة ؛ جلد ‏3 ؛ صفحه 331 ]

 
                                                      

راه آدم شدن در كلام آيت الله بهجت


پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَ وَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛

نماز در اول وقت خشنودى خداوند، ميان وقت رحمت خداوند و پايان وقت عفو خداوند است.

منبع: سنن الدار قطنى، جلد 1، صفحه 201، حديث 974

و نيز امام صادق عليه السلام درباره فضيلت نماز اول وقت مي فرمايند:

فَضلُ الوَقتِ الأوَّلِ على الآخِرِ كَفَضلِ الآخِرَةِ على الدُّنيا .

فضيلت اوّل وقت (نـماز) بـر آخـر وقت ، همچون فضيلت آخرت بر دنياست .

منبع:ثواب الأعمال و عقاب الاعمال؛ جلد 2 صفحه 58

داستانك:

يكي از اهل علم ، می گوید:

رفته بودم خدمت آیت الله بهجت (رحمه الله) پرسیدم یک راهی بما نشان بدهید که آدم بشیم ؟

فرموده بودند: نمازتان را اول وقت بخوانید این عالم پیش خودش گفته بود :حتما حاج آقا مارا تحویل نگرفته ! نماز اول وقت را که خودمان هم میدانیم یک راه دیگه که ما رو ببرد جلو،

 تا سال بعد در جلسه ای که با ایشان داشتتیم گفتم : دوباره از آقا بپرسم اگر بخواهیم یک راه معرفی کند ما به همه جا برسیم چه راهی را معرفی می کند !

هنوز چیزی نگفته بودم داشتند گفتگو می کردند وسط حرفشان فرمود:

"بعضی ها می آیند پیش  ما چکار کنیم که آدم بشیم رشد پیدا کنیم ؟به انها گفتم نماز اول وقت بخوانید میروند سال بعد می آیند و توی دلشان میگویند حاج اقا ما رو تحویل نگرفت دوباره از حاج اقا بپرسیم چکار کنیم؟ در حالیکه همان حرف بنده را هم دقیق گوش نکردند ورعایت نکردند بابا جواب همان است ،راه همان است."

آن عالم فرمود : من دیگر چیزی نگفتم .آقای بهجت راست می گفتند من نماز عصر را گاهی به وقت نمی خواندم شروع کردم نماز عصر را هم درست کردم به همه جای که دوست داشت و فوق تصورش بود، رسید.

به نقل از حجت الاسلام عالي [ با اندكي تصرف]

جهت دريافت فايل صوت اين داستان توسط حجت الاسلام عالي اينجا را كليك نماييد








                     

دقت در صحبت


قرآن درباره‏ ى چگونگى سخن گفتن با مردم، دستورهايى دارد، از جمله:

سخنى نرم. «قَولًا مَيسوراً»

سخنى ملايم. «قولًا لَيّناً»

سخنى آسان. «قولًا كريماً»

 سخنى استوار. «قولًا سَديداً»

سخنى معروف. «قولًا مَعروفاً»

 سخنى رسا. «قولًا بَليغاً»

و ...

انسان بايد در هنگام صحبت، رعايت همه ي مسائل را داشته باشد ؛ بسيار اتفاق مي افتد كه شخصي حرف خوبي ميزند ، اما چون دقت در كلام ندارد، تاثير كلامش كم مي شود و گاه نتيجه ي معكوس مي دهد

لطيفه:

شخصي براي جلسه اي به روستايي رفت

يكي از اهالي روستا ميكروفون را آورد تا دست آن شخص دهد ، اما سيم ميكروفون كوتاه بود

به آن شخص گفت : آقا صبر كنيد تا بروم و سيمِ رابط بياورم

شخصي از گوشه اي صدا زد : ايشان جلو برود تا به ميكروفون برسد؛ آخر "بار را كه كنار خر نمي برند ؛ خر را كنار بار مي برند "








                     

فضيلت روزه ؛ روز دحوالارض

(به بهانه نزديكي به  25ذي القعده ، روز دحوالارض)

چهار روز در سال وجود دارد كه روزه اش ممتاز است و هيچ روزي مثل اين چهار روز نيست

1.روز ولادت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

2. روز مبعث

3. روز عيد غدير

4. روز دحوالارض   [برگرفته از كتاب رساله أربعة أیّام ؛ مرحوم میرداماد]

در روايتى روزه‏ روز دحوالارض  مثل روزه هفتاد سال است

 و در روايت ديگر كفاره هفتاد سال است

 و هر كه اين روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود و از براى روزه‏ دار اين روز هر چه در ميان آسمان و زمين است استغفار كند و اين روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر گرديده و از براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى است

   منبع : مفاتيح الجنان، اعمال ماه ذي القعده









                     

نمازي آسان ، با فضيلت شگفت

(به بهانه يكشنبه  ذي القعده)

آيا مي خواهيم توبه اي مقبول داشته باشيم؟

 آيا مي خواهيم گناهانمان آمرزيده شود ؟

  آيا مي خواهيم طلبكاران ما در روز قيامت از ما راضى شوند ؟

  آيا مي خواهيم با ايمان بميريم ؟

 آيا مي خواهيم هنگام مرگ ،دينمان گرفته نشود ؟

 آيا مي خواهيم قبرمان گشاده و نورانى گردد ؟

 آيا مي خواهيم والدينمان از ما راضى گردند ؟

 آيا مي خواهيم مغفرت شامل حال والدين ما گردد؟

 آيا مي خواهيم ذريه و نسل ما آمرزيده گردند ؟

  آيا مي خواهيم توسعه رزق پيدا كنيم ؟

  آيا مي خواهيم ملك الموت با ما در وقت مردن مدارا كند و به آسانى جان ما بيرون آيد؟

تمام اينها از فضايل نماز يكشنبه ي ذي قعده است

و كيفيت آن چنان است كه در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز گزارد ( 2 نماز دو ركعتي)در هر ركعت حمد يك مرتبه و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه و معوذتين (سوره ي ناس و فلق )يك مرتبه و بعد از اتمام چهار ركعت هفتاد مرتبه استغفار كند و بعد يك مرتبه بگويد  لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ  و بعد از آن بگويد يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ

منبع : مفاتيح الجنان ،اعمال ماه ذي القعده








                      

تير زهرآگين شيطان چيست؟

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ:

 النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَ

امام صادق عليه السّلام فرمود:

نگاه، تيرى از تيرهاى زهر آلود ابليس است، و چه بسا يك نگاه (كوتاه)، حسرت و اندوه طولانى را به همراه داشته باشد

منبع:ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه: 264

داستانك:

يكى از پولداران خوشگذاران از خدا بى خبر كه همواره در عيش و عشرت به سر مى برد، روزى در كنار درب خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف ((منجاب )) مى رفت ، ولى راه حمام را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى كرد، تا شايد شخصى را بيابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:

حمام منجاب كجاست ؟

 آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت : حمام منجاب همين جاست .

آن بانو به خيال اينكه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى زنا كرد.

زن دريافت كه گرفتار مرد هوسباز شده است ، چاره اى جز حيله نديد و گفت :

من هم كمال اشتياق را دارم ، ولى چون كثيف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم بعد در خدمتتان باشم .

مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و عطر غذا تهيه كرد و برگشت ، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى زنا با آن زن در دلش ماند

 مدتها از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) تلقين مى كردند او به جاى اين ذكر، اين شعر رادر حسرت آن زن را مى خواند،

يا رُبَّ قائِلة يَوما و قَدْ تعِبَتْ ************ اَيْنَ الطَّريقُ اِلى حَمّامِ مَنْجابٍ

چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست ؟

منبع: يكصد موضوع 500 داستان، سيد على اكبر صداقت صفحه 265 (با اندكي تلخيص)

به نقل از كشكول شيخ بهايي جلد 1 صفحه 232









                      

چرا در برزخ شيخ عباس قمي در عذاب بود ؟!

الامام علي «عليه السلام»: جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقه

امام على «عليه السلام»:

 خداى متعال، رعايت حقوق بندگانش را مقدمه‏اى براى رعايت حقوق خودش قرار داد

منبع:الحياة ، جلد ‏1   صفحه  663

زماني كه به برخي از مردم گفته مي شود كارهايي كه مي كنيد ، حق الناس است ؛ مي گويند: مگر آدم كشته ايم، مگر از ديوار مردم بالا رفته ايم .

بايد از آنان پرسيد مگر حق الناس فقط اينهاست :

مگر سيگار كشيدن در جمع ، حق الناس نيست

مگر بي حجابي حق الناس نيست

مگر اسراف كردن ،حق الناس نيست

مگر آشغال ريختن در خيابان ، حق الناس نيست

مگر با موتور خلاف رفتن، حق الناس نيست

مگر گذشتن از چراغ قرمز ،حق الناس نيست

مگر پارك كردن در پياده رو ،حق الناس نيست

و مگر ، مگر ، مگر ...

داستانك:

مرحوم حاج شیخ عباس قمی – صاحب مفاتیح الجنان – کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش می دهد تا به صاحبش بدهد .

شب در عالم خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: « کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی ؟»

روز بعد برادرش می پرسد:« با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام ».

برادرش می گوید :« هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد». بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند. روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند :آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است ؟

 گفتند : آري

طلبه مي گويد : شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد.

منبع:داستانها و حکایتها،سیّد مهدی شمس الدین،صفحه 78 .









                      

3 چيز مقدمه 3 چيز (3. تقوا و صله رحم)

( به بهانه ميلاد امام رضا عليه السلام )

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام  قَالَ:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى

...  3. وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ؛ فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ

حضرت امام  رضا- عليه السّلام- فرمود: خداوند سه چيز را با سه چيز ديگر واجب كرده:

...    3. تقوى را با صله رحم،؛  آنكه با خويشان خوشرفتارى نكند تقوى ندارد.

منبع: بحار الأنوار ؛ جلد ‏71  ؛  صفحه 68

در آيه اول سوره مباركه نساء ، خداوند مي فرمايد :" وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ " كه تقوا و صله رحم در كنار هم آمده است

داستانك:

یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله تعالی نقل می کند:

مهندسی بود بساز و بفروش. یکصد دستگاه ساختمان ساخته بود ولی به دلیل بدهکاری زیاد شرایط اقتصادی بدی داشت و حکم جلبش را گرفته بودند.

به منزل پدرم آمد و گفت نمی توانم به خانه برگردم. خود را پنهان می کنم تا کسی مرا نبیند. شیخ با یک توجه فرمود: برو خواهرت را راضی کن!

مهندس گفت: او راضی است. شیخ فرمود نه. مهندس تاملی كرد و گفت: بله وقتی پدرم از دنیا رفت ارثیه ای به ما رسید، هزار و پانصد تومان سهم او شد یادم آمد که نداده ام.

رفت و برگشت و گفت پنج هزار تومان دادم به خواهرم و رضایتش را گرفتم. پدرم سکوت کرد و پس از توجهی فرمود: می گوید هنوز راضی نشده. خواهرت خانه دارد؟ گفت: نه اجاره نشین است

شیخ فرمود: برو و یکی از بهترین خانه هایی که ساخته ای به نامش کن و به او بده و بیا تا ببینم چکار می شود کرد.

مهندس گفت: ما دو شریک هستیم چگونه می توانم؟

شیخ فرمود بیش از این عقلم نمی رسد چون آن بنده خدا هنوز راضی نشده است . او رفت و یکی از خانه ها را به نام خواهرش زد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و برگشت. شیخ فرمود: حالا درست شد.

فردای همان روز سه تا از آن خانه ها را فروخت و از گرفتاری نجات پیدا کرد.

منبع:كيمياي محبت اثر آيت الله ري شهري ؛ صفحه 141








3 چيز مقدمه 3 چيز (2. شكر خدا و احسان والدين)

( به بهانه ميلاد امام رضا عليه السلام )

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام  قَالَ:

  إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى ...

 ...  2.  وَ أَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَيْنِ؛ فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ

حضرت امام  رضا- عليه السّلام- فرمود: خداوند سه چيز را با سه چيز ديگر واجب كرده:

...   2. شكر خود را با شكر پدر و مادر، هر كه از پدر و مادر قدردانى و تشكر نكند شكر خدايش قبول نشود ...

منبع: بحار الأنوار ؛ جلد ‏71  ؛  صفحه 68

در قرآن 4 بار ؛" و بالوالدين احسانا " آمده است  ؛ كه در تمام اين موارد قبلش بحث پرستيدن خدا مطرح شده است

... لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ...

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ...

... أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ...

وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا ...

خدا نكند پدر و مادري ؛ فرزندشان را نفرين كنند و يا از او راضي نباشند.

داستانك:

 «زمخشری»،دانشمند بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر معروف «کشّاف»،يك پاي خود را در حادثه اي از دست داد.

او پس از ورود به بغداد و ملاقات با فقيه دامغاني ، علت قطع شدن پايش را اينگونه شرح مي دهد:

نفرین مادرم موجب پدید آمدن چنین گرفتاری است؛زیرا من، در ایام کودکی،گنجشکی را گرفتم و نخی به پایش بستم و پرهایش را کندم.در این میان،ناگهان پرنده از دستم فرار کرد و در اثر این کار پای چپش  جدا شد.

مادرم وقتی از این ماجرا باخبر شد، برآشفت و به من گفت:خدا پای چپت را  قطع کند،همچنان که پای چپ  این حیوان زبان بسته را جدا ساختی!

پس از مدتي از اسب افتادم و پاي چپم شكست.

پزشكان چاره اي جز قطع پايم نديدند . و اين در اثر نفرين مادر بود.

منبع :كتاب عظمت يك نگاه صفحه 180 به نقل از كتاب مقام والدين در اسلام صفحه 125








  

3 چيز مقدمه 3 چيز (1. نماز و زكات)

)  به بهانه ميلاد امام رضا عليه السلام )

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام  قَالَ:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى

1 .  أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ؛  فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ ...

حضرت امام  رضا- عليه السّلام- فرمود: خداوند سه چيز را با سه چيز ديگر واجب كرده:

1.   نماز را با زكوة- هر كه نماز بخواند و زكات ندهد نمازش قبول درگاه او نيست ...

