منشأ دروغگويي

يكى از علل دروغگويى فرزندان ، تحميلِ تكاليفِ سنگين بر آنها و توقع بيش از طاقت از آنان داشتن است

سخت گيرى هاى اولياى طفل و توقعات نادرستى كه فوق طاقت كودكان است آنان را به راه دروغگويى مى كشاند و اين خلق ناپسند را در وجود آنان بيدار مى كند.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله)مي فرمايند:در تعليم و تربيت مدارا كنيد و سختگيري نكنيد


داستانك:

((ريموند بيچ )) مى گويد: دختر جوانى را مى شناسم كه اكنون يك دروغگوى درمان ناپذير است . او هنگامى كه هفت سال داشت هر روز به كلاس درس مى رفت

پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد و در پايان درس نيز خودش عقب او مى رفت . خلاصه اين زن مسئول تربيت اين كودك بود.

در آن زمان ، شاگردان كلاس هر روز بر حسب نمره هاى امتحانات كتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و... معين مى شد.

دخترك هر روز همين كه كيف به دست از كلاس خارج مى شد، با پرسش ‍ يكنواخت و حريصانه پرستارش كه مى گفت : ((چند شدى ؟)) رو به رو مى شد. هرگاه او مى توانست بگويد: ((اول يا دوم )) كار درست بود. اما يكبار اتفاق افتاد كه سه نوبت پى در پى ، اين بچه ، شاگرد سوم شد و بايد گفت كه رتبه سوم ميان بيست و پنج نوآموز به راستى جاى تحسين دارد.

پرستارِ او ، دو بار اول بردبارى كرد، اما بار سوم ديگر نتوانست خوددارى كند. در حاليكه بچه از وحشت دچار بهت شده بود، فرياد زد: ((پس اين شاگرد سومى تو پايان ندارد؟ فردا بايد اول شوى ! مى شنوى ؟! اول ! بايد شاگرد اول بشوى !))

اين امر سخت و جدى در تمام آن روز فكر دخترك را به خود مشغول كرد و فردا هم در مدرسه دچار همين غم و وحشت بود. تمام دقت و توجهش را آن روز در انجام تكاليف و دروسش به كار برد.

اما او  آن روز ، بار ديگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز ديگر اين مصيبت و بلاى عظيمى بود!

هنگامى كه زنگ آخر را زدند، پرستار دم در كلاس در كمين اين طفلك ايستاده بود. همين كه چشمش به او افتاد فرياد زد: ((چه خبر؟)) دخترك كه دل گفتن حقيقت را در خودش نديد، پاسخ داد: ((اول شدم !)) و به اين گونه دروغگويى او آغاز شد!

چقدر از پدرها و مادرها كه به همين گونه رفتار مى كنند و به اين ترتيب بار سنگين گناهكارى و مسووليت دروغگويى فرزندان را به دوش ‍ مى گيرند!     [كودك از نظر وراثت و تربيت اثر آيت الله فلسفي، جلد  2، صفحه 43]









4 چيز، محوكننده گناهان (1. راستگويي)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 1. الصِّدْقُ ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

1. راستگوئى ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

داستانك :

كاسبى بود در بازار كاشان كه به شاگرد خود مى‏گفت: اگر مشترى آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو به صورت من تف بينداز تا من دست به چنين كارى نزنم. قرار ما اين است اگر اينكار را كردى نصف مغازه‏ام را به تو مى‏دهم و اگر در برابر انحراف و عمل شيطانى من سكوت كنى‏؛ اخراجت مي كنم

                        منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ‏2)، صفحه: 111

بعضي از انسانها مفت مفت ، دروغ مي گويند ،بدون اينكه چيزي بدست بياورند

لطيفه :

شخصي به دوستش گفت : در نزديكي خانه ي ما كوهي است كه هر چه مي گويي تكرار مي كند . مثلا اگر بگويي: حسين . مي گويد: حسين حسين حسين حسين ...

دوستش كه مي خواست كم نياورد گفت : اين كه چيزي نيست . كوه كنار خانه ي ما ؛ اگر بگويي حسين . مي گويد: كدام حسين!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

مگر امام نگفت آب و برق مجاني است پس كو ؟


به ادامه منبرك رجوع فرماييد



جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

ادامه نوشته

چند چيز مبطل تمام كارهاست (2 . دروغ)

قال رسول الله  صلّى اللّه عليه و اله:

 أربعة تفسد  الصّوم و أعمال الخير: ...  2.  و الكذب...

چهار چيز روزه و هر كار خيرى را فاسد كند: ...  2.  دروغ ...

