چقدر به نماز اهميت مي دهيم؟

(به بهانه شهادت امام صادق عليه السلام)

 قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ عليه السلام:‏ لَمَّا حَضَرَ أَبِيَ الْوَفَاةُ قَالَ لِي

يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا يَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.

امام كاظم عليه السلام مي فرمايند:

پدرم در هنگام مرگ وصيت كرد ما را و فرمود:

شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك بشمارد نمي رسد

منبع: وسائل الشيعه،جلد 4 ، صفحه 24

نكته :

اين روايت مشهور را عموما حفظ هستيم ؛ حال سوال اينجاست كه آيا ما نماز را سبك مي شماريم يا خير؟

براي روشن شدن پاسخ لازم است بينديشيم كه ما براي نماز چقدر ارزش قائل هستيم  به عنوان مثال:

در منزل بعد از خوردن خرما آيا دانه اش را پشت پشتي مي گذاريم؟ در مسجد چطور ؟!!!

در منزل زير دست بچه پارچه پهن مي كنيم تا غذا را نريزد ، در مسجد چطور؟!!!

دستشويي منزل ما تميز تر است يا دستشويي  مسجد ما ؟!!!

منزلمان را چند بار جارو كرده ايم؟ مسجد را چند بار ؟!!!

اتاق رئيس اداره قشنگتر است يا نمازخانه ي اداره؟!!!

در عروسي ها نمازمان را اول وقت مي خوانيم؟!!!

كسبه ، مغازه را موقع اذان تعطيل مي كنند ؟!!!

در زمينهاي ورزشي نمازخانه كجاست ؟!!!

در مدارس به درس اهميت بيشتري مي دهند يا به نماز؟!!!

در دانشگاهها چطور؟!!!

و...

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

اصول زندگي امام صادق عليه السلام

(به بهانه شهادت امام صادق عليه السلام)

 قِيلَ لِلصَّادِقِ عليه السلام  عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ- فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ-

عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ

 وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاسْتَحْيَيْتُ

 وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ

 وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْت‏

 به حضرت امام صادق (عليه السلام) عرض كردند كار خود را بر چه چيز بنا كرده‏ايد؟

 فرمود بر چهار چيز:

1-فهميدم كه عمل مرا ديگرى انجام نميدهد پس كوشش كردم.

2- دانستم كه خداوند بر حال من اطلاع دارد ،پس حيا كردم.

 3- فهميدم روزى مرا ديگرى نخواهد خورد،پس آرامش يافتم.

 4- و دانستم بالاخره به سوى مرگ ميروم ، پس خود را آماده كردم.

‏منبع:

بحار الأنوار

جلد ‏75

صفحه   228

باب 23 مواعظ الصادق جعفر بن محمد و وصاياه و حكمه

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد

دلالي كار خير و وعده امام صادق عليه السلام

(به بهانه شهادت امام صادق عليه السلام)

بعضي از ما در توانمان نيست كار خيري را انجام دهيم ، اما مي توانيم دلالي كار خير كنيم . مثلا پول براي انفاق نداريم ، اما مي توانيم از پولدارها بگيريم و به مستضعفين دهيم

و يا شخصي دنبال منزل مي گردد و ما نداريم ، اما مي توانيم از آشنايانمان منزل بگيريم

به هر حال بسياري از ما وجه ي اجتماعي داريم

داستان :

درزمان امام صادق‏ يك شيعه بود در دربار كار ميكرد در دربار بنى عباس، يكي از دوستانش گفت تو كه شيعه هستى يك بار هم برويم خانه امام صادق‏.

گفت رويم نميشود، آخر من كارمند طاغوتم حالا بيايم خدمت امام صادق‏، اصلا امام صادق راهم نميدهد.

 گفت من وقت مى‏گيرم .خلاصه وقت گرفت و اين دلالى كرد و اين آقا را كه در دربار بود برد خانه امام صادق و امام صادق يك نگاهى به اين كرد و اين نگاه نگاه ولايتى بود. در عمق دل ايشان اثر كرد

گفت آقا راستش را بخواهى من عمرى است در دربار بودم پولهاى حسابى جمع كرده‏ام ولى شيعه شما هستم ميشود توبه كنم فرمود توبه‏ات سخت است گفت چيه؟

امام فرمود: تمام اموالت كه از راه گناه است همه را بايد پس بدهى به صاحبش. هر كدام را هم كه نميشناسى من امام صادق به تو اجازه ميدهم بدهى به فقرا.

 گفت آقا حتى لباسهايم، فرمود توبه تو سخته، گفت اگر يك همچين توبه‏اى بكنم چى؟ گفت من امام صادق ضامنم براى تو بهشت را.

 اين امام صادق و اين جلسه مبارك باعث شد اين آقا رفت و ازشغلش استعفا داد و اجناس را دادو اموال را دادو حتى لباسهايش را داد و يك لنگ بست و اصلا رفت در خانه نشست. اين رفيقش كه دلالي اين كار خير را انجام داده بود،‏ ديد عجب كودتايى شد درون اين، رفت به رفيقهايش گفت اين آمده اين طرف، آن طرفى بوده اين طرفى شده، حالا ما برويم خانه‏اش.

يك روز اين دلال  آمد ديد دوستش دارد مى‏ميرد. گفت حالت چه طور است گفت دقيقه‏هاى آخر عمرم است.

 اى دلالى كه من را بردى خانه امام صادق خدا خيرت دهد. خداجزاى خيرت دهد من را نجات دادى.

 اين را دعا كرد و لحظه آخر گفت آقا آقا اين امام صادق است به وعده خودش وفا كرد، گفت اگر تو توبه كنى من امام صادق ضامن ميشوم براى تو بهشت را. امام صادق بهشت را ضمانت كرد، گفت و نفس آخر را كشيد.

 دلال‏ گفت دويديم شيعيان را دعوت كرديم، گفتيم بابا اين ،اين طرفى است حالا اگر در دربار مرده بود چه قدر دنگ و فنگ داشت يك تشييع جنازه‏اى و مراسمى و باشكوه مراسم كفن و دفن و مراسم را انجام داديم و بعد از مدتى من رفتم خدمت امام صادق، تا در را زدم قبل از اين كه امام صادق بگويد كيه، گفت آقايى كه مثلا از كوفه آمدى، ما فلان ساعت فلان دقيقه به وعده خودمان وفا كرديم.

منبع:

حجه الاسلام قرائتي

برنامه درسهايى از قرآن ،  تفسير سوره فلق (8)

 [27/ 07/ 84]

به نقل از كتاب محجه البيضاء

جلد 3

صفحه 254

جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا  را كليك نماييد