خوش بين باشيم

بايد ديدمان را به زندگي عوض كنيم

...  عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ ... [بقره 216]

  ...چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است...

خداوند در اين آيه همين بحث را مطرح مي فرمايد "عوض كردن ديد"

برخي فقط  گله مي كنند كه چرا كشور اينگونه است و نظام اين كرده و ... چرا برخي مثل مگس هستند؛ فقط روي زخم مي نشينند

  داستانك:

كارخانه ي توليد كفش،  2 بازارياب را به جزيره  اي فرستاد

بازارياب اول با كاخانه تماس گرفت و گفت : اين چه جايست مرا فرستاده ايد ؛ اينجا كه همه پا برهنه اند و كسي كفش نمي خواهد

بازارياب دوم تماس گرفت و گفت ، بهترين جاي دنيا آمده ام . همه پا برهنه اند و من مي توانم هزاران كفش بفروشم

لطيفه اي تكراري :

كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد .آن شخص سريع شروع كرد به شكر كردن .

شخصي سوال كرد : لباست پر از آلودگي شده و شكر مي كني

گفت : براي اين شكر مي كنم كه ، اگر گاو پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .

__________________

چه بسيار انسانهاي ناشكري هستند كه مي گويين : بدشانس ترين انسان منم . چون تصادف كردم و ماشينم از بين رفت. و كسي نيست به آنها بگويد :شما خوش شانس ترين انساني ، چون تصادف كردي و خودت نرفتي

لطيفه :

شخصي به دوستش گفت : بدبخت ترين انسان منم چون گرسنه ام و امشب غذا ندارم

دوستش گفت : بدبخت تر از تو منم كه هم گرسنه ام هم غذا ندارم و هم امشب مهمان دارم








 

امام رضا ، لواشك مي خوام

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام ... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُ‏ مَعَالِيَ‏ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا الْحَدِيثَ.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

خداوند همتهاي بلند و شريف را دوست دارد و از چيزهاى پست بيزار است

منبع:وسائل الشيعة ؛ جلد‏17 ،صفحه 73 ؛ باب 25

داستانك:

روزی حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند. آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی از خداوند درخواست می‌كنم تو را به آرزویت نائل نماید.

عرض كرد: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد كه اسباب و لوازم زندگی‌ام را بر آن حمل نمایم و چند گوسفند كه از شیر آنها استفاده كنم، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه می‌خواست برایش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: ای كاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و از ما می‌خواست كه خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم.

عرض كردند: ‌داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است،

آن جناب فرمود: هنگامی كه حضرت موسی خواست با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود ...از هر كس جویای محل قبر یوسف شد اظهار بی‌اطلاعی می‌نمود به آن جناب اطلاع دادند كه پیرزنی است ادعا دارد من قبر یوسف را می‌دانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند... عجوزه گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»، من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان كرده‌ام، در صورتی برای شما اظهار می‌كنم كه سه حاجت از برای من برآوری. حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت:

اوّل آنكه جوان شوم؛

دوّم: به ازدواج شما درآیم؛

سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.

حضرت موسی از بلند همتی این زن كه با خواسته‌خود جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌كرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.

منبع: كتاب داستانها و پندها ، آیت الله محمد محمدی اشتهاردی ، جلد چهارم صفحه 57

لطيفه:

شخصي برايم تعريف كرد كه:  روزي با بچه ي كوچكم به حرم امام رضا رفتم .

او را روي شانه ام گذاشتم و با سختي خود را به ضريح چسباندم و گفتم هر چه مي خواهي از امام رضا بخواه

فرزندم هم با صداي بلند گفت: امام رضا لواشك مي خوام

به راستي همت برخي در دعا كردن اينگونه است








 

دقت در صحبت


قرآن درباره‏ ى چگونگى سخن گفتن با مردم، دستورهايى دارد، از جمله:

سخنى نرم. «قَولًا مَيسوراً»

سخنى ملايم. «قولًا لَيّناً»

سخنى آسان. «قولًا كريماً»

 سخنى استوار. «قولًا سَديداً»

سخنى معروف. «قولًا مَعروفاً»

 سخنى رسا. «قولًا بَليغاً»

و ...

