4 چيز، محوكننده گناهان (2. حيا)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله:

 أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ 2. الْحَيَاءُ  ...

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كردند كه فرمود:

هر كه چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق گناهان باشد، خدا آنها را بحسنات تبديل كند:

2. حيا ...

منبع: اصول كافى-ترجمه مصطفوى  ؛جلد 3 ، صفحه 166  

حيا بحث بسيار مهمي است ، تا آنجا كه در روايت آمده است : هيچ ايماني مثل حيا و صبر نيست؛  لا إيمان كالحياء و الصبر

برخي از انسانها در اعمال حيا را رعايت نمي كنند؛ به عنوان مثال:

در صحبت كردن حيا را رعايت نمي كند و در كلامش همه نوع حرف و فحش و... را مي آورد

مردان لباسهايي مي پوشند كه بسيار زننده است ، وتا مي نشينند و يا در نماز به ركوع و سجده مي روند ، پشتشان نمايان مي شود.

خانمها به بدترين صورت و بدون حجاب در مقابل نامحرم ظاهر مي شوند

پدر و مادر در منزل، مقابل فرزندانشان لباسهاي نا مناسبي به تن ميكنند

اعضاي خانواده كنار هم مينشينند و فيلمهاي زشت ماهواره اي نگاه مي كنند

دانشجويان در خوابگاهها لباس نامناسب به تن مي كنند

و...

برخي هم در حيا ، افراط مي كنند و مسائل غسل و بانوان و ... را نمي پرسند و اعمال را اشتباه انجام مي دهند

لطيفه :

شخصي ميره مغازه الكتريكي . به فروشنده مي گه میگه: خیلی ببخشید عذر میخوام گلاب به روتون واقعا ببخشید، شرمنده، لامپ دارید؟

فروشنده مي گه : لامپ خواستن كه اينقدر معذرت خواهي نداره!

مي گه آخه براي دستشويي مي خواستم


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد







دانلود فایل با لینک مستقیم

عاقبت طلبه اي كه شب را كنار دختري گذراند

(به بهانه ميلاد حضرت علي اكبر و روز جوان)

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:

إنّ اللَّه تعالى يباهي بالشّاب العابد الملائكة، يقول أنظروا إلى عبدي ترك شهوته من أجلي.

خداوند بزرگ به جوانِ عبادت پيشه ، نزد فرشتگان افتخار مي كند؛ در حالي كه مي فرمايد: « بنده ام را بنگريد . براي من ، خواسته هاي نفس خود را كنار نهاده است »

منبع:نهج الفصاحه صفحه 303

داستانك:

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در حجره ي خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟

 طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.

از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد.

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟

و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟

محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدار اشاره نمود.


جهت دانلود اين مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوي اعلانات اينجا را كليك نماييد