منبع: بحار الأنوار ؛ جلد ‏71  ؛  صفحه 68

در قرآن  26 بار نماز و زكات در كنار هم آمده است مانند  "يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة "

زكات 2 نوع است ، واجب (خمس و زكات ) و مستحب (صدقه)

كساني كه اهل خمس و زكات نيستند ؛ چه جوابي خواهند داد؟!

داستانك:

پيرزنى در قم با نخ‏ريسى‏ خود، خمس وسهم امامش را نزد آيت‏اللَّه حجّت مى‏آورد، وقتى مى‏خواست از اتاق بيرون رود عقب عقب مى‏رفت و خيره خيره به آقا نگاه مى‏كرد، آقا دليلش را پرسيد؟

پيرزن گفت: مى‏خواهم خوب قيافه شما را در خاطرم نگهدارم و روز قيامت شما را تحويل خدا بدهم و بگويم: خدايا! من جان كندم و خمس و سهم امامم را به اين آقا دادم تا از دينم حفاظت كند، حال اگر او در اين راه كم گذاشته او را مؤاخذه كن. مرحوم آيت‏اللَّه حجّت خمس را زمين گذاشت و زار زار گريه كرد.

منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى، جلد ‏2، صفحه 101








    

چو قرآن بخوانند ؛ دیگر خموش

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [ الأعراف : 204 ]

چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهيد و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد.

اسلام دو فرقه مهم دارد که هر کدام یکی از یادگاران پیامبر را قربانی کردند ما شیعیان قرآن و اهل سنت  عترت را (البته فكر نشود كه اهل سنت هم خيلي به قرآن احترام مي گذارند)

حال ، چرا بعضی از ما، به قرآن احترام نمی گذاریم مانند اینکه :

  • هنگام خواب زير پايمان قرآن است و ما جا به جا نمي شويم
  • در ماشینمان قرآن روشن است و ما با هم حرف می زنیم
  • در تعزیه قاری در حال قرائت قرآن است و ما از آخر مجلس بلند می شویم و باصدای بلند تسلیت می گوییم
  • قاري در جلسه تعزيه ، وسط قرآن صحبتهاي متفرقه مي كند
  • و . . .

 داستانك :

یکی از علمای اصفهان می گفت:با عدّه ای برای حج به مکه مشرف شدیم،در مدینه یک نفر از دوستان همراه ما در گذشت.پس از دفن،مجلس ترحیمی تشکیل داده و یکی از قاریان را برای تلاوت قرآن،به مجلس دعوت کردیم.قاری آمد و نشست اما قرآن نمی خواند.

به او گفتیم بخوان.ایشان گفتند:شما مشغول حرف زدن هستید و تا ساکت نشوید قرآن نمی خوانم!همه ساکت شدیم ولی باز دیدیم نمی خواند.

گفت:طرز نشستن شما مناسب با مجلس قرآن نیست،لذا همه دو زانو نشستیم،دیدیم باز قرآن را شروع نمی کند،گفتیم بخوان.او گفت:هنوز مجلس برای قرائت قرآن،مهیا نشده است،زیرا در دست بعضی چای و ... مشاهده می شود.چای را که کنار گذاشتیم،قاری آیه ای از قرآن را تلاوت کرد و مجلس را ترک گفت.

آیه ای را که تلاوت کرد این بود «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ »

منبع: ماهنامه بشارت،خرداد و تیر 1386، شماره 59 صفحه39


 

                                            

مواظب باشيم ، رفاهمان لكه دار نشود


از ديروز كه خبر كشته شدن حدود 45 نفر از عزيزانمان در تصادف 2 اتوبوس در اتوبان تهران قم منتشر شده است ؛ محافل مختلف ،اين خبر را در صدر اخبار خود قرار داده اند

اين بسيار خوب است و بايد توجه به اين مسائل بيشتر شود تا چنين رويدادهايي در كشور ما رخ ندهد

اما نكته اينجاست كه مگر فقط اين بزرگواران انسان هستند ؛ مگر هر روز خبر كشته شدن دهها نفر از مردم مظلوم فلسطين، افغانستان، پاكستان ، يمن، بحرين ، سوريه و ... به ما نمي رسد و ما بي تفاوت فقط گوش نمي كنيم!!!

صدا و سيما مي ترسد تا تصاوير جنايات واقعي مزدوران وهابي را در سوريه نشان دهد ، كه ما خوابمان به هم نريزد و يا آسودگيمان بر هم نخورد و ...

حال كافي است جستجويي در اينترنت داشته باشيم تا وضع اسف بار مردم ، خصوصا كودكان مظلوم سوري را مشاهده كنيم

به اين تصوير دقت نماييد

كودكي كه دست و پاي او را بسته اند و جلوي روي او سر پدر و مادرش را از تن جدا مي كنند


و اين تصوير كه نيازي به توضيح ندارد

ببخشيد كه آسايشتان را ، شايد كمي به هم ريختم







دانلود فایل با لینک مستقیم

نظمي شگفت

 زماني كه حضرت علي عليه السلام توسط ابن ملجم ملعون ضربت خورد در آخرين وصاياي خود مي آورند:

أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُم‏

شما دو تن (حسن و حسين) و همه فرزندانم و كسانم و آن را كه نامه من به آنان مي رسد، سفارش مى‏كنم به ترس از خدا و نظم در كارها...

منبع : نهج البلاغه نامه  47

يكي از مواردي كه دين مبين اسلام به آن سفارش موكد دارد نظم است . ما بايد اهل نظم و انظباط باشيم

داستانك:

يكي از بزرگان از قول حاج احمد آقا خميني ، براي من تعريف كرد كه:

روزي ديدم امام با قاشق ، غذا را جابه جا مي كنند و از جلوي ظرف به عقب ظرف و از عقب ظرف به جلوي ظرف مي ريزند .

از ايشان دليل اين كار را سوال كردم ، فرمودند:

پزشك به من گفته بايد قرص را وسط غذا بخوري و من دارم  وسط غذا را مشخص مي كنم تا دقيقا قرص را وسط غذا بخورم ، نه زودتر و نه ديرتر 








دانلود فایل با لینک مستقیم                                                  

آيا ما برادر شيطانيم ؟

إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ ...  [الإسراء :  27 ]

اسرافكاران، برادران شياطينند؛ ...

به راستي چرا ما ايرانيان كه ادعاي مذهبي بودن داريم ، اينقدر اهل اسرافيم

مثلا :

چرا مصرف آب ، در كشور ما ، 2 برابر ميانگين جهاني است ؟!

چرا مصرف برق  ، در كشور ما ، 3 برابر ميانگين جهاني است ؟!

چرا مصرف گاز ، در كشور ما ، 3 برابر ميانگين جهاني است ؟!

چرا استفاده از تلفن ، در كشور ما ، 4 برابر ميانگين جهاني است ؟!

چرا مصرف بنزين ، در كشور ما ، 6 برابر ميانگين جهاني است ؟!

چرا مصرف نان ، در كشور ما ، 6 برابر ميانگين جهاني است ؟!        [منبع و اينفوگرافيك اين آمار اينجا ]

داستانك 1:

روزي خواستم عينك امام را به ايشان بدهم، دیدم مقداری گرد و غبار روی شیشه های آن نشسته است. یک برگ دستمال کاغذی برداشتم و عینک را تمیز کردم و به امام دادم. ایشان عینک را به چشم زدند .