انسان بايد در هنگام صحبت، رعايت همه ي مسائل را داشته باشد ؛ بسيار اتفاق مي افتد كه شخصي حرف خوبي ميزند ، اما چون دقت در كلام ندارد، تاثير كلامش كم مي شود و گاه نتيجه ي معكوس مي دهد

لطيفه:

شخصي براي جلسه اي به روستايي رفت

يكي از اهالي روستا ميكروفون را آورد تا دست آن شخص دهد ، اما سيم ميكروفون كوتاه بود

به آن شخص گفت : آقا صبر كنيد تا بروم و سيمِ رابط بياورم

شخصي از گوشه اي صدا زد : ايشان جلو برود تا به ميكروفون برسد؛ آخر "بار را كه كنار خر نمي برند ؛ خر را كنار بار مي برند "








                     

4 چيز، محوكننده گناهان (4. شكر)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 4.  الشُّكْر

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

4.شكرگزارى.

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

داستانك:

روزى حضرت عيسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسيد به فلان محل برو كه ما را در آنجا دوستى است، مسيح به آن محل موعود رفت زنى را ديد كه نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمين افتاده و زبانش مترنم به اين ذكر است:

 « الحمدالله على نعمائه والشكر على آلائه »

خدا را بر نعمتهاى ظاهرياش سپاس و بر نعمتهاى باطنياش شكر.

آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پيش رفته و به او سلام كرد، زن گفت: عليك السلام يا روح الله! فرمود اى زن تو كه هرگز مرا نديدهاى از كجا شناختى من عيسى هستم، زن گفت: آن دوستى كه تو را به سوى من دلالت كرد برايم معلوم نمود كه تو روح الله هستى، فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده! زن گفت: خدا را ثنا ميگويم كه دلى ذاكر و زبانى شاكر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانيت و يگانگى ياد ميكنم كه هرچه را ميتوان با آن معصيت كرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر ميكردم، اگر دست داشتم به حرام ميآلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع ميرفتم چه عاقبتى داشتم؟

اين نعمتى كه خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.

منبع:خزينة الجواهر ،صفحه318

ما بايد ديدمان را عوض كنيم و به نعمتهايي كه خدا به ما داده توجه كنيم ،نه به كمبودها. يعني در يك كلام در مسائل مادي به پايين دست خود نگاه كنيم

لطيفه :

كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد  آن شخص سريع شروع كرد به شكر كردن .

شخصي سوال كرد : لباست پر از آلودگي شده و شكر مي كني

گفت :براي اين شكر مي كنم كه ، اگر گاو پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

4 چيز، محوكننده گناهان (2. حيا)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 2. الْحَيَاءُ  ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

2. حيا ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

حيا بحث بسيار مهمي است ، تا آنجا كه در روايت آمده است : هيچ ايماني مثل حيا و صبر نيست؛  لا إيمان كالحياء و الصبر

برخي از انسانها در اعمال حيا را رعايت نمي كنند؛ به عنوان مثال:

در صحبت كردن حيا را رعايت نمي كند و در كلامش همه نوع حرف و فحش و... را مي آورد

مردان لباسهايي مي پوشند كه بسيار زننده است ، وتا مي نشينند و يا در نماز به ركوع و سجده مي روند ، پشتشان نمايان مي شود.

خانمها به بدترين صورت و بدون حجاب در مقابل نامحرم ظاهر مي شوند

پدر و مادر در منزل، مقابل فرزندانشان لباسهاي نا مناسبي به تن ميكنند

اعضاي خانواده كنار هم مينشينند و فيلمهاي زشت ماهواره اي نگاه مي كنند

دانشجويان در خوابگاهها لباس نامناسب به تن مي كنند

و...

برخي هم در حيا ، افراط مي كنند و مسائل غسل و بانوان و ... را نمي پرسند و اعمال را اشتباه انجام مي دهند

لطيفه :

شخصي ميره مغازه الكتريكي . به فروشنده مي گه میگه: خیلی ببخشید عذر میخوام گلاب به روتون واقعا ببخشید، شرمنده، لامپ دارید؟

فروشنده مي گه : لامپ خواستن كه اينقدر معذرت خواهي نداره!

مي گه آخه براي دستشويي مي خواستم


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد







دانلود فایل با لینک مستقیم

4 چيز، محوكننده گناهان (1. راستگويي)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 1. الصِّدْقُ ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

1. راستگوئى ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

داستانك :

كاسبى بود در بازار كاشان كه به شاگرد خود مى‏گفت: اگر مشترى آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو به صورت من تف بينداز تا من دست به چنين كارى نزنم. قرار ما اين است اگر اينكار را كردى نصف مغازه‏ام را به تو مى‏دهم و اگر در برابر انحراف و عمل شيطانى من سكوت كنى‏؛ اخراجت مي كنم

                        منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ‏2)، صفحه: 111

بعضي از انسانها مفت مفت ، دروغ مي گويند ،بدون اينكه چيزي بدست بياورند

لطيفه :

شخصي به دوستش گفت : در نزديكي خانه ي ما كوهي است كه هر چه مي گويي تكرار مي كند . مثلا اگر بگويي: حسين . مي گويد: حسين حسين حسين حسين ...