منبع:  نصايح         صفحه 181   

داستان:

مردي‌ خدمت‌ حضرت‌ رسول صلي الله عليه و آله  آمد و عرض‌ كرد مرا راهنمائي‌ كن‌ به‌ نافعترين‌ كارها حضرت‌ فرمود اصدق‌ و لا تكذب‌ و اذنب‌ من‌ المعاصي‌ ماشئت راستگويي‌ را پيشه‌ كن‌ و از دروغ‌ بپرهيز هر گناه‌ ديگري‌ مي‌خواهي‌ انجام‌ ده،

 از اين‌ سخن‌ مرد در شگفت‌ شد و فرمايش‌ آن‌ جناب‌ را پذيرفته‌ و مرخص‌ گرديد با خود گفت‌ پيغمبرص مرا از غير دروغگويي‌ نهي‌ كرده‌ پس‌ اكنون‌ به‌ خانه‌ فلان‌ زن‌ زيبا مي‌روم‌ و با او زنا مي‌كنم‌ همينكه‌ به‌ طرف‌ خانة‌ او رفت‌ فكر كرد اگر اين‌ عمل‌ را انجام‌ دهد و كسي‌ از او بپرسد از كجا مي‌آيي‌ نمي‌توانم‌ دروغ‌ بگويد و بر فرض‌ راست‌ گفتن‌ به‌ كيفر شديد و بدبختي‌ بزرگي‌ مبتلا مي‌شود لذا منصرف‌ شد باز فكر كرد گناه‌ ديگري‌ انجام‌ دهد همين‌ انديشه‌ و خيال‌ را نمود در نتيجه‌ از همه‌ گناهان‌ بواسطة‌ ترك‌ دروغ‌ دوري‌ جست

منبع : انوار نعمانيه  صفحه 274

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

دروغ بدتر است يا شراب

(به بهانه شهادت امام باقر عليه السلام )

عَنْ‏ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام  قَالَ:

 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب‏

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

 خداى عز و جل براى بدى قفلهائى قرار داده، و كليدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.

منبع:

الكافي

جلد  ‏2

صفحه   339    باب الكذب ..... 

 گاهي انسان به راحتي براي تعارف دروغ مي گويد

داستان:

مادر يكي از نمايندگان مجلس از دنيا مي رود و دفتر يكي از مراجع پيام تسليتي به اين عنوان آماده مي كند

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان با تمام وجود ناراحت شدند و..."

اين پيام را به آن مرجع  براي تاييد نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من با تمام وجود ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

پيام را تصحيح مي كنند و مي نويسند:

 "جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان بسيار ناراحت شدند و..."

براي دومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من بسيار  ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

دفتر آن مرجع سومين پيام را اينگونه مي نويسند:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان ناراحت شدند و..."

براي سومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد راستش من ناراحت هم نشدم؛اين پير زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتي ندارد

رئيس دفتر مي گويد پس چه بنويسيم ؟ نمي شود كه نوشت:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان خوشحال شدند و..."

آن مرجع مي فرمايد چرا اينها را بنويسيد! ؛ بنويسيد:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به ...... رسيد ؛ ايشان براي علو درجات مادرتان دعا كردند"

*

نكته اينجاست كه گاه با تغيير كلمه اي ديگر دروغ نگفته ايم


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

دروغ نوشتني ؛ يكي از انواع دروغ

در ادامه ي بحث دروغ به انواع دروغ رسيديم

الف) دروغ زباني "كه گفته شد"

ب) دروغ با نوشتن

مانند :

پزشكي كه بدون دليل براي دانش آموزي گواهي مرخصي مي نويسد .... دروغ با نوشتن است

شخصي كه استشهاد محلي را بدون علم امضا مي كند ........ دروغ با نوشتن است

شخصي كه نديده، ولي به عنوان شاهد نامه اي را امضا مي كند ...... دروغ با نوشتن است

جلوي مغازه اش مي نويسد "به علت تغيير شغل اجناس نصف قيمت" ؛ آيا واقعا شغلت در حال تغيير است و يا واقعا نصف قيمت ؟ اگر اينگونه نباشد ........دروغ با نوشتن است

ويا روي جنس نوشته شده 1000 تومان و بعدآن را خط زده اند نوشته اند 500تومان ؛ اين يعني 1000تومان بوده و ما 500 تومان ميدهيم ؛اگر اينگونه نباشد .....دروغ با نوشتن است


و

.

.

.

 

شوخي ، سومين عامل دروغ

پس از آنكه در دو روز قبل 2 نمونه از عوامل دروغ عرض شد ، امروز يكي ديگر از عوامل شايع در دروغ گفتن، يعني "شوخي" را عرض مي كنم


قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم:

يَا أَبَاذَرٍّ وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ- وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَه‏

پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به ابوذر مي فرمايند:

 اى اباذر واى بر كسى كه سخن دروغ ميگويد تا به سخن او مردم بخندند واى بر او، واى بر او، واى بر او

منبع:

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار

جلد   ‏74

صفحه 90

باب 4 ما أوصى به رسول الله إلى أبي ذر رحمه الله

نكته:

اگر ديگران از اول بدانند كه حرف ما شوخي است ؛ اشكال ندارد . اما در بعضي از موارد ما حرفي را مي زنيم كه مثلا فلان جا رفتم ، ( آنجا همه فكر مي كنند ما راست مي گوييم) بعد مي گوييم شوخي كردم ؛ كه اين دروغ است  