 بی توجه، قصد داشتم آن دستمال را مچاله کرده و دور بیاندازم که امام گفتند: «آقای انصاری! اگر شما برای آن دستمال، مورد مصرف ندارید، به من بدهید. این دستمال هنوز جای مصرف دارد»

منبع : زندگي به سبك روح الله صفحه 30

داستانك 2 :

یک بار که خدمت امام بودیم، از من خواستند پاکت دارویشان را به ایشان بدهم.داخل پاکت دارویی بود که باید به پایشان می مالیدند.شاید کسی باور نکند، بعد از مصرف دارو، امام یک دستمال کاغذی را به چهار تکه تقسیم کردند و با یک قسمت از آن چربی پایشان را پاک کردند و سه قسمت دیگر را داخل پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد بتوانند از آن استفاده کنند.

راوي: خانم فريده مصطفوي (دختر امام ) منبع: نشريه امتداد - صفحه: 40

 






,                                                 

نصيحت به فرزند 3 " بعضي از كارها ، عامل اتهام"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ ...

3. وَ مَنْ يَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ يُتَّهَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم ....

3. و هر كس داخل در جاي بدي شود ، متهم خواهد شد

منبع:بحار الأنوار   جلد 75   صفحه 261   

اين فراز از روايت اين جمله را مي رساند كه " خود را در معرض تهمت قرار ندهيم "

به عنوان مثال:

مردي گردنبند زرد رنگ به گردن مي اندازد ؛ همه فكر مي كنند طلاست(در حالي كه طلانيست )

شخصي به خانمي در خيابان چشمك ميزند ؛ مردم فكر بد مي كنند ( حال آنكه آن خانم،همسرش بوده)

با نامحرم در جاي خلوتي قرار مي گيرد ، مردم او را متهم ميكنند

داستانك :

پيامبر اكرم در حال اعتكاف بود . زني آمد و مدتي با ايشان صحبت كرد و بعد برخاست و رفت .

در اين هنگام دو نفر از اصحاب از كنار پيامبر عبور كردند و به آن حضرت سلام نمودند .

فوراً پیامبر خدا فرمود:اين زن صفيه ،همسرم بود

آن دو عرض كردند اي رسول خدا ما به شما شك نداشتيم

 پیامبر فرمود: شیطان ( مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری می شود ترسیدم شری را در دل شما بیفکند.

 فَقَالَ:إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یُقْذَفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا

منبع:محجه البيضاء؛ جلد 5 ؛ صفحه 67

خاطره :

در دبيرستاني نماز مي خواندم ؛ خواستم در بين نماز، براي آموزش وضو ؛ با يك ليوان آب ،وضو بگيرم.

شروع كردم به وضو گرفتن ، "صورت و دست و سر و پاي راست" ؛ اما پاي چپ را نكشيدم و وضو را تمام كردم .

بعد از نماز دوم يكي از دانش آموزان آمد و سوال كرد : چرا مسح پاي چپ را نكشيديد

گفتم : اگر مي كشيدم ممكن بود بعضي با خود بگويند وضوي امام جماعت باطل شده، دارد وسط نماز وضو مي گيرد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

نصيحت به فرزند 2 " زبان، عامل پشيماني"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ

2.وَ مَنْ لَا يُقَيِّدْ أَلْفَاظَهُ يَنْدَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم...

2. هر كس زبانش را رها كند ، پشيمان ميشود

منبع:بحار الأنوار   جلد 75   صفحه 261   

چه بسيار اوقاتي كه ما بعد از صحبت كردن پشيمان شده ايم؛ آنجا بود كه با خود گفتيم :چه خوب بود اين حرف را نمي زدم

داستانك:

شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرضه داشت: مرا نصيحت كنيد،

 حضرت فرمود: اِحْفَظِ لِسَانَك  زبانت را نگه‏دار،

دوباره گفت: كه نصيحتم كنيد، فرمود: زبانت را نگه دار،

باز گفت: مرا نصيحت كنيد،

فرمود: واى بر تو، مگر چيزى جز زبان، انسان را به رو در آتش خواهد افكند

منبع:تحف العقول صفحه :94

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

نصيحت به فرزند 1 " دوست بد ، عامل انحراف"

قال الصادق عليه السلام:  يَا سُفْيَانُ أَدَّبَنِي أَبِي بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِي- يَا بُنَيَّ

1. مَنْ يَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا يَسْلَمْ

امام صادق عليه السلام فرمايند : اي سفيان پدرم مرا به سه چيز ادب كرد...پدرم فرمود : اي پسركم

1. هر كس با شخص بدي همنشين شود ؛ سالم نمي ماند

منبع:بحار الأنوار   جلد 75   صفحه 261   

 

داستانك:

در عصر پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در میان مشركان، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر، عقبه و ابى بود. بعد از جرياناتي عقبه، به یكتائى خدا و رسالت پیامبر(صلي الله عليه و آله) گواهى داد و به این ترتیب قبول اسلام كرد.

این خبر به گوش دوست عقبه یعنى «ابى» رسید، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شدید كرد و حتى گفت: "تو از جاده حق منحرف شده اى"

و نيزگفت : "من از تو خشنود نمى شوم مگر اینكه در برابر محمد(صلي الله عليه و آله) بایستى و او را توهین كنى و... "

عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف كافران شركت نمود و در همان جنگ به هلاكت رسید.

دوست ناباب او «ابى» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف كافران بود و بدست رزم آوران اسلام كشته شد.

تا توانى میگریز از یار بد 

یار بد، بدتر بود از مار بد

مار بد، تنها تو را بر جان زند 

یار بد بر جان و بر ایمان زند

منبع:داستان دوستان (اثر حجه الاسلام محمدي اشتهاردي) با اندكي تلخيص

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

2 خاطره از شهيد رجايي

(به بهانه 8 شهريور ، سالروز شهادت شهيد رجايي و باهنر)

داستانك 1:

یک‏بار در حین پرسش و پاسخ مسؤولان، با شنیدن اذان ظهر، خطاب به حضار و جمع گفت: اگر خبر داده باشند برای مدت بیست دقیقه ضرورت دارد ارتباط تلفنی با مرکزی برقرار کنم، آیا اجازه هست که همین جا صحبت را متوقف و ادامه آن را به بعد از تلفن موکول کنیم؟ حاضران که از پیشنهاد غیرمنتظره شهید رجایی غافل گیر و شگفت‏زده شده بودند، گفتند: اختیار دارید. بله قربان!

 او گفت: هم‏اکنون دستگاه بی‏سیم الاهی (اذان) خبر از انجام فریضه ظهر داده است. ما فعلاً وظیفه داریم با اقامه نماز، این ارتباط را برقرار کنیم.

 سپس بدون تکلف، لحظه‏ای بعد در برابرنگاه ناباورانه حضّار، با جمعی به نماز ایستاد و این تکلیف الاهی را سروقت انجام داد.

داستانك 2:

پیش از انقلاب، یک‏بار او را دیدم که برای خرید میوه، از خیابان ایران به میدان ژاله (شهدا) می‏رفت.

گفتم: برای خریده میوه چرا این همه راه می‏روی؟ گفت: آن‏جا دوستی دارم که دکّه‏دار و میوه‏فروش است.

