امان از چادر؛ انسان را ياد چه خاطراتي كه نمي اندازد

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

 

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

يادم مي آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حمله شديدی صورت گرفته بود. به طوري که از بيمارستان هاي صحرايي هم مجروحين زيادي را به بيمارستان ما منتقل مي کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود. در بين همه آنها، وضع يکيشان خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و با اين که سعي کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولي خونريزي شديدي داشت. مجروحين را يکي يکي به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدي را داخل ببريم.

وقتي که دکتر اتاق عمل اين مجروح را ديد، به من گفت که بياورمش داخل اتاق عمل و براي جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد مي شدم تا بروم توي اتاق و چادرم را دربياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری. ما براي اين چادر داريم مي رويم... چادرم در مشتش بود که شهيد شد

از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم 


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

مادران شهدا؛ گريه كنيد

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن

زمان تشیيع و تدفینم گریه نکن

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن

فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند

و زنان ما عفت را وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت

مادرم گریه کن...!!! که اسلام در خطر است .....


.

.

.

قسمتي از وصيت نامه شهید سعید زقاقی


مادران شهدا ، قبل از آنكه از عزيزانتان شرمنده باشيم از شما شرمنده ايم!


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حجاب

(به بهانه 17 دي روز كشف حجاب)

سأل نبيّنا صلّى اللّه عليه و اله جبرئيل عليه السّلام: هل تضحك الملائكة و تبكي؟ قال: نعم، تضحك في ثلاث تعجّبا، و تبكي في ثلاث ترحّما؛ ... أمّا الثّالث المرأة البارزة  إذا ماتت فيسجّى قبرها حتّى يسوّى عليه اللّبن لئلّا يطّلع على حجمها، فتضحك‏ الملائكة و تقول: حين كانت مشتهاة فما سجّيتموها، و الآن صارت منفّرة فسجّيتموها؟!

پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلم- از جبرئيل پرسيد: آيا ملائكه، گريه و خنده هم دارند؟ گفت: آرى از سه كس از روى تعجب مى‏خندند و بر سه كس از ترحم و دلسوزى مى‏گريند؛ ...اما سومين جايي كه مي خندند:

از زنى كه در زندگى، خود را از بيگانه نپوشيده پس از مرگ او را در قبر نهند و بدنش را بپوشانند كه از ديده‏ها پنهان باشد؛ ملائكه خندند و گويند:

هنگامى كه مورد رغبت بود او را نهان نكرديد، اينك مستور كنيد كه مورد نفرت و انزجار است.

منبع:تحرير المواعظ العددية، صفحه: 243

داستان :

يكي از علماء بزرگ (مرحوم آِت الله سيد محمد باقر مجتهد سيستاني پدر آيت الله العظمي حاج سيد علي سيستاني دامت بركاته) در مشهد مقدس براي آنكه به محضر امام زمان شرفياب شود ختم زيارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز مي كند او مي گفت: در يكي از جمعه هاي آخر ناگهان شعاع نوري را مشاهده كردم كه از خانه اي نزديك آن مسجدي كه من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم مي تابيد، حال عجيبي به من دست داد، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رتفم، خانه كوچك و فقيرانه اي بود، زا درون خانه نور عجيبي مي تابيد، در زدم وقتي در را باز كردم، مشاهده كردم حضرت ولي عصر امام زمان در يكي از تاقهاي آن خانه تشريف دارند و در آن اتاق جنازه اي را مشاهده كردم كه پارچه اي سفيد بر روي آن كشيده بودند.

وقتي من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم، حضرت به من فرمودند: چرا اينگونه دنبال من مي كردي و رنجها را متحمل مي شوي؟

مثل اين باشيد ( اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بيايم!

بعد فرمودند اين بانوئي است كه در دوره بي حجابي (رضا خان پهلوي) هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند!

منبع:زيارت عاشورا و آثار شگفت صفحه 107


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد

حجاب

توجه : این متون به صورت جداگانه روی برگه های  تذهیب  جهت نصب در مسجد ،  پايگاه بسيج ، دانشگاه ، اداره و يا ...  چاپ می شود

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، اینچنین روایت می کند:

يادم مي آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حمله شديدی صورت گرفته بود. به طوري که از بيمارستان هاي صحرايي هم مجروحين زيادي را به بيمارستان ما منتقل مي کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود

در بين همه آنها، وضع يکيشان خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و  با اين که سعي کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولي خونريزي شديدي داشت.

مجروحين را يکي يکي به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدي را داخل ببريم.

وقتي که دکتر اتاق عمل اين مجروح را ديد، به من گفت که بياورمش داخل اتاق عمل و براي جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم.

دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.

همان موقع که داشتم از کنار او رد مي شدم تا بروم توي اتاق و چادرم را دربياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری. ما براي اين چادر داريم مي رويم... چادرم در مشتش بود،كه شهيد شد.از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم.          

منبع: جهان نیوز، یکشنبه 13/12/91

 

 

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن . زمان تشیع و تدفینم گریه نکن .  زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن

مادرم ، فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را  .

 وقتی جامعه ي ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت مادرم گریه کن، که اسلام در خطر است

بخشي از وصيت نامه شهید سعید زقاقی

 

حضرت علي ( عليه السلام) مي فرمايند :

در آخرالزمان كه بدترين دوران است جمعي از زنان پوشيده اي هستند در حاليكه برهنه اند (لباس دارند اما آنقدر نازك و كوتاه است كه گوئي هنوز برهنه اند ) و از خانه با آرايش بيرون مي آيند . اينها از دين خارج شده و در فتنه ها (كه روحشان را تاريك مي كند )وارد شده اند و به سوي شهوات حيواني ميل دارند و به سوي لذات خواركننده شتاب مي كنند و حرامها را حلال ميدانند (واگر وضع خود را اصلاح و توبه نكنند ) در دوزخ به عذاب ابدي گرفتارند

وسائل الشيعه جلد 14 صفحه 19

 

 

خواهرم ؛

 توچرا از حجابت خجالت مي كشي

 بگذار ديگران از بي حجاب بودنشان خجالت بكشند

 

رخت زيباي آسماني را

   خواهرم با غرور بر سر كن

  نه خجالت بكش نه غمگين باش

چادرت ارزش است باور كن

 

 

چادرت تو را بال است              

و بدان تو را مي برد بالا

پر  بزن

 

 

 

حجاب

صدفي براي مرواريد

 

 

پوشيدگي هنر است

اگر برهنگي تمدن است

پس حيوانات متمدن ترينند

شهيد مطهري

 

 

مواظب باشي    رنگي نشي !

رنگ دنيا

 

 

دقت كنيم رنگ دنيا نگيريم

رنگ خدا بگيريم

 حجاب  گوهري  ناب

 

 

در مخزن شرف گوهري جز  حجاب نيست

شمشير ديده را سپري جز حجاب نيست

 

 

چه لذتى دارد

اين حجاب!

 

 

حجاب

مجوز ورود تو به بهشت

قسمتي از وصيت نامه شهيد  حميد رضا نظام

 

 

سنگر خوب و قشنگي  داشتيم

و داريم

 

 

حجاب

زندان نيست قله است

 

 

خواهرم

حجاب وسيله ايست

تا نشان دهي وسيله نيستي

 

يادم باشد  . . .

چادر  مرا به خدايي كه دوستش دارم

و مرا دوست دارد خواهد رساند

 

 

حجاب

پرچم مبارزه با تهاجم فرهنگي است

 

 

يكي از ابزار رسيدن به خدا حجاب است