تعارف؛ يكي ديگر از عوامل دروغ

يكي از عوامل شايع دروغ گفتن ،خجالت بيجا يا همان تعارف است

در روايتي آمده است كه  بنت عميس مي گويد:

در شب زفاف عايشه‏ حاضر بودم سوگند به خداى كه در آن شب هيچ طعام وليمه‏اى نبود، جز قدحى از شير، كه رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله از آن مقدارى بنوشيد، و به عايشه  داد و او شرم مى‏داشت كه آن كاسه را بگيرد. من گفتم: دست پيغمبر را رد مكن. پس به شرم تمام عايشه آن كاسه بگرفت و اندك بياشاميد، پس پيغمبر فرمود: از آن كاسه به من بدهد، عرض كردم: ميل ندارم

 فرمود: گرسنگي را با دروغ‏ جمع مي كني؟

 عرض كردم: اگر يكى از ما را رغبتى باشد و پنهان دارند آيا آن را دروغ شمرند فرمود:

انّ الكذب يكتب كذبا، حتّى تكتب الكذيبة. يعنى: دروغ را دروغ نويسند، چندان‏كه دروغ‏هاى اندك را نيز دروغ اندك رقم كنند.

منبع :

ناسخ التواريخ

 سپهر

جلد ‏2

صفحه 648    

زفاف رسول خدا صلى الله عليه و آله با عايشه

 

به عنوان مثال :

 در مجلسي برايمان چايي آورده اند . هنگام جمع كردن استكانها از ما ميپرسند،چايي ميل داريد و ما ميگوييم نه؛ ميل ندارم . در حالي كه ميل داريم

و يا در مهماني هنگام رفتن به ما مي گويند:امشب بمانيد و ما مي گوييم  نه كار داريم . در حالي كه كار نداريم

و

.

.

.

 البته بسيار راحت است كه هم تعارف كنيم و هم دروغ نگوييم مانند

در مثال اول كه گفتند چايي ميل داريد بگوييم: ممنون صرف شد

و يا در مثال دوم كه گفتند :شب بمانيد بگوييم، نه به اندازه كافي زحمت داده ايم

نكته اينجاست كه كلمه ي معادل زياد است ؛ چرا ما از همه جا دروغش را انتخاب كنيم


داستان:

مادر يكي از نمايندگان مجلس از دنيا مي رود و دفتر يكي از مراجع پيام تسليتي به اين عنوان آماده مي كند

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان با تمام وجود ناراحت شدند و..."

اين پيام را به آن مرجع  براي تاييد نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من با تمام وجود ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

پيام را تصحيح مي كنند و مي نويسند:

 "جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان بسيار ناراحت شدند و..."

براي دومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من بسيار  ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

دفتر آن مرجع سومين پيام را اينگونه مي نويسند:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان ناراحت شدند و..."

براي سومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد راستش من ناراحت هم نشدم؛اين پير زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتي ندارد

رئيس دفتر مي گويد پس چه بنويسيم ؟ نمي شود كه نوشت:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان خوشحال شدند و..."

آن مرجع مي فرمايد چرا اينها را بنويسيد! ؛ بنويسيد:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان براي علو درجات مادرتان دعا كردند"

نكته اينجاست كه گاه با تغيير كلمه اي ديگر دروغ نگفته ايم

خلاص شدن، يكي از عوامل دروغ

يكي از عوامل دروغ خلاص شدن از دست كسي است

به عنوان مثال:

 پسرمان به ما مي گويد :آن اسباب بازي را مي خواهم . و ما مي گوييم فروشي نيست

ويا دخترمان آن عروسك را مي خواهد و ما مي گوييم برق دارد

و يا به فرزندمان كه شلوغ مي كند مي گوييم فلاني دعوايت مي كند(درحالي كه دعوايش نمي كند)

و يا حوصله جواب به سوالاتش را نداريم ؛ مي گوييم نمي دانم

و

.

.

.

كه اينها همه دروغ است



وعن عبد الله بن عامر  قال :

دعتني أمي يوما ورسول الله - صلى الله عليه و آله وسلم - قاعد في بيتنا ، فقالت : ها تعال أعطيك،

 فقال لها رسول الله - صلى الله عليه و آله وسلم : " ما أردت أن تعطيه ؟ "

 قالت : أردت أن أعطيه تمرا .

فقال رسول الله - صلى الله عليه وآله وسلم : " أما إنك لو لم تعطيه شيئا كتبت عليك كذبة "

 

عبد الله بن عامر مي گويد :

روزي مادرم پيامبر را به منزل دعوت كرد . من در آنجا ايستاده بودم . مادرم [كه نمي خواست من آنجا باشم] مرا صدا زد و گفت: عبدالله بيا چيزي به تو بدهم.

پيامبر فرمود: چه مي خواهي به او بدهي ؟

مادرم گفت : خرما

پس پيامبر فرمود : اگر آنچه به او گفتي به او ندهي دروغ گفته اي !!!

منبع:

كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال

علي بن حسام الدين المتقي الهندي

جلد 3

صفحه 1137

حديث 3243