همراهش تا همان‏جا رفتم و دیدم این بزرگوار بعداز خوش و بش کردن با میوه‏فروش، دور ازچشم او، میوه‏های له شده و معیوب را در پاکت می‏ریزد.

 تعجب کردم و برای کمک به او، چند میوه خوب و سالم را در پاکتش ریختم، امّا ایشان بی‏آن‏که میوه فروش متوجه شود، آن‏ها را از پاکت در آورد و به جای آن‏ها، میوه‏های معیوب را در پاکت ریخت! بعد از پرداخت وجه در بین راه پرسیدم: قصه چه بود؟ اول چیزی نخواست بگوید، اما در برابر اصرارم گفت: این مرد دو پسر داشت. یکی در جریان مبارزه شهید شد و دیگری اکنون در زندان به سر می‏برد. ما و برخی از دوستان در طول هفته، بی‏آن که او بداند، به قصد کمک به این پدر تنها و دلسوخته، از ایشان به این شکلی که دیدی میوه می‏خریم






       

خلاصه چهار كتاب آسماني « 4. قرآن»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الْفُرْقَانِ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 4.از قرآن اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس به خدا توكل كند ، خدا او را كفايت مي كند"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستانك:

این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین‌شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار انسان فقیری بود. شبی از شدت تهی دستی و گرفتاری به این فکر میوفتد که بالاخره چه باید کرد؟ آیا به مراجع تقلید وقت روی آورم؟ یا نامه‌ای به شاه نوشته و از او کمک بخواهم؟ یا ...

سرانجام شب را تا نزدیک سپیده در فکر سپری میکند و به این نتیجه میرسد که نباید به انسانها مراجعه کنم و تنها راه این است که نامه‌ای به خدا بنویسم و خواسته های خود را بصورت کتبی از او بخواهم.

به همین جهت خالصانه و در اوج اعتماد و امید به خدا، نامه‌ای به درگاه خدای متعال نوشت که نامه او در موزه گلستان تهران تحت عنوان "نامه‌ای به خدا" نگهداری میشود.

مضمون نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا!

سلام علیکم

اینجانب بنده شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:

"و ما من دابه فی الارض الا علي الله رزقها" هیچ موجود زنده‌ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است

من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما در روی زمین. و در جای دیگر قرآن فرموده‌اید:

"ان الله لا یخلف المیعاد"  مسلما خدا خلف وعده نمیکند

بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:

1- خانه‌ای وسیع

2- همسری زیبا و متدین

3- یک خادم

4- یک کالسکه و سورچی

5- یک باغ

6- مقداری پول برای تجارت

لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید.

مدرسه مروی - حجره شماره 16 - نظرعلی طالقانی

 نظر علی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر میکند که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در سوراخی در دیوار مسجد قایم می‌کند

فردای آن روز، ناصرالدین شاه با درباری‌ها میخواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد میگذشت. ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی را روی پای ناصر الدین‌شاه می‌اندازد. ناصرالدین شاه نامه را میخواند و شکار را کنسل کرده دستور میدهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی می‌فرستد و نظرعلی را به کاخ فرا‌می‌خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و می‌گوید: "نامه‌ای را برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم" و دستور میدهد همه خواسته‌های نظرعلی یک به یک اجرا شود.


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد









دانلود فایل با لینک مستقیم

خلاصه چهار كتاب آسماني « 3. زبور»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الزَّبُورِ مَنْ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ سَلِمَ من الْآفَاتِ...

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 3.از زبور اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس از شهوات دوري كند ، از آفات سالم مي ماند"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

در روايتي در جلد ‏71  بحار الأنوار  صفحه  185 آمده است  فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَة . شهوات انواع دارد

بعضي شهوت خواب دارند ؛ و هر چه بخوابند ، باز هم تمايل به خواب دارند

بعضي شهوت مال دارند؛ هر چه پول به دست مي آورند ،طمعشان بيشتر مي شود

بعضي شهوت رياست دارند؛ براي به  دست آوردن مقام ، از هر طريقي وارد مي شوند

بعضي شهوت زيبايي دارند؛ هر چند ماه يكبار  جايي از صورتش را عمل مي كند

بعضي شهوت جنسي دارند؛ واز هر راهي براي تخليه شهوت  استفاده مي كنند

بعضي شهوت تنوع طلبي دارند ؛ بايد وسايلشان را زود زود عوض كنند

مانند:

تنوع طلبي در تلفن همراه ؛ كه هر  ماه گوشي اش را عوض مي كند

تنوع طلبي در ماشين ؛ بايد تند تند ماشين عوض كند

تنوع طلبي در همسر؛بعد از چند ماه كه با اين يكي بود ؛ دلش را ميزند و سراغ ديگري مي رود

تنوع طلبي در لباس؛ براي هر مهماني يك مدل جديد لباس تهيه مي كند.

تنوع طلبي در دكوراسيون منزل؛ بايد مبل و پرده و ... را هر سال عوض كند

تنوع طلبي در دكوراسيون اداره ؛ (از آنجا كه پول ،مال خودش نيست )، رنگ و سنگ فرش و قاب وميز و ... اداره بايد چند ماه يكبار عوض شود

و ...


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

خلاصه چهار كتاب آسماني « 2. انجيل»

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً . . . وَ مِنَ الْإِنْجِيلِ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ...

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 2.از انجيل اين جمله را انتخاب كردم : "هر كس قناعت داشته باشد زندگي راحتي دارد"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستانك 1 :

روزی (شبلی) به مسجد رفت تا نماز بخواند ، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان میخور دند .

دو کودک ، نزدیک شبلی نشسته بودند ، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .

پسر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک ، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواست .

پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد .!

پسر ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد ..

شبلی به آنها نگاه میکرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟

گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد

داستانك 2:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد.

دوست من گفت: اگر در اين نمك سعتر هم بود بهتر بود. سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سعتر گرفت و آورد.

وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد (و با قناعت غذا خورديم) سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

خلاصه چهار كتاب آسماني « 1. تورات »

قال اميرالمومنين عليه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً مِنَ التَّوْرَاةِ مَنْ صَمَتَ نَجَا . . .

تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر يك كلمه‏اى انتخاب كردم:

 1.از تورات اين جمله را انتخاب كردم : "هر كه سكوت اختيار كند نجات يابد"

منبع: تحرير المواعظ العددية، صقحه: 342

داستانك:

آيت الله سيد محمد حسيني همداني صاحب تفسير «انوار درخشان» مي فرمود:

در مدرسه قوام حجره داشتم، مطلع شدم مرحوم آقاي قاضي تبريزي در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکي اختيار کرده است

روزي تصادفاً به نکته اي برخوردم که بسيار توجه مرا جلب کرد و آن هم اين بود که داخل دهان مرحوم قاضي کبود رنگ بود، از استاد پرسيدم علت چيست؟ ايشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خيلي اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعليم مي پرسم و قصد ديگري ندارم،باز به من چيزي نفرمود تا اينکه روزي در جلسه خلوتي فرمودند:

 آقا سيد محمد! براي طي مسير طولاني سير وسلوک، سختي هاي فراواني را بايد تحمل کرد و از مطالب زيادي نيز بايد گذشت؛آقا سيد محمد! من در آغاز اين راه در دوران جواني براي اينکه جلوي افسار گسيختگي زبانم را بگيرم و توانائي بازداري آن را داشته باشم 26 سال ريگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسايي خودداري کنم، اينها اثرات آن دوران است!