دوستش كه مي خواست كم نياورد گفت : اين كه چيزي نيست . كوه كنار خانه ي ما ؛ اگر بگويي حسين . مي گويد: كدام حسين!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد






دانلود فایل با لینک مستقیم

اولين نفري كه به جهنم مي رود؛ كيست؟

وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام :

مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَيْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّار

  از سوى خدا به موسى وحى شد:

هر غيب‏ت كننده‏ اى كه با توبه از دنيا برود، آخرين كسى است كه به بهشت وارد مى‏شود و هر غيبت‏ كننده‏ اى كه بر آن اصرار داشته باشد، و با اين حال از دنيا برود و توبه نكند، اوّلين كسى است كه داخل دوزخ مى‏گردد

 منبع : إرشاد القلوب إلى الصواب  ، جلد‏1  ؛صفحه 116

يكي از انواع غيبت ، غيبت با دعا كردن است

به عنوان مثال :

از ما مي پرسند فلان دوستت چطور است ؟

مي گوييم : خدا به همه ي ما اخلاق خوبي عنايت كند ( يعني دوستمان اخلاقش خوب نيست)

يا مي گوييم: خدا بچه هاي ما را از دام اعتياد نجات دهد ( يعني بچه ي او معتاد است)

يا مي گوييم : خدا همسر سازگاري به همه  عنايت كند ( يعني همسر او سازگار نيست )

و . . .

لطيفه :

فردي كه يك چشمش نابينا بود به امام جماعت مسجدي توهين مي كند

چند وقت بعد امام جماعت پس از سخنراني ، در دعايش مي گويد :

" خدايا چشمِ ديگرِ انسانهايِ گمراه، را هم كور كن "


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

موقعيت شناسي در نصيحت كردن

يكي از مهمترين نكاتي كه بايد هنگام نصيحت كردن دقت شود ؛ موقعيت شناسي است

خداوند مي فرمايد :  إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيه‏ [بقره 133]

هنگامي كه لحظه مرگ يعقوب رسيد ، به فرزندانش گفت: ...

يعني حضرت يعقوب از اين موقعيت حساس ، براي نصيحت كردن استفاده كرد

و يا سليمان ، هدهد را كه زيباست ، براي بلقيس فرستاد؛  نه حيواناتي مثل كلاغ

و يا جعفر طيار در حضور نجاشي مسيحى ؛ شروع كرد سوره مريم را خواند كه از مريم تعريف مى‏كند، نجاشى شروع كرد زار زار گريه كردن ؛ حال اگر مي گفت: «بِسْمِ الله قَاصِم الجَبَّارِين»، «تَبَّتْ يَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» بريده باد دست ابولهب ؛ نجاشي چه مي گفت؟!

مى‏گفت :عجب كسى آمده پيامبر شده است اين به عموى خودش رحم نمى‏كند خيلى آدم خشنى است. اصلا اين دين به درد نمى‏خورد.

كلام بيجا كار دست انسان مي دهد ؛ كلام بيجا كه هيچ ، سرفه بيجا هم همه چيز را به هم مي زند

لطيفه:

شخصي كم سوادي هميشه به مردم مي گفت : من قاري قرآنم .

روزي در مسجدي مردم از او خواستند ،قرآن بخواند . و او به ناچار قبول كرد .

خواست سوره‌ی مبارکه‌ی «ق» را بخواند كه از قضا شخصي، سرفه اش گرفت شروع كرد به سرفه كردن. قاري به خیال آن‌که غلط گفته، گفت: «قوف!». آن شخص باز سرفه کرد، گفت: «قیف!». باز سرفه کرد،

گفت: سرفه و مرگ! یا قاف است یا قوف یا قیف!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

چهار سخن از چهار پيامبر (3- حضرت عيسي)

أربعة من الأنبياء تكلّموا بأربع كلمات: ...

3. قال عيسى عليه السّلام: من رضي بقسمة اللّه فكأنّما عمل بالإنجيل.

...

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: ...

3.حضرت عيسى عليه السلام: آن كه به قسمت خداي رضا دهد؛ گويا به انجيل عمل كرده.

...

 منبع :

تحرير المواعظ العددية

صفحه362

الفصل الخامس

يكي از مهمترين مصاديق راضي بودن به قسمت ؛ و شايد معناي راضي بودن به قسمت " قناعت" است

داستان :

 گويند شغالي،از شغال بودن خود خسته شد.

چند پرِ طاووس بر خود بست و سر و روي خويش را آراست و به ميان طاووسان درآمد.

طاووس ها او را شناختند و با منقار خود، بر او زخم ها زدند.

شغال از ميان آنان گريخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ امّا گروه شغالان نيز او را به جمع خود راه ندادند و روي خود را از او برمي گرداندند.

شغالي نرمخوي و جهانديده، نزد شغال خودخواه و فريبكار آمد و گفت: « اگر به آنچه بودي و داشتي قناعت مي كردي، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود مي آمد و نه نفرتِ همجنسانِ خود را بر مي انگيختي. آن باش كه هستي و خويشتن را بهتر و زيباتر و مطبوع تر از آنچه هستي، نشان مده كه به اندازه ي بود، بايد نمود» 

داستان لطيفه اي:

ابو وائل گفت: من با دوستم به زيارت سلمان رفتيم و سلمان نان جو و نمك برايمان آورد.

 دوست من گفت: اگر در اين نمك سبزي هم بود بهتر بود.

سلمان از نزد ما رفت و آفتابه اش را به رهن گذاشت و مقداري سبزي گرفت و آورد.

وقتي غذايمان را خورديم دوست من گفت: شكر خداوند كه ما را قناعت بخشيد و با قناعت غذا خورديم 

سلمان گفت: اگر به روزي خود قانع بوديد آفتابه من به رهن نمي رفت.

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

 

ريا ؛  شرك خفي

فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ  -  الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتهِمْ سَاهُونَ  - الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ

پس واى بر نمازگزارانى كه ... در نماز خود سهل انگارى مىكنند،  همان كسانى كه ريا مىكنند،

سوره ماعون آيه 4-6

بحث ريا بحث مهمي است . بسيار اتفاق مي افتد كه انسان ريا مي كند و خودش متوجه نمي شود به عنوان مثال :

در خيابان مي خواهد پولي را در صندوق صدقات بيندازد ، اما مي گويد بگذار خانه بروم و پول را در صندوق صدقات خانه مي اندازم .

زيرا اگر مامور خالي كردن صندوق آمد ، صدقات من بيشتر باشد ؛ اين رياست

داستان :

مردی بود كه هر كاری می‌كرد نمی‌توانست اخلاص خود را حفظ كند و ریاكاری ننماید. روزی چاره‌ای اندیشید و با خود گفت: «در گوشه شهر، مسجدی متروك وجود دارد كه كسی به آن رفت و آمد نمی‌كند. خوب است شبانه به آن مسجد بروم تا كسی مرا ندیده و خالصانه خدا را عبادت كنم.»

وقتی شب چادرش را روی شهر گستراند. در نیمه‌های آن، مرد با سكوت و آرامش خاص، مخفیانه نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز كرد. هنوز ركعتی نماز نخوانده بود كه ناگهان صدایی شنید؛ با خود گفت: «حتماً كسی وارد مسجد شده» بر كیفیت و كمیت عبادتش افزود.

خوشحال از اینكه آن شخص فردا می‌رود و به مردم می‌گوید: این آدم چقدر خداشناس و وارسته است كه در نیمه‌های شب به مسجد متروك آمده و مشغول نماز و عبادت است.

وقتی هوا روشن شد، به آن كسی كه وارد مسجد شده بود، زیر چشمی نگاه كرد. از تعجب دهانش باز ماند. سگ سیاهی كه براثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته بود در بیرون بماند به مسجد پناه آورده بود. مرد بر سر و روی خود زد و اظهار تاسف كرد


لطيفه :

شخص ریا کاری، روزی مردم را در بازار، جمع آورد و گفت: «لختی به من گوش کنید! همه تان می گویید که من فردی ریا کارم؛ ولی این درست نیست!»

گفتند: «چگونه باور کنیم؟!»

گفت: «از آن جا که دیروز را روزه بودم و امروز هم روزه دارم؛ امّا از این موضوع با هیچ کس حرفی نزده ام و تنها خود دانم و خدای خود!»


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد