چرا شيخ عباس قمي هنگام مرگ مي ترسيد؟

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:
يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَ الْمُؤْمِنَ لَيَرَى ذَنْبَهُ كَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَةٍ يَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَيْهِ وَ الْكَافِرَ يَرَى ذَنْبَهُ كَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى ذَنَبِهِ
پيامبر مكرم اسلام به ابوذر مي فرمايند:
اي ابوذر! انسان مومن،در مقابل گناه، خود را در زير سنگ بزرگي مشاهده ميكند كه ميترسد آن سنگ بر سر او فرود آيد، و شخص كافر نافرمانى خدا را همچون مگسى مىپندارد كه بر بينى او بگذرد
منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل - جلد 11 - صفحه 324
داستانك :
در احوالات مرحوم شیخ عباس قمی (رحمه ا... علیه) صاحب كتابهاي مهمي از جمله مفاتيح الجنان و منتهي الآمال و ... آمده است:
در ایام بیماری که موجب رحلت ایشان گردید یکی از علمای تهران برای عیادت به حضورش رسید ؛ حاج شیخ عباس آن روز بسیار ناراحت و متفکر بود ؛ آن عالم بزرگ می پرسد ؛ چرا ناراحتید ؟
شیخ پاسخ می دهد: در سفری که به حج رفتم در مکه معظمه خواستم به روش محدثین که از یکدیگر اجازه می گیرند از یکی از محدثین عامه اهل سنت اجازه حدیث بگیرم ، وقتی این منظور را با وی در میان نهادم عالم سنّی مطلبی گفت و من روی مصالحی آن را انکار کردم ، اکنون در این فکرم که فردای قیامت چگونه این دروغ را در محضر عدل الهی توجیه کنم .
منبع:حاج شيخ عباس قمي ، مرد تقوا و فضيلت صفحه 65
جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد