شوخي ، سومين عامل دروغ

پس از آنكه در دو روز قبل 2 نمونه از عوامل دروغ عرض شد ، امروز يكي ديگر از عوامل شايع در دروغ گفتن، يعني "شوخي" را عرض مي كنم


قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم:

يَا أَبَاذَرٍّ وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ- وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَه‏

پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به ابوذر مي فرمايند:

 اى اباذر واى بر كسى كه سخن دروغ ميگويد تا به سخن او مردم بخندند واى بر او، واى بر او، واى بر او

منبع:

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار

جلد   ‏74

صفحه 90

باب 4 ما أوصى به رسول الله إلى أبي ذر رحمه الله

نكته:

اگر ديگران از اول بدانند كه حرف ما شوخي است ؛ اشكال ندارد . اما در بعضي از موارد ما حرفي را مي زنيم كه مثلا فلان جا رفتم ، ( آنجا همه فكر مي كنند ما راست مي گوييم) بعد مي گوييم شوخي كردم ؛ كه اين دروغ است  

تعارف؛ يكي ديگر از عوامل دروغ

يكي از عوامل شايع دروغ گفتن ،خجالت بيجا يا همان تعارف است

در روايتي آمده است كه  بنت عميس مي گويد:

در شب زفاف عايشه‏ حاضر بودم سوگند به خداى كه در آن شب هيچ طعام وليمه‏اى نبود، جز قدحى از شير، كه رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله از آن مقدارى بنوشيد، و به عايشه  داد و او شرم مى‏داشت كه آن كاسه را بگيرد. من گفتم: دست پيغمبر را رد مكن. پس به شرم تمام عايشه آن كاسه بگرفت و اندك بياشاميد، پس پيغمبر فرمود: از آن كاسه به من بدهد، عرض كردم: ميل ندارم

 فرمود: گرسنگي را با دروغ‏ جمع مي كني؟

 عرض كردم: اگر يكى از ما را رغبتى باشد و پنهان دارند آيا آن را دروغ شمرند فرمود:

انّ الكذب يكتب كذبا، حتّى تكتب الكذيبة. يعنى: دروغ را دروغ نويسند، چندان‏كه دروغ‏هاى اندك را نيز دروغ اندك رقم كنند.

منبع :

ناسخ التواريخ

 سپهر

جلد ‏2

صفحه 648    

زفاف رسول خدا صلى الله عليه و آله با عايشه

 

به عنوان مثال :

 در مجلسي برايمان چايي آورده اند . هنگام جمع كردن استكانها از ما ميپرسند،چايي ميل داريد و ما ميگوييم نه؛ ميل ندارم . در حالي كه ميل داريم

و يا در مهماني هنگام رفتن به ما مي گويند:امشب بمانيد و ما مي گوييم  نه كار داريم . در حالي كه كار نداريم

و

.

.

.

 البته بسيار راحت است كه هم تعارف كنيم و هم دروغ نگوييم مانند

در مثال اول كه گفتند چايي ميل داريد بگوييم: ممنون صرف شد

و يا در مثال دوم كه گفتند :شب بمانيد بگوييم، نه به اندازه كافي زحمت داده ايم

نكته اينجاست كه كلمه ي معادل زياد است ؛ چرا ما از همه جا دروغش را انتخاب كنيم


داستان:

مادر يكي از نمايندگان مجلس از دنيا مي رود و دفتر يكي از مراجع پيام تسليتي به اين عنوان آماده مي كند

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان با تمام وجود ناراحت شدند و..."

اين پيام را به آن مرجع  براي تاييد نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من با تمام وجود ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

پيام را تصحيح مي كنند و مي نويسند:

 "جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان بسيار ناراحت شدند و..."

براي دومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد من بسيار  ناراحت نشدم؛اين را عوض كنيد.

دفتر آن مرجع سومين پيام را اينگونه مي نويسند:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان ناراحت شدند و..."

براي سومين بار اين پيام را به آن مرجع نشان مي دهند . مرجع تقليد مي گويد راستش من ناراحت هم نشدم؛اين پير زن سالهاست در جا افتاده و الان ناراحتي ندارد

رئيس دفتر مي گويد پس چه بنويسيم ؟ نمي شود كه نوشت:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان خوشحال شدند و..."

آن مرجع مي فرمايد چرا اينها را بنويسيد! ؛ بنويسيد:

"جناب دكتر ....خبر ارتحال مادر شما به آيت الله العظمي ......رسيد ؛ ايشان براي علو درجات مادرتان دعا كردند"

نكته اينجاست كه گاه با تغيير كلمه اي ديگر دروغ نگفته ايم

خلاص شدن، يكي از عوامل دروغ

يكي از عوامل دروغ خلاص شدن از دست كسي است

به عنوان مثال:

 پسرمان به ما مي گويد :آن اسباب بازي را مي خواهم . و ما مي گوييم فروشي نيست

ويا دخترمان آن عروسك را مي خواهد و ما مي گوييم برق دارد

و يا به فرزندمان كه شلوغ مي كند مي گوييم فلاني دعوايت مي كند(درحالي كه دعوايش نمي كند)

و يا حوصله جواب به سوالاتش را نداريم ؛ مي گوييم نمي دانم

و

.

.

.

كه اينها همه دروغ است



وعن عبد الله بن عامر  قال :

دعتني أمي يوما ورسول الله - صلى الله عليه و آله وسلم - قاعد في بيتنا ، فقالت : ها تعال أعطيك،

 فقال لها رسول الله - صلى الله عليه و آله وسلم : " ما أردت أن تعطيه ؟ "

 قالت : أردت أن أعطيه تمرا .

فقال رسول الله - صلى الله عليه وآله وسلم : " أما إنك لو لم تعطيه شيئا كتبت عليك كذبة "

 

عبد الله بن عامر مي گويد :

روزي مادرم پيامبر را به منزل دعوت كرد . من در آنجا ايستاده بودم . مادرم [كه نمي خواست من آنجا باشم] مرا صدا زد و گفت: عبدالله بيا چيزي به تو بدهم.

پيامبر فرمود: چه مي خواهي به او بدهي ؟

مادرم گفت : خرما

پس پيامبر فرمود : اگر آنچه به او گفتي به او ندهي دروغ گفته اي !!!

منبع:

كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال

علي بن حسام الدين المتقي الهندي

جلد 3

صفحه 1137

حديث 3243