منبع :كتاب چشمه توحيد صفحه 219

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد







دانلود فایل با لینک مستقیم

4 چيز، محوكننده گناهان (4. شكر)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 4.  الشُّكْر

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

4.شكرگزارى.

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

داستانك:

روزى حضرت عيسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسيد به فلان محل برو كه ما را در آنجا دوستى است، مسيح به آن محل موعود رفت زنى را ديد كه نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمين افتاده و زبانش مترنم به اين ذكر است:

 « الحمدالله على نعمائه والشكر على آلائه »

خدا را بر نعمتهاى ظاهرياش سپاس و بر نعمتهاى باطنياش شكر.

آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پيش رفته و به او سلام كرد، زن گفت: عليك السلام يا روح الله! فرمود اى زن تو كه هرگز مرا نديدهاى از كجا شناختى من عيسى هستم، زن گفت: آن دوستى كه تو را به سوى من دلالت كرد برايم معلوم نمود كه تو روح الله هستى، فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده! زن گفت: خدا را ثنا ميگويم كه دلى ذاكر و زبانى شاكر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانيت و يگانگى ياد ميكنم كه هرچه را ميتوان با آن معصيت كرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر ميكردم، اگر دست داشتم به حرام ميآلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع ميرفتم چه عاقبتى داشتم؟

اين نعمتى كه خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.

منبع:خزينة الجواهر ،صفحه318

ما بايد ديدمان را عوض كنيم و به نعمتهايي كه خدا به ما داده توجه كنيم ،نه به كمبودها. يعني در يك كلام در مسائل مادي به پايين دست خود نگاه كنيم

لطيفه :

كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد  آن شخص سريع شروع كرد به شكر كردن .

شخصي سوال كرد : لباست پر از آلودگي شده و شكر مي كني

گفت :براي اين شكر مي كنم كه ، اگر گاو پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

4 چيز، محوكننده گناهان (3. خوش اخلاقي)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 3. حُسْنُ الْخُلُقِ ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

3. خوش‏ اخلاقي ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

داستانك:

آیت الله مظاهری،در كتاب ارزشمند «تربيت فرزند ، از ديدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، مي آورند:

فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟

گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!

بعد به من گفت : بيا برويم قبرم را نگاه كن

جلو رفتم و ديدن ته قبرش سوراخ است

گفت:وقتي مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد كه تمام روغن من گرفته شد و رفت در اين سوراخ.

اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت مي دادم

منبع: كتاب تربيت فرزند از نظر اسلام صفحه 101 [با تلخيص]


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

4 چيز، محوكننده گناهان (2. حيا)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 2. الْحَيَاءُ  ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

2. حيا ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

حيا بحث بسيار مهمي است ، تا آنجا كه در روايت آمده است : هيچ ايماني مثل حيا و صبر نيست؛  لا إيمان كالحياء و الصبر

برخي از انسانها در اعمال حيا را رعايت نمي كنند؛ به عنوان مثال:

در صحبت كردن حيا را رعايت نمي كند و در كلامش همه نوع حرف و فحش و... را مي آورد

مردان لباسهايي مي پوشند كه بسيار زننده است ، وتا مي نشينند و يا در نماز به ركوع و سجده مي روند ، پشتشان نمايان مي شود.

خانمها به بدترين صورت و بدون حجاب در مقابل نامحرم ظاهر مي شوند

پدر و مادر در منزل، مقابل فرزندانشان لباسهاي نا مناسبي به تن ميكنند

اعضاي خانواده كنار هم مينشينند و فيلمهاي زشت ماهواره اي نگاه مي كنند

دانشجويان در خوابگاهها لباس نامناسب به تن مي كنند

و...

برخي هم در حيا ، افراط مي كنند و مسائل غسل و بانوان و ... را نمي پرسند و اعمال را اشتباه انجام مي دهند

لطيفه :

شخصي ميره مغازه الكتريكي . به فروشنده مي گه میگه: خیلی ببخشید عذر میخوام گلاب به روتون واقعا ببخشید، شرمنده، لامپ دارید؟

فروشنده مي گه : لامپ خواستن كه اينقدر معذرت خواهي نداره!

مي گه آخه براي دستشويي مي خواستم


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد







دانلود فایل با لینک مستقیم

4 چيز، محوكننده گناهان (1. راستگويي)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 1. الصِّدْقُ ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

1. راستگوئى ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

داستانك :

كاسبى بود در بازار كاشان كه به شاگرد خود مى‏گفت: اگر مشترى آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو به صورت من تف بينداز تا من دست به چنين كارى نزنم. قرار ما اين است اگر اينكار را كردى نصف مغازه‏ام را به تو مى‏دهم و اگر در برابر انحراف و عمل شيطانى من سكوت كنى‏؛ اخراجت مي كنم

                        منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ‏2)، صفحه: 111

بعضي از انسانها مفت مفت ، دروغ مي گويند ،بدون اينكه چيزي بدست بياورند

لطيفه :

شخصي به دوستش گفت : در نزديكي خانه ي ما كوهي است كه هر چه مي گويي تكرار مي كند . مثلا اگر بگويي: حسين . مي گويد: حسين حسين حسين حسين ...

دوستش كه مي خواست كم نياورد گفت : اين كه چيزي نيست . كوه كنار خانه ي ما ؛ اگر بگويي حسين . مي گويد: كدام حسين!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

اولين نفري كه به جهنم مي رود؛ كيست؟

وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام :

مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَيْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّار

  از سوى خدا به موسى وحى شد:

هر غيب‏ت كننده‏ اى كه با توبه از دنيا برود، آخرين كسى است كه به بهشت وارد مى‏شود و هر غيبت‏ كننده‏ اى كه بر آن اصرار داشته باشد، و با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل دوزخ مى‏گردد

 منبع : إرشاد القلوب إلى الصواب  ، جلد‏1  ؛صفحه 116

يكي از انواع غيبت ، غيبت با دعا كردن است

به عنوان مثال :

از ما مي پرسند فلان دوستت چطور است ؟

مي گوييم : خدا به همه ي ما اخلاق خوبي عنايت كند ( يعني دوستمان اخلاقش خوب نيست)

يا مي گوييم: خدا بچه هاي ما را از دام اعتياد نجات دهد ( يعني بچه ي او معتاد است)

يا مي گوييم : خدا همسر سازگاري به همه  عنايت كند ( يعني همسر او سازگار نيست )

و . . .

لطيفه :

فردي كه يك چشمش نابينا بود به امام جماعت مسجدي توهين مي كند

چند وقت بعد امام جماعت پس از سخنراني ، در دعايش مي گويد :

" خدايا چشمِ ديگرِ انسانهايِ گمراه، را هم كور كن "


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

معجزه اي در جنگ 33 روزه

(به بهانه 22 مرداد سالروز پيروزي تاريخي حزب الله لبنان بر رژيم غاصب صهيونيستي در جنگ 33 روزه)

این داستان درتلوزیون اسرائیل و درروزنامه هاآرتص صهیونیستها منعکس شد وخواننده ی گرامی می تواند وارد سایت انگلیسی روزنامه مزبورشود و مطالب بیشتری ازاین دست را درآنجا پیداکند.

کانالهای تلویزیونی اسرائیل ازیکدیگر پیشی می گرفتند جهت دعوت از سربازان و افسران نخبه تا در استودیو بیایند و میهمان برنامه ی آنان شوند و ازفاجعه ای که برایشان رخ داد آشنا و ازماجرا مطلع شوند.

یکی ازافسران لشکر «غولانی» که نامش «ایثان آیخنر» و یکی ازدستانش قطع شده بود، دربرنامه حضور داشت. مجری برنامه از او پرسید چه شد که دستت درجنگ قطع شد؟ او هم پاسخی داد که همگان را به تعجب و شگفتی واداشت.

ایثان گفت : جنگ بسیار سختی را تجربه کردیم، درحالی که وارد حومه ی شهر بنت جبل می شدیم و تعدادمان هم بسیار زیاد بود. من پشت یک درخت موضع گرفتم تا سربازان لشکر را پوشش دهم و درعین حال با دوربین تفنگم، برخی خانه ها را زیرنظر داشتم تا هرگونه تحرک و جابجایی نیروهای حزب الله را رصد کنم. این بود که سه تن ازرزمنده های مقاومت اسلامی را دیدم که آرام و آهسته داشتند به سوی ما نفوذ می کردند تا سربازانمان را غافلگیر کنند.

در وهله اول به نظرم آمد که آنان هدفهای بسیار آسانی هستند، لذا همین که خواستم هدفگیری کنم و بطرف آنان تیراندازی نمایم، ناگهان با مردی سوار بر اسب و شمشیر به دست مواجه شدم که ضربتی به من وارد کرد و از نظر دورشد، من خیلی آشفته و وحشت زده شده بودم!

خانم مجری با شگفتی ازاو سؤال کرد: واقعاً آنها با شمشیر و اسب می جنگیدند؟! افسر اسرائیلی (ایثان) جواب داد: بله، حتی بعضی ازسربازان به من گزارش دادند تک سواری با اسبی تندرو آنها را دنبال می کرد و آنچنان سریع می گذشت که نمی توانستیم اورا هدف قرار دهیم.

منبع : كتاب « معجزات و كرامات نبرد صادق الوعد» صفحه 28

جهت تمايل به مطالعه مطالب بيشتر از جنگ 33 روزه اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

موقعيت شناسي در نصيحت كردن

يكي از مهمترين نكاتي كه بايد هنگام نصيحت كردن دقت شود ؛ موقعيت شناسي است

خداوند مي فرمايد :  إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيه‏ [بقره 133]

هنگامي كه لحظه مرگ يعقوب رسيد ، به فرزندانش گفت: ...

يعني حضرت يعقوب از اين موقعيت حساس ، براي نصيحت كردن استفاده كرد

و يا سليمان ، هدهد را كه زيباست ، براي بلقيس فرستاد؛  نه حيواناتي مثل كلاغ

و يا جعفر طيار در حضور نجاشي مسيحى ؛ شروع كرد سوره مريم را خواند كه از مريم تعريف مى‏كند، نجاشى شروع كرد زار زار گريه كردن ؛ حال اگر مي گفت: «بِسْمِ الله قَاصِم الجَبَّارِين»، «تَبَّتْ يَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» بريده باد دست ابولهب ؛ نجاشي چه مي گفت؟!

مى‏گفت :عجب كسى آمده پيامبر شده است اين به عموى خودش رحم نمى‏كند خيلى آدم خشنى است. اصلا اين دين به درد نمى‏خورد.

كلام بيجا كار دست انسان مي دهد ؛ كلام بيجا كه هيچ ، سرفه بيجا هم همه چيز را به هم مي زند

لطيفه:

شخصي كم سوادي هميشه به مردم مي گفت : من قاري قرآنم .

روزي در مسجدي مردم از او خواستند ،قرآن بخواند . و او به ناچار قبول كرد .

خواست سوره‌ی مبارکه‌ی «ق» را بخواند كه از قضا شخصي، سرفه اش گرفت شروع كرد به سرفه كردن. قاري به خیال آن‌که غلط گفته، گفت: «قوف!». آن شخص باز سرفه کرد، گفت: «قیف!». باز سرفه کرد،

گفت: سرفه و مرگ! یا قاف است یا قوف یا قیف!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

فقط يك نصيحت

عن أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام  يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ‏ : مَنْ‏ أَهَانَ‏ لِي‏ وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي

امام صادق علیه‌السلام فرمود كه خداوند تبارک و تعالی فرموده است:

هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است

وسائل الشيعة، جلد ‏12، صفحه: 266

داستانك :

مرحوم آیت الله العظمی سلطانی طباطبایی (قدس الله نفسه الزکیه) عالم بسیار بزرگوار و استاد العلماء به معنی الکلمه بود .یعنی به جز چند تا مرجع که با ایشان هم سن و هم دوره بودند، باقی علماء قاطبه شاگردی آقای سلطانی را نموده بودند.

یکی از آقازاده های ایشان می گوید:

یک روز نشسته بودیم؛ با خود گفتم از پدرم استفاده بکنم، به ایشان گفتم:

اگر بنا بشود که شما به من فقط یک نصیحت بکیند، چه میگویید؟

میگویند:

ایشان سرشان را پایین انداخته، تأملی کردند؛ سپس سرشان را بلند کرده فرمودند:

آبروی کسی را مبر!

منبع :گناهان كبيره ؛ نوشته ي مصطفي كرمي نژاد؛ صفحه 80


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چه کنیم تا لذت عبادت را بچشیم ؟

بسياري از ما واجبات را انجام مي دهيم اما از آن عبادت لذت نمي بريم

مثلا: نماز مي خوانيم، اما لذت نمي بريم . لذت عبادت را امثال آيت الله بهجت برده اند، كه مي فرمايند: اگر سلاطین عالم بدانند که در نماز چه لذتی وجود دارد، آنها سلطنت را رها کرده تا به این لذت دست پیدا کنند...

حال ، ما چه كنيم تا لذت عبادت را بچشيم؟

يكي از عوامل چشيدن طعم عبادت ، كه شايد مهمترين عامل باشد را مي توان از اين حديث نبوي متوجه شد .

ما من مسلم ينظر إلي امرأة أوّل رمقة ثمّ يغضّ بصره إلّا أحدث اللَّه تعالى له عبادة يجد حلاوتها في قلبه.

  هر مسلمانى كه يك بار به زنى بنگرد آنگاه چشم از او باز دارد خداوند او را با عبادتى انس دهد كه لذت آن را در قلب خويش احساس كند.

منبع :میزان الحکمه ؛ جلد 13؛صفحه 6322؛ حدیث 20282

 

چرا امروزه رویت هلال ماه اینقدر سخت شده ؟

(به بهانه نزديكي به عيد فطر)

سوال :

چرا در زمان قدیم رویت ماه اول رمضان و آخر آن ساده بود و این حرفها که امروزه درست شده است را نداشت ؟

پاسخ این پرسش را در کلامی از حضرت علی علیه السلام میابیم

حضرت  علي عليه السلام فرمود:

زماني بر مردم خواهد آمد كه چند گناه بزرگ و عمل زشت در بين آنها پديد مي آيد .

1- كارهاي زشت آشكار مي گردد و معمولي مي شود .

2- پرده هاي عفت و شرم پاره مي گردد .

3- زنا كاري و تجاوزهاي ناموسي علني مي شود .

4- مالهاي يتيمان را حلال مي شمارند و مي خورند .

5- رباخواري شيوع پيدا مي كند .

6- در كيل و وزنها ، كم و كاست مي كنند .

7- شراب را به اسم نبيذ حلال شمرده و مي خورند .

8- رشوه را به عنوان هديه و شيريني مي گيرند .

9- به نام امانت داري خيانت مي نمايند .

10-مردها خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها درمي آورند.

11- به احكام و دستورات نماز بي اعتنائي مي كنند .

12- حج خانه خدا را براي غير خدا (براي ريا و يا تجارت ( بجا مي آوردند .

سپس ادامه داد: كيفراين زشتي ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مي كند، تا جائي كه ماه (شوال) براي آنها مخفي مي شود به طوري كه گاهي دو شبه ديده مي شود (كه معلوم مي شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اينكه روزه آن حرام بوده است) و زماني شب اول رمضان مخفي مي شود، كه دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مي خورند و روزعيد فطر را به خيال آخر ماه رمضان روزه مي گيرند .

در اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند به طور ناگهاني آنها را كيفر كند (مانند زلزله و طوفان و سيل ).

چرا كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مي گيرد، تا جائي كه كساني صبح سالم هستند ولي شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهي شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.

وقتي چنين روزگاري پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائي بر او فرود آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان دارد هميشه با وضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهاني برسد، لذا خوب است با وضو باشد كه روح با طهارت خدا را ملاقات نمايد. من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم،اگر آگاه گرديد و شما را پند دادم چنانچه پند گيريد پس در پنهاني و آشكار، از خدا بترسيد و نبايد كسي از شما بميرد، مگر اينكه مسلمان باشد،زيرا هر كس به جزاسلام آئيني داشته باشد ازاو پذيرفته نيست و در آخرت زيان كاراست.

منبع :بحارالانوار؛  جلد 96 ؛ صفحه 303  ؛ باب 37  ؛ ما يثبت به الهلال و أن شهر رمضان ينقص أم لا و حكم صوم يوم الشك

جهت نیاز به متن عربی به ادامه منبرک رجوع فرمایید


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ادامه نوشته

هیچ وقت پپسی نمی خورد

(به بهانه 15 مرداد سالروز شهادت شهيد عباس بابايي)

خلبان آزاده تیسمار اکبر صیاد بورانی هم دوره اي خلبان شهيد سرلشگر عباس بابايي مي گويد:

بعضی وقت ها عباس همراه با شام نوشابه می خورد، اما نه نوشابه هایی مثل پپسی و ... که در آن زمان موجود بود ...

 چند بار به او گفتم که برای من پپسی بگیرد ولی دوباره می دیدم که نوشابه ي ديگري خرید است. یک بار به او اعتراض کردم که چرا پپسی نمی خری؟ مگر چه فرقی می کند و از نظر قیمت که با هم تفاوتی ندارد، آرام و متین گفت:

-حالا نمی شود شما نوشابه ي ديگري بخورید؟

گفتم : خوب عباس جان آخر برای چه؟

سرانجام با اصرار من آهسته گفت :

-کارخانه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم کرده اند

به او خیره شدم و دانستم که او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و دردل به عمق نگرش او به مسایل ، آفرین گفتم.

جهت نياز به مطالعه 15 داستانك از شهيد بابايي اينجا را كليك نماييد


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

قلب ، حرم خداست

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‏ جَوْفِه (سوره احزاب آيه 4 )

خداوند براى هيچ كس دو دل در درونش نيافريد

وَ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام :

 الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه‏

 دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا كسى غير از خداوند را جاى ندهيد

منبع :بحارالانوار؛جلد ‏67؛ صفحه 25 

انسان يك دل بيشتر ندارد ، اگر غير خدا در آن بود، ديگر جايي براي خدا نيست

داستان:

روزى سليمان گنجشكى را ديد كه به همسر خود مى‏گويد: چرا با من معاشرت نمي كني، اگر تو بخواهى من جايگاه سليمان را با منقار خود بلند مى‏كنم و آن را در دريا مى‏افكنم، حضرت سليمان از كلام او به خنده افتاد، سپس آن دو را فرا خواند و به گنجشك نر فرمود: آيا قدرت انجام كارى را كه ادّعا كردى، دارى؟

 او گفت: خير، اى پيامبر خدا، ليكن مرد خود را براى همسرش بزرگ مى‏شمارد و نزد او لاف مى‏زند و عاشق را از بابت سخنانش سرزنش نمى‏كنند،

سليمان به گنجشك مادّه گفت: چرا با او معاشرت نمي كني ، با آنكه او عاشق توست،

او گفت: اى رسول خدا، او ادّعاى عشق مى‏كند، امّا براستى دوستدار من نيست و همراه من ديگرى را نيز دوست دارد،

 اين كلام گنجشك سليمان را متأثر كرد و او بشدّت گريست و تا چهل روز از مردم مفارقت نمود و در خلوت به مناجات با پروردگار خود پرداخت تا قلب خود را از محبّت غير خدا خالص كن

منبع:بحار الأنوار؛جلد ‏14،صفحه 96


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چگونه دعا كنيم تا مستجاب شود؟

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام  قَالَ قُلْتُ آيَتَانِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا قَالَ وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَى إِجَابَةً قَالَ أَ فَتَرَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَمِمَّ ذَلِكَ قُلْتُ لَا أَدْرِي قَالَ لَكِنِّي أُخْبِرُكَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَةِ الدُّعَاءِ قَالَ:

تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْكُرُ نِعَمَهُ عِنْدَكَ ثُمَّ تَشْكُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَاءِ

به امام صادق (عليه السلام) گفته شد :  . . . قول خدا ي عز و جل كه " ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم": «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»،  اما ما او را مى‏خوانيم و اجابتى دريافت نمى‏كنيم،

فرمود: به نظر تو خداوند وعده خلافى مى‏كند؟

گفتم: نه، فرمود: پس اين از چه راه است؟ گفتم: نمى‏دانم،

فرمود: ولى من به تو خبر مى‏دهم، هر كه خدا عز و جل را اطاعت كند در آنچه به او فرمان داده است و سپس او را از جهت دعا بخواند، خدا اجابت كند،

گفتم: جهت دعا چيست؟

فرمود: راه دعا اين است كه

1.خدا را سپاسگزارى و حمد كنى و نعمتى كه به تو داده است ياد آور شوى

2. او را شكر گزارى

3.سپس صلوات فرستى بر محمد (ص) و آلش

4.سپس گناهان خود را ياد كنى و بدان‏ها اعتراف نمائى

5.سپس از آنها به خدا پناه برى،

اين راه دعا است،

منبع : اصول كافى ، ترجمه كمره‏اى، جلد ‏6، صفحه : 69


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد